sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ شكل هلال هر سر مه مى دهد نشان از افسر سيامك و ترك كلاه زو 2 لینک به دیدگاه
atefe.sh 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویم غم شب های جدایی 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش... ببخشید قاطی شد پست قبلی! 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ شب یار من تب است و غم سینه سوز هم تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم ای اشک همتی که به کشت وجود من آتش فکند آه و دل سینه سوز هم... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ من همانم تو همان باش به مهر که همه شهر حدیث تو و ماست بنده خاقانی اگر کرد گناه عذر آن کرده به جان خواهد خواست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ شمشير کشيدي و بخونم ننشانديافسوس که آغاز تو انجام ندارد! دوست عزیز باید با آخر حرف آخرین پست یک شعر بگین...به دلیل آپ شدن سریع این تاپیک قبل از زدن پست حتما رفرش کنید.... الان باید با حرف ت شروع می کردین.... 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ تا نسوزم در حریق خون خود باز شد در گوشتم سیلاب خواب خواستم عریان شوم از خویش باز بامگی از آیینه می دادم خطاب... 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ بتا چون غمزه ات ناوک فشاند دل مجروح من پیشش سپر باد... 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟ روی از من سر گردان شاید که نگردانی ... 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ یار دلدار من ار قلب بدینسان شکند ببرد زود به جانداری خود پادشهش... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ یار دلدار من ار قلب بدینسان شکندببرد زود به جانداری خود پادشهش... شب چو در بستم و مست از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ من بت چوبین کهنه معبد عشقم جسم مرا موریانه خورد و خراشید دست ازین پیکر تباه بدارید قالب پوسیده را به خاک مپاشید... 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ در انتظار رویت ما و امیدواری در عشوه ی وصالت ما و خیال و خوابی... 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ یک رودخانه تحرک یک بامداد جوانی یک آفتاب درخشش یک ماه نقره فشانی دل : با هزار کبوتر در جنبش و تپش و شور تن : با هزار تمنا در التهاب نهانی... 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را... 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش زده ام فالى و فرياد رسى مى آيد 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ دریغ مدت عمرم که بر امید وصال به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق... 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ قدر مجموعه ی گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ ترا كه حسن خدا داده هست و حجله ء بخت چه حاجتست كه مشاطه ات بيارايد 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده