sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ يا رب اندر كنف سايه ء آن سرو بلند گر من سوخته يك دم بنشينم چه شود 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ در چشم روز خسته خزیده ست رویای گنگ و تیره ی خوابی اکنون دوباره باید ازین راه تنها به سوی خانه شتابی 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ يا رب كجاست محرم رازى كه يك زمان دل شرح آن دهد كه چه گفت و چها شنيد 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ دل ضعیفم از آن می کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد... 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ دو ريل در دو مسير مخالفيم و به هم نميرسيم بجز لحظۀ عبور از هم 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ مى ده كه نوعروس چمن حد حسن يافت كار اين زمان ز صنعت دلاله مى رود 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن زان گه که درافتادم با قامت فتانت 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ تا چند همچو شمع زبان آورى كنى پروانه ء مراد رسيد اى محب خموش 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ شیرینتر از این لب نشیندم که سخن گفت تو خود شکری یا عسلست آب دهانت 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ تا بو كه يابم آگهى از سايه ء سرو سهى گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامى مى زنم 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ مطمئنم که بعداز اين توفان مثل آن روزها نخواهم شد گرچه اصلآ دلم نميخواهد که از اين هم شکسته تر بشوم حرفهای قشنگ پشت سرم؛ آرزوهای مادر و پدرم... آه خيلی از آن شکسته ترم که عصای غم پدربشوم 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر 3 لینک به دیدگاه
شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ مرا با تو تا جاودان کار نیست به نزد منت راه دیدار نیست پرآواز شد گوش ازین آگهی که بی کار شد تخت شاهنشهی پادشاهی گرشاسپ (حکیم البوالقاسم فردوسی) 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ پیش ازینت بیش ازین اندیشه ی عشاق بود مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود... 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش زودتر از تو ناگفته ها را با زبان نگه گفته بودند 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ در چمن باد بهارى ز كنار گل و سرو به هوا دارى آن عارض و قامت برخاست 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ تا بر گذشته می نگرم ،عشق خویش را چ.ن افتاب گمشده می اورم به یاد می نالم از دلی که به خون غرق گشته است این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ دل به رغبت مى سپارد جان به چشم مست يار گرچه هشياران ندادند اختيار خود به كس 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ ساعت به روی سینه ی دیوار خالی ز ضربه ای ز نوایی در جرمی از سکوت و خموشی خود نیز تکه ای ز فضایی 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ ياد باد آن كو به قصد خون ما زلف را بشكست و پيمان نيز هم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده