رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شب گشت ولیک پیش اغیار

روز ست شب من از رخ یار

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

(حافظ بزرگوار)

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد

دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد

(تکراری بود)

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود

تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

(حافظ بزرگوار)

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دلم سجاده ی عشقش بر افشاند

ازان سجاده زناری بیفتاد

دلم با عشق دست اندر کمر شد

بسی کوشید و یکباری بیفتاد

 

انوری

  • Like 4
لینک به دیدگاه
دلم سجاده ی عشقش بر افشاند

ازان سجاده زناری بیفتاد

دلم با عشق دست اندر کمر شد

بسی کوشید و یکباری بیفتاد

 

انوری

(یادم نیست ولی فکر کنم یکی از شعرای زیر رو قبلا تو همین تاپیک گفتم خلاصه اینکه اونی رو ادامه بدین که تکراری نیست:)

دلی خواهم که از او درد خیزد

بسوزد عشق ورزد اشک ریزد

یا

دلا شب ها نمینالی به زاری

سر راحت به بالین میگذاری

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دلی خواهم که از او درد خیزد

بسوزد عشق ورزد اشک ریزد(این تکراری نبود)

 

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلی خواهم که از او درد خیزد

بسوزد عشق ورزد اشک ریزد(این تکراری نبود)

 

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش...

شد ز غمت خانه ی سودا دلم

در طلبت رفت به هرجا دلم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من از این طالع شوریده برنجم ور نی

بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

(اين قسمت تكراري:تو را من زهر شيرين خوانم اي عشق/كه نامي خوشتر از اينت ندانم

مگر هر لحظه رنگي تازه گيري/به غير از زهر شيرينت نخوانم)

غير تكراري:تو زهري زهر گرم سينه سوزي/تو شيريني كه شور هستي از توست

(شراب جام خورشيدي كه جان را/نشاط از تو غم از تو مستي از توست)

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تا ولوله عشق تو در گوشم شد

عقل و خرد و هوش فراموشم شد

تا يك ورق از عشق تو از بر كردم

سيصد ورق از علم فراموشم شد

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...