captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش یارب نوشته بد از یار ما بگردان (حافظ) 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نوشدارویی وبعد از مرگ سهراب آمدی بی وفا این زودتر میخواستی حالا چرا شهریار 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ انانکه خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ دردم از یار است ودرمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند یار مه روی مرا نیز به من باز رسان 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من وتوست 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانی های مشتی دلق پوشان 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نوشته ای که به من حال خویش را بنویس نوشتنی نبود حال من بیا وببین 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نکته ای دلکش بگویم خال ان مهرو ببین عقل و جان را بسته زنجیر ان گیسو ببین 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نگیری گر به مرهم رخنه غمخانه دل را ازین روزن دو عالم را تماشا میتوان کردن 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نمی کند دل من میل زهد و توبه ولی به نام خواجه بکوشیم و فر دولت او 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ وفای شمع را نازم که بعد از سوختن هردم به سر خاکستری در ماتم پروانه میریزد 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن یارب مباد تا به قیامت زوال تو (حافظ) 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ وعده وصل می دهی لیک وفا نمی کنی من به جهان ندیده ام مرد یکی کلام دو 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن 5 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نقاش چون شمایل آن ماه میکشد نوبت به زلف او چو رسد آه میکشد خالص 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ در چشم پر خمار تو پنهان فسون سحر در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن 5 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نه چنان گرفته ای جا به میان جان شیرین که توان تو را و جان را زهم امتیاز کردن 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نه من سوخته دل عشق تو می ورزم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست 5 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ تا دل نمیبرم به کسی دل نمیدهم صیاد من نخست گرفتار من شود 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده