captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دل به امید روی او همدم جان نمی شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند 3 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دوش در خواب دیو شهوت را زیور دختری گسستستم بی شک امروز شحنه ی احداث خواهد انصاف و من تهیدستم انوری 3 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی فیلبداهه 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند 3 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ در ازل پرتوی حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد وآتش به همه عالم زد 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من هاتف غیب ندا داد که آری بکند (حافظ) 3 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دوش گفتم بکند لعل لبش چاره منهاتف غیب ندا داد که آری بکند(حافظ) دوست من دیدنش آسان نبودپنجره اش روبه خیابان نبوددوست من منظره بسته اشتارمی پرگل ایوان نبود 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ در نظربازي ما بيخبران حيرانند من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند 2 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ در نظربازي ما بيخبران حيرانندمن چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند دوش دیدم که ملائک درمیخانه زدند\گل آدم بسرشتند وبه پیمانه زدند 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ در دايره اي كآمدن و رفتن ماست آنرا نه بدايت نه نهايت پيداست كس مي نزند دمي در اين معني راست كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ ترا كه حسن خدا داده هست و حجله ء بخت چه حاجتست كه مشاطه ات بيارايد 1 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کاردعا رفت لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود وين را ز سر به مهر به عالم سمر شود 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ دلبر که دل فرسود از او کام دلم نگشود از او نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند 1 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ دلبر که دل فرسود از او کام دلم نگشود از اونومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند بداهه ای دیگرازخودم: دردلم جامانده ای لیکن خودت بی اطلاع من ندارم شکوه،دل شدشرحه شرحه ازفراق 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ بداهه ای دیگرازخودم:دردلم جامانده ای لیکن خودت بی اطلاعمن ندارم شکوه،دل شدشرحه شرحه ازفراق قاصد منزل سلمی که سلامت بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند 1 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ درعاشقی گریزنباشد زسازوسوز استاده ام چوشمع مترسان زآتشم 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغیو دلم شاد کنید 2 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ دلم رمیده شد وغافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آیدپیش 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده