سیندخت 18,785 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ خيلي ها عاشق صداي تو اند، بي آن که بدانند چرا. اما ميان اين خيلي ها هستند کساني که مي پرسند اين همه اندوه از کجا مي آمد و روي صداي تو حلقه مي زد ؟ اين بغض که ما هر بار به اشتباه فکر مي کرديم داري بازي اش مي کني، يادگار عبور کدام لحظه ها بود ؟ و اين همان چيزي است که با تو به زير خاک رفت، خستگي آن بغض. چه خوب که بودم و شکوه سکانس آخر، وداعت، را ديدم و فهميدم که خيلي ها با من همدرد بودند و مي گفتند : حال همه ما خوب است اما تو باور نکن. اين مدت که تو نبودي هم مثل همه روزهاي ديگر گذشت، حالا همه چيز تمام شده جز اعجاز حضور تو که به افسانه ها نزديک و نزديک تر مي شود. در جمع من و اين بغض بي قرار جاي تو خالي. در جمع من و اين بغض بي قرار جاي تو خالي. لینک به دیدگاه
DCBA 8,191 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ من تقریبا ی شب درمیون این شعرو باصدای خسرو شکیبایی عزیز گوش میدم... گاهی با لرزش صداش بغض میکنم... و گاهی هم.. اشک... لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۱ عمو خسرو می گفت: بعضی وقت ها .. یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن، بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن… خسرو شکیبایی ، روحت شاد .. لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۱ از آدمها بُت نسازید...!!! این خیانت است... هم به خودتان ..هم به خودشان...! خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند...! و شما در آخر می شوید سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته " مرحوم خسرو شکیبایی " لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۱ چرا خراب شد؟ از کی؟ از کجا شروع شد؟... شاید از وقتی که رفت سراغ ِ اون مرتیکه دکتر روانکاو ِ بیسواد ِ احمق که مغز دختره رو خورد و پاک دیوونهش کرد.. آزمودم عقل ِ دوراندیش را / بعد ازین دیوانه سازم خویش را ... آی ِ دکتر! خسروشكيبايي-هامون لینک به دیدگاه
مرغ باغ ملکوت 1,609 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۳ "من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهاییی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمیکرد و خاصیت عشق این است..." به باغ همسفران عاشق این شعر با اون صدای گرم استاد هستم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده