رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست

فهم ضعیف رای فضولی چرا کند؟

(حافظ)

ارسال شده در

دود اگر بالا نشيند كسر شان شعله نيست*****جاي چشم ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است

  • Like 2
ارسال شده در

آنان که به چشم عقل بینند

بینند خیال غیر در خواب

عقل ارچه چراغ بر فروزد

هرگز نرسد به نور مهتاب

(شاه نعمت الله ولی)

  • Like 1
ارسال شده در

بيرون ز تو نيست هر جه در عالم هست**** از خود بطلب هرانجه خواهي كه تويي

  • Like 4
ارسال شده در

یار مرا.. غار مرا.. عشق جگر خوار مرا

یار تویی... غار تویی.. خواجه نگهدار مرا...

نوح تویی.. روح تویی..فاتح و مفتوح تویی

سینه ی مشروح تویی .. بر در اسرار مرا

  • Like 2
ارسال شده در

.

 

اي آنکه زنده از نفس توست جان من

آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

 

آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها

سيمرغ کي‌ رسد به بلندآسمان من

 

بنگر طلوع خنده‌ي خورشيد بر لبم

زان روشني که کاشتي اي باغبان من!

 

با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟

خود خوانده‌اي به گوش من اين، مهربان من

  • Like 4
ارسال شده در

نی دولت دنیا به ستم می ارزد ... نی لذت مستی اش الم می ارزد

 

نه هفت هزار ساله شادی جهان ... این محنت هفت روزه غم می ارزد

  • Like 3
ارسال شده در

دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود **** تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود

  • Like 2
ارسال شده در

درون سينه ام صد آرزو مرد

گل صد آرزو نشكفته پژمرد

دلم بي روي او درياي درد است

همين دريا مرا در خود فرو برد ......

  • Like 2
ارسال شده در

دویده ام به سوی تو

رسیده ام به کوی تو

تمام هستی ام کنون

بسته به تار موی تو

  • Like 2
ارسال شده در

واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس

طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من

بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست

  • Like 2
ارسال شده در

تا هست غم خودت، نبخشایندت

تا با تو، تو هست، هیچ ننمایندت

تا از خود و هر دو کون، فارغ نشوی

این در مزن ای خواجه که نگشایندت

  • Like 1
ارسال شده در

تير آه ما ز گردون بگذرد ، حافظ خموش

رحم كن بر جان خود ، پرهيز كن از تير ما

  • Like 2
ارسال شده در

ای بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت

آن پیک ره شناس حکایت گزار کو

چنگی به دل نمی زند امشب سرود ما

آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو

ذوق نشاط را می و ساقی بهانه بود

افسوس ، آن جوانی شادی گسار کو

یک شب چراغ روی تو روشن شود ، ولی

چشمی کنار پنجره ی انتظار کو

  • Like 1
ارسال شده در

وصل تو کجا و من مهجور کجا

 

دردانه کجا حوصله مور کجا

 

هر چند ز سوختن ندارم باکي

 

پروانه کجا و آتش طور کجا

  • Like 2
ارسال شده در

ای ساقی جان پر کن، آن ساغر پیشین را

آن راهزن دل را، آن راهبر دین را

زان می که ز دل خیزد، با رو در آمیزد

مخمر کند جوشش، هر چشم خدا بین را

  • Like 2
ارسال شده در

ای حیدر شهسوار وقت مددست

 

ای زبده‌ی هشت و چار وقت مددست

 

من عاجزم از جهان و دشمن بسیار

 

ای صاحب ذوالفقار وقت مددست

 

 

یا مولاناامیرالمومنین(ع)

  • Like 3
ارسال شده در

تا قضا بازار حسنت گرم کرد از دست تو ***** آنقدر در آتش افتادم که افتاد از حساب

  • Like 2
ارسال شده در

بى تودنياى من اى دوست پرازتنهايست

 

به همان قدركه چشم توپراززيبايست

  • Like 3
ارسال شده در

تا کي به تمناي وصال تو يگانه

اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه

  • Like 1
×
×
  • اضافه کردن...