رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو

پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو...

وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من/تا چه شود به عاقبت در طلب نو جان من

(سعدی)

  • Like 3
لینک به دیدگاه
من نمی یابم مجال ای دوستان

گرچه دارد او جمالی بس جمیل

(حافظ)

لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من/زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من!

(عطار نیشابوری)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ما را براه خویش درنگی اگر نبود

یا پیش پای ما سنگی اگر نبود

اکنون گیاه رسته امید میشدیم

کرسی نشین معبد خورشید میشدیم

نفرین به هرچه سنگ لعنت به هر درنگ

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...