رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

من و سرگردانی

دلتنگی و نا امیدی

یأسِ مقدّس

رها از رنگ فریب کاری

آیا کسی در پیشانی ما

نور رستگاری دیده بود ؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

از نگاهش، سخنش، گرمی ایمان می ریخت

و سرود همه آینه ها را می خواند

سخنش ذهن مرا

تا به خورشید حقیقت می برد

آسمان غرق تماشا شده بود

و ستاره می سوخت

ای افق! یادت هست؟!...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دشوارترین است

اولین سطر شعر

هم چون اوّلین فریاد

در زیر شلّاق های بی رحمانه .

امّا

راه که افتادی

دیگر خواهی رفت

گیرم به جای عبور

از کنار چمنزارهای زیبا

از میان بیغوله ها و زباله دانی ها بگذری !

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آورده نسیم ، سردرآغوش بهار

پیراهنی ازشکوفه، تن پوش بهار

گلْ نقره ی اشک ریزد ازدیده ی ابر

باغ افق سبز، غزلْ نوش بهار

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست

درد تو بجان خسته داریم ای دوست

 

گفتی که به دلشکستگان نزدیکم

ما نیز دل شکسته داریم ای دوست

 

ابو سعید ابوالخیر

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...