*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دلا تا کی درین زندان فریب این و ان بینی یکی زین چاه ظلمانی برونا تا جهان بینی 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت حاش لله كه روم من ز پى يار دگر 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ روزهجران و شب فرقت یار اخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار اخر شد 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دامنى گر چاك شد در عالم رندى چه باك جامه اى در نيكنامى نيز مى بايد دريد 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دامنى گر چاك شد در عالم رندى چه باك جامه اى در نيكنامى نيز مى بايد دريد دیروزها کسی را دوست می داشتی این روزها تهایی،دلتنگی،همه ی عمر ما به همین سادگی کذشت.... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دل به رغبت مى سپارد جان به چشم مست يار گرچه هشياران ندادند اختيار خود به كس 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ سر به دامان من خسته گذار گوش کن بانگ قدمهایش را کمر نارون پیر شکست تا که بگذاشت بران پایش را 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ الا اى يوسف مصرى كه كردت سلطنت مغرور پدر را باز پرس آخر كجا شد مهر فرزندى 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ شادى مجلسيان در قدم و مقدم توست جاى غم باد هر آن دل كه نخواهد شادت 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ تو که اهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ ننگرد ديگر به سرو اندر چمن هر كه ديد آن سرو سيم اندام را 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ ای ادمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در اب دارد می سپارد جان 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ نسيم در سر گل بشكند كلاله ء سنبل چو از ميان چمن بوى آن كلاله برآيد 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت ای دختر بهار حسد می برم به تو عطر و گل و ترانه و سرمستی تو را با هر چه طالبی به خدا می خرم ز تو 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ وگر كمين بگشايد غمى ز گوشه ء دل حريم درگه پيرمغان پناهت بس 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دلم گرفته است به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوشت کشیده ی شب میکشم 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ مقيم بر سر راهش نشسته ام چون گرد بدان هوس كه بدين رهگذار بازآيد 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ دلم خزانه اسرار بود و دست قضا درش ببست و کلیدش به دلستانی داد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده