Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۸۸ شهاب میرزائیان امروزه برداشت اكثر مردم از معماری و توانایی یك معمار بسیار ناچیز و شاید نزدیك به صفر باشد، حالآنكه ساختوساز در سراسر ایران به عنوان یك سرمایهگذاری مطمئن با سودی به مراتب بیش از سایر صنایع سودآور، خیل عظیمی از جامعه را از كارفرما و مجری گرفته تا كارگران ساده شامل میشود...! پس بهجاست كه از خود بپرسیم ما را چه شدهاست؟! امروزه تمام افتخار ما به معماری كشورمان بناهای تقریبا ویران شدهای چون تختجمشید و یا بناهایی است كه قرنها پیش ساختهشدهاند؛ میدان نقش جهان اصفهان، مسجد امام و... همه آنهایی كه مایه مباهات ما هستند تنها میراثی متعلق به گذشتهاند و معماری ایران نزدیك به نیم قرن است كه در خوابی عمیق فرو رفتهاست و معماران ما همچون کبکانی خوشخیال سر در برف غفلت به خواب خرگوشی فرورفتهاند...! در نیم قرن اخیر تعداد آثار معماری كه بتوان آنها را با ارزش دانست آنقدر كم است كه در خیل ساختوسازهای بیرویه و كاملا بیكیفیت گم شدهاند! بی شك این وضع ساختوساز برای كشوری كه بیش از 8 هزار فارغالتحصیل معماری دارد و بیش از این تعداد دانشجوی معماری در آن تحصیل میكنند واقعا شرم آور است. معماری امروز ما بیمار است؛ نیروی متخصص، سرمایه، نیروی سازنده و سایر عوامل در عرصه ساختوساز كشور بیشمارند، اما آنچه به آن توجهی نمیشود كیفیت این كمیت روزافزون است و علت آن از سطح و كیفیت آموزشی دانشگاهها آغاز میشود، با عدم بهروز بودن دانش اجرایی ادامه مییابد و با هزاران دلیل دیگر گره میخورد تا معماری امروز ما به سطح بسازوبندازی نزول كند...! در این میان حتی نهادها و ارگانهایی چون كمیتههای فنی جامعه مهندسان و معماران و شهرداریها و نظام مهندسی ساختمان و... با برخوردهای سطحی و مقطعی بر ناهنجاریها میافزایند. امروزه معماران هیچ اثری بر جریان معماری ایران ندارند و تنها نظارهگر جریانی هستند كه باید بهوسیله آنها كنترل، قطع یا تشدید شود و به اینجا میانجامد كه مردم هیچ اطلاعی از نقش معمار ندارند. در كشور ما علیرغم وجود پژوهشگران، نویسندگان و منتقدان معماری، یك نظریهپرداز واقعی وجود ندارد؛ كسی كه هم معماری خارج از ایران را دیده، درك كرده، بتواند مثبت و منفی آنرا بازشناسد و هم شناخت درستی از روند معماری ایران و شرایط كنونی داشته، بتواند با اجماع و تحلیل درست، مبانی نظری كاربردی برای معماری ایران تدوین كند. مجلههای معماری ما نیز به عنوان زبان این حرفه و منعكسكننده جریانهای معماری در جامعه، نتوانستهاند قشر عام را جلب كنند و تنها در پی سبقت گرفتن از یكدیگر برای فروش در میان معماران و دانشجویان معماری بوده، به کاسبی و جذب آگهی مشغولند و این بر معماریزدایی جامعه میافزاید. از طرفی معماری گذشته ایران به گونهای اغراق آمیز بزرگ جلوه داده شده و چون متعلق به گذشته است با كمی نوستالژی نیز همراه شده و سبب شده تا بازگشت و الگوگیری از آن سبب تصور ایجاد غنای معماری كنونی شود، در حالیكه معماری گذشته ایران، معماری زمان خود بودهاست و برای آن زمان ارزشمند و كاربردی؛ هر چند همان معماری نسبت به معماری امروز ما صدها برابر قویتر و با ارزشتر است! اگر معماری امروز ما حرفی برای گفتن داشت، معماری گذشته ما تنها به عنوان میراث قدیمی مطرح بود، نه الگویی بینقص برای معماری كنونی...! وقت آن است كه از زیرزمین بیرون بیاییم و آفتاب را ببینیم؛ وقت آن است که بوسهای حیات بخش �زیبای خفته� معماری ایران را از این خواب مرگگون، دوباره به حیاتی متعالی بازگرداند.... برگرفته از برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده