captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ دوستان عزیز فکر کنم اگه این تاپیک رو فقط برای اشعار کلاسیک نگه داریم بهتر باشه. بعضی از اشعار رو هم اگه توی همین تاپیک بگردید , تا حالا بالای صد بار تکرار شده !!! -------------------------------------------------------------------------- همچو صبحم یک نفس باقیست تا دیدار تو چهره بنما دلبرا تا جان بر افشانم چو شمع (حافظ) 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را كه به ماسوا فكندي همه سايه ي هما را 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ ابروی دوست کی شود دستکش خیال من کس نزده است از این کمان تیر مراد بر هدف (حافظ) 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ برف نو ، برف نو ، سلام ، سلام ! بنشین ، خوش نشسته ای بر بام . پاکی آوردی – ای امید سپید ! – همه آلودگی ست این ایام . احمد شاملو 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ ما چو پيمان با كسي بستيم ديگر نشكنيم گر همه زهر است چون خورديم ساغر نشكنيم 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ من به امید صبح چشمانت تا سپیده،شبانه ها خواندم گفته بودی که با منی،اما از دو چشمت بهانه ها خواندم 2 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما......به تمنای تو در حسرت رستا خیزیم 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ دیدگانت قشنگ و دریایی گفته هایت همیشه رویایی اشک شب میچکد به کوکب صبح گریه ای درکمال زیبایی 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ يزدان خواهم جهان دگرگون كندي وَكنون كندي تا نگرم چون كندي يا نام من از جريده بيرون كندي يا روزي من ز غيب افزون كندي 2 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ یک نعره ی مستان ز جایی نشنیدیم ویران شود این شهر که میخانه ندارد 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=align: left]دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبان پاره کن[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]افتاده کاری بس عجب دست گریبان دوز را[/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ آتش ار برق نگاهت ریختی بر جان من خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی؟ 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ يارب اين نوگل خندان كه سپردي به منش مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش 2 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ شب فراق نداند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ تا به تحقيق مرا منزل و ره ننمايي يك دم آرام نگيرم نفسي دم نزنم 5 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ ميرود صبح و اشارت ميكند كاين گلستان خنده واري بيش نيست غرقه وهميم ورنه اين محيط از تنك آبي كناري بيش نيست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ تشنه آن جا به خاک مرگ نشست کآتش از آب می کند پیغام ! کام حاصل آن زمان آمد که طمع برگرفته ایم از کام ... خام سوزیم ، الغرض ، بدرود ! تو فرود آی ، برف تازه ، سلام ! 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ منم که به شهره ی شهر عشق ورزیدم منم که دیده نبالوده ام به بد دیدن 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده