رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

یا نبد هیچکس از باده فروشان بیدار

یا که من هیچ بدم،هیچکسم در نگشود...

دردم از یار است و درمان نیز

دل فدای او شد و جان نیز هم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دردم از یار است و درمان نیز

دل فدای او شد و جان نیز هم

 

می پرسد از من كسیتی ؟ می گویمش اما نمی داند

این چهره ی گم گشته در آیینه خود را نمی داند

می خواهد از من فاش سازم خویش را باور نمی دارد

آیینه در تكرار پاسخ های خود حاشا نمی داند...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس

بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس

تنگ غروب و هول بیابان و راه دور

نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس

بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس

تنگ غروب و هول بیابان و راه دور

نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس...

 

 

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد دریغا همدمی

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

 

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند

سایه ی سوخته دل این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود

تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گاهی چنان بدم كه مبادا ببینیم

حتی اگر به دیده رویا ببینیم

من صورتم كه به صورت شعرم شبیه نیست

بر این گمان مباش كه زیبا ببینم...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

لب جام مبوسید که آن ساقی ما خفت

رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت

رخ حسن مجویید که آن اینه بشکست

گل عشق مبویید که آن بوی وفا رفت...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من نه خود می روم ، او مرا می کشد

کاو سرگشته را کهربا می کشد

چون گریبان ز چنگش رها می کنم

دامنم را به قهر از قفا می کشد...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...