sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ می خواستم که میرمش اندر قدم چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد... 1 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ می خواستم که میرمش اندر قدم چو شمعاو خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد... دلا شب ها نمینالی به زاری سر راحت به بالین میگذاری 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت ... 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یا رب سببی ساز که یارم به سلامتباز آید و برهاندم از بند ملامت ... (ادامه ی شعر قبل!) تو صاحب دردی ناله سر کن/خبر از درد بی دردی نداری 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یک حرف صوفیانه بگویم اجازتست ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری ... 3 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یک حرف صوفیانه بگویم اجازتستای نور دیده صلح به از جنگ و داوری ... یا چشم نمیبیند یا راه نمیدارد/ هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم... 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یک همدم باوفا ندیدم جز دردیک مونس نامزد ندارم جز غم... مرا عمری به دنبالت کشاندی/ سر انجامم به خاکستر نشاندی ربودی دفتر دل را و افسوس/ که سطری هم از این دفتر نخواندی (فریدون مشیری) 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش... 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشمی سپارم به تو از چشم حسود چمنش... شد ز غمت خانه ی سودا دلم/ در طلبت رفت به هر جا دلم 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم 1 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارمهواداران کویش را چو جان خویشتن دارم میان عیب و هنر پیش دوستان قدیم/تفاوتی نکند چون نظز به عین رضاست (فکر کنم سعدی) 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ مرا دردی سـت بی درمان، علاجش هیـچ درمــانــی چه سان گویم؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم؟ 4 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ مرا دردی سـت بی درمان، علاجش هیـچ درمــانــی چه سان گویم؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم؟ ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی/ مروم جز به همان ره که توأم راهنمایی (سنایی) 5 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی اخر امد دوستاران را چه شد 4 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شددوستی کی اخر امد دوستاران را چه شد (تکراری بود) دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی/که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود! (حافظ بزرگوار) 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ (تکراری بود)دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی/که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود! (حافظ بزرگوار) در زیر بار منت پرتو نمیرویم دانسته ایم قدر شب تار خویش را صائب 4 لینک به دیدگاه
!Ell 4694 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ در زیر بار منت پرتو نمیرویم دانسته ایم قدر شب تار خویش را صائب آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد حافظ 5 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد حافظ دو عالم سایه ی خورشید عشق است دو گیتی حضرت جاوید عشق است (عطار نیشابوری) 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده