sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو... 4 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای توپرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو... وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من/تا چه شود به عاقبت در طلب نو جان من (سعدی) 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم... 5 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ مراد خویش بگذارم هماندم مراد دلبر خود کام گیرم مولوی 5 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ مكانم لامكان باشد، نشانم بي نشان باشد نه تن باشد، نه جان باشد، كه من از جان جانانم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ من نمی یابم مجال ای دوستان گرچه دارد او جمالی بس جمیل (حافظ) 4 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ من نمی یابم مجال ای دوستانگرچه دارد او جمالی بس جمیل (حافظ) لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من/زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من! (عطار نیشابوری) 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم... (حافظ) 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ من شکسته ی بد حال زندگی یابم در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول (حافظ) 1 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ لعل لبت درمان من ای تن فدایت جان من روشن نمودی خوان من با کاروان من بیا I'm back again:ws44: 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ ای که در نسیه بری همچو گل خندانی پس سبب چیست که در دادن آن گریانی (welcome back again sir) 1 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ یکشب ز تخت عرش فرو میکشم ترا ابلیس ای کشنده پنهانی خدا 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چند است و آن چون 3 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ انکه پامال جفا کرد چو خاک راهم خاک می بوسم و عذر قدمش می خواهم 3 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ من درد ترا ز دست اسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم 3 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ ما را براه خویش درنگی اگر نبود یا پیش پای ما سنگی اگر نبود اکنون گیاه رسته امید میشدیم کرسی نشین معبد خورشید میشدیم نفرین به هرچه سنگ لعنت به هر درنگ 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست (پروین اعتصامی) 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده