sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ ترك ما سوى كس نمى نگرد آه از اين كبريا و جاه و جلال 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ لبش ميبوسم و درميكشم مي به آب زندگاني برده ام پي نه رازش ميتوانم گفت با كس نه كس را ميتوانم ديد با وي 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ يارب اين آتش كه در جان منست سرد كن زانسان كه كردى بر خليل 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ لطف الهي بكند كار خويش مژده رحمت برساند سروش 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ شاهدى از لطف و پاكى رشك آب زندگى دلبرى در حسن و خوبى غيرت ماه تمام 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ می خور که هرکه آخر کار جهان بدید از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت... 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ تا شدم حلقه به گوش در ميخانه ء عشق هر دم آيد غمى از نوبه مبارك بادم 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ می گریم و مرادم ازین سیل اشکبار تخم محبتست که در دل بکارمت... 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ تو خفته اى و نشد عشق را كرانه پديد تبارك الله ازين ره كه نيست پايانش 4 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ شایان تماشای تو دل باختن است بی خویش به دیرار تو پرداحتن است 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ تو نیز باده به چنگ آور و راه صحراگیر که مرغ نغمه سرا ساز خوشنوا آورد... 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۰ در خلاف آمد عادت بطلب كام كه من كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ من اگر خیره نگاهت کردم تو به من خرده مگیر گله ای نیز مکن طاقت از دستم رفت دلم آزرده ی ناکامی هاست دست لرزان مرا در این راه تو بگیر ... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست آن جا جز آن كه جان بسپارند چاره نيست 3 لینک به دیدگاه
mehran rezaeian 1066 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ تو را من چشم در راهم در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ، گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ من چه در پاي تو ريزم كه پسند تو بود سر و جان را نتوان گفت كه مقداري هست 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ تو کز محنت ديگران بي غمي نشايد که نامت نهند ادمي 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ ياد باد آن كو به قصد خون ما زلف را بشكست و پيمان نيز هم 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ ما عیب کس به مستی و رندی نمی کنیم لعل بتان خوشست و می خوشگوار هم... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ مرا ميبيني و هر دم زيادت ميكني دردم تو را ميبينم و ميلم زيادت ميشود هر دم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده