نگين...NeGiN 1499 ارسال شده در 11 مهر، 2010 با حرفاتون موافقماما فقط این موارد نیست و بیشتر دلایل برمیگرده به نا امنی و وضع بد موجود در جامعه در حقیقت عدم اعتماد والدین به جامعه و محیط اونه نه عدم اعتماد به فرزندان ببينيد درسته جامعه اوضاع خوبي نداره توي همين تهران خودمون اگر ساعت 9:30 بشه و هوا كمي تاريك واقعا بايد خودتو براي هر جور اتفاقي آماده كني توي روز روشن آدم اتفاقاتي ميفته كه قابل هضم نيست ديگه بايد خودتون تناسب كنيد كه در شبش ممكنه چه اتفاقاتي بيفته ولي اين حوادث همشون دو طرفس جامعه رو خود ما تشكيل ميديم ما نميتونيم همه ي انسانها رو خوب كنيم ولي اگر هر كس خودشو درست كنه اينجوري جامعه ايده آل به وجود مياد 3
hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 اینقدر جامعه ما کثیف شده که تا یه نفر دختریو تنها میبینه هزار تا انگ بهش میچسبونه فکر میکنم خانواده ها از این چیزاس که بیشتر میترسن 2
بیتاب مهمان ارسال شده در 11 مهر، 2010 احساس کردم جانوری چارپا میباشم که افسارم تا وقت ازدواج در دست پدر بوده سپس به همسر واگذار میشود.خیلی هم خوب! چون نه به خدا توکل داری ونه به خودت اعتماد داری والا ترس وواهمه معنا ندارد
hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ببينيد درسته جامعه اوضاع خوبي نداره توي همين تهران خودمون اگر ساعت 9:30 بشه و هوا كمي تاريك واقعا بايد خودتو براي هر جور اتفاقي آماده كني توي روز روشن آدم اتفاقاتي ميفته كه قابل هضم نيست ديگه بايد خودتون تناسب كنيد كه در شبش ممكنه چه اتفاقاتي بيفته ولي اين حوادث همشون دو طرفس جامعه رو خود ما تشكيل ميديم ما نميتونيم همه ي انسانها رو خوب كنيم ولي اگر هر كس خودشو درست كنه اينجوري جامعه ايده آل به وجود مياد موافقم ولی فکر میکنین همه مثل شما فکر میکنن؟ اخه خیلیا هستن از خونه که میان بیرون دنبال یه سوژه هستن تا فکر خبیسشون ارضا بشه 4
ترمه جون 1381 مالک ارسال شده در 11 مهر، 2010 به نظر من این امر عادیه چون در فرهنگ غلط ما به زن مطلقه به هزار صورت نگاه می کنن و نگرانی پدر و مادر ها در این صورت 100برابر بیشتر از قبل از ازدواج هستش این فرهنگ غلط واسه چی از بین نمیره؟چرا نمیخوایم قبول کنیم که این غلطی را خودمون داریم ادامه میدیم؟ خیلی اشتباهِ که به خاطر طرز فکر غلط دیگران ما باید زجر بکشیم. 1
mim-shimi 25686 ارسال شده در 11 مهر، 2010 ببينيد درسته جامعه اوضاع خوبي نداره توي همين تهران خودمون اگر ساعت 9:30 بشه و هوا كمي تاريك واقعا بايد خودتو براي هر جور اتفاقي آماده كني توي روز روشن آدم اتفاقاتي ميفته كه قابل هضم نيست ديگه بايد خودتون تناسب كنيد كه در شبش ممكنه چه اتفاقاتي بيفته ولي اين حوادث همشون دو طرفس جامعه رو خود ما تشكيل ميديم ما نميتونيم همه ي انسانها رو خوب كنيم ولي اگر هر كس خودشو درست كنه اينجوري جامعه ايده آل به وجود مياد درسته اما برای داشتن جامعه ایده آل باید همه دست به کار بشن نه عده محدودی.که احتمال انجام چنین کاری خیلی کمه متاسفانه
سمندون 19437 ارسال شده در 11 مهر، 2010 چون نه به خدا توکل داری ونه به خودت اعتماد داری والا ترس وواهمه معنا ندارد[/QUOT:ws52::ws52: 3
میلاد 24047 ارسال شده در 11 مهر، 2010 یه چیزی 5 سالِ که آزارم میده.شاید مشکلِ خیلی از دخترا باشه.چرا ما دخترا نمیتونیم تنهایی بریم مسافرت؟ چرا ما دخترا نمیتونیم مجردی با دوستامون بریم مسافرت؟ چرا ما دخترا نمتونیم وقتی هوا تاریکِ از خونه بیرون باشیم؟ چرا ما دخترا نمیتونیم.......................... وقتی به چه سنی برسیم میتونیم؟ بد ازدواج چی؟بازم نمیتونیم..............؟ چون خطر داره 1
mim-shimi 25686 ارسال شده در 11 مهر، 2010 چون نه به خدا توکل داری ونه به خودت اعتماد داری والا ترس وواهمه معنا ندارد صحبتتون درسته.اما این زمانی حاصل میشه که آدم مجبور باشه اون موقع شب بیرون باشه.وگرنه موندن تو خونه و بیرون نرفتن راحت ترین کاره
ترمه جون 1381 مالک ارسال شده در 11 مهر، 2010 چون نه به خدا توکل داری ونه به خودت اعتماد داری والا ترس وواهمه معنا ندارد چطوری انقد راحت راجع به اعتقاد دیگران نظر میدی؟ چطوری این موضوع رابه این حرفا ارتباط میدی؟ 5
شـاهین 8068 ارسال شده در 11 مهر، 2010 این فرهنگ غلط واسه چی از بین نمیره؟چرا نمیخوایم قبول کنیم که این غلطی را خودمون داریم ادامه میدیم؟خیلی اشتباهِ که به خاطر طرز فکر غلط دیگران ما باید زجر بکشیم. چون گرگ زیادهههههه:w00: 2
سمندون 19437 ارسال شده در 11 مهر، 2010 تو همه جوامع خطر وجود داره نمیشه که ادبشینه تو خونش که مبادا خطری بهش نرسه . 4
pianist 31129 ارسال شده در 11 مهر، 2010 اقا بذاريد راحت تر حرفمو بزنم محدود شدن اصلا چيز خوبي نيست همونطور که ول بودن هم خوب نيست پس بهتره که راه صحيحتري رو پيش بگيريم... 6
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 11 مهر، 2010 با حرفاتون موافقماما فقط این موارد نیست و بیشتر دلایل برمیگرده به نا امنی و وضع بد موجود در جامعه در حقیقت عدم اعتماد والدین به جامعه و محیط اونه نه عدم اعتماد به فرزندان اوهوم حرفاتونو قبول دارم اینکه پدرمادار اجازه نمیدن به دختراشون دلیل بر عدم اعتماد به اونا نیس بلکه اوضاع جامعه خیلی بده 4
hami_sani 6076 ارسال شده در 11 مهر، 2010 تو همه جوامع خطر وجود داره نمیشه که ادبشینه تو خونش که مبادا خطری بهش نرسه . حرفت درسته ولی ولی نمیدونیم چی بگم ینی کم اوردم تو جواب این یکی ولی ایا خطر کردن بهترین کاره؟ اخه به چه قیمتی شاید به قیمت جونت تموم بشه(خدای نکرده) 1
نگين...NeGiN 1499 ارسال شده در 11 مهر، 2010 موافقم ولی فکر میکنین همه مثل شما فکر میکنن؟ اخه خیلیا هستن از خونه که میان بیرون دنبال یه سوژه هستن تا فکر خبیسشون ارضا بشه من اينو ميگم كه اون فكرو خبيث ما خودمون ميديم دستشون ما خودمون تعيين ميكنيم كه آيا اون سوژه طرف هستيم يا نه :) 2
میلاد 24047 ارسال شده در 11 مهر، 2010 تو همه جوامع خطر وجود داره نمیشه که ادبشینه تو خونش که مبادا خطری بهش نرسه . خطرای اینجا به دلیل عقده ای بار اوردن پسرا بیشتر هست. ---------------------------------------------------------------------- بسیار دور از هم قد کشیدهایم . هر یک بر فراز صخرهای بلند و درهای عمیق؛ میانمان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد. جدایمان کردند؛ از روز اول مهر. با پوششهای متفاوت. مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کلهای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من را به مدرسهی دخترانه و تو را پسرانه . دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند. با ردیفهای دور از هم . نیمکتهای خانمها و آقایان. با درها و راهروها و ورودیها و خروجیهای خواهران و برادران . جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میلهها و در حرم و امامزاده با نردهها و در دریا و ساحل با پارچههای برزنتی... آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنیای برای من؛ و من شدم عقدهی جنسی سرکوب شدهای برای تو. تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان، از زور ناداني و بیماری و عقدههای جنسی، من در پي يك نگاه و توجه و متلك از تو باشم ... و تو خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالیات کند و نگاه حریصات مانتو ام را بدرد . جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شدهایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقدهی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم . بسیار دور از هم قد کشیدیم. انقدر که دیگر نگاهمان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاههای انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا. در محل کار، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی . و من باید تقاص همهی این فاصله ها را بپردازم . تقاص دوری از تو و بر صخرهای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را . باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک میشود و من تنها در خیابانم؛ وقتی دنبال کار میگردم؛ وقتی تاکسی سوار می شوم . اینجا یک مستراح عمومی است به وسعت یک کشور. بهتان بر نخورد... آخر سالیان است که در همه جای دنیا، فقط مستراحها را زنانه و مردانه کردهاند __________________--------------------------------- با تشکر از عطر بارون 3
شـاهین 8068 ارسال شده در 11 مهر، 2010 چون نه به خدا توکل داری ونه به خودت اعتماد داری والا ترس وواهمه معنا ندارد میشه درباره دیگران نظر ندی:w00: 4
ارسال های توصیه شده