رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم اید تو به من گفتی از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ایینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

  • Like 6
لینک به دیدگاه

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم

بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...