رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

رها کنید مرا تا دوباره برگردم

به روشنی ، به تبسم ، به زندگی ، به بهار

 

رها کنید مرا تا کنار چشمه ی آب

بشویم ازتن آیینه ، زنگ گرد و غبار

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ترانه ها ، همه نشکفته ، مرده برلب ها

ولحظه ها ، همه بیهودگی ، همه تکرار

 

به جام و چنگ ، قسم ! شورجنگ درمن نیست

که اهل شعروشرابم ، نه مرد شوروشرار

  • Like 3
لینک به دیدگاه

اگرهرآينه مي خواست ، موج موج ِ سوار

زساكنان ِ سماوات ، درسپاهش بود

 

نه ، خون نبود ، كه صد آسمان ، قناري سرخ

چكيده درته ِ گودال ِ قتلگاهش بود

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من ازتناسب باران وخاک می گویم

مرا به قطع درختان خشک باغ ، چه کار؟

 

من ازتبار سپید مسیح وبودایم

نه ازقبیله ی مردان سرخ پوش شکار

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هم چون اوّلین فریاد

در زیر شلّاق های بی رحمانه .

امّا

راه که افتادی

دیگر خواهی رفت

گیرم به جای عبور

از کنار چمنزارهای زیبا

از میان بیغوله ها و زباله دانی ها بگذری !

پس راه بیفت !

  • Like 2
لینک به دیدگاه

يكي پرسيد از ان گم گشته فرزند

كه اي روشن روان پير خردمند

ز مصرش بوي پيراهن شنيدي

چرا در چاه كنعانش نديدي

بگفت احوال ما برق جهان است

دمي پيدا و ديگر دم نهان است

گهي بر طارم اعلا نشينيم

گهي در پيش پاي خود نبينيم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مادر ! ببين چه گونه ز هستي بريده ام

بابا ! مرا ببر به سراپرده ي عدم

 

اي سقف خانه ! زود بيا بر تنم فرود

تا مرگ ، راحتم كند از محبس ستم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...