moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم 4 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شادکنید... 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ دست و پاشان تو شکستی چو نه پا ماند و نه دست پر گشادند و همه جعـــــــــــــــــــــــفر طیار شدند 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ در خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم... 2 لینک به دیدگاه
unique1366 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ من آن گلبرگ مغرورم که می ميرم زبی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم.... 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ مهندس فلکی راه دیر شش جهتی چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک ... 3 لینک به دیدگاه
unique1366 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ کردار اهل صومعهام کرد مي پرست اين دود بين که نامه من شد سياه از او.... 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند... 3 لینک به دیدگاه
unique1366 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند... 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش ... 3 لینک به دیدگاه
unique1366 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ شبانگه در دلی تنگ آرمیدم شدم اشکی و ازچشمی چکیدم... 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق .... 3 لینک به دیدگاه
unique1366 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بين که در اين کار به جان ميکوشم.... 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم ... 3 لینک به دیدگاه
unique1366 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ مرا با شمع نسبت نیست در سوز که او شب سوزدو من در شب و روز.... 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم .... 2 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ مجنون تو کوه را زصحرا نشناخت دیوانه عشق تو سر از پا نشناخت هر کس بتو ره یافت زخود گم گردید آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم ... 3 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ من بیخود و تو بیخود ما را کی برد خانه من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۰ هرآنکه جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد.... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده