atefe.sh 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ تو دل دادی و دل دارت به یار دیگری دل داد / عجب دلدار بازاریست بیا دل داده دل دار 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ تو دل دادی و دل دارت به یار دیگری دل داد / عجب دلدار بازاریست بیا دل داده دل دار روز مرگم نفسی فرصت دیدار بده تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من كه جز ملال نصیبی نمیبرید از من زمین سوخته ام نا امید و بی بركت كه جز مراتع نفرت نمی چرید از من... 5 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ نگهم جست و جو کنان پرسید در کدامین مکان نشانه ی اوست؟ لیک دیدم اتاق کوچک من خالی از بانگ کودکانه ی اوست 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ تیره گون شد کوکب بخت همایون فام من واژگون شد کوکب بخت همایون فام من خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ نه،برو،دور شو ای بد سیرت دور شو از رخ تو بیزارم کی توانی برباییش از من تا که من در بر او بیدارم 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ من شکسته ی بدحال زندگی یابم در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول... 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ لیک من خسته جان و پریشان می سپارم ره ارزو را یار من شعر و دلدار من شعر می روم تا به دست ارم او را 4 لینک به دیدگاه
armun 115 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ اگر یک روز با دلبر خوری نوش/کنی تیمار صد ساله فراموش 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان ورنه پروانه ندارد به سخن پروائی... 3 لینک به دیدگاه
atefe.sh 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ یکی پیش شوریده حالی نوشت که دوزخ تمنا کنی یا بهشت بگفت مپرس از من این ماجرا پسندیدم آنچه پسندد مرا ... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت كه اگر سر برود از دل و از جان نرود 2 لینک به دیدگاه
atefe.sh 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۰ در گذر از عاشقان رسيد به فالم دست مرا خواند و گريه كرد به حالم روز ازل هم گريست آن ملك مست نامه تقدير را كه بست به بالم 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۰ مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا واندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی... 3 لینک به دیدگاه
armun 115 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۰ یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور/کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 4 لینک به دیدگاه
armun 115 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۰ یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور/کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۰ یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور/کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زده ام فالی و یار آمد و کار آخر شد 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۰ در اتاق کوچکم پا می نهد بعد من با یاد من بیگانه ای در بر ایینه می ماند به جای تار مویی،نقش دستی، شانه ای 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۰ یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده