قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ بسمه تعالی خاطره ای است به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری که مطمئنم ” اهالی جامعه شناسی “ آن را می پسندند حتی اگر آن را پیش از این هم دیده و خوانده باشند . حال و روز خودمان است . نیست ؟!! ” يکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، يک تعبير بسيار لطيف داشت که اسمش را گذاشته بود “منطق ماشين دودي”. می گفتيم منطق ماشين دودی چيست ؟ می گفت: من يک درسی را از قديم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشين دودی می شناسم . وقتی بچه بودم ، منزلمان در حضرت عبدالعظيم بود و آن وقت ها قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همين قطار تهران – شاه عبدالعظيم بود. من می ديدم که وقتی قطار در ايستگاه ايستاده بود، بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گويند: ببين چه موجود عجيبي است !! معلوم بود يک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ايستاده بود، با يک نظر تعظيم و تکريم و احترام و اعجاب به او نگاه می کردند تا کم کم ساعت حرکت قطار می رسيد و قطار راه می افتاد. همين که راه می افتاد، بچه ها سنگ برمی داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به اين قطار بايد سنگ زد ، چرا وقتی که ايستاده يک ريگ کوچک هم به آن نمی زنند و اگر بايد برايش اعجاب قائل بود ، اعجاب بيشتر در وقتی است که حرکت می کند. اين معما برايم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم . ديدم اين قانون کلی زندگی ما ايرانيان است ، که هر کسی و هر چيزی تا وقتی که ساکن است ، مورد احترام است. تا ساکت است ، مورد تعظيم و تجليل است . اما همين که راه افتاد و يک قدم برداشت ، نه تنها کسی کمکش نمی کند ، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و اين نشانه ي يک جامعه ي مرده است . ولي يک جامعه ي زنده ، فقط برای کسانی احترام قائل است ، که متکلم هستند ، نه ساکت ؛ متحرکند نه ساکن ؛ با خبرترند نه بی خبرتر .” 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ ایرانی اسوده بخواب دنیا بیدار است... چنین بوده وچنین مانده وباری که چنین نماند! 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده