Amin 6457 ارسال شده در 14 بهمن، 2009 دارم از چشمات می خونم تو نباشی توی شعرام من دیگه از کی بخونم باورش سخته هنوزم حالا که می خوام بمونی شعر رفتنو می خونی قلب من عاشق ترینه اینو از چشمام می خونی 2
Architect 3224 ارسال شده در 15 بهمن، 2009 یار ما را از جدایی غم نبود در غمش مجنون عاشق کم نبود بر سر پیمان خود محکم نبود سهم من از عشق جز ماتم نبود 3
Amin 6457 ارسال شده در 15 بهمن، 2009 دیدی اخرش منو گذاشتو رفت قلبمو از رو زمین برنداشتو رفت دیدی اخرش منو دیونه کرد واسه رفتن همینو بهونه کرد 2
Architect 3224 ارسال شده در 15 بهمن، 2009 در وصل هم بشوق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم 1
surush 1359 ارسال شده در 15 بهمن، 2009 مراحق ازمي عشقآفريدست همان عشقم اگر مرگم گذارد منم مستي واصلمنميعشق بگو از مي بجز مستي چه آيد 2
mona_serendipity 4365 ارسال شده در 15 بهمن، 2009 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 2
Architect 3224 ارسال شده در 16 بهمن، 2009 دست از طلب ندارم تا كام من بر آيد _____ يا تن رسد به جانان يا جان زتن بر آيد بگشاي تربتم رابعد از وفات و بنگر _____ كز آتش درونم دود از كفن برآيد بنماي رخ كه خلقي واله شوند و حيران _____ بگشاي لب كه فرياد از مرد و زن برآيد جان برلبست و حسرت در دل كه از لبانش _____ نگرفته هيچ كامي جان از بدن برآي از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم _____ خود كام تنگدستان كي زان دهن برآيد گويند ذكر خيرش در خيل عشقبازان _____ هر جا كه نام حافظ در انجمن برآيد این شعر رو خیلی دوست دارم:ws2: 3
surush 1359 ارسال شده در 16 بهمن، 2009 دلشاد شویم از اثر هم من و مجنون دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید خدایا.. من اگر بد کنم تو را بنده خوب فراوان است ولی تو اگر مدارا نکنی مرا خدای دیگر کجاست؟! 2
mona_serendipity 4365 ارسال شده در 16 بهمن، 2009 تو رفتی و نفس گرم عاشقان با من ستاره سوختگانند مهربان با من به یاد عشق تو تا من ترانه خوان گشتم جهان و جمله جهان شد ترانه خوان با من 1
setare.blue 23086 ارسال شده در 17 بهمن، 2009 نيست در عشق خط خود موجود عاشقان را چه كار با مقصود؟ عشق ومقصودكافري باشد عاشق ازكام خودبري باشد 1
surush 1359 ارسال شده در 17 بهمن، 2009 دروغی میسرایم راست مانند به نسبت میدهم با عشق پیوند که هر نوگل که عشقم مینهد پیش نوایی میزنم بر عادت خویش 3
ALI* 880 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 شکسته می شود از دوریت بلور دلم بدون تو تپش قلب من چه بی معناست بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست 3
Architect 3224 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 شکسته می شود از دوریت بلور دلمبدون تو تپش قلب من چه بی معناست بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست تو با خداي خود انداز کار و دل خوش دار ---------- کـه رحـم اگر نکـند مدعي خدا بکـند 1
surush 1359 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 ديوانگي زين بيشتري ؟ زين بيشتر ، ديوانه جان با ما ، سر ديوانگي داري اگر ، ديوانه جان در اولين ديدار هم بوي جنون آمد ز تو وقتي نشستي اندکي نزديک تر ديوانه جان چون مي نشستي پيش من گفتم که اينک خويش من اي آشنا در چشم من با يک نظر ديوانه جان گفتيم تا پايان بريم اين عشق را با يک سفر عشقي که هم آغاز شد با يک سفر ديوانه جان پريشان از هر آنچه ام که از راستي سخن نگويد. 2
Architect 3224 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 نبسته ام به كس دل،نبسته كس به من دل ***** چو تخته پاره بر موج،رها رها رها من 1
mona_serendipity 4365 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 نقشی است و خیال عالم ای یار خوابی است، تو هم بخواب دریاب (شاه نعمت الله ولی) 1
Abo0ozar 8637 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 باز باران با ترانه با گهر هاي فراوان مي خورد بر بام خانه :ws28: بلند نيستم. درست گفتم بچه هاي يا نه؟ اگه نه اصلاحش كنيد لطفاً 2
mona_serendipity 4365 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 هر که مجموع نباشد به تماشا نرود یار با یار سفر کرده، به تنها نرود (سعدی) 2
Architect 3224 ارسال شده در 22 بهمن، 2009 دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد*******ز فکر آنان که در تدبیر درمانند،در مانند 1
ارسال های توصیه شده