am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ چه خبرا موکتبر؟ چه عجب بیخیال اونجا شدی؟ آره دیگه من همه جا هستم حتی قبل اینکه داش محمد (ادمین اینجا) اینجا عضو بشه من عضو بودم! لینک به دیدگاه
fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ یومی--->میگم میخوای یه تاپیک بزنیم بپرسیم دختر عمه یوزا کی بود؟؟؟ خجالت بكش شبنم! 1 لینک به دیدگاه
fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ نکنه خود فائزه بود:jawdrop: 1 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ چه خبرا موکتبر؟ چه عجب بیخیال اونجا شدی؟آره دیگه من همه جا هستم حتی قبل اینکه داش محمد (ادمین اینجا) اینجا عضو بشه من عضو بودم! هیچ خبرا نپون جان....هنوزم بی خیال نشدم از بس که بیکاری خجالت بكش شبنم! سلاااااااااااااااااام فرگل جونخوبی؟چرا اخه ؟ نکنه خود فائزه بود:jawdrop: چرا میتعجبی؟ چرا لو دادی؟؟؟؟میخواستم تاپیک بزنم 1 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ [ :jawdrop::jawdrop::jawdrop::jawdrop: عجببببببببببببببببب:jawdrop::jawdrop::jawdrop: راستی نام کاربریتو نگفتی....اخه اون مینایی که میشناسمش رشتش کامپیوتره لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ په تو بیکارتر از منی! من چن وخته زدم تو کار اسپم هدفمند! این مبهم همون mina-jojo خودمونه! همشهری خودمه! 2 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ په تو بیکارتر از منی!من چن وخته زدم تو کار اسپم هدفمند! این مبهم همون mina-jojo خودمونه! همشهری خودمه! اختیار داری هنوزبه پای شما نرسیدم شناختمش میسییییی 1 لینک به دیدگاه
ترمه جون 1381 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ همتون گلین. اما مسخرم نکنید. . . . . . . . . .. . . . . . . . . . . این یه داستان نیست میدونم که حقیقتِ. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . یه مدت قابِ عکسِ روی تلویزیونم جابه جا می شد.فکر میکردم کار داداشامِ.تا اینکه یه روز.......... خونواده رفتن مسافرت و من تنها شدم. از سرِ کار رسیدم خونه.رفتم یه دوش بگیرم که صدایِ درو شنیدم.از تو حموم داد زدم کیه؟ جوابی نیومد.رفتم تو خونه را گشتم.اما هیچکس نبود.داشتم از جلوی آشپزخونه رد میشدم که دیدم یکی تو حیاط رد شد!برگشتم تو آشپزخونه.ساتور را برداشتم.رفتم تو حیاط همه جا رو گشتم.اما هیچ کس نبود.حتی درِ حیاط قفل بود. برگشتم تو خونه. داشتم تو اتاقم فیلم میدیم که یه صدایی اومد.رفتم ببینم کیه که................................. یکی با ه صدایِ گرفته گفت:ترمه کجا؟ نفسم بند اومد.همونطوری دویدم رفتم خونه ی همسایه. اونشبم بر نگشتم. من دیوونه نیستم. 6 لینک به دیدگاه
ترمه جون 1381 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ خیلی وقته که ته دلم دوست دارم بخشی از اون خیالات شما رو بخونم و لذت ببرم. آیا ممکن میشود؟ روانپزشک عزیز من سوژه نیستم. من روانی نیستم. 1 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ همتون گلین.اما مسخرم نکنید. . . . . . . . . .. . . . . . . . . . . این یه داستان نیست میدونم که حقیقتِ. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . یه مدت قابِ عکسِ روی تلویزیونم جابه جا می شد.فکر میکردم کار داداشامِ.تا اینکه یه روز.......... خونواده رفتن مسافرت و من تنها شدم. از سرِ کار رسیدم خونه.رفتم یه دوش بگیرم که صدایِ درو شنیدم.از تو حموم داد زدم کیه؟ جوابی نیومد.رفتم تو خونه را گشتم.اما هیچکس نبود.داشتم از جلوی آشپزخونه رد میشدم که دیدم یکی تو حیاط رد شد!برگشتم تو آشپزخونه.ساتور را برداشتم.رفتم تو حیاط همه جا رو گشتم.اما هیچ کس نبود.حتی درِ حیاط قفل بود. برگشتم تو خونه. داشتم تو اتاقم فیلم میدیم که یه صدایی اومد.رفتم ببینم کیه که................................. یکی با ه صدایِ گرفته گفت:ترمه کجا؟ نفسم بند اومد.همونطوری دویدم رفتم خونه ی همسایه. اونشبم بر نگشتم. من دیوونه نیستم. من اینو خوندم کلی ترسیدم تو چجور نمیترسی؟؟؟؟:banel_smiley_52: 1 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ من اینو خوندم کلی ترسیدمتو چجور نمیترسی؟؟؟؟:banel_smiley_52: مگه ترس داره!!؟ بار ها آرزو کردم یکیشوونو ببینم ولی نشده . . .! 1 لینک به دیدگاه
pesare shad 1097 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ یک سال پیش توی یه همچین روزایی (22 خرداد بود فکر کنم) ساعت 9 شب بهم خبر دادن که پای صندوق رای نرم و یکی با اسم ان انتصاب شده. این بود یک خاطره ترسناک برای 4 سال 4 لینک به دیدگاه
842 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ همتون گلین.اما مسخرم نکنید. . . . . . . . . .. . . . . . . . . . . این یه داستان نیست میدونم که حقیقتِ. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . یه مدت قابِ عکسِ روی تلویزیونم جابه جا می شد.فکر میکردم کار داداشامِ.تا اینکه یه روز.......... خونواده رفتن مسافرت و من تنها شدم. از سرِ کار رسیدم خونه.رفتم یه دوش بگیرم که صدایِ درو شنیدم.از تو حموم داد زدم کیه؟ جوابی نیومد.رفتم تو خونه را گشتم.اما هیچکس نبود.داشتم از جلوی آشپزخونه رد میشدم که دیدم یکی تو حیاط رد شد!برگشتم تو آشپزخونه.ساتور را برداشتم.رفتم تو حیاط همه جا رو گشتم.اما هیچ کس نبود.حتی درِ حیاط قفل بود. برگشتم تو خونه. داشتم تو اتاقم فیلم میدیم که یه صدایی اومد.رفتم ببینم کیه که................................. یکی با ه صدایِ گرفته گفت:ترمه کجا؟ نفسم بند اومد.همونطوری دویدم رفتم خونه ی همسایه. اونشبم بر نگشتم. من دیوونه نیستم. پس خونه شما بود 3 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ ترمه جون من جای شما خیلییییییییییییی ترسیدم چطور تونستین تو اون خونه بمونین 3 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ یه روز تو باشگاه یه روح ازم تشکر کرد:banel_smiley_52: 5 لینک به دیدگاه
ترمه جون 1381 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ پس خونه شما بود چی خونه ی ما بود؟ لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ یه روز تو باشگاه یه روح ازم تشکر کرد:banel_smiley_52: تازگا یه روح دیگه ام اومده میگه من اون نیستم چون من با حساسم اون بی احساسه.....تعجب همیشگیم 1 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ چی خونه ی ما بود؟ . . . . . . . . . . . از تو بعید بود این حرف . . .! . . . . . . . . . . . 2 لینک به دیدگاه
842 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ چی خونه ی ما بود؟ همون که من براي تفريح بهش سر ميزدم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده