رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

نگشت آسایشم یک لحظه دمساز

 

گهی از گربه ترسیدم گه از باز

 

 

زانکه می گفتی نی ام با صد نمود

همچنان در بند خود بودی که بود

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دردا و دريغا كه در اين بازي خونين

بازيچه ايام دل آدميان است

گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري

داني كه رسيدن هنر گام زمان است

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بسمه تعالی

 

كاش مي شد اشك را تهديد كرد

فرصت لبخند را تمديد كرد

كاش مي شد در ميان لحظه ها

لحظه ديدار را نزدیک کرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تمام دلهره های تو عادت من شد

 

من آن سوارکار دلیر قصه های تو می شوم یک شب

 

به تاخت می زنم و هر چه خاطرت می آزارد

 

به زیر پای سمند نعل می زنم یک شب

  • Like 1
لینک به دیدگاه

بعد از اين از تو دگر هيچ نخواهم

نه درودي، نه پيامي، نه نشاني

ره خود گيرم و ره بر تو گشايم

زان كه ديگر نه تو آني، نه تو آني

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یارب مددی نما که بی تاب شدم

 

یک بار دگر شب شد و بی خواب شدم

 

سنگی شده این دل که بلوری بوده است

 

خاموش شد این دیده که نوری بوده است

  • Like 2
لینک به دیدگاه
یارب مددی نما که بی تاب شدم

 

یک بار دگر شب شد و بی خواب شدم

 

سنگی شده این دل که بلوری بوده است

 

خاموش شد این دیده که نوری بوده است

 

تو را من چشم در راهم شباهنگام

گرم یاد اوری یا نه من از یادت نمی کاهم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مرو ای دوست مرو ای دوست

مرو از دست من ای يار که منم زنده به بوی تو

به گل روی تو

مروای دوست مرو اي دوست

بنشين با من و دل بنشين تا برسم مگر

به شب موی تو

 

..............................................................................................................................................................................................................................................

چه جالب.....دوستان عکس زیر رو بنگرید!

 

 

2ofwkpeglccnojbxrr.jpg

 

47 مهمان؟؟؟؟؟؟:w58:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
مرغ غزلخوان چراغزل نمیخواند

شاه بیت آخری ترانه ام نمی گیرد

 

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد

که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...