danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ چند سند از زبان قدیم آذربایجان و آشنایی با نقاط ایرانی(آذری) زبانٍ آذربایجان امروز چند سند پیرامون زبان قدیم آذربایجان به نام زبان آذری 1.پرفسور یارشاطر(اهل آمریکا) «آذري» نام زباني ايراني است كه در آذربايجان و تا پيش از گسترش زبان كنوني تركي، بدان تكلم ميشد. سخن گفتن به زبان «آذري» در آذربايجان، طي نخستين سدههاي اسلامي، و نيز «ايراني» بودن آن، در منابع متعدد همان دوره، تصريح و تصديق شده است Yarshater, E., 1989 "Azerbaijan VII. The Iranian Language of Azerbaijan": Encyclopaedia Iranica, vol. 3, London& NewYork- p. 238 منبع: 2.استاد هنینگ(خاورشناس شهیر) اينك همه همداستاناند و در واقع جاي هيچ گونه ترديد جدي وجود ندارد كه پيش از ورود تركان، مردم آذربايجان و زنجان نيز همانند مردم ساير مناطق ايران، به يكي از زبانهاي ايراني گفتوگو ميكردند. منبع: هنينگ، و. ب.، «زبان كهن آذربايجان»: سايههاي شكار شده، بهمن سركاراتي، نشر قطره،1378- صفحات 315و316 3.ابن مقفع(قرن1) كهنترين منبعي كه از زبان «آذري» به عنوان يكي از زبانهاي «ايراني» ياد كرده، «ابن مقفع» (كشته شده در: 142ق) است كه گفتهي وي در كتاب «فهرست» ابن نديم (ص 22) نقل شده است. به گفتهي ابن مقفع، زبان آذربايجان، «پهلوي» (الفهلوية) بوده كه منسوب است به پله (فهله)، يعني سرزميني كه شامل ري و اصفهان و همدان و ماهنهاوند و آذربايجان بوده است. همين گفته را «حمزهي اصفهاني» (منقول در: ياقوت حموي، ج3، ص925) و خوارزمي (ص 112) نيز نقل كردهاند. منابع: - ابن نديم، محمد بن اسحاق: «فهرست»، ترجمهي رضا تجدد، انتشارات ابن سينا،1346 – صفحه ی22 - ياقوت حموي، ابوعبدالله: «معجم البلدان»، بيروت، دارصادر، 1374 ق.- جلد3- صفحه ی 925 - خوارزمي، محمد بن احمد: «مفاتيح العلوم»، ترجمهي حسين خديوجم، انتشارات علمي و فرهنگي، 1362-صفحه ی 112 4.مسعودی(قرن4) «مسعودي» مورخ اوايل سدهي چهارم ق. در كتاب خود "التنبیه و الاشراف" (ص 8-77) پس از ذكر نام بلاد ايران (مانند: آذربايجان، ري، طبرستان، گرگان، هرات، مرو، سيستان، كرمان، فارس، اهواز و…) ميگويد كه: «همهي اين بلاد، كشوري واحد بودند و پادشاه و زباني واحد داشتند جز اين كه در برخي واژگان تفاوتهاي داشتند … مانند پهلوي و دري و آذري و ديگر زبانهاي فارسي». منابع: - مسعودي، علي بن حسين: «التنبيه و الاشراف»، به تصحيح عبدالله اسماعيل الصاوي، قاهره، 1357 ق.- صفحات 77و78 (Al Mas'udi, Kitab al-Tanbih wa-l-Ishraf, De Goeje, M.J. (ed.), Leiden, Brill, 1894, pp.77,78- 5.اصطخری(قرن4) «ابواسحاق ابراهيم اصطخري» جغرافينگار سدهي چهارم ق. در نوشتار خود (ص 2-191)، به صراحت زبان مردم آذربايجان را «فارسي» (الفارسية) ميخواند. منبع: اصطخري، ابواسحاق ابراهيم: «المسالك و الممالك»، ليدن،1927،صفحات191و192 6.ابن حوقل(قرن4) «ابن حوقل» (اواخر سدهي چهارم ق.) نيز همين سخن را بازگفته، به روشني مينويسد كه: «زبان مردم آذربايجان و بيشتر ارمينيه فارسي است» منبع: ابن حوقل، ابوالقاسم: «صورةالارض يا سفرنامهي ابن حوقل»، ترجمه و توضيح دكتر جعفر شعار، انتشارات اميركبير،1366- صفحه ی 97 7.مقدسی(قرن4) «ابوعبدالله مقدسي» نويسندهي اواخر سدهي چهارم ق.، سرزمين ايران را به هشت اقليم تقسيم نموده مينويسد: «زبان مردم اين هشت اقليم، ايراني (العجمية) است؛ جز اين كه برخي دري و بعضي پيچيده (منغلق) است و همهي آنها فارسي ناميده ميشود» (ص 259). وي ميافزايد كه «فارسي آذربايجان در حروف، به فارسي خراسان شبيه است» (ص 378). منبع: مقدسي، محمد بن احمد: «احسن التقاسيم»، ليدن، 1906 8.یاقوت حموی(جغرافی دان عرب-قرن7) در اوايل سدهي هفتم ق. «ياقوت حموي» مينويسد: «مردم آذربايجان زباني دارند كه آن را "آذري" (الآذرية) مينامند و براي ديگران مفهوم نيست» منبع: ياقوت حموي، ابوعبدالله: «معجم البلدان»، بيروت، دارصادر، 1374 ق.-جلد1 ،صفحه ی 128 9.مستوفی(قرن9) «حمدالله مستوفي» مورخ اوايل سدهي هشتم ق. دربارهي زبان مردم «مراغه» مينويسد: «زبانشان پهلوي مغير است» (ص 100)؛ و دربارهي زبان مردم «زنجان» ميگويد: «زبانشان پهلوي راست (= كامل) است» (ص 67)؛ و دربارهي زبان مردم «گشتاسفي» (ولايتي ميان اردبيل و باكو) اظهار ميدارد كه: «زبانشان پهلوي به جيلاني بازبسته است» (ص 107). منبع: مستوفي، حمدالله: «نزهةالقلوب»، به كوشش محمد دبيرسياقي، انتشارات طهوري، 1336 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ آشنایی با زبان هرزنی: از ميان گويشهاي بازمانده از زبان آذري، به بررسي گويش «هرزني» ميپردازيم. «هرزن» يا «هرزند» روستايي است واقع در شمال شهرستان مرند كه مردمان آن به گويشي از گويشهاي زبان آذري سخن ميگويند. چند نمونه از واژگان گويش هرزني: Otash آتش ov آب Vorباد Arziآرزو Razباغ Huyaبازی Vohor برف Parbeبالا Pairi پایین(به اوستايي: Parari = Prozپاییز Chohorپیشانی Zoraپسر Zam زمین ( به اوستایی: Zami ( Toye =تازه Yet جفت Joroجدا Koshچشم Cholچاه Khuyoخدا Karخانه Vun خون Hovخواهر Daya=درد دختر=Knya(به اوستایی: Kina) Mert =مرد Rost=درست Boror = برادر Yan =زن دانستن=Zunusta(به اوستایی:Zan) اعداد: I = یک De Here Cho Pinj Shosh Hoft Hasht Nov Doh Sa=صد Hazo = هزار دیگرنقاطی از آذربایجان که گویش آذری را درخود نگه داشته است: گروه ديگري از نمونههاي بازمانده از زبان آذري، آثار شفاهي يا گويشي اين زبان است. با وجود تضعيف روزافزون زبان ايراني آذربايجان از زمان چيرگي مغول و نفوذ و فرمانروايي تيرههاي تركزبان بر آذربايجان در عصر تركمانان - صفوي، گويشهاي اين زبان به كلي از ميان نرفت، بل كه هنوز در نقاط مختلف آذربايجان و نواحي پيرامون آن، به طور پراكنده، به آن سخن گفته ميشود. اين گويشها از شمال به جنوب عبارتاند از: 1- كرينگان از روستاهاي ديزمار خاوري از بخش ورزقان شهرستان اهر؛ 2- كلاسور و خوينهرود از روستاهاي بخش كليبر شهرستان اهر؛ 3- گلين قيه از روستاهاي هرزند از بخش زنوز شهرستان مرند؛ 4- عنبران از بخش نمين شهرستان اردبيل؛ 5- بيشتر روستاهاي بخش شاهرود خلخال؛ 6- شماري از روستاهاي طارم عليا؛ 7- روستاهاي اطراف رامند و جنوب غربي قزوين؛ 8- تالش از اللهبخش محله و شاندرمين در جنوب، تا تالش شوروي سابق در شمال كه اصولاً به زبانهاي تاتي آذربايجان بازبستهاند (دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج1، ص 2-261؛ يارشاطر، 1354، ص 64؛ Yarshater, 1989, p. 241). جمعبندي: تصريح و تأكيد بسيار روشن و دقيق متون مختلف تاريخي و جغرافيايي عصر اسلامي به «ايراني» بودن زبان مردم آذربايجان و وجود چنين نمونهها و آثار متعددي از اين زبان چه به صورت مكتوب و چه به گونهي شفاهي، به خوبي آشكار ميسازد كه زبان بومي و اصيل سرزمين آذربايجان تا پيش از رواج و چيرگي زبان كنوني تركي در دوران تركمان - صفوي، يكي از زبانهاي «ايراني» بوده كه با نامهايي چون «آذري» و «پهلوي» شناخته ميشده است. در مقابل، هيچ سند و منبعي وجود ندارد كه به تركي بودن زبان مردم آذربايجان در اعصار پيش از دوران تركمان - صفوي اشاره كند. در ميان نويسندگان و سرايندگان آذربايجاني پيش از اين دوره نيز هيچ اثري به زبان تركي خلق نشده و هيچ نشانه و نمونه و ردپايي از اين زبان بر سنگ و گل و چوب و كاغذ و فلز، تا بدان عصر و از اين ناحيه به دست نيامده است. برگفته ازسایت آذرگشنسپ 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ سروده ای زیبا از استاد شهریار سروده ی زیر از تارنگار آنایوردوم ایران به کوشش علی رضا قره باغی گرامی و عزیز برداشت شده است و از استاد شهریار می باشد. این شعر شهریار به کوری چشم و دل پانترکان در مدح آذربایجان ایرانی است و شهریار در آن به وضوح آذربایجان را ایرانی و فرزندان آن را «پور ایرانو پاک آیین نژاد آریان» می نامد و بیان می کند که اختلافات و تفاوت های لجه ای و ... ایرانی بودن آذری ها را رد نمی کند. اشعار را در زیر بخوانید: روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان اختلاف لهجه ، ملیت نزاید بهر کس ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان بی کس است ایران ، به حرف نا کسان از ره مرو جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش بست همت والای سردار مهین ستارخان این همان تبریز کامثال خیابانی در او جان برافشاندن بر شمع وطن پروانه سان این همان تبریز کز خون جوانانش هنوز لاله گون بینی همی رود ارس ، دشت مغان 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ دوآذری باغیرت و اشعار شهریار در مدح فردوسی و ایران زمین پانترکان انسان هایی بیسواد و کم خرد هستند و این عامل موجب شده که فقط به ایران و ایرانی توهین کنند و سبب بیزاری مردم ایران از آذری ها شوند.اگر اینان آدم هایی بودند که خرد خود را به کار می گرفتند و با فرهنگ و تمدن واقعی ایران زمین آشنا می شدند در می یافتند که این تمدن عظیم مال آنان نیز هست و به جای الحاق به ترکیه یا تشکیل کشور توران(که هرگز نمی شود) می توانستند به این فرهنگ جهانی و یگانه افتخارکنند و درراه بزرگداشت آن بکوشند. به همین سبب خبری از وبلاگ(( آذرآبادگان من)) برایتان آورده ام تا بخوانید و بفهمید که یک آذری تحصیل کرده این ویژگی را دارد و پانترکان بی سواد هرگز نماینده ی حقوق این گونه انسان ها نیستند.پانترکان همان هایی اند که به کوروش بزرگ و پارسیان و فردوسی توهین می کنند اما آذری ایران این کار را می کند: الیزا سعیدی دانشجو و پژوهشگر باستان شناسی سازنده این اثر زیبای هنریست که قرار است به موزه سازمان ملل اهدا شود. این اثر در ابعاد ۲ در ۵/۱ متر طراحی شده و برای ساخت آن ۵ سال زمان صرف شده است. این هنرمند تبریزی انگیزه خود از ساخت این اثر را معرفی ایرانیان به عنوان طلایه داران صلح و دوستی عنوان کرده است. وی عنوان داشته است در پس زمینه این اثر منشور حقوق بشر کوروش به خط میخی حکاکی شده است و از تلفیق نمادهای ایرانی با آرم سازمان ملل متحد در وسط اثر استفاده شده است. وی همچنین از وجود ۱۹۱ پر در بالهای نشان فروهر که نشان دهنده ۱۹۱ کشور عضو سازمان ملل است و حکاکی پرچم ایران در عصر هخامنشی به شکل عقاب در چهار گوشه این منشور نام برده است. یک سروده هم از شهریار سراینده ی آذربایجانی در زیر آمده است که به تجلیل از فردوسی بزرگ و ایران زمین می سراید نه به تجلیل از ترکان و ترکیه و توران و... . از ستم های ترک و تازی می گوید نه از افتخاراتشان. فلک یک چند ایران را اسیر ترک و تازی کرد در ایران خوان یغما دید و تازی ترکتازی کرد گدایی بود و با تاج شهان یک چند بازی کرد فلک این شیرگیر اهو ،شکار گرگ و تازی کرد وطنخواهی در ايران خانمان بردوش شد چندی بجز در سينهها آتشكده خاموش شد چندی بدان با جان پاك موبدان آزارها كردند سر گردن فرازان را فراز دارها كردند كه تا احرار در كار آمدند و كارها كردند به شمشیر و قلم با دشمنان پيكارها كردند نخستين فتح و فيروزی نصيب آل سامان شد بدور آل سامان كار اين كشور به سامان شد گه ان شد که ایرانی سبک خواند گران جانی بهياد آرد زبان و رسم و آيين نياكانی دگر ره مادر ايران ز نسل پاك ايرانی مثال رودكی زاييد و اسماعيل سامانی پديد آمد يكی فرزند فردوسی توسی نام سترون از نظير آوردن وی مادر ايام چو ديد آميخته خون عجم با لوث اهریمن بهجای خوی افرشته عيان آيين اهريمن نژادی خواست نوسازد ز بيم انحطاط ايمن سلحشور و هنرآموز و پاك آيين و رويينتن پی افكند از سخن كاخی ز قصر آسمان برتر در آن جام جم و آيينهی دارا و اسكندر بهگاه نيش، كلك آتش آلودش همه خنجر بهگاه نوش، نظم شهد آميزش همه شكر چو از شهنامه،فردوسی چو رعدی درخروش آمد به تن ايرانيان را خون ملیت بهجوش آمد زبان پارسی گويا شد و تازی خموش آمد ز كنج خلوت دل اهرمن رفت و سروش آمد به ميدان دليری تاختی بوالفارسی كردی كسی با بیكسان در روزگار ناكسی كردی چه زحمتها به جان هموار در آن سال سی كردی به قول خويشتن زنده عجم زان پارسی كردی عجم تا زنده باشد نام تو ورد زبان دارد به جان منتپذير توست این جان تا كه جان دارد "شهریار" 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ پدرش مدتی در زمان ولیعهدی عباس میرزا کدخدای خامنه بود،او در شانزده سالگی شاهد بریده شدن سرزمین قفقاز از ایران بود و ۵۰ سال از عمرش را در قفقازی که تحت حکمرانی روس ها بود گذراند و در سال ۱۸۷۸ در تفلیس چشم از جهان فرو بستاو یکی از پیشگامان برجسته ناسیونالیسم جدید ایرانی و همچنین مبتکر اندیشه اصلاح خط و تغییرالفبا در ایران و عثمانی است که بوسیله دوستی با طاهر منیف پاشا وزیر روشنفکر عصر تنظیمات این ایده را در عثمانی منتشر ساختاو به زبانهای فارسی،اذری،روسی و عربی تسلط کامل داشت و او را پیشگام نمایشنامه نویسی و داستان پردازی اروپایی در مشرق میشناسند .(از عثمانی تا ژاپن هر کس در این رشته ادبیات جدید غربی گام نهاد دقیقا پس از او بوده است.) این هم سخنانی از این بزرگمرد که بازهم زمین تا آسمان با پانترکان به اصطلاح حق طلب متفاوت است: "اگر چه علی الظاهر ترکم اما نژادم از پارسیان است،ارزوی من این است که ایرانیان بدانند که ما فرزندان پارسیانیم" "... وطن ما که ایران است و زبان فارسی که شیرین ترین زبانهای دنیاست" "وطن ما ایران است و غیرت و ناموس و بلند همتی و علوی طلبی تقاضا میکند که تعصب ما درحق همجنسان و همزبانان و هموطنان باشد نه درحق بیگانگان و راهزنان و خونخواران ما را شایسته ان است که اسناد شرافت بر خاک وطن مینونشان خود بدهیم نه بر خاک دوزخ صفت و ذات الهب اجنبیان،نیاکان ما عدالت پیشه و فرشته کردار بودند ما فرزندان ایشان نیز در این شیمه حمیده باید پیروان ایشان شویم نه پیروان راهزنان و اهرمنان..." "ای کاش به ایران نیامدی و احوال این ملت را ندیدمی، جگرم کباب شد . ای ایران کو آن شوکت و سعادت باستانی به عهد پادشاهان بزرگ تو؟ اگر چه ان شوکت و سعادت در جنب شوکت و سعادت حالیه ملل فرنگستان و ینگی دنیا به منزله شمع است در مقابل افتاب لیکن نسبت به حالیه ایران مانند نور است در مقابل ظلمت ان زمان که پادشاهان تو به پیمان فرهنگ عمل می کردند مشرق و مغرب فرمانبردار انان بود و نسبت به ان عصر که هنوز علوم و صنایع را ترقی زیاد نبود قواعد سلطنت فارس بسیار زیاد بود و برای هر امری قاعده ای مقرر داشتند..." با این سه نوشته خواستم به هم میهنان بفهمانم که ما آذری ها پانترکان و تجزیه طلبان را به هیچ عنوان قبول نداریم و وطن و سرای ما ایران زمین است . توران بزرگ مضخرفاتی ست که ما قبولش نداریم و نخواهیم داشت.ما ایرانی هستیم و ترک غارتگر مانیستیم.آخوند زاده و شهریار و جوانان تحصیل کرده ی این سرزمین کهن ایران را سرای جاوید خود می دانند نه توران و هر ترکستان (غارتگرستان) دیگری. 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ به آذربايجاني، « ترك» گفتن خطاست - نوشته ای از یک هموطن آذری به آذربايجاني، « ترك» گفتن خطاست مهندس نادر پيمايي از قرنها قبل، دو امپراتوري توسعه طلب و تجاوزگر روسيه و عثماني، همسايگان مزاحم ايران بودند. كشور استثمارگر و استعمارگر انگليس، با تصاحب شبه قارهي هند و تسلط بر اقيانوس هند و درياي مكران و خليجفارس و سپس كشورهاي افغانستان و عراق، همسايهي تحميلي ايران شد و طي دو قرن اخير باعث بوجود آمدن مشكلات و مسايل و مصائب زيادي براي ايران گرديد. هر سه كشور در جهت مطالع سياسي و اقتصادي، چونان لاشخوران، به جان ايران افتادند و هر يك قسمتي از خاك ايران را تصرف كردند. روسيه، قفقاز، خوارزم و فرارود را ضميمهي خاك خود كرد و عثماني، دياريكرو موصول و كركوك و سليمانيه را و انگليس، افغانستان و بلوچستان شرقي و بحرين را ضميمه متصرفات خود نمودند. افزودن بر تجاوزات اراضي، امپراتوري روس و انگليس، به تدريج امتيارات سياسي و اقتصادي و نظامي زيادي را با زور و جنگ، به دست آوردند. به طوري كه حكومت و استقلال ايران يك اسم بيمسمايي پيش نبود. انگلستان در جهت حفظ منافع خود، هميشه در فكر جلوگيري از نفوذ بيشتر روس و عثماني به مناطق جنوبي و جنوب شرقي ايران و خليجفارس و شبه قاره هند بود. روسيه و عثماني، هر دو در صدد تصرف آذربايجان بوده و به عناوين مختلف بارها به آن منطقه لشگركشي كرده و دست به قتل و غارت زدهاند. دولت عثماني، با وجود اشتراك مذهب، كوچكترين رحمي به مردم آذربايجان نكرد و همهگونه ظلم و ستم در حق مردم مسلمان و همسايه خود روا داشت. با وجود چنان سوابق تلخ تاريخي، ملت ايران و به خصوص مردم آذربايجان حق دارند كه تركان عثماني ديروز و پانتوركيستهاي امروز را، دشمنان قسمخورده و آشتي ناپذير خود بدانند. بعد از خاتمه جنگ جهاني اول، امپراتوريهاي جبار و ستمگر روسيه تزاري و عثماني از بين رفت ولي متاسفانه به جاي آنها، دو دولت كمونيست شوروي و پانتوركيست تركيه به وجود آمدند كه اين دو دولت جديدالتاسيس هم از لحاظ داشتن نظر سو@ نسبت به ايران، كمتر از اسلاف خود نبودند. با شروع جنگ جهاني دوم، ارتش شوروي مناطق شمالي ايران از جمله آذربايجان را متصرف شد و در سال 1324، حكومت صددرصد دست نشانده خود در آذربايجان را به روي كار آورد. حريف و رقيب ضعيف (تركيه) هم با تبليغ عقايد پانتوركيزم، در پي به دست آوردن متحداني، ميان ترك زبان و از جمله آذربايجان ايران بود. بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، تعدادي از كشورها از جمله جمهوري آذربايجان (اران سابق) از زنجير اسارت بلشويسم آزاد شد و استقلال خودر ا به دست آوردند. ملت ايران مخصوصا ما آذربايجانيها از اين كه ميديديم خواهران و برادران ديرينه ما بعد از ساليان دراز، از زير يوغ استعمار رها شدهاند، خوشحال بوديم و در اين ميان، دول غرب به عنوان ميراث خواران، ملتها و كشورهاي آزاد شده از چنگال كمونيست را تحت تسلط خود گرفتند و دست به طرح و اجراي نقشههايي در منطقه زدند . از جمله، موضوع تجزيهي آذربايجان را ( متاسفانه با حمايت دو همسايه كشورمان يعني جمهوري آذربايجان و تركيه) عنوان كردند. تقريبا از سال 1992 به بعد در اروپا و آمريكا و كانادا دستههايي به نام آذربايجاني به راه افتادند و يا عنوان كردن اين كه آذربايجاني « ترك نژاد» است؟! و يا ملت ايران نسبتي ندارد و چون قرنها تحت تسلط و ستم فارسها قرار گرفته، پس حالا ميخواهد آزاد و مستقل باشد، با تشكيل كنفرانسها و سمينارها تحت عناوين بررسي مسايل مربوط به هويت قومي و يا حق خلقها در تعيين سرنوشت خود و اختيار انتخاب نوع حكومت و يا خودمختاري و ... را مطرح كردند. متعاقب آن، در مورد آذربايجان و نژاد و زبان مردم آن خطه، مطالب نادرست زيادي منتشر كردند. يكي از اين دست مقالات، به قلم يك نفر آذربايجاني است تحت عنوان: « به آذربايجاني ترك گفتن، خيانت به ايران نيست» گويا اين مقاله در جواب نوشتهاي است تحت عنوان: « ترك گفتن به آذربايجانيها، خيانت است به ايران» نويسنده با اشاره به عنوان و جمله فوق، ظاهرا با تعجب و يا تمسخر چنين نوشته: « اين از آن حرفهاي نژادپرستانه خالص است!» لازم ميدانم مطالب زير را با نويسنده مقاله در ميان بگذارم: اي هم زبان و هم ولايتي و هم وطن گرامي، با توجه به صدها دليل و مدرك و تجارب تلخ گذشته، فكر نميفرماييد كه به آذربايجاني ترك گفتن، افزون بر تحريف تاريخ و قلب واقعيت، به نحوي آب در آسياب دشمنان ايران و ايراني ريختن است. آيا تصور ميكنيد كه ايجاد تفرقه ميان مردم آذربايجان با ساير اقوام ايراني كه داراي فرهنگ و تاريخ مشترك بوده و قرنهاست با يكديگر زندگي كردهاند، به هر صورت و دليلي كه باشد، نهايتا در جهت خواست و نظر بيگانگان و به نفع آنها نيست؟ آيا آتشهايي كه در گوشه و كنار جهان تحت عناوين اختلاف قومي و نژادي و زباني و مذهبي برافروخته شده و يا برافروخته ميشود، نبايد براي ما هشداردهنده و آموزنده و درس عبرتي باشد؟! نويسنده در قسمتي از نوشته خود چنين بيان فرموده: « اگر هويت اصلي مردم و يا ملتي را جعل كنيم، خطر تجزيه و فروپاشي بوجود خواهد آمد.» برادر واقعا گل گفتي، نه تنها من آذربايجاني بلكه اكثريت قريب به اتفاق ملت ايران با اين نظر شما صددرصد موافقيم. بنا به همين گفته و استدلال شما، گروهي به آذربايجاني، به نادرست و به غلط و سو@نظر « ترك» ميگويند. چون، جعل هويت اصلي است، پس خيانت به ايران است، چطور بيگانگان و يا عدهاي دانسته و عمدا و عدهاي ندانسته و سهوا به آذربايجاني نسبت نژاد ترك و يا اسم ترك را ميدهند، آن حرفها « نژادپرستانه خالص» نيست! ولي وقتي يك آذربايجاني به دفاع از اسم و هويت و مليت خود برميخيزد، سخن او « نژادپرستانه خالص» ميشود !! به او القاب شوونيست و فاشيست و نژادپرست و نوكر فارس داده ميشود !! نويسنده، در جاي ديگر چنين مرقوم فرموده: « شايد برخي را عقيده بر اين باشد كه به جاي تركان ايران از لفظ آذربايجانيهاي ايران و يا آذريهاي ايران استفاده بكنيم بهتر باشد، در اين صورت اولا ترك زبانان ساير نقاط ايران را از ياد ميبريم، ثانيا كردهاي ايراني ساكن آذربايجان را كه در نقاط گوناگون آذربايجان زندگي ميكنند جزو تركان ايران حساب كردهايم.» استدلال عجيب و قياس و مثال غريبي است!! اولا در تمام اسناد و كتابهاي تاريخي نام منطقه آذربايجان با نامهاي ماد كوچك، آتورپاتكان، آذربايگان و بالاخره آذربايجان ثبت شده. ثانيا طبق آن چه قرنها معمول بوده مردم ساكن يك منطقه را يا با اسم آن منطقه ناميدهاند، مانند خراساني، كرماني، يزدي و يا اسم قوم به آن منطقه داده شده مثل (بلوچ) بلوچستان، (كرد) كردستان، (گيلك) گيلان و غيره ولي در هيچ زماني و تحت هيچ شرايطي چنين نامگذاري باعث فراموش شدن گروهها و اقوامي كه در نقاط ديگر ايران زندگي ميكردهاند نشده است، معلوم نيست به چه سبب اگر مردم آذربايجان را با انتساب به سرزمين خودشان آذربايجاني بناميم، اين مردم به مرض فراموشي گرفتار ميشوند؟! ثالثا كدام استان و منطقه را در ايران و يا در ساير نقاط جهان سراغ داريد كه اقوام ديگر در آن منطقه زندگي نكنند؟ در آذربايجان تنها كردها نيستند كه زندگي ميكنند . بلكه گيلاني، آسوري، شيرازي،ارمني، تهراني و غيره هم در آن جا ساكن ميباشند و همچنين در همه استانهاي ايران از جمله در تهران عده كثيري آذربايجاني ساكناند و اين امر هم تاكنون هيچ مشكلي براي هيچكس و يا گروه و يا قومي ايجاد نكرده است ... از صدها نويسنده و اديب و شاعر آذربايجاني مثل نظامي گنجوي، اوحدي مراغهاي، خاقاني شرواني، طرزي افشار ارومي، قطران و همام و صائب تبريزي، عبدالحريم طالبوف، زينالعابدين تقياوف، ميرزا عبدالرحيم خلخالي، ميرزا يحيا ارومي، ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ... چند نفر را سرغ داريد كه آثارشان را به زبان تركي نوشته باشند؟ از هزاران كتاب و نشريه كه قبل از حكومت رضاشاه در آذربايجان منتشر شده، چند عدد به زبان تركي است؟ چه عاملي باعث شده كه آذربايجاني هميشه خود را ايراني و زبان فارسي را زبان ملي و زبان مشترك بين خود با ساير اقوام ايراني دانسته و ميداند؟ هم ولايتي گرامي، من هم مثل شما آذربايجانيم كه با تمام وجودم به زبان مادريم (تركي) و به تمام سنن و عادات و آداب قومي و محليام عشق مي ورزم، و اگر علاقه و وابستگي من به زادگاهم و زبان مادريم، بيشتر از شما نباشد به تحقيق كمتر از شما نيست. ولي فراموش نكنيم قبل از اين كه من و شما ترك زبان بشويم، آذري زبان بوديم و تقريبا تا پنج قرن قبل، زبان رايج مردم آذربايجان زبان آذري بود كه ريشه فارسي و سابقه تاريخي دارد و هنوز هم در بعضي نقاط آذربايجان نشانههاي آن وجود دارد. ما ملتي بوديم كه در محدوده فلات ايران متشكل از اقوام مختلف كه از زمان تشكيل دولتهاي ماد و پارس تا حمله تازيان و اقوام ترك و مغول، حداقل 1500 سال داراي سابقه فرهنگ و تمدن بوديم. نياكان ما با برپايي دولت بزرگي از رود سيحون تا مصر و از جبال ارال تا اقيانوس هند و درياي عمان وخليجفارس با اعتقاد به انديشه نيك، گفتار نيك، رفتار نيك و صدور منشور حقوق بشر بر صدها ملت و قوم و قبيله از نژادها و اديان مختلف حكومت كردهاند. آيا چنان ملتي با آن همه كثرت نفوس و تاريخ و تمدن، با هجوم اقوام چادرنشين بيابانگرد ترك و مغول، تماما از صحنهي تاريخ نيست و نابود شدند؟! پس به آذربايجاني ترك گفتن خطاست. چون صددرصد ريشه سياسي داشته و دارد و به وسيله بيگانگان براي ايجاد تفرقه طرحريزي شده، بنابراين: به آذربايجاني ترك گفتن خيانت به ايران است. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ اختراع ناخوشایندی هست اطلاق زبان اذری به زبان ترکی ودلیلشو ما خودمون بهتر از پان فارسای شوونیستی که رفتن تو کاخها ودور از مردم به بافتن اراجیف مشغولند میدونیم چیزی به اسم زبان اذری وجودخارجی نداره واین فقط توهم پان فارسای نژادپرستی هست که کمر به قتل زبانهای دیگر بسته بودن تا به خیال خام خودشون با الهام از افکار استالینی وهیتلری جامعه یکدست ایجاد کنن دانیل عزیز من خودم بهتر از هرکسی میدونم دارم به چه زبانی صحبت میکنم ومینویسم لازم نیست اموخته های چندین وچندسالمون رو با برنامه ای که ظرف 80 سال اخیر برای تغییر هویتها به هرطریقی اجرا کردن عوض کنم تو که نمیخوای منم برم یه سری جفنگیات درمورد زبان وتاریخ پارسی کپی کنم وباعث دلخوری بشم هردیوانه ای که مطالبشو کپی کردی حتی بلد نیست چهارتا فعل ترکی رو صرف کنه موفق باشیم 4 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ با احترام به بخش ایرانشناسی منتقل شد!!!!! :w139: 2 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ " نمی دانم كجا بودیم و چه شد كه امروز محتاجیم وجود خودمان را اثبات كنیم. دیگر هیچ كس نمی خواهد بپذیرد كه ما زنده ایم. از قدیم گفته اند: "شیر، شیر بود. اگرچه پیر بود!" اما این شیرپیر چنان است كه گویی مرده و یا رمقی برای تكان دادن اعضایش نیز ندارد. این شیر را زنده زنده می خورند. آزگاری است كه با هم زیر همین سقف آبی زندگی می كنیم. اما امروز كه سختی گریبانمان را گرفته، جالب است كه همه شانه خالی می كنند و اگر پیش بیاید از تلنگری دریغ نمی كنند تا زمینمان بزنند. این نه مهربانی است! مساله ایران و جدایی آذربایجان اگر چه به قدمت كردستان نیست اما به همان اندازه مهم است. اینكه عده ای در آذربایجان میخواهند از ایران جدا شوند، چندان مهم نیست. اما اینكه ایران چه رفتاری در قبال آنها پیش می گیرد از اهمیت بالایی برخودار است. پان كه حالا دیگر ریشه ای بیش از 100 سال دارد، بلای جان خاورمیانه شده است. پسوند پان/Pan در انگلیسی "همه، تمام یك چیز" معنا می دهد. در اصطلاح، پان كسی است كه خواهان اتحاد چند گروه خاص به دلیل وجود یك نقطه مشترك مهم بین آنها میشود. اما امروزه پان كسی را به ذهن متبادر می كند كه به آنچه می اندیشد تعصب دارد و می گوید: "این است و غیر از این محال." در مساله بین ایران و آذربایجان، ما شاهد دو دسته پان هستیم: پان های ترك و پان های ایران. اینكه كدام درست می گویند ابدا مهم نیست. همین كه آنقدر تعصب دارند كه حاضر به دیدن حقیقت نیستند نشان می دهد كه نباید جدی گرفته شوند. آنها كه باید جدی گرفته شوند، مردم آذربایجانند. حفظ آذربایجان به هر قیمتی، آنچه پان ایرانیسم جستجو می كند اول از همه بگویم كه پان ایرانیسم/Pan Iranism را از ایراندوستی/Iranophile جدا كنید. پان ایرانیسم ها كسانی هستند كه خواهان اتحاد تمامی ایران و بازپسگیری تمامی كردستان، آْذربایجان ارمنستان بلوچستان، افغانستان، تركمنستان و تاجیكستان هستند. آنها سعی دارند این اتحاد را با سیاستی اشتباه و رفتاری كاملا ناهنجار و با استفاده از اطلاعات و واقعیت های تاریخی به انجام برسانند. در اولین رویاروی اشان آنها با پان تركیسم مبارزه كنند. اما نتیجه آنچه انجام میدهند كاملا عكس مقصود آنها است. برای نمونه، این افراد در سطح اینترنت با نوشتن مقالاتی در ارتباط با تاریخ آذربایجان به اثبات آنچه فكر میكنند درست است می پردازند. اما مشكل از آنجا شروع میشود كه در بین مقاله ای كه قرار است باصطلاح علمی باشد از دادن شعارهای میهنی و دشنام به دشمن نیز غافل نمیشوند. با دادن دشنام و برخورد های عصبانی با افراد مخالف و حتی آنها كه در واقع مخالف نیستند اما دگراندیشند، هر آنچه كه لازم است برای جبهه گیری افراد عادی نیز مهیا می كنند. پان ایرانی ها، متاسفانه، معتقد به استقلال اندیشه و زبان برای تمام اقوام ایرانی نیستند. حتی در بین اقوام آذربایجانی، پان ایرانی هایی هستند كه از پارسی بعنوان تنها زبان رسمی كشور نام می برند. آنچه برای این افراد مهم نیست نگرش و تصمیم مردم آذربایجان است. جدایی همیشگی آذربایجان از ایران، و پیوستن احتمالی آن به آذربایجان شوروی یا تركیه اول از همه اینرا در نظر داشته باشید كه اهالی آذربایجان را از پان تركیسم جدا كنید. پان تركیسم بصورت جدی با اسماعیل بای گاسپرینسكی در شوروی سابق آغاز می شود؛ درباره اینكه چه هدفی دنبال میكرده، خودتان قضاوت كنید. اما بهرترتیب در آذربایجان ریشه دوانیده و امروز بجایی رسیده است كه اهالی باصفای یك قوم كه تنها بدنبال استقلال زبانی خویش هستند را تبدیل به نیروی مهاجمی كرده است كه حاضر است سر مخالفانش را ببرد، ترور كند و اسلحه بدست بگیرد و بجنگد. اما برای چه؟ به چه قیمتی؟ ناآگاهی از تاریخ صحیح ایران و عدم استقلال زبانی، ریشه ی اصلی ورود اهالی آذربایجان به جمع پان ترك هاست. پان ترك ها، كه همان عصبانیت و تعصبی را كه از یك پان انتظار می رود را دارا هستند، از این مساله نهایت استفاده را می كنند و كار به جایی می رسد كه بعضی ادعای نابرابری حقوق بین اقوام را در ایران مطرح می كنند. حال آنكه همه می دانیم كه در هزارسال گذشته این ترك ها بوده اند كه به ایران حكمرانی كرده اند؛ خطرناك ترین كاری كه پان ترك ها انجام می دهند تاریخسازی است. آنها با استفاده از واقعیات تاریخی برای آذربایجان تاریخی ساختگی می سازند؛ این دقیقا همان كاری است كه شخصی مانند ناصرپورپیرار انجام میدهد و جالب است كه او نیز در گفتارش همان عصبانیت و تعصبی را دارد كه تنها یك پان میتواند داشته باشد. ولی ما می دانیم كه بدون در نظر گرفتن موضوع زبان قومی، هیچ تفاوتی میان ترك و پارس و كرد و لر در ایران وجود ندارد. در بقیه ی امور همه با هم یكسان هستیم. در بین هزاران مسئله طعنه آمیزی كه امروز در كشور وجود دارد، اینرا نیز اضافه كنید كه روزگاری پارسی قرار بود نقطه مشترك همه ما شود اما امروز عامل اصلی تفرقه میان ما شده است. رفتار درست و مناسب در قبال مساله آذربایجان تاریخ می گوید كه مردم آذربایجان بعد از ورود اوغوزها به آن دیار، دچار تغییر زبان از پارسی (به قولی با لهجه آذری) به تركی شده اند. حتی تحقیقات ژنتیكی انجام شده در آذربایجان، تشابهات بسیار آنها را با اقوام آریایی داخل ایران نشان میدهد كه البته این موضوع بسیار طبیعی بنظر میرسد چرا كه قبل از ورود اوغوزها به آذربایجان مردم آن دیار همه از اقوام مادی بوده اند كه یكی از سه قوم بزرگ آریایی بحساب می آیند. طبق گزارش دكتر مازیار اشرفیان بناب كه رهبری تیمی از ژنتیك شناسان دانشگاه كمبریج را برعهده داشته است، آذربایجانی های ایران Fst و نشانه های ژنتیكی مشابه با ترك های فلات آناتولی (تركیه) و دیگر اقوام ترك ندارند. این در حالی است كه Fst و دیگر خصوصیات ژنتیكی آذری ها مانند MRca و mtDNA در موارد بسیاری مشابه اقوام پارسی در ایران است. با فرض اینكه تمام آنچه گفته شد حقیقت باشد، باز حقیقتی عریان تر بنام مردم آذربایجان وجود دارد كه خود را تُرك می دانند و به زبان تركی صحبت میكنند. به قول سهراب سپهری: "پشت سر نیست هوایی تازه، پشت سر خستگی تاریخ است". از سر آنچه تاریخ می گوید بگذریم. چه آلتایی و چه آریایی، بیایید به این فكر كنیم كه باید به مردم آذربایجان و به آنچه برایشان مهم است احترام بگذاریم، حتی اگر آنها حقیقت تاریخ را نپذیرند. شاید تنها راه حل موضوع آذربایجان، ایجاد حكومتی فدرال باشد كه به این منطقه ی جداناشدنی ایران اجازه دهد در مسائل داخلی اش از جمله انتخاب زبان قومی در كنار زبان ملی و مشترك از مردم آذربایجان رای گیری كند. در آن زمان باید پان ایرانی، پان ترك و ایران دوستان همه حرف خود را به مردم آذربایجان بزنند، و این مردم آگاه آذربایجان باشند كه در این مورد تصمیم گیری نهایی را می كنند. " 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ به آذربايجاني، « ترك» گفتن خطاست - نوشته ای از یک هموطن آذری به آذربايجاني، « ترك» گفتن خطاست مهندس نادر پيمايي از قرنها قبل، دو امپراتوري توسعه طلب و تجاوزگر روسيه و عثماني، همسايگان مزاحم ايران بودند. كشور استثمارگر و استعمارگر انگليس، با تصاحب شبه قارهي هند و تسلط بر اقيانوس هند و درياي مكران و خليجفارس و سپس كشورهاي افغانستان و عراق، همسايهي تحميلي ايران شد و طي دو قرن اخير باعث بوجود آمدن مشكلات و مسايل و مصائب زيادي براي ايران گرديد. هر سه كشور در جهت مطالع سياسي و اقتصادي، چونان لاشخوران، به جان ايران افتادند و هر يك قسمتي از خاك ايران را تصرف كردند. روسيه، قفقاز، خوارزم و فرارود را ضميمهي خاك خود كرد و عثماني، دياريكرو موصول و كركوك و سليمانيه را و انگليس، افغانستان و بلوچستان شرقي و بحرين را ضميمه متصرفات خود نمودند. افزودن بر تجاوزات اراضي، امپراتوري روس و انگليس، به تدريج امتيارات سياسي و اقتصادي و نظامي زيادي را با زور و جنگ، به دست آوردند. به طوري كه حكومت و استقلال ايران يك اسم بيمسمايي پيش نبود. انگلستان در جهت حفظ منافع خود، هميشه در فكر جلوگيري از نفوذ بيشتر روس و عثماني به مناطق جنوبي و جنوب شرقي ايران و خليجفارس و شبه قاره هند بود. روسيه و عثماني، هر دو در صدد تصرف آذربايجان بوده و به عناوين مختلف بارها به آن منطقه لشگركشي كرده و دست به قتل و غارت زدهاند. دولت عثماني، با وجود اشتراك مذهب، كوچكترين رحمي به مردم آذربايجان نكرد و همهگونه ظلم و ستم در حق مردم مسلمان و همسايه خود روا داشت. با وجود چنان سوابق تلخ تاريخي، ملت ايران و به خصوص مردم آذربايجان حق دارند كه تركان عثماني ديروز و پانتوركيستهاي امروز را، دشمنان قسمخورده و آشتي ناپذير خود بدانند. بعد از خاتمه جنگ جهاني اول، امپراتوريهاي جبار و ستمگر روسيه تزاري و عثماني از بين رفت ولي متاسفانه به جاي آنها، دو دولت كمونيست شوروي و پانتوركيست تركيه به وجود آمدند كه اين دو دولت جديدالتاسيس هم از لحاظ داشتن نظر سو@ نسبت به ايران، كمتر از اسلاف خود نبودند. با شروع جنگ جهاني دوم، ارتش شوروي مناطق شمالي ايران از جمله آذربايجان را متصرف شد و در سال 1324، حكومت صددرصد دست نشانده خود در آذربايجان را به روي كار آورد. حريف و رقيب ضعيف (تركيه) هم با تبليغ عقايد پانتوركيزم، در پي به دست آوردن متحداني، ميان ترك زبان و از جمله آذربايجان ايران بود. بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، تعدادي از كشورها از جمله جمهوري آذربايجان (اران سابق) از زنجير اسارت بلشويسم آزاد شد و استقلال خودر ا به دست آوردند. ملت ايران مخصوصا ما آذربايجانيها از اين كه ميديديم خواهران و برادران ديرينه ما بعد از ساليان دراز، از زير يوغ استعمار رها شدهاند، خوشحال بوديم و در اين ميان، دول غرب به عنوان ميراث خواران، ملتها و كشورهاي آزاد شده از چنگال كمونيست را تحت تسلط خود گرفتند و دست به طرح و اجراي نقشههايي در منطقه زدند . از جمله، موضوع تجزيهي آذربايجان را ( متاسفانه با حمايت دو همسايه كشورمان يعني جمهوري آذربايجان و تركيه) عنوان كردند. تقريبا از سال 1992 به بعد در اروپا و آمريكا و كانادا دستههايي به نام آذربايجاني به راه افتادند و يا عنوان كردن اين كه آذربايجاني « ترك نژاد» است؟! و يا ملت ايران نسبتي ندارد و چون قرنها تحت تسلط و ستم فارسها قرار گرفته، پس حالا ميخواهد آزاد و مستقل باشد، با تشكيل كنفرانسها و سمينارها تحت عناوين بررسي مسايل مربوط به هويت قومي و يا حق خلقها در تعيين سرنوشت خود و اختيار انتخاب نوع حكومت و يا خودمختاري و ... را مطرح كردند. متعاقب آن، در مورد آذربايجان و نژاد و زبان مردم آن خطه، مطالب نادرست زيادي منتشر كردند. يكي از اين دست مقالات، به قلم يك نفر آذربايجاني است تحت عنوان: « به آذربايجاني ترك گفتن، خيانت به ايران نيست» گويا اين مقاله در جواب نوشتهاي است تحت عنوان: « ترك گفتن به آذربايجانيها، خيانت است به ايران» نويسنده با اشاره به عنوان و جمله فوق، ظاهرا با تعجب و يا تمسخر چنين نوشته: « اين از آن حرفهاي نژادپرستانه خالص است!» لازم ميدانم مطالب زير را با نويسنده مقاله در ميان بگذارم: اي هم زبان و هم ولايتي و هم وطن گرامي، با توجه به صدها دليل و مدرك و تجارب تلخ گذشته، فكر نميفرماييد كه به آذربايجاني ترك گفتن، افزون بر تحريف تاريخ و قلب واقعيت، به نحوي آب در آسياب دشمنان ايران و ايراني ريختن است. آيا تصور ميكنيد كه ايجاد تفرقه ميان مردم آذربايجان با ساير اقوام ايراني كه داراي فرهنگ و تاريخ مشترك بوده و قرنهاست با يكديگر زندگي كردهاند، به هر صورت و دليلي كه باشد، نهايتا در جهت خواست و نظر بيگانگان و به نفع آنها نيست؟ آيا آتشهايي كه در گوشه و كنار جهان تحت عناوين اختلاف قومي و نژادي و زباني و مذهبي برافروخته شده و يا برافروخته ميشود، نبايد براي ما هشداردهنده و آموزنده و درس عبرتي باشد؟! نويسنده در قسمتي از نوشته خود چنين بيان فرموده: « اگر هويت اصلي مردم و يا ملتي را جعل كنيم، خطر تجزيه و فروپاشي بوجود خواهد آمد.» برادر واقعا گل گفتي، نه تنها من آذربايجاني بلكه اكثريت قريب به اتفاق ملت ايران با اين نظر شما صددرصد موافقيم. بنا به همين گفته و استدلال شما، گروهي به آذربايجاني، به نادرست و به غلط و سو@نظر « ترك» ميگويند. چون، جعل هويت اصلي است، پس خيانت به ايران است، چطور بيگانگان و يا عدهاي دانسته و عمدا و عدهاي ندانسته و سهوا به آذربايجاني نسبت نژاد ترك و يا اسم ترك را ميدهند، آن حرفها « نژادپرستانه خالص» نيست! ولي وقتي يك آذربايجاني به دفاع از اسم و هويت و مليت خود برميخيزد، سخن او « نژادپرستانه خالص» ميشود !! به او القاب شوونيست و فاشيست و نژادپرست و نوكر فارس داده ميشود !! نويسنده، در جاي ديگر چنين مرقوم فرموده: « شايد برخي را عقيده بر اين باشد كه به جاي تركان ايران از لفظ آذربايجانيهاي ايران و يا آذريهاي ايران استفاده بكنيم بهتر باشد، در اين صورت اولا ترك زبانان ساير نقاط ايران را از ياد ميبريم، ثانيا كردهاي ايراني ساكن آذربايجان را كه در نقاط گوناگون آذربايجان زندگي ميكنند جزو تركان ايران حساب كردهايم.» استدلال عجيب و قياس و مثال غريبي است!! اولا در تمام اسناد و كتابهاي تاريخي نام منطقه آذربايجان با نامهاي ماد كوچك، آتورپاتكان، آذربايگان و بالاخره آذربايجان ثبت شده. ثانيا طبق آن چه قرنها معمول بوده مردم ساكن يك منطقه را يا با اسم آن منطقه ناميدهاند، مانند خراساني، كرماني، يزدي و يا اسم قوم به آن منطقه داده شده مثل (بلوچ) بلوچستان، (كرد) كردستان، (گيلك) گيلان و غيره ولي در هيچ زماني و تحت هيچ شرايطي چنين نامگذاري باعث فراموش شدن گروهها و اقوامي كه در نقاط ديگر ايران زندگي ميكردهاند نشده است، معلوم نيست به چه سبب اگر مردم آذربايجان را با انتساب به سرزمين خودشان آذربايجاني بناميم، اين مردم به مرض فراموشي گرفتار ميشوند؟! ثالثا كدام استان و منطقه را در ايران و يا در ساير نقاط جهان سراغ داريد كه اقوام ديگر در آن منطقه زندگي نكنند؟ در آذربايجان تنها كردها نيستند كه زندگي ميكنند . بلكه گيلاني، آسوري، شيرازي،ارمني، تهراني و غيره هم در آن جا ساكن ميباشند و همچنين در همه استانهاي ايران از جمله در تهران عده كثيري آذربايجاني ساكناند و اين امر هم تاكنون هيچ مشكلي براي هيچكس و يا گروه و يا قومي ايجاد نكرده است ... از صدها نويسنده و اديب و شاعر آذربايجاني مثل نظامي گنجوي، اوحدي مراغهاي، خاقاني شرواني، طرزي افشار ارومي، قطران و همام و صائب تبريزي، عبدالحريم طالبوف، زينالعابدين تقياوف، ميرزا عبدالرحيم خلخالي، ميرزا يحيا ارومي، ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ... چند نفر را سرغ داريد كه آثارشان را به زبان تركي نوشته باشند؟ از هزاران كتاب و نشريه كه قبل از حكومت رضاشاه در آذربايجان منتشر شده، چند عدد به زبان تركي است؟ چه عاملي باعث شده كه آذربايجاني هميشه خود را ايراني و زبان فارسي را زبان ملي و زبان مشترك بين خود با ساير اقوام ايراني دانسته و ميداند؟ هم ولايتي گرامي، من هم مثل شما آذربايجانيم كه با تمام وجودم به زبان مادريم (تركي) و به تمام سنن و عادات و آداب قومي و محليام عشق مي ورزم، و اگر علاقه و وابستگي من به زادگاهم و زبان مادريم، بيشتر از شما نباشد به تحقيق كمتر از شما نيست. ولي فراموش نكنيم قبل از اين كه من و شما ترك زبان بشويم، آذري زبان بوديم و تقريبا تا پنج قرن قبل، زبان رايج مردم آذربايجان زبان آذري بود كه ريشه فارسي و سابقه تاريخي دارد و هنوز هم در بعضي نقاط آذربايجان نشانههاي آن وجود دارد. ما ملتي بوديم كه در محدوده فلات ايران متشكل از اقوام مختلف كه از زمان تشكيل دولتهاي ماد و پارس تا حمله تازيان و اقوام ترك و مغول، حداقل 1500 سال داراي سابقه فرهنگ و تمدن بوديم. نياكان ما با برپايي دولت بزرگي از رود سيحون تا مصر و از جبال ارال تا اقيانوس هند و درياي عمان وخليجفارس با اعتقاد به انديشه نيك، گفتار نيك، رفتار نيك و صدور منشور حقوق بشر بر صدها ملت و قوم و قبيله از نژادها و اديان مختلف حكومت كردهاند. آيا چنان ملتي با آن همه كثرت نفوس و تاريخ و تمدن، با هجوم اقوام چادرنشين بيابانگرد ترك و مغول، تماما از صحنهي تاريخ نيست و نابود شدند؟! پس به آذربايجاني ترك گفتن خطاست. چون صددرصد ريشه سياسي داشته و دارد و به وسيله بيگانگان براي ايجاد تفرقه طرحريزي شده، بنابراين: به آذربايجاني ترك گفتن خيانت به ايران است. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ اخه عزیز من وقتی موضوعی رو انتخاب میکنی یه ذره هم خودت به عنوان قاضی ووجدان بهش نگاه کن دوتا زبان یکیش از زبانهای التصاقی اون یکی غیر التصاقی مگه امکان داره چنین افسانه ای این فقط درمورد خود زبانها یه کلید که خودت قضاوت کنی درمورد بقیه بازم مثل سابق چیزی نگم بهتره 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ اخه عزیز من وقتی موضوعی رو انتخاب میکنی یه ذره هم خودت به عنوان قاضی ووجدان بهش نگاه کندوتا زبان یکیش از زبانهای التصاقی اون یکی غیر التصاقی مگه امکان داره چنین افسانه ای این فقط درمورد خود زبانها یه کلید که خودت قضاوت کنی درمورد بقیه بازم مثل سابق چیزی نگم بهتره اولا بگم هیچ تعصبی روی این مطالب ندارم و نه ردشون میکنم و نه قبولشون دارم. دوما معنی کلمه التصاقی را نمیدونم. اگر منظورت این هست که تفاوت زبان ها طوری هست که نمیشه مثلا مردم جایی قبلا به یک زبان دیگه و الان به یک زبان دیگه صحبت کنند.که کاملا میشه مصر را مثال زد که کلا سبک زبانی انها متفاوت هست. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ اولا بگم هیچ تعصبی روی این مطالب ندارم و نه ردشون میکنم و نه قبولشون دارم.دوما معنی کلمه التصاقی را نمیدونم. اگر منظورت این هست که تفاوت زبان ها طوری هست که نمیشه مثلا مردم جایی قبلا به یک زبان دیگه و الان به یک زبان دیگه صحبت کنند.که کاملا میشه مصر را مثال زد که کلا سبک زبانی انها متفاوت هست. امروزه زبانهاي دنيا به سه دسته تقسيم ميشوند: 1ـ زبانهاي تكهجايي: مانند زبان چين، تبت، سيام و زبانهاي جنوب شرقي آسيا. در اين زبانها كلمات تكهجايي است و پسوند و پيشوند ندارند. 2ـ زبانهاي تحليلي يا تصريفي: مانند زبانهاي هند و اروپايي، در اين زبانها ريشهي كلمات هم ضمن صرف، تغيير ميكند. 3ـ زبانهاي التصاقي (Agglutinantes) : مانند زبان تركي و گروه زبانهاي اورال ـ آلتاييك جزو زبانهاي التصاقي هستند. در اين زبانها كلمات جديد از اضافه كردن پسوند به ريشهي كلمات ايجاد ميشوند و اين مسأله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي ميگردد. اين پسوندها تابع آهنگ ريشه هستند و به آساني از آنها قابل تشخيصاند؛ مانند (آت = اسب)، (آتلار = اسبها)، در اين زبانها ريشه ثابت ميماند و در تصرف تغيير نميكند. فک کنم یخورده درموردشون فک کنی میبینی چقدر اراجیف تو نوشته های بالایی ذکر شده من درمورد خیلی چیزا صحبت نمیکنم دانیل عزیز ولی به هیچ کسی هم اجازه نمیدم با یکسری حرفای مفت هویت مارو زیر سوال ببرن من درمورد زبان پارسی هم همین رفتار رو دارم من ملیتم ایرانی وزبان رسمیم پارسی ونه فارسی هستش اما هویت من زبان اصلی من ونژاد من ترک هست اینکه اذری میخوانند فقط ریشه درنام منطقه داره وهیچ زمانی چنین افسانه ای درمورد زبان اذری واقعیت نداشته ندارد وبه کوری چشم دشمنان این مرزوبوم نخواهد داشت 3 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ امروزه زبانهاي دنيا به سه دسته تقسيم ميشوند:1ـ زبانهاي تكهجايي: مانند زبان چين، تبت، سيام و زبانهاي جنوب شرقي آسيا. در اين زبانها كلمات تكهجايي است و پسوند و پيشوند ندارند. 2ـ زبانهاي تحليلي يا تصريفي: مانند زبانهاي هند و اروپايي، در اين زبانها ريشهي كلمات هم ضمن صرف، تغيير ميكند. 3ـ زبانهاي التصاقي (agglutinantes) : مانند زبان تركي و گروه زبانهاي اورال ـ آلتاييك جزو زبانهاي التصاقي هستند. در اين زبانها كلمات جديد از اضافه كردن پسوند به ريشهي كلمات ايجاد ميشوند و اين مسأله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي ميگردد. اين پسوندها تابع آهنگ ريشه هستند و به آساني از آنها قابل تشخيصاند؛ مانند (آت = اسب)، (آتلار = اسبها)، در اين زبانها ريشه ثابت ميماند و در تصرف تغيير نميكند. فک کنم یخورده درموردشون فک کنی میبینی چقدر اراجیف تو نوشته های بالایی ذکر شده من درمورد خیلی چیزا صحبت نمیکنم دانیل عزیز ولی به هیچ کسی هم اجازه نمیدم با یکسری حرفای مفت هویت مارو زیر سوال ببرن من درمورد زبان پارسی هم همین رفتار رو دارم من ملیتم ایرانی وزبان رسمیم پارسی ونه فارسی هستش اما هویت من زبان اصلی من ونژاد من ترک هست اینکه اذری میخوانند فقط ریشه درنام منطقه داره وهیچ زمانی چنین افسانه ای درمورد زبان اذری واقعیت نداشته ندارد وبه کوری چشم دشمنان این مرزوبوم نخواهد داشت الان یک سوال درباره همین زبان ها برایم پیش امده.اصلا این موضوع تاپیک را بیخیال بگید من درست منظور شما را فهمیدم یا نه. شما میگید 3 جور زبان داریم.و نمیشه کسی که به زبان اذری صحبت کنه.بتونه به زبان فارسی صحبت کنه؟؟؟؟؟؟ لطفا دقیق منظورتون را توضیح بدید 2 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ درود خواسته یا ناخواسته به سمت و سویی می رویم که دو دستگی و دلخوری ایجاد می شود و این همان خواسته ی کسانی است که این بحث ها زاییده شده ی ذهن ایشان است چه تفاوت می کند که در چه زمان زبان این مردمان دگر گونه شده؟ مگر نه این است که ما همه فرزندان یک مام هستیم ؟ مگر نه آن است که در جنگ با شوروی فارس و آذری و لر و غیره در کنار هم ایستادند تا از سرزمین های مردمان این خطه دفاع کنند؟ و در عوض مگر کم از فرزندان آذربایجان در جنگ 8 ساله خون خویش را نثار خاک مام میهن نمودند؟ چه شد که به یکباره و در عرض 20 سال به اینجا رسیدیم و اجازه دادیم که مردمانی خارج از مرز های این کشور بنشینند و تیوری پرداز تقابل فارس و ترک گردند؟ چه اشکالی دارد که مردمان ما در بخش های شمالی به لهجه ی شیرین آذری سخن بگویند ولی قلبشان برای عظمت ایران بتپد؟ چه ایرادی دارد که فرزندان ما بتوانند نگارش به زبان مادری و زبان رسمی را توامان یاد بگیرند؟ آیا اگر کسی جز فارسی بگوید پایه های ارکان این کشور به لرزه در می اید؟ چرا با خود نمی اندیشیم که چه پان ترک ها و چه پان فارس ها هر دو بخشی از تاریخ را مخفی می کنند تا بتوانند مقصود خویش را به کرسی بنشانند؟ مردم این دیار فارس بودند قبول ترک بودند قبول مهم در این است که اکنون چه هستند و چه می کنند و چگونه در راستای سربلندی و پیشرفت این آب و خاک گام بر می دارند اجازه ندهیم که احساسات ما(در هر دو طرف) دستاویزی شود برای سود جویی دیگران ما همه ایرانی هستیم و هر آنچه به ایران مرتبط است شرف ما محسوب می شود و هر آنچه موجب فخر است فارغ از اینکه در کجای این خطه است موجب فخر همگان است پس بسیار نیکوست که دست در دست هم نهیم و با مهر خویش مشتی بر دهان هر آنکس که می خواهد دشمنی برانگیزد بکوبیم 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ الان یک سوال درباره همین زبان ها برایم پیش امده.اصلا این موضوع تاپیک را بیخیالبگید من درست منظور شما را فهمیدم یا نه. شما میگید 3 جور زبان داریم.و نمیشه کسی که به زبان اذری صحبت کنه.بتونه به زبان فارسی صحبت کنه؟؟؟؟؟؟ لطفا دقیق منظورتون را توضیح بدید برداشتت از حرفای من این بود من میگم شنا دوباره میگین زبان اذری!! زبان اذری نداریم عزیز من چرا نمیتونه به زبان فارسی صحبت کنه؟ چه دلیلی وجودداره که نتونه چرا باید محدودیت ایجاد کرد؟ مگه من خودم صحبت نمیکنم من میگم زبان ترکی یک زبان مجزا از زبان فارسی هست واین اراجیف نمیتونه هویت یک زبان رو چنان که تا کنون نتونسته زیر سوال ببره زبان فارسی پست قبلی هم گفتم زبان رسمی شخص منه ولی زبان مادریم ترکی هست حالا چه تناقضی شما دیدید تو حرفای من؟ درودخواسته یا ناخواسته به سمت و سویی می رویم که دو دستگی و دلخوری ایجاد می شود و این همان خواسته ی کسانی است که این بحث ها زاییده شده ی ذهن ایشان است چه تفاوت می کند که در چه زمان زبان این مردمان دگر گونه شده؟ مگر نه این است که ما همه فرزندان یک مام هستیم ؟ مگر نه آن است که در جنگ با شوروی فارس و آذری و لر و غیره در کنار هم ایستادند تا از سرزمین های مردمان این خطه دفاع کنند؟ و در عوض مگر کم از فرزندان آذربایجان در جنگ 8 ساله خون خویش را نثار خاک مام میهن نمودند؟ چه شد که به یکباره و در عرض 20 سال به اینجا رسیدیم و اجازه دادیم که مردمانی خارج از مرز های این کشور بنشینند و تیوری پرداز تقابل فارس و ترک گردند؟ چه اشکالی دارد که مردمان ما در بخش های شمالی به لهجه ی شیرین آذری سخن بگویند ولی قلبشان برای عظمت ایران بتپد؟ چه ایرادی دارد که فرزندان ما بتوانند نگارش به زبان مادری و زبان رسمی را توامان یاد بگیرند؟ آیا اگر کسی جز فارسی بگوید پایه های ارکان این کشور به لرزه در می اید؟ چرا با خود نمی اندیشیم که چه پان ترک ها و چه پان فارس ها هر دو بخشی از تاریخ را مخفی می کنند تا بتوانند مقصود خویش را به کرسی بنشانند؟ مردم این دیار فارس بودند قبول ترک بودند قبول مهم در این است که اکنون چه هستند و چه می کنند و چگونه در راستای سربلندی و پیشرفت این آب و خاک گام بر می دارند اجازه ندهیم که احساسات ما(در هر دو طرف) دستاویزی شود برای سود جویی دیگران ما همه ایرانی هستیم و هر آنچه به ایران مرتبط است شرف ما محسوب می شود و هر آنچه موجب فخر است فارغ از اینکه در کجای این خطه است موجب فخر همگان است پس بسیار نیکوست که دست در دست هم نهیم و با مهر خویش مشتی بر دهان هر آنکس که می خواهد دشمنی برانگیزد بکوبیم امیرجان من هیچ بحثی دراین مورد ندارم پستهای قبلی رو اگه مطالعه کنید میبینید که بحث اصلی زیر سوال بردن زبانی هویت دارهست که نشات گرفته از افکار مسموم یک عده مریض روانی هست تا ملت رو بندازن به جون هم وماهیشونو بگیرن ولی بحث دیگه عدم رعایت قوانینه مگرنه اینکه تو قانون اساسی خوندن ونوشتن به زبان مادری ومحلی همزمان با زبان رسمی ازاد اعلام شده پس کو؟ از چه میترسیم؟ اب راه خودشو پیدا میکنه داداشم 1 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ امروزه زبانهاي دنيا به سه دسته تقسيم ميشوند:1ـ زبانهاي تكهجايي: مانند زبان چين، تبت، سيام و زبانهاي جنوب شرقي آسيا. در اين زبانها كلمات تكهجايي است و پسوند و پيشوند ندارند. 2ـ زبانهاي تحليلي يا تصريفي: مانند زبانهاي هند و اروپايي، در اين زبانها ريشهي كلمات هم ضمن صرف، تغيير ميكند. 3ـ زبانهاي التصاقي (Agglutinantes) : مانند زبان تركي و گروه زبانهاي اورال ـ آلتاييك جزو زبانهاي التصاقي هستند. در اين زبانها كلمات جديد از اضافه كردن پسوند به ريشهي كلمات ايجاد ميشوند و اين مسأله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي ميگردد. اين پسوندها تابع آهنگ ريشه هستند و به آساني از آنها قابل تشخيصاند؛ مانند (آت = اسب)، (آتلار = اسبها)، در اين زبانها ريشه ثابت ميماند و در تصرف تغيير نميكند. فک کنم یخورده درموردشون فک کنی میبینی چقدر اراجیف تو نوشته های بالایی ذکر شده من درمورد خیلی چیزا صحبت نمیکنم دانیل عزیز ولی به هیچ کسی هم اجازه نمیدم با یکسری حرفای مفت هویت مارو زیر سوال ببرن من درمورد زبان پارسی هم همین رفتار رو دارم من ملیتم ایرانی وزبان رسمیم پارسی ونه فارسی هستش اما هویت من زبان اصلی من ونژاد من ترک هست اینکه اذری میخوانند فقط ریشه درنام منطقه داره وهیچ زمانی چنین افسانه ای درمورد زبان اذری واقعیت نداشته ندارد وبه کوری چشم دشمنان این مرزوبوم نخواهد داشت دسته بندی فوق یک دسته بندی کلی است اما این دسته بندی مانع از دگردیسی زبان در یک منطقه نمی شود بررسی سیر تحول تاریخی یک منطقه در برسی تغییرات احتمالی زبانی در آن منطقه بسیار مفید است در مرود زبان آذری و پیشینه ی زبان مردمان منطقه ی شمالی ایران هنوز دلایل کافی وجود ندارد و نمی توان به قطع و یقین نظر داد اما آنچه واضح است زبان ترکی نبوده اما اینکه زبان ایشان آیا زبانی مستقل بوده و یا شاخه ای از زبان فارسی هنوز جای بررسی دارد در مرود وجود روستاهایی که به زبان های منشعب از فارسی در این مناطق صحبت می کنند نیز می بایست گفت در بسیاری از مناطقی هم که زبانشان ترکی نیست روستاهای یک دست ترک زبان وجود دارد و این دلیلی بر این نیست که پیشینه ی این مردمان ترک بوده این اشتباه بزرگ را نخستین بار احمد کسوری مرتکب شد و باعث گردید که پیروان آن نیز آن را تکرار کنند به هر حال باز تکرار می کنم آنچه مهم است این موضوع است که این بخش از سرزمین ها همواره بخش بسیار مهم ایران زمین بوده و هر ایرانی اصیل جز آرزوی پیشرفت و آسایش مردمان این مناطق را در دل نمی پروراند و این آرزو عملی نگردد مگر با اتحاد همه و پیشرف به سوی بزرگی و عظمت سراسر ایران زمین 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ دسته بندی فوق یک دسته بندی کلی استاما این دسته بندی مانع از دگردیسی زبان در یک منطقه نمی شود بررسی سیر تحول تاریخی یک منطقه در برسی تغییرات احتمالی زبانی در آن منطقه بسیار مفید است در مرود زبان آذری و پیشینه ی زبان مردمان منطقه ی شمالی ایران هنوز دلایل کافی وجود ندارد و نمی توان به قطع و یقین نظر داد اما آنچه واضح است زبان ترکی نبوده اما اینکه زبان ایشان آیا زبانی مستقل بوده و یا شاخه ای از زبان فارسی هنوز جای بررسی دارد در مرود وجود روستاهایی که به زبان های منشعب از فارسی در این مناطق صحبت می کنند نیز می بایست گفت در بسیاری از مناطقی هم که زبانشان ترکی نیست روستاهای یک دست ترک زبان وجود دارد و این دلیلی بر این نیست که پیشینه ی این مردمان ترک بوده این اشتباه بزرگ را نخستین بار احمد کسوری مرتکب شد و باعث گردید که پیروان آن نیز آن را تکرار کنند به هر حال باز تکرار می کنم آنچه مهم است این موضوع است که این بخش از سرزمین ها همواره بخش بسیار مهم ایران زمین بوده و هر ایرانی اصیل جز آرزوی پیشرفت و آسایش مردمان این مناطق را در دل نمی پروراند و این آرزو عملی نگردد مگر با اتحاد همه و پیشرف به سوی بزرگی و عظمت سراسر ایران زمین مانع نمیشود ولی دلیلی هم نمیشود تا یک زبان رو لهجه دست چندم یک زبان دیگر بدانیم اون روستاها هم کسی از خاطرش کوچ اجباری قومیتها وفلسفه انگلیسی بازی رو از یاد نبرده هرچه که هست معاصره الان من باید برم ولی چیزی که مطمئنم لهجه اذری اختراه دستگاه شوونیستی رضاخان بوده که متاسفانه یک عده دوست دارن مستمسکش قرار بدن فعلا یاحق 2 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ برداشتت از حرفای من این بودمن میگم شنا دوباره میگین زبان اذری!! زبان اذری نداریم عزیز من چرا نمیتونه به زبان فارسی صحبت کنه؟ چه دلیلی وجودداره که نتونه چرا باید محدودیت ایجاد کرد؟ مگه من خودم صحبت نمیکنم من میگم زبان ترکی یک زبان مجزا از زبان فارسی هست واین اراجیف نمیتونه هویت یک زبان رو چنان که تا کنون نتونسته زیر سوال ببره زبان فارسی پست قبلی هم گفتم زبان رسمی شخص منه ولی زبان مادریم ترکی هست حالا چه تناقضی شما دیدید تو حرفای من؟ امیرجان من هیچ بحثی دراین مورد ندارم پستهای قبلی رو اگه مطالعه کنید میبینید که بحث اصلی زیر سوال بردن زبانی هویت دارهست که نشات گرفته از افکار مسموم یک عده مریض روانی هست تا ملت رو بندازن به جون هم وماهیشونو بگیرن ولی بحث دیگه عدم رعایت قوانینه مگرنه اینکه تو قانون اساسی خوندن ونوشتن به زبان مادری ومحلی همزمان با زبان رسمی ازاد اعلام شده پس کو؟ از چه میترسیم؟ اب راه خودشو پیدا میکنه داداشم مشکل دقیقا از همین جا آغاز می شود این قانون اگر چه در قانون اساسی گنجانده شد اما هیچ گاه جدی تلقی نشد و از آنجایی که راهکاری برای اجرای آن در نظر گرفته نشد تا کنون معطل مانده و همین امر دستاویزی است برای برانگیختن احساسات قومی دوستانی که امروزه بر آموزش زبان ترکی پای می فشارند هرگز راهکاری برای عبور از موانع ارایه نمی کنند عده می گویند که می بایست با رسم الخط ترکیه نگارش کرد و عده ای می گویند با رسم الخط آران و دولت به هر دو گروه می گید که شما چشم به بیگانه دارید و در سر اندیشه های جدایی طلبانه از دیگر سو رسم الخط زبان فارسی ارضا کننده ی خواست های نوشتاری زبان ترکی بطور کامل نیست(در مورد سایر زبان ها نیز چنین است.مانند کردی لری و...) این مهم بیان کننده ی این امر است که ما یا می بایست در رسم الخط فارسی تغییراتی جزیی پدید بیاوریم و یا رسم الخطی نوین بیافرینیم که راه اول منطقی تر است 2 لینک به دیدگاه
ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ > ترک یا آذری ؟ 3725 دانشگاه عرصه برخورد و تبادل افكار قشري از جامعه است كه عليرغم گستردگي و تنوع فرهنگي و زباني و قومي، نمودي از داعييه روشنفكري و نوعي برتري فكري برخواسته از علم و منطق در رفتار و گفتار و تعامل اجتماعي آنها عيان است . در اين بين گاهي ساده نگري ناشي از روز مرگي با عث نو عي افت آشكار در برخورد با مسا ئل پيرامون مي شـود كه نخبه بودن جمع دانشجويي را زير سوال مي برد بخصوص اگر اين مسئله به صورت مكتوب يا در جمع هاي گوناگون تكرار شود . يكي از اين مسائل كه تقريبا هر روز بنوعي با آن برخورد مي كنيم ، مسئله ترك و فارس است كه براي دانشجويان خوابگاهي ملموس تر است . براي اكثر كساني كه حداقل مطالعه اي در تاريخ فرهنگ ايران داشته باشند نام «كسروي» آشناست ! كسروي روزگاري به شدت مبلغ پاك ديني بوده نا گزير كتابي بنام «ورجاوند بنياد»(اصول مقدسه )را براي بيان افكار انحرافي خود يا به عبارتي جهت تبليغ دين پاك،نژاد پاك،زبان پاك(لابد در مقابل دينها و نژاد ها و زبانهايي ناپاك ديگر)مي آورد و بارها ادعاي برانگيختگي (بعثت) مي نمايد (1) و به زعم خود پيامبر بوده است(2)شايد ذكر اينكه كسروي ديوان خواجه حافظ شيرازي و گلستان سعدي را با گيره!! (نه با دست .بخاطر نجاست !) در سخنرانيهاي خود در آتش مي انداخت خالي از لطف نباشد. حمايت رژيم وقت (پهلوي) از او باعث شد تا افكار و عقايدش به صورت گسترده منتشر شود. طي هفت دهه اخير متاسفانه به لحاظ وجود افكار شوونيستي و اجراي سياست هاي نژاد پرستانه رژيم پهلوي هزينه هاي فراواني جهت اضمحلال و نابودي فرهنگ هاي غير حاكم در ايران صرف گشته است از مهمترين اهداف شوونيستها تحريف تاريخ تركهاي ايران و از بين بردن زبان و فرهنگ و رسوم ملي و سنتي اين ملت بوده است. شوونيسيتها به وقت تحقير و استهزاء تركها ،آنهارا« ترك خر» خوانده و به وقت ايجاب مصالح و منافع نژادپرستانه « آذري» ناميده اند . نگارنده در اين بحث تنها با استناد به اسناد و كتيبه هاي باستاني ( و نه نظرات شخصي ) به بررسي اجمالي دو كلمه تركي و آذري مي پردازد . 1-تركهاي ايران و واژه ترك در اسناد و كتيبه هاي تاريخي : قديمي ترين آثار و كتيبه هايي كه در آن از اقوام ترك پيرامون درياچه اورميه نام برده شده كتيبه هاي آشوري و سپس اورارتويي است بنا به نوشته « يامپولسكي » در كتيبه هاي آشوري سده چهارده قبل از ميلاد (3500 سال پيش )از تركها با نام « توروك» ياد شده و موطن اصلي آنان مناطق پيرامون درياچه اورميه ذكر شده است (3). البته اين اسناد نتيجه كاوشهاي باستاني تا چند سال اخير بوده و يافته هاي باستان شناسي در آينده و قرائت حدود 10000 لو حه ايلامي و سومري كه در دانشگاه « شيكاگو» انبار شده (4)پرده از تاريخ بر خواهد داشت .قرابت و هم ريشه بودن زبان تركها و سو مري ها اين احتمال را به يقين مبدل مي سازد كلمه ترك در منابع تاريخي به اشكال مختلف آمده از جمله در آثار«هرودوت»، « تارگيتا » در منابع علمي « تورخا » و منابع چيني «توكوئه» و «توركيش»(5) و در تورات از «يافث بن نوح» به عنوان پدر اتراك نام برده شده است نيز در منابع يوناني از قبايل تورك زبان سابيرها .كنگرلو ها ،هونها ،سكا هاو… به عنوان ساكنان غربي درياچه خزر نام برده شده است . 2-كلمه »آذري»: از ابداعات كسروي مي باشد كه فقط جهت تحريف تاريخ و تامين منافع حاكميت وقت بوده است و اين كلمه از سوي شوونيستها به عنوان حربه اي براي انكار تاريخ تركها در آذربايجان بكار رفته است . شايد جالب باشد كه هم زمان» استا لين » نيز از اين ابداع كسروي كمال استفاده را برده است و با تغيير كلمه »ترك » از عنوان مليت به »آذري » در گذر نامه هاي آذربايجانيهاي شوروي سابق ،سعي درانكار يكي بودن آنان با همسا يه هاي ترك براي حفظ حاكميت استبدادي خود و جلو گيري از بروز هر گونه اتحاد يا ارتباط فرهنگي داشته باشد . تا به حال در هيچ كتيبه يا سند تاريخي به كلمه آذري آنهم به عنوان تبار و زبان يك ملت برخورد نشده و هيچ كدام از مدافعان نظريه كسروي در اين خصوص هيچ مدرك تاريخي ارائه نداده اند . البته شايد استناد كسروي در انتخاب اين كلمه (بنا به گفته حسينقلي كاتبي ) برخي منابع عربي بوده است ولي چنانكه خود پيروان كسروي مانند كاتبي هم معترفند لفظ « آذري » فقط از سده هاي سوم تا ششم هجري در منا بع عربي ذكر شده است پس قبل از آن تاريخ صحبتي از آذري به عنوان تبار و زبان قوم نبوده و در منا بع عربي هم اين كلمه نه به مفهوم تبار و زبان يك قوم بلكه به عنوان كوتاه شده كلمه »آذربايجان » مورد استفاده قرار گرفته است . عدم وجود اسناد تاريخي باعث توهم كسروي و پيروانش شده و گاه شلم شوربايي ساخته اند كه خود نيز در كار خويش مانده اند . اينان گاه سلجو قيان ،گاه غزنويان و مغولها و گاه صفويان را موجب ترك شدن تركهاي آذربايجاني مي دانند! اما هر كس كمترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد به خوبي مي داند كه مغولها از چين تا غرب افريقا و از سيبر ي تا اقيانوس هند را تصرف كرده بودند و تمام و آسياي ميانه و ايران تحت سلطه خانهاي مغول بود(6) پس چرا مردم اين مناطق را نتوانسته اند ترك كنند ؟!! طبق آخرين آمارها در حال حاضر 270 ميليون نفر ترك زبان در وسعتي حدود20 ميليون كيلو متر مربع از جنوب سيبري و قلب بالكان تا شمال افغانستان و ايران و اناتولي زندگي مي كنند و زبان تركي از لحاظ تعداد و جمعيت پنجمين زبان دنيا و زبان اول جهان اسلام مي باشد. در پايان اميدوارم دوستان عزيز براي حمل كلمه روشنكر متحمل حداقل زحمت شده و با آگاهي و مطالعه مختصر در هر زمينه اي كه به خود حق اظهار نظر مي دهند ، چه سياسي و فرهنگي و چه ديني و اجتماعي نا خواسته پيرو مكتب افردي چون كسروي نشوند . منابع : ×. بدنه اصلي مقاله از تحقيق « آقاي محمد عباسي » از نشريه چيچك مي باشد. (1). احسان طبري ، آورند گان انديشه ي خطا ص 31 (2). جواد فاضل ،معصو مين چهارده گانه ص 289 (3). پرفسور زهتابي » ايران توركلارينين اسكي تاريخي» ,ص376 (4) »بار تولد» ، خاور شناسي در روسيه و اروپا ص35 شاپور رواساني ، جامعه بزرگ شرق ص158 (5) دكتر هيئت،توركلرين فرهنگ تاريخينه بير با خيش ص17 . (6) رضا كسگين ، هويت ايراني و زبان تركي ص11 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده