Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی. - شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و … است. ... بنظر شما شهر هرت چه جور شهریست؟ 9 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۸۹ فکور جان دوباره راه افتاديا من هي ميخوام برم دنبال کارم تاپيکاتو ميبينم و دوست دارم بيام نظر بدم شهر هرت يعني اينکه بري دانشگاه آزاد ثبت نام کني و کلي هم پول شهريه بدي و اخرش کلي تحقير و توهين بشي از هر طرف!! 5 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۸۹ فکور جان دوباره راه افتاديا من هي ميخوام برم دنبال کارم تاپيکاتو ميبينم و دوست دارم بيام نظر بدم شهر هرت يعني اينکه بري دانشگاه آزاد ثبت نام کني و کلي هم پول شهريه بدي و اخرش کلي تحقير و توهين بشي از هر طرف!! دوستت دارم والسلام . 3 لینک به دیدگاه
FrnzT 18194 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت یعنی اینکه دکترا از بهترین دانشگاه بگیری بری مسافر کشی بعد یکی که سواد نداره ولی بسی پولداره استخدامت کنه که خورده فرمایشاتش رو انجام بدی بعد که انجام دادی موقعی که میخواد باهات حساب کنه کلی منت بزاره سرت 5 لینک به دیدگاه
T-bag 320 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که هر کس تو هر زمینه ای که کوچکترین تخصصی در موردش نداره صاحب نظر بشه ! دقیقا" مثل ملت ایران! 6 لینک به دیدگاه
zzahra 4750 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که نصف مردمش هنوز نفهمیدن که شهرشون هرته... 3 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت گاهی به وسعت یه کشوره؛ جاییه که مردمش به تقدیس های بیجا اونقدر خو گرفتن که تقدس تعریف واقعیشو از دست داده جایی که بازار دروغ و ریا داغه و خریدار هم داره جایی که پیشرفت با لگد کردن و بالا رفتن از شونه دیگری معنی میگیره؛پس یا لگد کن یا لگد مال شو جایی که ظاهر مقبولیتت رو تضمین میکنه نه صداقت 3 لینک به دیدگاه
FrnzT 18194 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که وقتی میری تو خیابون با ماشین ، فقط 10 درصد احتمال بدی که سالم برمیگردی خونه :shame: 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت اسم یه فیلم سینمایی است. چقد شما بیسوادید؟ 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۸۹ دارم تو تاپیک خودم اسپم میکنم. عجب> لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که استاد دانشگاش 20 تیر رو برای تحویل پروژه مشخص میکنه...بعد تو خودتو میکشی تا برا اون روز آماده بشی...بعد یه عده بی فرهنگ میرن جز و بلا میزنن به استاد که روزو تغییر بده...بعد از اون جایی که شهر ، شهر هرته... تو برای این درس 2 تا استاد داری:icon_pf (34): و یکیشون کوتاه میاد و میگه تحویل 31تیر باشه...بعد تو سعی میکنی خوشحال باشی ...ولی این خوشحالی دوومی نداره ...چون همون استاد تصمیم میگیره ییهو تحویلو بندازه 2 مرداد....هی به خودت آرامش میدی و سعی میکنی خونسرد باشی و به این فکر نکنی که همه برنامه هات قراره تغییر کنن... . :banel_smiley_4:.....فعلا تو آرامشی...... :banel_smiley_4: ولی تو تو شهر هرتی..... چون.....ییهو اون یکی استادت نظرش عوض میشه و میگه بهتره که تحویل همون 20 ام باشه.....:icon_pf (34): اما تحویل موقت....و تحویل نهایی میافته 31 مرداد.....:jawdrop::w00:تو دیگه نمیتونی آروم باشی.......:w00:.دیگه علاوه بر خودت پای خونواده تم میاد وسط.............:icon_pf (34)::w00: ولی چون این یکی استادتو دوس داری سعی میکنی خونسردیتو حفظ کنی و غر زدن رو به دوستات بسپاری...... :banel_smiley_4:در حالیکه تو دلت حسابی شاکی هستی......:w00:با این حال باز هم سعی میکنی به چیزهای خوب فکر کنی.....تو افکار نسبتا خوب خودت غوطه میخوری که .....................ییهو اون یکی استادت تصمیم میگیره که تحویل موقت رو از 20 تیر به 23 تیر منتقل کنه................................................:w00: :w00: :w00: الان دیگه ترجیح میدی بری بمیری از اینکه مجبوری تو این شهر هرت زندگی کنی که حتی افکار خوب هم نتونستن برات کاری کنن....... :banel_smiley_4: (من دو ساعت دیر به کلاس رسیدم....شاهدان عینی میگفتن تو اون دو ساعت کل تیر و مرداد رو یه چرخی زدن.....):icon_pf (34): :icon_pf (34): 6 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که استاد دانشگاش 20 تیر رو برای تحویل پروژه مشخص میکنه...بعد تو خودتو میکشی تا برا اون روز آماده بشی...بعد یه عده بی فرهنگ میرن جز و بلا میزنن به استاد که روزو تغییر بده...بعد از اون جایی که شهر ، شهر هرته... تو برای این درس 2 تا استاد داری:icon_pf (34): و یکیشون کوتاه میاد و میگه تحویل 31تیر باشه...بعد تو سعی میکنی خوشحال باشی ...ولی این خوشحالی دوومی نداره ...چون همون استاد تصمیم میگیره ییهو تحویلو بندازه 2 مرداد....هی به خودت آرامش میدی و سعی میکنی خونسرد باشی و به این فکر نکنی که همه برنامه هات قراره تغییر کنن... . :banel_smiley_4:.....فعلا تو آرامشی...... :banel_smiley_4: ولی تو تو شهر هرتی..... چون.....ییهو اون یکی استادت نظرش عوض میشه و میگه بهتره که تحویل همون 20 ام باشه.....:icon_pf (34): اما تحویل موقت....و تحویل نهایی میافته 31 مرداد.....:jawdrop::w00:تو دیگه نمیتونی آروم باشی.......:w00:.دیگه علاوه بر خودت پای خونواده تم میاد وسط.............:icon_pf (34)::w00: ولی چون این یکی استادتو دوس داری سعی میکنی خونسردیتو حفظ کنی و غر زدن رو به دوستات بسپاری...... :banel_smiley_4:در حالیکه تو دلت حسابی شاکی هستی......:w00:با این حال باز هم سعی میکنی به چیزهای خوب فکر کنی.....تو افکار نسبتا خوب خودت غوطه میخوری که .....................ییهو اون یکی استادت تصمیم میگیره که تحویل موقت رو از 20 تیر به 23 تیر منتقل کنه................................................:w00: :w00: :w00: الان دیگه ترجیح میدی بری بمیری از اینکه مجبوری تو این شهر هرت زندگی کنی که حتی افکار خوب هم نتونستن برات کاری کنن....... :banel_smiley_4: (من دو ساعت دیر به کلاس رسیدم....شاهدان عینی میگفتن تو اون دو ساعت کل تیر و مرداد رو یه چرخی زدن.....):icon_pf (34): :icon_pf (34): حالا لازم بود انقدر توضيح بدي؟؟ :jawdrop::jawdrop: 4 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۸۹ حالا لازم بود انقدر توضيح بدي؟؟ :jawdrop::jawdrop: اره چون حسابی شاکی شدم ...... بعدشم این به نظر من عمق فاجعه س.....:w00:بی برنامگی....:w00: در ضمن...حس خوندن نداری من چی کار کنم....:girl_in_dreams:من الان حس تایپم اومده.... 3 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت؟ببخشید من به غیر از شهر خودمون جای دیگه ای رو نمی شناسم.نکنه شهر هرت همینجاست؟ 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت جاییه که استاد دانشگاش 20 تیر رو برای تحویل پروژه مشخص میکنه...بعد تو خودتو میکشی تا برا اون روز آماده بشی...بعد یه عده بی فرهنگ میرن جز و بلا میزنن به استاد که روزو تغییر بده...بعد از اون جایی که شهر ، شهر هرته... تو برای این درس 2 تا استاد داری و یکیشون کوتاه میاد و میگه تحویل 31تیر باشه...بعد تو سعی میکنی خوشحال باشی ...ولی این خوشحالی دوومی نداره ...چون همون استاد تصمیم میگیره ییهو تحویلو بندازه 2 مرداد....هی به خودت آرامش میدی و سعی میکنی خونسرد باشی و به این فکر نکنی که همه برنامه هات قراره تغییر کنن... . .....فعلا تو آرامشی...... ولی تو تو شهر هرتی..... چون.....ییهو اون یکی استادت نظرش عوض میشه و میگه بهتره که تحویل همون 20 ام باشه..... اما تحویل موقت....و تحویل نهایی میافته 31 مرداد.....تو دیگه نمیتونی آروم باشی........دیگه علاوه بر خودت پای خونواده تم میاد وسط............. ولی چون این یکی استادتو دوس داری سعی میکنی خونسردیتو حفظ کنی و غر زدن رو به دوستات بسپاری...... در حالیکه تو دلت حسابی شاکی هستی......با این حال باز هم سعی میکنی به چیزهای خوب فکر کنی.....تو افکار نسبتا خوب خودت غوطه میخوری که .....................ییهو اون یکی استادت تصمیم میگیره که تحویل موقت رو از 20 تیر به 23 تیر منتقل کنه................................................ الان دیگه ترجیح میدی بری بمیری از اینکه مجبوری تو این شهر هرت زندگی کنی که حتی افکار خوب هم نتونستن برات کاری کنن....... (من دو ساعت دیر به کلاس رسیدم....شاهدان عینی میگفتن تو اون دو ساعت کل تیر و مرداد رو یه چرخی زدن.....) برات مرتبش کردم تا حوصله خوندنشو داشته باشی. شهر هرت جاییه که استاد دانشگاش 20 تیر رو برای تحویل پروژه مشخص میکنه...بعد تو خودتو میکشی تا برا اون روز آماده بشی...بعد یه عده بی فرهنگ میرن جز و بلا میزنن به استاد که روزو تغییر بده...بعد از اون جایی که شهر ، شهر هرته... تو برای این درس 2 تا استاد داری و یکیشون کوتاه میاد و میگه تحویل 31تیر باشه...بعد تو سعی میکنی خوشحال باشی ...ولی این خوشحالی دوومی نداره ...چون همون استاد تصمیم میگیره ییهو تحویلو بندازه 2 مرداد....هی به خودت آرامش میدی و سعی میکنی خونسرد باشی و به این فکر نکنی که همه برنامه هات قراره تغییر کنن... . .....فعلا تو آرامشی...... ولی تو تو شهر هرتی..... چون.....ییهو اون یکی استادت نظرش عوض میشه و میگه بهتره که تحویل همون 20 ام باشه..... اما تحویل موقت....و تحویل نهایی میافته 31 مرداد.....تو دیگه نمیتونی آروم باشی........دیگه علاوه بر خودت پای خونواده تم میاد وسط............. ولی چون این یکی استادتو دوس داری سعی میکنی خونسردیتو حفظ کنی و غر زدن رو به دوستات بسپاری...... در حالیکه تو دلت حسابی شاکی هستی......با این حال باز هم سعی میکنی به چیزهای خوب فکر کنی.....تو افکار نسبتا خوب خودت غوطه میخوری که .....................ییهو اون یکی استادت تصمیم میگیره که تحویل موقت رو از 20 تیر به 23 تیر منتقل کنه................................................ الان دیگه ترجیح میدی بری بمیری از اینکه مجبوری تو این شهر هرت زندگی کنی که حتی افکار خوب هم نتونستن برات کاری کنن....... (من دو ساعت دیر به کلاس رسیدم....شاهدان عینی میگفتن تو اون دو ساعت کل تیر و مرداد رو یه چرخی زدن.....) 1 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۸۹ برات مرتبش کردم تا حوصله خوندنشو داشته باشی. شهر هرت جاییه که استاد دانشگاش 20 تیر رو برای تحویل پروژه مشخص میکنه...بعد تو خودتو میکشی تا برا اون روز آماده بشی...بعد یه عده بی فرهنگ میرن جز و بلا میزنن به استاد که روزو تغییر بده...بعد از اون جایی که شهر ، شهر هرته... تو برای این درس 2 تا استاد داری و یکیشون کوتاه میاد و میگه تحویل 31تیر باشه...بعد تو سعی میکنی خوشحال باشی ...ولی این خوشحالی دوومی نداره ...چون همون استاد تصمیم میگیره ییهو تحویلو بندازه 2 مرداد....هی به خودت آرامش میدی و سعی میکنی خونسرد باشی و به این فکر نکنی که همه برنامه هات قراره تغییر کنن... . .....فعلا تو آرامشی...... ولی تو تو شهر هرتی..... چون.....ییهو اون یکی استادت نظرش عوض میشه و میگه بهتره که تحویل همون 20 ام باشه..... اما تحویل موقت....و تحویل نهایی میافته 31 مرداد.....تو دیگه نمیتونی آروم باشی........دیگه علاوه بر خودت پای خونواده تم میاد وسط............. ولی چون این یکی استادتو دوس داری سعی میکنی خونسردیتو حفظ کنی و غر زدن رو به دوستات بسپاری...... در حالیکه تو دلت حسابی شاکی هستی......با این حال باز هم سعی میکنی به چیزهای خوب فکر کنی.....تو افکار نسبتا خوب خودت غوطه میخوری که .....................ییهو اون یکی استادت تصمیم میگیره که تحویل موقت رو از 20 تیر به 23 تیر منتقل کنه................................................ الان دیگه ترجیح میدی بری بمیری از اینکه مجبوری تو این شهر هرت زندگی کنی که حتی افکار خوب هم نتونستن برات کاری کنن....... (من دو ساعت دیر به کلاس رسیدم....شاهدان عینی میگفتن تو اون دو ساعت کل تیر و مرداد رو یه چرخی زدن.....) ها؟ چی شد؟ :ws52: 3 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت؟ببخشید من به غیر از شهر خودمون جای دیگه ای رو نمی شناسم.نکنه شهر هرت همینجاست؟ شک نکن..... یه چیز دیگه یادم رفت..... شهر هرت جاییه که مردمش به حق خوری عادت کردن....این قد اپیدمی شده که دیگه این رفتارو یه رفتار نادرست نمیدونن.....و اصلا بهش توجه هم نمیکنن.....:w00: من خیلی دلم پره تو این مورد.... :w00: :w00: :w00: 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۸۹ ها؟ چی شد؟ :ws52: ]چیزی نشده عزیز این شکلک ها خیلی مواقع به جدی بودن کلام صدمه میزنند. منم خواستم حواسم پرت نشه و مطالبت رو خوندم. جالب بود. 1 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۸۹ شهر هرت اسم یه فیلم سینمایی است. چقد شما بیسوادید؟ خودت بی سوادی 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده