hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 من اينو ميگم كه اون فكرو خبيث ما خودمون ميديم دستشون ما خودمون تعيين ميكنيم كه آيا اون سوژه طرف هستيم يا نه :) ببین همیشه هم اینطور نیس وقتی یه ادم سادیسمی به تورت بخوره دیگه این تو نیستی که شرایط اون لحظه رو کنترل میکنی شرایط رو خبث طینت طرفت بوجود میاره 2
pianist 31129 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ترمه جون من دلم لک زده برا یه مسافرت دخترونه منم بايد همراهتون بيام :w00::w00: 2
سمندون 19437 ارسال شده در 11 مهر، 2010 حرفت درستهولی ولی نمیدونیم چی بگم ینی کم اوردم تو جواب این یکی ولی ایا خطر کردن بهترین کاره؟ اخه به چه قیمتی شاید به قیمت جونت تموم بشه(خدای نکرده) ببین منظور من اینه که فقط به خاطر این که خطر وجود داره شه تو خونه موند درسته باید از یه سری چیزگذشت ولی به جای تو خونه موندن و محدود بودن باید یاد گرفت که چه جوری بیای تو این اجتماع پر خطر. 3
hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ترمه جون من دلم لک زده برا یه مسافرت دخترونه التماس دعا ابجی:ws3: 1
pegah 733 ارسال شده در 11 مهر، 2010 مخالفمبه نظرتون چرا همسر آدم میشه آقابالاسر؟ چون نداشتي وتجربه نكردي اميدوارم هيچ وقت هم تجربه نكني چون خيلي دردناكه 1
نگين...NeGiN 1499 ارسال شده در 11 مهر، 2010 خطرای اینجا به دلیل عقده ای بار اوردن پسرا بیشتر هست. ---------------------------------------------------------------------- بسیار دور از هم قد کشیدهایم . هر یک بر فراز صخرهای بلند و درهای عمیق؛ میانمان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد. جدایمان کردند؛ از روز اول مهر. با پوششهای متفاوت. مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کلهای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من را به مدرسهی دخترانه و تو را پسرانه . دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند. با ردیفهای دور از هم . نیمکتهای خانمها و آقایان. با درها و راهروها و ورودیها و خروجیهای خواهران و برادران . جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میلهها و در حرم و امامزاده با نردهها و در دریا و ساحل با پارچههای برزنتی... آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنیای برای من؛ و من شدم عقدهی جنسی سرکوب شدهای برای تو. تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان، از زور ناداني و بیماری و عقدههای جنسی، من در پي يك نگاه و توجه و متلك از تو باشم ... و تو خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالیات کند و نگاه حریصات مانتو ام را بدرد . جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شدهایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقدهی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم . بسیار دور از هم قد کشیدیم. انقدر که دیگر نگاهمان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاههای انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا. در محل کار، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی . و من باید تقاص همهی این فاصله ها را بپردازم . تقاص دوری از تو و بر صخرهای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را . باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک میشود و من تنها در خیابانم؛ وقتی دنبال کار میگردم؛ وقتی تاکسی سوار می شوم . اینجا یک مستراح عمومی است به وسعت یک کشور. بهتان بر نخورد... آخر سالیان است که در همه جای دنیا، فقط مستراحها را زنانه و مردانه کردهاند __________________--------------------------------- با تشکر از عطر بارون فقط كافيه انسان بودنمان را باور كنيم در تصاوير حكاكي شده بر سنگهاي تخت جمشيد ، هيچكس عصباني نيست. هيچ كس سوار بر اسب نيست. هيچ كس را در حال تعظيم نمي بيني. برده داري مرسوم نيست.در بين اين همه پيكر تراشيده شده حتي يك تصوير برهنه نيست. يادمان بماند كه چه بوديم و چه شديم. 2
mim-shimi 25686 ارسال شده در 11 مهر، 2010 چون نداشتي وتجربه نكردي اميدوارم هيچ وقت هم تجربه نكني چون خيلي دردناكه اینو نمیشه بسطش بدین به همه همسران چی رو ندارم؟همسر دارم اما آقا بالاسر،نه 1
سمندون 19437 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ترمه جون من دلم لک زده برا یه مسافرت دخترونه میدونی که بدون من نمیشه 1
شـاهین 8068 ارسال شده در 11 مهر، 2010 یه دلیل دیگه که شما خانوم ها نمی تونین برین مسافرت اینه که خودتون برای خودتون حرف در میارین مثلا .. رفت مسافرت تنهایی خدا می دونه تو سفر چه کار هایی که نکرده حالا طفلی هیچ کاری هم نکرده ها ولی و...همین به گوشه یه مرد میرسه بعد میگه اجازه نمیدم دیگه تنهایی بری سفر 1
hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ببین منظور من اینه که فقط به خاطر این که خطر وجود داره شه تو خونه موند درسته باید از یه سری چیزگذشت ولی به جای تو خونه موندن و محدود بودن باید یاد گرفت که چه جوری بیای تو این اجتماع پر خطر. :w16::w16: 1
نگين...NeGiN 1499 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ببین همیشه هم اینطور نیسوقتی یه ادم سادیسمی به تورت بخوره دیگه این تو نیستی که شرایط اون لحظه رو کنترل میکنی شرایط رو خبث طینت طرفت بوجود میاره بحث روي استثنا ها نيست 1
شـاهین 8068 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ترمه می خوای بیای مشهد خوب بیا چرا صغری کبری می چینی ولی تنها نیا:w00: با ...بیا
hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 بحث روي استثنا ها نيست متاسفانه تو جامعه ما اینقدر از این استثناها زیاد شده که دیگه استثنا محسوب نمبشن یه جورایی ادمای درست دارن استثنا میشن 2
شـاهین 8068 ارسال شده در 11 مهر، 2010 چون نداشتي وتجربه نكردي اميدوارم هيچ وقت هم تجربه نكني چون خيلي دردناكه داشتن همسر درد ناکه
نگين...NeGiN 1499 ارسال شده در 11 مهر، 2010 متاسفانه تو جامعه ما اینقدر از این استثناها زیاد شده که دیگه استثنا محسوب نمبشنیه جورایی ادمای درست دارن استثنا میشن
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 11 مهر، 2010 منم بايد همراهتون بيام :w00::w00: ببخشید دختر خانوم اسم شما چیه :167: 1
ترمه جون 1381 مالک ارسال شده در 11 مهر، 2010 ترمه جون من دلم لک زده برا یه مسافرت دخترونه خب به قرار بزاریم که بریم دیگه.بریم شمال.ما یه نیمچه خونه اونجا داریم که همش داداشام با دوستاشون میرن من حسرت میخورم.بریم؟ منم بايد همراهتون بيام :w00::w00: دقت نکردی !گفت دخترونه.شما نمیتونی بیای که! التماس دعا ابجی:ws3: محتاجیم به دعا چون نداشتي وتجربه نكردي اميدوارم هيچ وقت هم تجربه نكني چون خيلي دردناكه نگو!شوهر خوبه.من عاشق اینم که بهم گیر بده.البته من هنوزشوهر ندارم. میدونی که بدون من نمیشه تو هم بیا.آقا بیاین قرار بذاریم دیگه.بریم دیگه. 3
pianist 31129 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ببخشید دختر خانوم اسم شما چیه :167: ديوونه من داداشتم ديگه :w00: 1
ارسال های توصیه شده