ساربان 73 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۰ روز محشر که بپرسند زمن قاتل را دیده را نام برم اول و آنگه دل را 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۰ آن را كه بوى عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ زبان کلک تو حافظ چه شکر ان گوید که گفته ی سخنت میبرند دست به دست 3 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ زبان کلک تو حافظ چه شکر ان گویدکه گفته ی سخنت میبرند دست به دست تو ناگهان زیبا هستی اندامت گردابی است - موج تو اقلیم مرا گرفت - ترا یافتم اسمان ها را پی بردم - ترا یافتم درها را گشودم شاخه ها را خواندم - افتاده باد آن برگ که به آهنگ وزش هایت نلرزد سهراب سپهری 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ تو ناگهان زیبا هستی اندامت گردابی است - موج تو اقلیم مرا گرفت - ترا یافتم اسمان ها را پی بردم - ترا یافتم درها را گشودم شاخه ها را خواندم - افتاده باد آن برگ که به آهنگ وزش هایت نلرزدسهراب سپهری دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ ای دریغا لحظه ای امد که لبهایم سخت خاموشند و بر انها کلامی نیست خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور زانکه دیگر با توام شوق سلامی نیست 5 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم... 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ تلقین و درس اهل نظر یک اشارتستگفتم کنایتی و مکرر نمی کنم... می با جوانان خوردنم باری تمنا می کند تا کودکان در پی فتند این پیر درد آشام را 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ از زندگی از این همه تکرارخسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ از زندگی از این همه تکرارخسته اماز های و هوی کوچه و بازار خسته ام... سلام. خوش اومدی مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ سلام. خوش اومدی مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را سلام مرسی... دلم تنگ شده بود واسه مشاعره ای عشق همه بهانه از توستمن خامشم این ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهی وین زمزمه ی شبانه از توست... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ تو خود به جوشن و برگستوان نه محتاجی که روز معرکه بر خود زره کنی مو را سعدی 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ احساس می کنم که جدایم نموده اند همچون شهاب سوخته ای از مدار تو آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام خالی تر از همیشه و در انتظار تو... 2 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ احساس می کنم که جدایم نموده اند همچون شهاب سوخته ای از مدار تو آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام خالی تر از همیشه و در انتظار تو... وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من تا چه رسد به عاقبت در طلب تو حال من 5 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ ناله کردم که ای وای،این اوست در دلم از نگاهش هراسی خنده ای بر لبانش گذر کرد کای هوسران مرا میشناسی؟ 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین منست... 5 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود دو از تو من دل شده آواز چه سازم... 5 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ من آن فریب که در نرگس تو می بینم بس آب روی که با خاک ره برآمیزد... 5 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟ که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب... 5 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۰ بیا که پرده ی زیر هفت خانه ی چشم کشیده ایم به تحریر کارگاه خیال ... 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده