رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

سمند دولت اگر چند سر كشيده رود

ز همرهان به سر تازيانه ياد آريد

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید---------------یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه در بانى ميخانه فراوان كردم

من از اول روز دانستم که این عهد که با من میکنی محکم نباشد------------------------- ندانستم که هرگز سازگاری پری را با بنی آدم نباشد

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب

كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب...(نوشته ی اصلی از کتی)

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بخوان به نام گل سرخ، در صحاري شب،

 

كه باغ ها همه بيدار و بارور گردند

بخوان، دوباره بخوان، تا كبوتران سپيد

 

به آشيانه ي خونين دوباره برگردند

 

بخوان به نام گل سرخ، در رواق

سكوت

كه موج و اوج طنينش ز دشت ها گذرد؛

پيام روشن باران،

زبام نيلي شب،

 

كه رهگذر نسيمش به هر كرانه برد.

 

ز خشك سال چه ترسي!

ـ كه سد بستي

بستند:

نه در برابر آب،

كه در برابر نور

و در برابر آواز و در برابر

شور .....

 

در اين زمانه ي عسرت،

به شاعران زمان برگ رخصتي دادند

كه

از معاشقه ي سرو و قمري و لاله

سرودها بسرايند ژرف تر از خواب

زلال تر از

آب.

تو خامشي، كه بخواند؟

تو مي روي، كه بماند؟

كه بر نهالك بي برگ ما

ترانه بخواند؟ .........

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب

كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب...(نوشته ی اصلی از کتی)

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس

بخوان به نام گل سرخ، در صحاري شب،

 

كه باغ ها همه بيدار و بارور گردند

بخوان، دوباره بخوان، تا كبوتران سپيد

 

به آشيانه ي خونين دوباره برگردند

 

بخوان به نام گل سرخ، در رواق

سكوت

كه موج و اوج طنينش ز دشت ها گذرد؛

پيام روشن باران،

زبام نيلي شب،

 

كه رهگذر نسيمش به هر كرانه برد.

 

ز خشك سال چه ترسي!

ـ كه سد بستي

بستند:

نه در برابر آب،

كه در برابر نور

و در برابر آواز و در برابر

شور .....

 

در اين زمانه ي عسرت،

به شاعران زمان برگ رخصتي دادند

كه

از معاشقه ي سرو و قمري و لاله

سرودها بسرايند ژرف تر از خواب

زلال تر از

آب.

تو خامشي، كه بخواند؟

تو مي روي، كه بماند؟

كه بر نهالك بي برگ ما

ترانه بخواند؟ .........

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...