Mohammad Aref 120450 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۹۶ بردلی گرت در این یادداشت که در روزنامهی گاردین به چاپ رسیده در مورد پدیدهای سخن میگوید که گرچه عین آن در ایران تا کنون کمتر دیده شده اما با مشابه آن بسیار روبرو هستیم. گرت در مورد فضاهای عمومیای سخن میگوید که مالکیت آنها به بخش خصوصی واگذار شده و با اینکه به ظاهر هنوز عمومی به نظر میرسند اما در واقع با فضاهای عمومی که توصیفشان را در متن خواهیم خواند بسیار متفاوت هستند. ما در ایران گرچه هنوز با واگذاری فضاهای عمومی به بخش خصوصی به شکل گسترده روبرو نیستیم همین بلا را بخشهای دولتی و حاکمیتی بر سر فضاهای عمومی ایران آوردهاند. همهی آنچه که گرت دربارهی فضاهای عمومی متعلق به بخش خصوصی میگوید با تقریب بسیار خوبی در مورد فضاهای عمومی متعلق به حاکمیت در ایران صادق است. فضاهای عمومی مانند پارکها، گذرگاهها، مکانهای تفریحی، سینماها و … به شدت تحت کنترل و نظارت نهادهای گوناگون حاکمیتی قرار دارند چنانکه عملاً روح فضای عمومی در آنها آسیب دیده است. دیوید هاروی زمانی نوشته بود: «آزادی تولید و بازتولید شهرهایمان و خودمان…یکی از ارزشمندترین حقوق انسانی است که تاکنون بیش از همه نادیده گرفتهشده است.» نظریهپردازان شهری از نسلهای گوناگون، از لوئیس مامفورد تا جین جیکوبز تا دورین مسی، همگی بر این عقیده بودهاند جایی که در آن شهرها بازتولید میشوند مکانهای عمومیاند، نه قلمروهای خصوصی. بخشی از مشکل «فضاهای عمومی متعلق به بخش خصوصی»- مانند میدانهای فضای باز، باغها و پارکهایی که بهظاهر عمومیاند اما درواقع نیستند- این است که حقوق شهروندانی که از آنها استفاده میکنند بهشدت محدود میشود. گرچه ممکن است در ابتدا این معضل انتزاعی به نظر برسد اما واقعیت این است که نتیجهی گسترش تعلق فضاهای عمومی به بخش خصوصی بر همهچیز اثر میگذارد؛ از اوضاع روانی شخصیمان تا تواناییمان برای اعتراض. چند سال پیش که در پنومپن بودم توسط یکی از دوستانم به استادیوم ملی وان مولیوان برای عکاسی رفتم. بنایی عظیم بروتالیستی که برای بازیهای آسیای جنوب شرقی در ۱۹۶۳ ساخته شده است. استادیوم ملی پنومپن وقتی به آنجا رسیدیم فضا پر بود از صدها نفر از مردمی که برای گذران اوقاتشان آمده بودند. در گوشهای کلاس ایروبیک برگزار میشد و عدهای هم روی چرخدستی بلال میفروختند، عدهای هم لباسهایشان را در هوای آزاد خشک میکردند و عدهای هم پیاده یا با اسکوتر دور زمین جستوخیز میکردند. حتی بچهای را دیدم که داشت در یک سطل حمام میکرد و سعی کرد مرا هم خیس کند. هیچ جا محدودیتی در کار نبود. من آزادانه به همهجا سرک کشیدم، حتی به سالن سرپوشیده، استادیوم که بهجز چند نوجوان که آنجا را پاتوق کرده بودند کسی در آن نبود. یک انرژی قوی در فضا جریان داشت که از وجود یک هرجومرج خفیف نشئت میگرفت- احساس اینکه هر چیزی میتواند اینجا اتفاق بیفتد. آنجا بود که من متوجه شدم یک مشکل فضاهای عمومی خصوصی شده همین است که فاقد چنان انرژی هستند. این فضاها آنچنان تحت نظارت و کنترل قرار دارند که اجازه نمیدهند کنشهای ارتباطی آنچنانی بهسادگی بروز و ظهور پیدا کنند. لندن و بسیاری از شهرهای دیگر به طرزی تأسفبرانگیز در حال از دست دادن توانایی بسترسازی برای بروز تنوع در ارتباط مردم با فضاهای عمومی هستند. ما انتظار داریم در فضاهای عمومی چه اتفاقی بیفتد؟ به قول آش امین، جغرافیدان، «ویژگی بارز فضاهای عمومی چرخش بیقیدوبند افراد در فضاست که ریتمی جدید از امکانات رابطهای تولید میکند.» من این را در استادیوم ملی پنومپن تجربه کردم؛ اما زمانی که فضا کنترلشده است و بهخصوص زمانی که عموم مردم نمیدانند دقیقه مرزهای رفتار قانونی یا قابلقبول کجاست، به سمت نظارت و خودکنترلی رفتار و محدود کردن تعاملات متمایل میشوند، بهویژه هنگام مواجهه با مأموران امنیتی. مواجهه با نیروهای امنیتی باعث میشود شما محتاط شوید و بهمنظور دوری از برخورد با آنها رفتارتان را به طیف محدودی از رفتارها منحصر کنید. دان میشل جغرافیدان بیان میکند فضاهای عمومی در یک شهر تحت نظارت، جزایر آزادی کوچکی هستند که توسط «مجمعالجزایر بازداشتگاهی» فوکو محاصره شدهاند. پرسش مهم در اینجا این است: چه میشود اگر جزایر کوچک آزادیمان از سایر نقاط شهر قابلتمییز نباشند؟ ریچارد سنت جامعهشناس بیان میکند فضاهای عمومی متعلق به بخش خصوصی «فضاهای عمومی مرده» هستند چراکه دیگر آن سرخوشی و شادی و خودانگیختگی را نخواهند داشت و بله، آن اندک هرجومرج جاری در فضا هم حذف خواهد شد. این فضاها به این دلیل مرده نیستند که لذتبخش نیستند بلکه به این دلیل مرده محسوب میشوند که تعامل فضایی بالقوه در اینگونه فضاها بسیار محدودشده است. دان میشل میگوید: «گروههای اجتماعی با ادعای علنی تملک فضا و با ساخت فضاهای عمومی، خودشان عمومی میشوند. مثلاً بیخانمانها فقط در فضاهای عمومی میتوانند خودشان را بهعنوان بخشی مشروع از اجتماع نشان دهند.» لایهی اطلاعات فضاهای عمومی متعلق به بخش خصوصی در لندن که نیاز به تدقیق و تکمیل دارد در سخنرانیام در همایش تد که در دانشگاه ساوتهمپتون و دربارهی فضاهای عمومی در لندن برگزار شد گفتم زمان آن فرارسیده که با اقدامی مستقیم نسبت به از دست رفتن فضاهای عمومی واکنش نشان دهیم. پیشنهاد من این است که فضاهای عمومی لندن را شناسایی کنیم و بهصورت گروهی و گسترده به آنها ورود کنیم ولو بهصورت غیرمجاز. اقدام عملی کردن دراینباره از طریق شناسایی و استفاده از فضاهای عمومی راه بسیار بهتری از دست روی دست گذاشتن و غصه خوردن برای چیزهایی است که ازدستدادهایم؛ در عوض باید بر آنچه میتوانیم انجام دهیم تمرکز کنیم. اما اولین مانع برای این اقدام عملی این است که هنوز هیچ نقشهی نظاممندی از فضاهای عمومی لندن در دسترس نیست. پیشنهادی که در سخنرانی تد دادم این بود که ما باید شروع به نقشهسازی نظاممند از مکانهای عمومی لندن بکنیم تا آگاهی مردم را دربارهی داشتههایمان در این خصوص بالا ببریم؛ قبل از آنکه از دستشان بدهیم. تلخیص و ترجمه: محمدصادق یوسفزاده - رویدادهای معماری لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده