هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ در کافی نت نشسته ای یک نفر وارد می شود: «آقا یک تحقیق می خواهم». مدیر کافی نت تعداد صفحه مورد نیاز را می پرسد، بعد در گوگل جستجو می کند: مقاله + موضوع مورد نظر، چند مطلب پیدا می شود یکی را برمی گزیند، سر و تهش را می زند تا به اندازه مورد نیاز شود، پرینت می گیرد، و پولش را می ستاند. مشتری خوشحال و خندان می رود. مجموع آمد و رفت مشتری و جستجو و سلام و علیک و خداحافظی و همه قضایا به پنج دقیقه نمی رسد. شک نیست که نسل گذشته نیز در دوران دانش آموزی برای نگاشتن انشای تحقیقی، از این طرف و آن طرف مطالبی برداشت می کرد، ولی اکنون از همان انشا نویسی و نثر نویسی هم دوری می شود، قلم بچه ها تمرین نمی کند و در آینده ای نه چندان دور قادر به نگاشتن یک نامه کوچک و درخواست اداری نیستند. پیش تر، این گونه مطالب شبه تحقیقی را کیلویی می خواندند، و حال این تحقیقات ناب را باید متری و وجبی نامید! اما این روش نامطلوب، ضربه های سهمگینی بر پیکر پژوهش وارد کرده است: اینترنت، بی منت ترین وسیله آموختن است؛ ولی همان گونه که مشاهده می شود، افراد دیگر حس و حال ندارند تا دست کم خودشان مطالب مورد نیاز را بیرون بکشند، این کار ساده را نیز به دیگران واگذار می کنند، و با مبلغ اندکی می خرند. مطالب بدون منبع زیاد شده است، و اگر از فردی بپرسی «مطلب تو چه مستنداتی دارد؟» این پرسش را با این که «این مطلب را از کجا آورده ای» تفاوت نمی نهد و می گوید: اینترنت. در حالی که هر مطلبی که در اینترنت قرار داده شده نمی تواند مطلب مستندی باشد. تقلب و کپی کاری و سرقت باب شده است، و این، زیان دیگری نیز دارد که پژوهشگران جرأت نمی کنند مطالب خود و یا مطالب ناب خود را روی اینترنت قرار دهند، چون به آسانی سرقت می شود. در برابر، افرادی از این خلاء سود می جویند و با قرار دادن مطالب جهت دار، ذهن ها را به سمتی که می خواهند می برند و افکار جامعه را سمت و سو می دهند. مطالب تکراری، زیاد شده است. در بسیاری از موضوعات، هیچ مطلب تازه و جدیدی تولید نمی شود، در حالی که دست کم، افراد گوناگون می توانند یک موضوع یکسان با مضمون واحد را با نثرهای مختلف بنویسند. سن متفاوت افراد لحاظ نمی شود، یک مطلب سنگین برای دانش آموز دوره راهنمایی استخراج می شود مطلبی که او نمی تواند از روی آن به درستی بخواند و یک مطلب مناسب برای کودک و نوجوان به دست دانشجو می افتد. پاینده باد ایران 17 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ هوتن داغ دلمو تازه کردی برادر وقتی به کتابهای دوران ابتدایی امروز نگاه میکنم ومیبینم نوشته خداحافظ عزیزم موفق باشی گلم واز این چرت وپرتا وقتی یادم میاد اونقدر با ترکه وکابل رو دستامون میزدن که نمیتونستیم مداد دستمون بگیریم وقتی انشای بچه های امروزی حتی اونایی که تازه وارد دوران دانشگاه میشن رو میخونم وسطح معلومات ودایره لغاتشونو میسنجم واقعا اشکم درمیاد یه نسل بیسواد که فقط به ضرب وزور پول میخوان مهندس ودکتر بشن سواد فقط درسهای فنی وتخصصی نیست قبلش باید یه چیزی رو درون بچه ها بیدارکنن ولی امروز دارن خواب اور میدن بهشون 12 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ هوتن داغ دلمو تازه کردی برادروقتی به کتابهای دوران ابتدایی امروز نگاه میکنم ومیبینم نوشته خداحافظ عزیزم موفق باشی گلم واز این چرت وپرتا وقتی یادم میاد اونقدر با ترکه وکابل رو دستامون میزدن که نمیتونستیم مداد دستمون بگیریم وقتی انشای بچه های امروزی حتی اونایی که تازه وارد دوران دانشگاه میشن رو میخونم وسطح معلومات ودایره لغاتشونو میسنجم واقعا اشکم درمیاد یه نسل بیسواد که فقط به ضرب وزور پول میخوان مهندس ودکتر بشن سواد فقط درسهای فنی وتخصصی نیست قبلش باید یه چیزی رو درون بچه ها بیدارکنن ولی امروز دارن خواب اور میدن بهشون برای بچه هامون چکار کنیم؟ پسر همکارم کلاس دومه...........تا اسم یه کشور میاد اولین سوالی که میپرسه اینه........بابا این کشوره با ما دوسته یا دشمن؟............تو این مدرسه ها پدر بچه ها رو در میارن.......خیلی اعصابم خورد میشه وقتی پای حرف بچه های مدرسه ای میشینم..........:icon_pf (34): 10 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ هوتن داغ دلمو تازه کردی برادروقتی به کتابهای دوران ابتدایی امروز نگاه میکنم ومیبینم نوشته خداحافظ عزیزم موفق باشی گلم واز این چرت وپرتا وقتی یادم میاد اونقدر با ترکه وکابل رو دستامون میزدن که نمیتونستیم مداد دستمون بگیریم وقتی انشای بچه های امروزی حتی اونایی که تازه وارد دوران دانشگاه میشن رو میخونم وسطح معلومات ودایره لغاتشونو میسنجم واقعا اشکم درمیاد یه نسل بیسواد که فقط به ضرب وزور پول میخوان مهندس ودکتر بشن سواد فقط درسهای فنی وتخصصی نیست قبلش باید یه چیزی رو درون بچه ها بیدارکنن ولی امروز دارن خواب اور میدن بهشون ببخشید شما مال چن نسل قبلی که با ترکه و کابل میزدنتون؟!؟؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟ :ws52: :jawdrop: 6 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ ببخشید شما مال چن نسل قبلی که با ترکه و کابل میزدنتون؟!؟؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟ :ws52: :jawdrop: بنده تا سال اول دبیرستان کتک رو یه چیز عادی میدونستم تو مدرسه............فکر میکردم درستش اینه............مبصر کلاس باهام لج بود و خود من هر هفته بالای صف 5 تا ترکه میخوردم...........همکلاسی منو مدیر مدرسه با اچار زد تو کمرش فلج شد شما تو ناز بزرگ شدی خدارو شکر کن 8 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ ............بنده تا سال اول دبیرستان کتک رو یه چیز عادی میدونستم تو مدرسه............فکر میکردم درستش اینه............مبصر کلاس باهام لج بود و خود من هر هفته بالای صف 5 تا ترکه میخوردم...........همکلاسی منو مدیر مدرسه با اچار زد تو کمرش فلج شد شما تو ناز بزرگ شدی خدارو شکر کن مدیر مدرسه شما مشکل روحی روانی داشته..... اینا هیچ کدوم دلیل نمیشه ما مزه درد نچشیده باشیم....:icon_razz: 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ ببخشید شما مال چن نسل قبلی که با ترکه و کابل میزدنتون؟!؟؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟ :ws52: :jawdrop: وقتی ما ابتدایی میخوندیم زنگ تفریحامون تو پناهگاهها سپری میشد تا مثلا بمباران خطری برامون نباشه حالا حساب کن مال کدوم عهد بوقیم 7 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ مدیر مدرسه شما مشکل روحی روانی داشته..... اینا هیچ کدوم دلیل نمیشه ما مزه درد نچشیده باشیم....:icon_razz: بله مزه درد داریم تا مزه درد بعضیا بزرگترین دردی که کشیدن ......درد امپول بوده من در روستای باشت از توابع گچساران در استان کهکیلویه و بویراحمد دبستان رو خوندم (ادرس میدم تحقیق کنید) معلم ما فرهاد گرجی زاده بود وقتی میخواست بچه ها رو تنبیه کنه اونها رو با گوشاشون میگرفت بلند میکرد و سرشونو میکوبید به دیوار اسم نوشتم نگین دری وری میگه اول راهمنمایی اقای رستم مرزبان مدیر مدرسه بود ایشون یه همیشه بچه ها رو با کابل میزد جای کابلش یک ماه زخم میشد البته منو نمیزد چون بابام پدرشو در میوورد همین اقا یه پسر جنگ زده ای بود بنام ابوطالب مطوری خانوادش تو جنگ کشته شده بودن فقط یه مادر بزرگ داشت کسی نبود حامیش باشه همین مدیر بی شرف اومد با کابل بزندش ....اخه خیلی اینو میزد... پسره فرار کرد یه اچار بزرگ اونجا بود ورداشت سر صف دوید دنبال پسره با اچار زد تو کمرش مهره کمر پسره جابجا شد پسره ویلچر نشین شد از سال دوم راهنمایی اومدم اصفهان مدرسه راهنمایی مدرس مدیرش اقای منصفی بود فکر کنم الان ریئس اموزش پرورش ناحیه چهار اصفهانه ایشون هفته ای یکبار حداقل 20 نفر از بچه ها رو میوورد بالای صف و نفری 5 تا چوب میزد کف دستاشون معیار چوب زدن اقا مبصرهای کلاس بودن یه معلم زبان داشتیم اقای صدری منش تو همین مدرسه درس میداد باز نشست شده دیدمش که یه کیسه از مثانه اش اویزون بود شاشش میرفت توش به یه بد بختی افتاده بود ....خدا نکشدش ....100 سال عمر بهش بده ولی با ذلت...........این مردک کارش سیلی زدن بود به تعداد نمره ای که از بیست کمتر میگرفتی سیلی میزد..........19 یک سیلی........18 دو سیلی................بله تشزیف بیارید پایین شهر میبینین این چیزا رو...........یه روز فقط من بیست شده بودم ...بقیه رو برد بیرون از نیمکتها و سیلی شروع شد تو چشمای این یکی نگا میکرد میزد تو گوش اون یکی 45 دقیقه وقت کلاس زبان به سیلی زدن میگذشت همه اومدن نشستن ...........اومد سراغ من گفت یه وقت پر رو نشی تو کتک نخوردی .. یالا تو هم گریه کن .............من مغرور بودم گریه نکردم ...........با تسبیحش زد تو سرم ......گفت گریه کن ............بغض تو گلوم بود اما خودمو سفت گرفته بودم ...........زد ...........زد ..............زد ..........گریه نکردم..............روانی شده بود.........اون موقعها ما سرمونو با ماشین 4 میزدیم............اینقدر زد .......شاید 10 دقیقه ......پشت سر هم با تسبیح میزد تو سرم ..............چون بیست گرفته بودم وامکان داشت پر رو بشم.......... تا بالاخره بغضم شکست و های های گریه کردم........... ازین موردا زیاد دیدم.................یکی گفتم برای نمونه 10 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ سر کلاس سوم ابتدایی که بودیم معلممون سر اینکه یکی از بچه ها نتونسته بود جدول ضرب رو حفظ کنه بلندش کرد ومحکم کوبیدش رو نیمکت پسره از هوش رفت من هیچوق سر درس خوندن کتک نخوردم اخه همیشه شاگرد اول بودم اگرم مدرک خواستید تمام کارنامه هام تا الان همشو نگه داشتم ولی هرروز خدا بخاطر شیطنت بچگی جلو دفتر بودیم سوم ابتدایی چون بزرگترا بهمون زور میگفتن چندنفری جمع میشدیم یکی از بچه های شر کلاسای بالاتر رو میگرفتیم میکردیمش تو اون سطل اشغالهای بزرگ وتا میخورد میزدیمشون دی: چهارم ابتدایی یه معلمی داشتیم باقرپور این ازمن خوشش نمیومد یه بار زنگ اخررو رفته بود مبصرمون اسم منو بهش فرداردکرده بود سر هرپنج زنگ من یک ریز داشتم کتک میخوردم ازش پاشو گذاشته بود روپای من وتا میتونست بهم سیلی میزد روانی بودن خب البته فرداش وقتی اون داشت سیلی میخورد من دلم برای اولین واخرین بار از کتک خوردن یه معلم خنک شد خودم کلاس پیش دانشگاهی که بودم یه بار با استاد ریاضیات گسستمون درگیری فیزیکی پیدا کردم ولی فرداش رفتم وازدلش دراوردم الان بخدا بچه ها دارن پادشاهی میکنن نرفتین صف نفت وایسین تو بوق سگ زمستون تا بفهمین بچگیهای ما چه مزخرف بود یا برا اینکه سیگار سهمیه مادربزرگتونو بگیرین تو نوبت چندساعتهوایسین باری به هرجهت 6 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۸۹ سر کلاس سوم ابتدایی که بودیم معلممون سر اینکه یکی از بچه ها نتونسته بود جدول ضرب رو حفظ کنه بلندش کرد ومحکم کوبیدش رو نیمکتپسره از هوش رفت من هیچوق سر درس خوندن کتک نخوردم اخه همیشه شاگرد اول بودم اگرم مدرک خواستید تمام کارنامه هام تا الان همشو نگه داشتم ولی هرروز خدا بخاطر شیطنت بچگی جلو دفتر بودیم سوم ابتدایی چون بزرگترا بهمون زور میگفتن چندنفری جمع میشدیم یکی از بچه های شر کلاسای بالاتر رو میگرفتیم میکردیمش تو اون سطل اشغالهای بزرگ وتا میخورد میزدیمشون دی: چهارم ابتدایی یه معلمی داشتیم باقرپور این ازمن خوشش نمیومد یه بار زنگ اخررو رفته بود مبصرمون اسم منو بهش فرداردکرده بود سر هرپنج زنگ من یک ریز داشتم کتک میخوردم ازش پاشو گذاشته بود روپای من وتا میتونست بهم سیلی میزد روانی بودن خب البته فرداش وقتی اون داشت سیلی میخورد من دلم برای اولین واخرین بار از کتک خوردن یه معلم خنک شد خودم کلاس پیش دانشگاهی که بودم یه بار با استاد ریاضیات گسستمون درگیری فیزیکی پیدا کردم ولی فرداش رفتم وازدلش دراوردم الان بخدا بچه ها دارن پادشاهی میکنن نرفتین صف نفت وایسین تو بوق سگ زمستون تا بفهمین بچگیهای ما چه مزخرف بود یا برا اینکه سیگار سهمیه مادربزرگتونو بگیرین تو نوبت چندساعتهوایسین باری به هرجهت بمیرم الهی................... 3 لینک به دیدگاه
pegah 733 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۸۹ دوران راهنمايي يه معلم داشتيم كه فاميليش نظام بود هر وقت مبصر اسم بچه ها رو ميداد يه يك تو دفترش ميذاشت آخر سال با نمره ات جمش ميكرد و ميانگين ميگرفت بچه اش تب مالت گرفت دروغ چرا ؟خيلي خوشحال شدم چون مبصر كلاس با من لج بود و سر زنگ اون مخصوصا اسم منو مينوشت 3 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۸۹ ما هم از اون معلما داشتيم.يادمه اولين روز توي مدرسه رو كتك خوردم20 تا با كابل معلممون زد تو دستم.اون موقعا مدرسه غير انتفاعي نداشتيم كه نمره ها هم اكثرا" واقعي بودن.داداشم 2 كلاس از من بالاتر بود.درسش اصلا" خوب نبود.معلم ما هم فكر ميكرد منم مثل اون بودم.يادمه اوايل بعد از هر ديكته ازش كتك ميخوردم.با اين كه نمره ام 20 بود منو ميزد و ميگفت چطور تقلب كردي؟حتي با اينكه ثلث اول معدلم 20 شده بود باز جلوي بچه ها فلكم كرده بود و ميگفت تقلب كردي.كلاس سوم هم يه معلم داشتيم كه فقط چون معلممون بود بهش فحش نميدم.امكان نداشت روزي يكي از بچه ها از دستش فلك نشده باشه.همون ثلث اول يه بار كه نمره يكي از درسام شده بود 16 داداشم رو از تو كلاس خودش بيرون آورد و جلوي بچه ها بهم گفت پاشو نگه دار تا فلكش كنم.ميگفت اون باعث شده تو 16 بشي.بعدش هم داداشم پامو نگه داشت تا منو فلك كنه....اولين روز راهنمايي هم از دست ناظممون كتك خوردم.اونم چه كتك خوردني.فقط به خاطر اينكه وقتي داشتم ميرفتم تو كلاس به تابلوهاي سالن مدرسه نگاه ميكردم... الان مشاور هاي تحصيلي و روانپزشكها ميگن با بچه ها نبايد برخورد تندي داشته باشين نبايد فلان كنين و ...به نظر شما درباره اونروزهاي ما چي ميتونن بگن؟هر روز يا شهيد تشييع ميشد يا صداي آژير پخش ميشد يا يكي شلاق ميخورد يكي تو خيابونا اعدام ميشد تو مدرسه هم هر روز كتك و كتك كاري بود.فحش مي خورديم.... اما درباره تحقيق.والا دوره دانشجويي ما هم كه خيلي دور نيست از اين خبرا نبود.پدرمون در ميومد براي كنفرانس يا ارائه تحقيق.البته استاداي الانم واسه هر درسي تحقيقهاي آنچناني ميخوان.من خانومم دانشجوهه.براي درسهاي عمومي سختگيريهاشون بيشتره.تازه خود استاده بهشون ميگه از تو اينترني كپي كنين بيارين. 4 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۸۹ خو ما هم کتک داشتیم حالا یکی که حامی داشت کتک نمیخورد ما هم کلی حرف میخوردیم حرف میزدن جیگرمونو میسوزوندن منم دبیرستان نیکی رشت رفتم ثبت نام کنم هیچ وقتم یادم نمیره چه بلایی سرم اوردن اخرشم رفتم اردشیری که خیلی هم بهتر بودتحقیقای ما هم سخته واسه هر درس عمومی باید بشینیم یه کتابو خلاصه کنیم اونترمم سر معارف 2 گفتیم این کنیزا رو میگرفتن هر کاری میکردن چون امام بودن؟به شعور زنا توهین میکردن استاده گفت اسمت بعدم نوشت گفت شما هم اون تحقیقی که قراره همه بدنو میدی هم تاریخ عربوبابام در اومد چی چی میگید ما خوش بحالمون شده 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده