YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ میچرخم و مینوشم ازین جام بیخود شده از خویشم از گردش ایام 4 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت دل رنجور بیقرار منست به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب ببینم که در کنار منست 3 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام در کمینم و انتظار وقت فرصت میکنم 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ من در هوای دوست، گذشتم ز جان خویش دل از وطن بریدم و از خاندان خویش من داشتم به گلشن خود، آشیانهای آواره کرد عشق توام ز آشیان خویش میداشتم گمان که تو با من وفا کنی ورنه، برون نمیشدم از بوستان خویش 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ شمه ای از داستان عشق شور انگیز ماست این حکایتها که از فرهاد و شیرین کرده اند 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد... 4 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف انچه تو اندیشی حکم انچه تو فرمایی 3 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی 3 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ یار ما چون سازد آغاز سماع قدسیان بر عرش دست افشان کنند 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ شهریور، ۱۳۹۰ در پنجه غم شکار بودن عشق است. بازیچه دست یار بودن عشق است . در محکمه ای که یار قاضی باشد محکوم به طناب دار بودن عشق است... 3 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سربه مهر به عالم سمرشود... 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی 3 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ شراب خانگیم بس می مغانه بیار حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ) 2 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز 3 لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ زلفین سیاه تو به دلداری عشاق دادند قراری و ببردند قرارم :girl_in_dreams: 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۶ شهریور، ۱۳۹۰ ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده