sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۵ درود آقای مهربون من میخوام کلی حرف بزنم خیلی وقته منتظر این لحظه بودم عذرخواهی اگه زیاد حرف میزنم :ws3: نمیدونم کارتون خرس های مهربون دیدید یا نه:ws38::ws38: هر کدوم یه قابلیتی داشتن من عاشق این کارتون بودم :ws37:...خرس هایی که هر کدوم یه خوبی داشتن... القصه .. انجمن ما آقای مهربون داره آقای مهربونی که توو این انجمن هم همه خوبی هارو یه جا داره :whistle: صادقانه و مثل یه رود زلال هستش خوب مینویسه چون تمام چیزی که تو وجودشه خوبیه ..محبته...صداقته ..اگه خوبی تو ته ته ته وجودش نباشه نمیتونه جوری بنویسه که ته قلب هرکسی رو تکون بده...:w16::a030::a030::a030: آقای مهربون ساکت و آروم و باشخصیته...به من و ماهایی که تو انجمن هستیم شاید فقط برای وقت تلف کردن سر میزنیم یاد میده احترام همدیگرو داشته باشیم دنیای مجازی هم مثل دنیای واقعی هستش باید خوب بود...:whistle::whistle: آقای مهربون بصیرت فوق العاده عجیبی داره که باعث میشه آدم میخکوب بشه...دقت میکنه جاییی که لازم باشه مینویسه و راه باز میکنه مثه آب روی آتیش ...آقای مهربون با وجود شخصیت آروم و محترمش بعضی وقتا اونقد طناز بامزه میشه که آدم یادش میره دلنوشته مینویسه که خون گریه میکنه ای :sad0::sad0::sad0::sad0::sad0::sad0::sad0::sad0::ws44::ws44::ws44::cryingf::cryingf::cryingf::cryingf::cryingf::cryingf: آقای مهربون راست میگن مرد گریه نمیکنه...خیلی چیزها از مرد بودن میگن...ولی من فقط یه چیزی میگم...مرد کسی هستش که احترام،احساس خوب بلده،قلب بزرگ روح سفیدی داره مرد آقای مهربون هستش که وجودش عطر میده به این انجمن انگار که ردپا میزاره از خودش میری و میری دنبال یه حس آشنا یه حرف دل که اونقد بهش نیاز داری که لحظه شماری میکنی بیاد بنویسه و آتیش دلتو خاموش ...غمی که تو وجودته تسکین بده... آره باید گفت و شنید از آقای مهربون باید ساعتها حرف زد نوشت باید به کسایی که جدید میان گفت این انجمن یه آقای مهربون داره که حتی وقتی نباید از مطالبش نقل قول گرفت نقل قول بگیری مهربون و باوقار و با صبر زیاد میاد ازت خواهش میکنه پاکش کن (هر چند هنوز ناراحتم:ws44::ws44::ws44::ws44:)ولی چون بزرگوار مهربونی بهم گفت ناراحتیمو فراموش میکنم ...آدم ها از بزرگواری هم دلشون شاد میشن وقتی اونقد متواضع و فروتن برخورد میکنید و وقتی به شیرینی عسل مینویسید من کم میارم دلم میخواد جیغ بزنم :w000::w000::w000::w000::w000::w000:آخه چرا :ws27::ws27::ws27: انقد خوبی پخش میکنید که کسی نیست بی نصیب بمونه ندیدم جاییی کسی بدی ازتون دیده باشه....نمیدونم چرا یه حس غریبی بهم میگه یه غم تو دلتون هست چون جنسشو حس میکنم :whistle::whistle:امیدوارم حسم درست نباشه...من همیشه دوست دارم آدم هایی که بهم حس خوبی میدن رو تصور کنم ...تا حالا هزار بار تصورتون کردم ..هر بار میگم نه غلطه اینطوری نه ولی شرافتمندانه بهترین چهره هارو براتون تصور کردم نه زیبا نه منظورم چهره هایی هستش که خوبی توشون موج میزنه :ws3::ws3::ws3:ولی من خیلی دوست دارم ببینمتون..شما اونقدر مودب هستید که هیچ راهی پیدا نمیکنم یکم شوخی کنم لطفا فضایی ایجاد کنید من به کارم برسم:w02::w02::w02::w02::w02::w02::w02: آاقایییی خیلییییی مهربون یکم از خوبیتون بکنید بدید من....خوشبحال اون آدم هایی که باهاتون در ارتباطن:sigh::sigh::sigh:وقتی تصورشو میکنم صب چشمتو باز کنی و یه پیغام جدید از آقای مهربون بهت برسه بعد کلی ذوق میکنی:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:و کلی کیف میکنی :girl_blush2::girl_blush2::girl_blush2::girl_blush2: چقد میشه حرف گفت و بالا و پاییین پرید حرف زد درمورد آقای مهربون ولی بهتره خلاصه کنم سرتون سلامت دلتون پر از نور و چشمانتون پر از شور آاقای مهربون:icon_gol::icon_gol: چقد خوش انرژی بوداین نوشته... بعد یک دو ساعت که هی دارم نوشته های دوستانم رو می خونم..یکم دیگه موتورم داشت به خاطر جواب دادن هام گیریپاژ(به پت پت افتاده بود) می کرد.. ولی چشام وا شد با این نوشته... آره کارتونش رو دیدم...مگه می شه ندیده باشم..اگه اشتباه نکنم شبکه دو نشون می داد... هر کدوم خصیصه شون رو سینه شون شکل پیدا کرده بود...(حالا باز پسرهای انجمن می ریزن سرم که می بینی!!! طرف کارتون خرس های مهربون می دیده!...و یک صدا ترانه منصور رو می خونن که تیتیش ندیدمم مثه تو تا به حال/ای بابا ول کن جون ما بی خیال) از لحاظ واقعیت که به دلیل نخراشیده و نتراشیده بودن شبیه خرس هستم...بیشتر خرس گریزلی..نه این خرس های بامزه! ممنون... انرژی مثبت رو باید پخش کرد...تا اونجا که بتونم دوستدارم پخش کننده اش باشم...:vi7qxn1yjxc2bnqyf8vولی من هم اسباب ناراحتی شدم... درمورد اون نوشته هم تو تاپیک..یادتونه..گفتم اگر نخواستین...می زارم یادگاری بمونه تو تاپیکم... ولی لطف کردین...از تون بابت اون لطف هم ممنونم... اینقد بیشه ز یاران خالی شده...که من به چشم شما مهربون می ام...خیلی از بچه ها اینجا مهربونن...ولی خسته ان...حوصله ندارن... غم تو وجودم... راستش هیچ ادم بی غمی نیست...حتی اون که غرق ثروته...غم داره...غم ها براساس شرایط آدم ها بزرگ و کوچیک می شن... یکی تو خونه میلیاردی نشسته..بدهی میلیاردی داره غم داره... یکی تو خونه اجاره ای نشسته و بدهی میلیونی داره بازغم داره... هر کدوم واسه خودشون غم شون بزرگه... ولی راستش..من دغدغه دارم..ولی غم ندارم...انرژی منفی دغدغه ها بهم منتقل نمی شه... در مورد نوشتن هم..باور کنین من در بهترین شرایط هم می تونم تلخ ترین نوشته ام رو بزنم...یعنی فک کنین در حد اینکه با لبخند می نویسم...:4chsmu1: چرا؟ چون از پروسه نوشتن لذت می برم...اینکه صف واژه ها و ترکیبشون می کنم..و بعد تازه می فهمم..عععع! الان این چقد تلخ شد! یعنی تازه بعدش می فهمم شیرینه یا تلخ... پس خیلی وقتا نوشته هام بیان احساسات اون لحظه ام نیست... همیشه پایداری احساس رو دوست داشتم..و سعی می کنم پایدار باشم... شما هم هر جور دوست دارین بنویسین و شوخی کنین...اصن به نوع جواب دادن های من نگاه نکنین..من اصن همین جوری کلا ناجورم! سعی می کنم من هم هم پاتون طنز جواب بدم..ولی کلا نوع نوشتارم همونه... خیلی ممنون از این همه قند... راستی یک عکس از دوران نوجوانی رو برای تاپیک تشخیص هویت نوانیشانی گذاشتم..فک کنم دوره ی اخر بود...با اینکه زیاد تغییر کردم..اون می تونه حداقل کلیت من رو نشون بده... انشالله که در یکی از محفل هایی که همه دوستان جمع می شن..من هم بتونم حاضر بشم... سلامت باشین..و خیلی خیلی لطف کردین... امیدوارم بیشتر از نوشته هام انرژی مثبت بگیرین.. آرامش پیشکش لحظه اتون 7 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سلام بر سام نازنین مهربان هنرمند نویسنده معمار و....چه خبره اینا همه یکجا سلامیم کنم به خوده بی هنرم ممنون از دعوتت..قطعا هیچکس نمیتونه مثل خودت ریز بینانه تحلیل کنه و اون قلم مختص خودته و خودت...بمون سخت نگیر :icon_pf (34): هر کسی محبتشو یه جور ابراز میکنه شناخت من از شما از نوشته هاتون هست..به قول خودتون راستشو بگم من اولاش از نوشته هاتون قاطی میکردم که پسرین یا دختر ...و این ادامه داشت تا حتی همین نزدیکیا که مگه میشه یه پسر انقد عاطفی و احساسی باشهانقد صحبتاتون نرمه و به دل میشینه اخه ... خیلی دلنشینه این احساسات و عواطف..امیدوارم قدر این محبتیو که خدا بهتون داده بدونین..و حتما میدونین که انقد ازش مراقبت میکنین و همچنان میدرخشین در انجمن جدای از عواطفتون قلم زیباتونه که با این عواطف ترکیبشون بی نظیره و واقعا من لذت میبرم از وقتی که برای نوشتن میزارید و چقد زیبا تر و دوست داشتنی تره برداشتاتون از ادمای اطرافتون که با لغات جالبی وصفشون میکنید ..واقعا بگم گاهی وقتا معنی خیلی از حرفاتونم شاید نفهمم ها ولی تا تهش میخونم...انقد بی سواتم منسوده میدونه ولی چیزایه خوبی از نوشته هاتون جذب میکنم...یه نقاط مثبتی که هر جایی پیدا نمیشه ..یه نقدای ریز بینانه ای که هر جا یافت نمیشه خیلی ادم شلوغی نیستین(البته خونسرد نمیشه گفت احساس میکنم از خونسرد نبودنتون به این ارامش رسیدین) و در کمال ارامش حرفاتونو میزنین با کمال احترام ...ولی تازگیا فهمیدم که طبع شوخ طبعیتون هم فعال و نیمه فعاله یعنی تا خیالتون از طرف مقابل راحت نباشه فعالش نمیکنید و برای افراد خاصی استفاده میشه ...چی میگن ادم باید باشه طرفتون که نکنه کمی ناراحتش کنید....خیلی خوبه که میتونید با هر ادمی مثل خودش برخورد کنید...البته در مقابل بدی دیگران بیشتر بی تفاوتین فک کنم چون کم دیدم گله کنید و این نشون میده که توقعی از دیگران ندارین..و این مساوی ارامش وجودیتون که داخل متناتون وجود داره...به نظرم عالیه یه خطوطی دارین برای خودتون...مثل خطوط قرمز که میگن پاتون ازون فراتر نمیره پس شاید خیلی اهل ریسک نباشین و ترجیحا وقتی مطمین باشید کاری رو انجام میدین...معمار موفق و فعالی هستین که نشون میده بیراهه تو زندگیتون نبوده و هر جایی که هستین بهترینش هستین..درون گرایین تا حدودی..توروخدا کتاب بنویسید ما بخریم بخونیم حیفهشایدم خیلی این قلم زیباتونو لو نمیدید بیرون از فضای مجازی من عاشق گاهنوشته اخریتون شدم که گفتین خانم و اقاهه کرو لال بودن و هم فامیل شما...البته همه گاهنوشته هاتون ولی نمیدونم چرا این یکی انقد خوب بود واقعا از ته دل میگم قدر خودتونو بدونین و مراقب خوبیاتون باشید...حداقلش این انجمن به خوبیای شما نیاز داره حالا بماند بیرون از این دنیای مجازی که چه ادمایی تشنه این همه خوبینو نمیدونن الکیه یا راستکیخیلی میشد گفت...ولی خستتون نمیکنم با قلم جذابم همیشه همینجوری بمونید شده با هر تافتو چسب موییمحصول داخلیش بگیرین فقط! باز به قول خودتون سلامت باشیبن...همیشه خوشبین باشین...این تنها دردی هست که دوست دارم همه با من در اون شریک باشن... آرامش پیشکش لحظه های خودتون و خانوادتون و اینکه راضیوم ازت با احترام تقدیم میشود :hapydancsmil::hapydancsmil: :hapydancsmil:(زشت بود من اخرش ازین شکلکه استفاده نکنم) 9 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سلام... روح لطیفی دارن بسته به نوشته هاشون... یک مدت فکرمیکردم خانم هستن(چون به اسم توجه نمیکنم.متنهاشون لطیف و دقیق و باجزییاته.) من رو یاد یک دوره ای ازشخصیت خودم میندازن! برای بدی ها و انتقاد برخوردی نداشتم... قلمتون روان ممنون برای دعوت... 6 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سلام من به ندرت سر میزنم این روزا ولی خوشحالم که به موقع رسیدم جناب سام بزرگوار : من همیشه یه آرامش خاصی رو درونتون حس میکنم که قابل انتقال هم هستش گاهی شک میکنم این آرامش شما حکایت آرامش بعد از طوفانه از نظر من شما اصلا اهل بدگویی و بی اخلاقی های این چنینی نیستین بسیار خلاق و خوش ذوق مودب , محترم و دوست داشتنی با محبت و با معرفت همه رو به یک چشم میبینین و نگاهتون به آدما به خاطر انسانیتشون هست نه لباس تنشون با پشتکار و پیگیر کاری از دستتون بربیاد دریغ نمیکنید و در راه آبادسازی گام برمیدارید چیزایی بود که به ذهنم رسید من به شخصه با دیدن پیامتون تو پروفایلم هم میتونم اون آرامشی که ازش گفتم هم از شما بگیرم پایدار باشید ... 7 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سوده میدونه:hapydancsmil: من به هیچی کار ندارم جز اینکه...سام عایا اسمی دخترانه است؟؟؟؟ هی ازون موقع که پرسیدی خواستم بیام بگم بهت...یادم میرفت الان یادم اومد ابروریزی نکن عشقم.. اخه سام؟؟؟؟الله اکبر...حالا خوبه میدونی خواهر زاده من اسمش امیرسامه.. باز اومده میپرسه سام دختره تو انجمن؟؟؟ ============== چقد بده همه از روح لطیفتون تعریف میکنن سامی خان..ی ساعت مونده که تاپیک بسته شه خودم میام اون تهش یه چنتا فوش ابدار مینویسم یادگاری بمونه... اون تهش هم هس، دیگه همه پست اخرو میخونن فقط 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سلام بر سام نازنین مهربان هنرمند نویسنده معمار و....چه خبره اینا همه یکجا سلامیم کنم به خوده بی هنرمممنون از دعوتت..قطعا هیچکس نمیتونه مثل خودت ریز بینانه تحلیل کنه و اون قلم مختص خودته و خودت...بمون سخت نگیر :icon_pf (34): هر کسی محبتشو یه جور ابراز میکنه شناخت من از شما از نوشته هاتون هست..به قول خودتون راستشو بگم من اولاش از نوشته هاتون قاطی میکردم که پسرین یا دختر ...و این ادامه داشت تا حتی همین نزدیکیا که مگه میشه یه پسر انقد عاطفی و احساسی باشهانقد صحبتاتون نرمه و به دل میشینه اخه ... خیلی دلنشینه این احساسات و عواطف..امیدوارم قدر این محبتیو که خدا بهتون داده بدونین..و حتما میدونین که انقد ازش مراقبت میکنین و همچنان میدرخشین در انجمن جدای از عواطفتون قلم زیباتونه که با این عواطف ترکیبشون بی نظیره و واقعا من لذت میبرم از وقتی که برای نوشتن میزارید و چقد زیبا تر و دوست داشتنی تره برداشتاتون از ادمای اطرافتون که با لغات جالبی وصفشون میکنید ..واقعا بگم گاهی وقتا معنی خیلی از حرفاتونم شاید نفهمم ها ولی تا تهش میخونم...انقد بی سواتم منسوده میدونه ولی چیزایه خوبی از نوشته هاتون جذب میکنم...یه نقاط مثبتی که هر جایی پیدا نمیشه ..یه نقدای ریز بینانه ای که هر جا یافت نمیشه خیلی ادم شلوغی نیستین(البته خونسرد نمیشه گفت احساس میکنم از خونسرد نبودنتون به این ارامش رسیدین) و در کمال ارامش حرفاتونو میزنین با کمال احترام ...ولی تازگیا فهمیدم که طبع شوخ طبعیتون هم فعال و نیمه فعاله یعنی تا خیالتون از طرف مقابل راحت نباشه فعالش نمیکنید و برای افراد خاصی استفاده میشه ...چی میگن ادم باید باشه طرفتون که نکنه کمی ناراحتش کنید....خیلی خوبه که میتونید با هر ادمی مثل خودش برخورد کنید...البته در مقابل بدی دیگران بیشتر بی تفاوتین فک کنم چون کم دیدم گله کنید و این نشون میده که توقعی از دیگران ندارین..و این مساوی ارامش وجودیتون که داخل متناتون وجود داره...به نظرم عالیه یه خطوطی دارین برای خودتون...مثل خطوط قرمز که میگن پاتون ازون فراتر نمیره پس شاید خیلی اهل ریسک نباشین و ترجیحا وقتی مطمین باشید کاری رو انجام میدین...معمار موفق و فعالی هستین که نشون میده بیراهه تو زندگیتون نبوده و هر جایی که هستین بهترینش هستین..درون گرایین تا حدودی..توروخدا کتاب بنویسید ما بخریم بخونیم حیفهشایدم خیلی این قلم زیباتونو لو نمیدید بیرون از فضای مجازی من عاشق گاهنوشته اخریتون شدم که گفتین خانم و اقاهه کرو لال بودن و هم فامیل شما...البته همه گاهنوشته هاتون ولی نمیدونم چرا این یکی انقد خوب بود واقعا از ته دل میگم قدر خودتونو بدونین و مراقب خوبیاتون باشید...حداقلش این انجمن به خوبیای شما نیاز داره حالا بماند بیرون از این دنیای مجازی که چه ادمایی تشنه این همه خوبینو نمیدونن الکیه یا راستکیخیلی میشد گفت...ولی خستتون نمیکنم با قلم جذابم همیشه همینجوری بمونید شده با هر تافتو چسب موییمحصول داخلیش بگیرین فقط! باز به قول خودتون سلامت باشیبن...همیشه خوشبین باشین...این تنها دردی هست که دوست دارم همه با من در اون شریک باشن... آرامش پیشکش لحظه های خودتون و خانوادتون و اینکه راضیوم ازت با احترام تقدیم میشود :hapydancsmil::hapydancsmil: :hapydancsmil:(زشت بود من اخرش ازین شکلکه استفاده نکنم) سلام به روی ماه شما نسیم جان...اعلام برائت می کنم از آن همه عنوان که بهم نسبت دادین...و تصدیق میکنم هنرمند بودن خود شما رو... بعضی اوقات من خودمم نمی فهمم چی نوشته ام! بحث سواد نیست.. یک وقتایی اینقد پیچیده حرف می زنم (وقتایی که می خوام یک جوری بگم که سو تفاهم ایجاد نکنه) که دوباره خودم برگردم بعد از چند وقت بخونمش نمی فهمم معنی ش رو!... یعنی معنی تحت الفظی ش رو می فهمم...معنی ثانوی و پس پرده اش رو نمی فهمم!! در مورد شوخی حق با شماست کاملا درست تحلیل کردین... می ترسم از اینکه با ادبیات طنز با دوستان حرف بزنم...می ترسم...:banel_smiley_52: بعضی اوقات وقتی دارم برای اولین بار ادبیات طنز رو برای یک نفر به کار می برم اینقد از سر و تهش می زنم بعد چیزی از شوخی نمی مونه... چون متاسفانه کنایات طنز می تونن به معنای بد رندانه ترجمه بشن در ذهن مخاطب...خیلی خیلی از یکی خیالم راحت بشه اونجوری می تونم در موردش متن طنز به کار ببرم...اونم نه همش... در مورد توقع نداشتن از دیگران هم کاملا حق با شماست...یعنی غافلگیر نمی شم از اینکه به یکی محبت کنم..ولی اون خنجر از پشت بزنه... یا اینکه چون من به یک کاری براش کردم..اون هم باید متقابلا برام کاری انجام بده...که مثلا انجام نداد بگم اَی عجب آدم ناجنسی بود! در آرامش داشتن لحظه هاتون خیلی موثره...موافقم باهاتون... بله..درجه ی ریسک پذیری م هم پایینه..بعضی ها این رو به تنبل بودن هم تعبیر می کنن...:mornincoffee: و اون مطمئن بودن به کار برای انجامش رو به اینکه وقتی کار راحت باشه و بی خطر انجام می دم... در مورد کتاب هم چند از دوستان اینجا هم اعلام کردن و من زیر سیبیلی جواب دادن رو رد کردم... ولی عرض کنم بد نیست...باور کنین کسی که پراکنده گو هست...نویسنده ی خوبی نمی تونه باشه... من شاید در مورد یک موضوع بتونم یک برگه ی آ4 بنویسم...ولی از برگه ی دوم به بعد موضوع ناخوداگاه عوض می شه...اینقد که از این شاخه به اون شاخه می پرم... برای همین صادقانه خودم رو در مقام یک نویسنده برای یک کتاب نمی دونم...خیلی دست نیافتنی هست برام... ولی از این که چند نفری حتی به اندازه انگشتان یک دست از نوشته هایمن لذت ببرن هم برام لذت بخشه... بله..من تو اون نوشته هم نوشتم..خودمم هم خستگی م در رفت...خوش حالم به دل شما هم نشست...اگر سرم رو انداخته بودم پایین و رفته بودم..اصلا نمی فهمیدم...خوب شد برگشتم... خوبی و انرژی خوب..وقتی الکی می شه که بی آزار تره... مثلا شما خوبی میکنن با یک نیتی...مثلا می خواین خودتون رو خوب نشون بدین...اونجوری دنبال وجه اجتماعی هستین...بعضی خوبی می کنن که بهشون مدیون شین.بعدا ازتون استفاده کنن...یکسری هم که ذاتا خوبا... اولی و آخر..یعنی خوبی الکی و خوبی ذاتی کلا بی آزار ترین نوع خوبی هاست...اولی که کلا سر خوشی خوبی میکنه...آخری هم که توقعی نداره برای خوبی کردن! ممنونم..نکاتی رو اشاره کردین که دوستان دیگه ام اشاره نکرده بودن...پس شما هم کم ریز بین نیستین... تو درد خوشبینی کم آوردم..می ام خدمتتون کمی بهم سرایت بدین... ممنونم بابت حضورتون و آرامش پیشکش لحظه هاتون من به هیچی کار ندارم جز اینکه...سام عایا اسمی دخترانه است؟؟؟؟هی ازون موقع که پرسیدی خواستم بیام بگم بهت...یادم میرفت الان یادم اومد ابروریزی نکن عشقم.. اخه سام؟؟؟؟الله اکبر...حالا خوبه میدونی خواهر زاده من اسمش امیرسامه.. باز اومده میپرسه سام دختره تو انجمن؟؟؟ ============== چقد بده همه از روح لطیفتون تعریف میکنن سامی خان..ی ساعت مونده که تاپیک بسته شه خودم میام اون تهش یه چنتا فوش ابدار مینویسم یادگاری بمونه... اون تهش هم هس، دیگه همه پست اخرو میخونن فقط در مورد نام سام حق با شماست....ولی اگر به (sam) اشاره کنیم..اون ای میانی در فارسی فتحه خونده بشه اینجوری: (سَم).. اون موقع تلفظ سَم تو زبان خارجکی می تونه هم اسم پسر و هم دختر باشه... برای همین به دوستانم می تونم حق بدم..از اون جهت فک کنن که نام یک نام دخترونه است... شما وسطش هم فوحش آب دار بده مشکل نیست سوده جان...گفتم که گزارش رد نمی کن..اصن راحت راحت... 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سلام...روح لطیفی دارن بسته به نوشته هاشون... یک مدت فکرمیکردم خانم هستن(چون به اسم توجه نمیکنم.متنهاشون لطیف و دقیق و باجزییاته.) من رو یاد یک دوره ای ازشخصیت خودم میندازن! برای بدی ها و انتقاد برخوردی نداشتم... قلمتون روان ممنون برای دعوت... سلام به روی ماه شما... ممنون بابت عینک خوشبینی شما هم... حالا این دوره ای از شخصیت بد بوده که تغییرش دادین..یا خوب..از این زاویه می گفتین می شد یقه ی من رو گرفت:gnugghender: امیدوارم یاد دوره ی ناراحت کننده ای شخصیت تون ننداخته باشم...که البته فک نمی کنم اینطور باشه...یا حداقل امیدوارم... سلامت باشین...و لطف کردین که اجابت کردین دعوتم رو... آرامش پیشکش لحظه هاتون سلام من به ندرت سر میزنم این روزا ولی خوشحالم که به موقع رسیدم جناب سام بزرگوار : من همیشه یه آرامش خاصی رو درونتون حس میکنم که قابل انتقال هم هستش گاهی شک میکنم این آرامش شما حکایت آرامش بعد از طوفانه از نظر من شما اصلا اهل بدگویی و بی اخلاقی های این چنینی نیستین بسیار خلاق و خوش ذوق مودب , محترم و دوست داشتنی با محبت و با معرفت همه رو به یک چشم میبینین و نگاهتون به آدما به خاطر انسانیتشون هست نه لباس تنشون با پشتکار و پیگیر کاری از دستتون بربیاد دریغ نمیکنید و در راه آبادسازی گام برمیدارید چیزایی بود که به ذهنم رسید من به شخصه با دیدن پیامتون تو پروفایلم هم میتونم اون آرامشی که ازش گفتم هم از شما بگیرم پایدار باشید ... بانو شما از اون موقع که وجه دیگه ای از زندگی تون رو شروع کردین خیلی کم پیدا شدین... آدم به این نتیجه می رسه اصن نره طرف اون وجه از زندگی..مثه شما ناپیدا می شه... قلم زیبا و خوندنی... رفتین که پشت سرتون رو نگاه نکردین والا... چند نفرهستن دلم برای نوشته هاشون تنگ می شه..یا نمی آن...یا می ان نمی نویسن دیگه... از شما تا مهناز خانوم(مهناز.دی) و سپیده خانوم(سپیده ام.تی)...نهال(سارا خانوم)..پولاریس(روشا خانوم)...کهربا عزیز و پیرهاید(حامد عزیز)...یعنی یک زمانی اینجا بهشت نویسنده هایی بود که دوست داشتم نوشته هاشون رو.. همه تون رفتین یک وجه دیگه ای زندگی تون....البته دنیا که نمی تونه واسه...باید وجه های جدید رو تجربه کنیم... مبارکه...هر دو اتفاق خوبی که افتاده...هر دوتاشم شیرینه...مخصوصا دومی... لطف کردین با مشغله زندگی به من سر زدین... گه گاهی چند خط هم وقت کردین بنویسین..البته می دونم زمان کم می اره ادم تو اون وجه جدید زندگی(چقد من وجه گفتم)... سلامت باشین و آرامش پیشکش لحظه هاتون 7 لینک به دیدگاه
!Hooman 10133 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۵ سلامم من نوع نگارشتون رو خیلی دوست دارم و ازش انرژی میگیرم و در واقع احساس میکنم حضور شما تو انجمن ی جورایی به آرامش انجمن کمک میکنه و با اینکه شمارو نمیشناسم و خیلی کم باهاتون برخورد داشتم ولی خیلی دوست دارم ی ارتباط صمیمی با شما داشته باشم ( فراتر از ی دوستی مجازی ) هر جا هستین دلتون شاد باشه همیشه و تو مراحل زندگی موفق باشین 5 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۵ سام :| ینی تو منو دعوت کردی و انتظار داشتی نیام؟ زهی خیال باطل فک کنم من جز اون چهارنفر باشم که گفتی اول از همه بگم سام شخصیت داره که داره به کمال میرسه هنوز یوخده دیه ش مونده نمیدونم چرا هرکی میاد میگه آقایون بی احساسن و لطیف نیستن و به جزییات توجه نمیکنن:| یه جوری میگن آدم فکر میکنه ما مردا زامبی هستیم حالا منو بگی که از احساس محساس و لطافت و این چیزا سر در نمیارم یه چیزی ولی خب قرار نیست همه اینجوری باشن در بین خانوما هم هستن که گرگین برا خودشون پونصد تا مرد به گرد اشون نمیرسن:| یکی دیگه از وجوه یه آدم ادبیاتی و نویسنده اینه حرفاش لطافت داره که اگه اینجوری نباشه نویسنده نمیشه شما چخوف رو ببنید نوشته هاش پر احساس هستش که باعث میشه جذب نوشته هاش بشید یا کامو و ... حتی نویسندگانی که فلسفی نویس هم هستن نوشته هاشون سرشاز از احساس هستش که این باعث میشه جذبش بشید. خیلیا چارتا نوشته الکی مینویسن و اسمشونو میذارن نویسنده اما حیف این اسم که اینجور آدما باید یدک بکشن نویسنده اونه که میشه چوخوف میشه کامو میشه داستایوفسکی میشه هدایت و.... که تعداد این آدمها یک در صد میلیون هستش یعنی از هر صد میلیون نفر یک نفر با همچین مشخصاتی پیدا میشه. یه سریا میگن از سرعت خوبیهات بکاه اما مگه سام تو جادهایران داره با سرعت 200 رانندگی میکنه که بکاهِ جاده های سام از نوع سرعت آزاد در آلمان هستش که با نهایت سرعت هم بری تابلویی با عنوان از سرعت خود بکاهید نداره اونجا آروم بری میگیرنت. بالاخره سام به جاده های سرعت نامحدود رسیده حساب کارش با بقیه فرق داره آقا تخته گاز برو بیخیال این دنیا هرجور بری همیشه مردم یه چیزی برا گفتن دارن یکی میگه چرا آروم میره چه آدم بی انرژی تند میری یکی میگه چه آدم سبکی و... به شخصه حوصله ی خوندن متن های طولانی رو ندارم حتی اگه مال خودم باشه اما نوشته های سام رو میخونم چون خودش یه کتابه که دنبالش میگردم. شخصیت و اخلاق سام رو دوستان گفتن و نیازی به تکرارش نمیبینم و منم مهر تایید میزنم پاش من خودم گاهی به شخصیت و روحیه ش غبطه میخورم. مثلا دیشب یه تصادف وحشت ناک دیدم که هرکی میدید میگرخید و ناراحت میشد من حس کردم یکم نیشم باز شد:| خیلی راحت از کنار خیلی از مسائلی میگذرم که برای مردم عادی ویران کننده س:| فکر کنم من اون شخصیت وحستانک و عبوصی باشم که بچه ها تصورش رو دارن و بقیه رو باهاش مقایسه میکنن در یک کلمه این دنیا ، دنیای آدمهای با احساس هستش و کسایی که از این موهبت بی بهره هستن یا کمتر بهره بردن در نهایت رنج اندوه به زندگیشون سیتره پیدا میکنه از اینکه آدم باشید هیچ وقت حراسی نداشته باشید (آدم بودن یعنی با احساس بودن) خیلی وقتا دیدم چه دنیای واقعی چه مچازی دوستان به آدم های با احساس خورده میگیرن و احساسی بودن رو یه نوع نکته منفی میدونن مثلا میگن طرف خیلی احساساتیه .:| یکی نیست بگه خوب شما بی احساسی :icon_pf (34): وگرنه احساس درجه و کنتور نداره. به هر صورت امیدوارم آدمهای از نوع نسل من با همچین تفکرات خصمانه کم کم رنگ نیستی به خودشون بگیرن و آدم هایی خوب و با محبت همچون خیلی از دوستان و استارتر جامون رو پر کنن تا دنیایی زیبا تر بهتر و شاد تر داشته باشیم و آدم ها بدور از ترس و وحشت به زندگیشون ادامه بدن. 4 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۵ درود از نظر من در واژه نمیگنجی :) . پایدار باشی 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۵ سلامم من نوع نگارشتون رو خیلی دوست دارم و ازش انرژی میگیرم و در واقع احساس میکنم حضور شما تو انجمن ی جورایی به آرامش انجمن کمک میکنه و با اینکه شمارو نمیشناسم و خیلی کم باهاتون برخورد داشتم ولی خیلی دوست دارم ی ارتباط صمیمی با شما داشته باشم ( فراتر از ی دوستی مجازی ) هر جا هستین دلتون شاد باشه همیشه و تو مراحل زندگی موفق باشین سلام به روی ماه شما... چقد خوب که این اتفاق می افته... انرژی گرفتن از نوشته های من مثه دادن اُجرت (از طرف دوستان) به کارگری(خودم منظورمه) می مونه که بعداز یک روز کار مُزدش رو می دن...چه مُزد شیرینی هست این انرژی گرفتن دوستانم از نوشته هام... چرا که نه...هیچ جیز غیر ممکن نیست... شاید فقط جبر جغرافیایی مانع این موضوع باشه.... چون من بندر ساکن هستم... من هیچ باکی ندارم از اینکه برای شما و هر کدام از دوستانم دوستی صمیمی باشم... ولی از من به شما یک سخن...بعضی های ادم ها از دور دیدنی ترن و نزدیک که بهشون می شی می بینی اینقد ها که فکرش رو می کردین قَدِ دوستی شون بلند نیست... البته من فیزیکی قد بلند هستم و لاغز مردنی...ولی قد دوستی رو عرض کردم... سلامت باشین..ممنون که اجابت کردین دعوتم رو.. آرامش پیشکش لحظه هاتون سام :|ینی تو منو دعوت کردی و انتظار داشتی نیام؟ زهی خیال باطل فک کنم من جز اون چهارنفر باشم که گفتی اول از همه بگم سام شخصیت داره که داره به کمال میرسه هنوز یوخده دیه ش مونده نمیدونم چرا هرکی میاد میگه آقایون بی احساسن و لطیف نیستن و به جزییات توجه نمیکنن:| یه جوری میگن آدم فکر میکنه ما مردا زامبی هستیم حالا منو بگی که از احساس محساس و لطافت و این چیزا سر در نمیارم یه چیزی ولی خب قرار نیست همه اینجوری باشن در بین خانوما هم هستن که گرگین برا خودشون پونصد تا مرد به گرد اشون نمیرسن:| یکی دیگه از وجوه یه آدم ادبیاتی و نویسنده اینه حرفاش لطافت داره که اگه اینجوری نباشه نویسنده نمیشه شما چخوف رو ببنید نوشته هاش پر احساس هستش که باعث میشه جذب نوشته هاش بشید یا کامو و ... حتی نویسندگانی که فلسفی نویس هم هستن نوشته هاشون سرشاز از احساس هستش که این باعث میشه جذبش بشید. خیلیا چارتا نوشته الکی مینویسن و اسمشونو میذارن نویسنده اما حیف این اسم که اینجور آدما باید یدک بکشن نویسنده اونه که میشه چوخوف میشه کامو میشه داستایوفسکی میشه هدایت و.... که تعداد این آدمها یک در صد میلیون هستش یعنی از هر صد میلیون نفر یک نفر با همچین مشخصاتی پیدا میشه. یه سریا میگن از سرعت خوبیهات بکاه اما مگه سام تو جادهایران داره با سرعت 200 رانندگی میکنه که بکاهِ جاده های سام از نوع سرعت آزاد در آلمان هستش که با نهایت سرعت هم بری تابلویی با عنوان از سرعت خود بکاهید نداره اونجا آروم بری میگیرنت. بالاخره سام به جاده های سرعت نامحدود رسیده حساب کارش با بقیه فرق داره آقا تخته گاز برو بیخیال این دنیا هرجور بری همیشه مردم یه چیزی برا گفتن دارن یکی میگه چرا آروم میره چه آدم بی انرژی تند میری یکی میگه چه آدم سبکی و... به شخصه حوصله ی خوندن متن های طولانی رو ندارم حتی اگه مال خودم باشه اما نوشته های سام رو میخونم چون خودش یه کتابه که دنبالش میگردم. شخصیت و اخلاق سام رو دوستان گفتن و نیازی به تکرارش نمیبینم و منم مهر تایید میزنم پاش من خودم گاهی به شخصیت و روحیه ش غبطه میخورم. مثلا دیشب یه تصادف وحشت ناک دیدم که هرکی میدید میگرخید و ناراحت میشد من حس کردم یکم نیشم باز شد:| خیلی راحت از کنار خیلی از مسائلی میگذرم که برای مردم عادی ویران کننده س:| فکر کنم من اون شخصیت وحستانک و عبوصی باشم که بچه ها تصورش رو دارن و بقیه رو باهاش مقایسه میکنن در یک کلمه این دنیا ، دنیای آدمهای با احساس هستش و کسایی که از این موهبت بی بهره هستن یا کمتر بهره بردن در نهایت رنج اندوه به زندگیشون سیتره پیدا میکنه از اینکه آدم باشید هیچ وقت حراسی نداشته باشید (آدم بودن یعنی با احساس بودن) خیلی وقتا دیدم چه دنیای واقعی چه مچازی دوستان به آدم های با احساس خورده میگیرن و احساسی بودن رو یه نوع نکته منفی میدونن مثلا میگن طرف خیلی احساساتیه .:| یکی نیست بگه خوب شما بی احساسی :icon_pf (34): وگرنه احساس درجه و کنتور نداره. به هر صورت امیدوارم آدمهای از نوع نسل من با همچین تفکرات خصمانه کم کم رنگ نیستی به خودشون بگیرن و آدم هایی خوب و با محبت همچون خیلی از دوستان و استارتر جامون رو پر کنن تا دنیایی زیبا تر بهتر و شاد تر داشته باشیم و آدم ها بدور از ترس و وحشت به زندگیشون ادامه بدن. آقا جان من که بی توقع ام کلا...ولی بگو یک درصد فک کنم شما نیایی... ولی فک می کردم نکنه نرسی...اینقد که یک خط در میون میای بابت مشغله هاتون... بله...صدای انکرالصوات من رو ناصر جان شنیده...(و شنیده که تو هر ثانیه 10 جمله می گم...و هنگ کرده) صداش هنوز تو گوشم هست... زنگ زده بود بهم..نتونستم جواب بدم..میس کالش رو دیدم..اصولا شماره ناشناس جواب نمی دم... ولی تو دلم با پیش شماره اش حس کردم این طرف حتما آشناست.. چون اون موقع با ارشدها در حال رایزنی برای یک کاری بودم... حدس می زدم ناصر جان بفهمه حتما کنجکاور می شه که صدام رو بشنوه ببینه بالاخره این سام... لطیفِ یا لطیفه؟! وقتی پیامک دادم که امری داشتین باهام...و پیامک دادکه "من ناصرم"... سریع بهش زنگ زدم... یعنی همیشه همین صدا از ناصر عزیز تو تصورم بود...یک صدای مردونه ولی گرم... غبطه نخور به شخصیت من برادر کُرد مهربان من...آدم به یکی غبطه می خوره سرش به تنش بیارزه.... کمال؟! من سام هستم کمال نمی شناسم! مولوی جان اغراق تا به این حد چرا...بابا کورد جماعت الکی باج نمی ده به هیشکی... آره آقا...شما مردا زامبی هستین!(در این موارد من خودم رو از شما مردا جدا می کنم)... زامبی هستیم دیگه! فک کن یک خونه مجردی رو که 4 تا دانشجو پسر اونجا با هم باشن!...:bunnyear: یعنی همین جور احساس از اونجا تراوش می کنه!... نمونه ای از احساس و تفاواتش با خونه دانشجویی خانوم ها! نصف شب در خانه ی پسرها: زمانی که ناصر چراغ رو روشن می کنه و مشغول اتو کردن شلوار کُردی ش هست... محمد خطاب به ناصر با احساس اینجوری درخواست میکنه: ناصر! آهای ناصر!!! خاموش کن اون بی صاحاب رو می خوام کپه ی مرگمون رو بزاریم!... فردا خبرت دینامیک سیالات داریم!(با اینکه سر اون کلاسم می خوابن:bigbed:) ناصر با احساس اینجوری جواب می ده: بکپ.. تا ماشین لباس شویی رو روشن نکردم!(ماشین لباس شویی مذکور مدل ارج و موقع خشک کردن از خود صدای توربین بادی نیروگاه برق رو ساطع می کند) محمد با احساس یک چیزی می گه و پتو رو می کشه رو سرش...شدت احساس اون چیز اینقد زیاده که از گفتنش معذورم! نصف شب در خانه ی دانشجویی خانوم ها: شیرین خطاب به نرگس: نرگس چرا چراغ رو روشن کردی؟...خوابیدم ها... نرگس در جواب: فردا دینامیک سیالات امتحان دارم...خودکار چند رنگ م رو پیدا نمی کنم! حالا چه طور تفکیک رنگ بدم تو جواب ها! معادله رو با چی رنگی بنویسم! نمودارها رو با چه رنگی؟! اصن مگه می شه بدون تنوع رنگ؟! و نرگس و شیرین تا صبح به دنبال خودکار چند رنگ اتاق رو زیر رو می کنن. اُفتاد تفاوت؟! (شوخی فوق... فقط شوخی ست..واقعی نیست...اصن اینجوری هم نیست... ناصر جان اجازه ی شوخی کردن با خودش رو بهم داده نزنه زیرش که مدرک رو میکنم) تو هر جنسی..چه خانوم چه آقا همه جورش هست... ولی خوب خودت می دونی منظورشون چی بود... چون ریلکس نمی نوشتم...فک می کردن این نوع پاستوریزه نوشتن حتی تو مکالمه ها..نشان یک سپر هست که یک خانوم می گیره به دستش که مثلا تو سلام علیکتون با من هواتون بر نداره ها! خدا بد نده...خدا حتی بد واسه کسی دیگه نده که شما ببینی...حالا با لبخند یا بی لبخند... کسی که پیگیر نوشته ها من هست..ادم بی احساسی نیست... ولی یک وختایی ادم اینقد سختی می بینه که خودش ازجنس سختی می شه.... پس در مورد خودت هیچ وقت اینجوری نگو... ایشالله با هم تو این جاده می ریم...از دل زاگرس که با هم بریم...خودمون پی می بریم..که نه من به اون بااحساسی که فکر می کنی نیستم...و نه خودت می بینی چقد از من بااحساس تری... نسل تو باید باقی بمونه...نسلی که ملموس تره برای اطرافیانش...نسلی که ابراز لطف می کنه به اطرافیانش...انرژی می ده بهشون... قسمت بشه تاپیک تحلیلت طومار بنویسم..اینجا باز نمی کنم... سلامت باشی ناصر جان.... ممنون که اومدی... آرامش پیشکش لحظه هاتون... 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۵ درود از نظر من در واژه نمیگنجی :) . پایدار باشی بعضی اوقات آدم ها از شدت بدی در وصف نمی گنجن.. و گاهی از خوبی.... و گاهی اوقات اینقد علامت سوال شخصیتشون بزرگه که در واژه نمی گنجن.... امیدوارم از دل این تک جمله ی شما همون گزینه ی سوم باشم... سلامت باشین مینا خانوم... آرامش پیشکش لحظه هاتون 5 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۵ وامااااااا ساااام ... اونم نه سام خالی ..بلکه سام آرچ ... خب حالا وقتشه که من تلافی کنم یه دفه توی یه مسابقه ادبی داور بودی ونوشته منو که درمورد مسابقه شب یلدا نوشته بودم شرکت ندادی ...یادت هست آقای سام عزیز؟؟؟ خو حالا پس باید اجازه بدی هرچی دلم میخواد بگم ...حق اعتراض هم نداری ..گفته باشم ...اگه اعتراض کنی جوابش اینه :vahidrk: از همون روز اولین مکاتبه من باشما شروع شد ...البته خیلی هم زیاد نبود ..وماکلا زیاد باهم همکلام نشدیم ....شاید بگم همون مسابقه باعث شد به شخصیت ناب وعالیتون بیشتر پی بببرم ..یه شخصیت کاملا محترم وبامحبت وبا وجدان ...واقعا لطف ومحبتتون مشهود بود .. سام عزیز ..نوشته هاتون خیلی خاصه ....وبچه ها همه اینو گفتن ... من یه کم متفاوت تر نظرمو میگم .. نوع نوشته هاتون ..از لحاظ ظاهر یه برند هست ..یعنی استفاده از چندرنگ خاص در فونتهای مخصوص ... ویه چیز دیگه هم که تو نوشته هاتون برندینگ ایجاد کرده ..عبارت آرامش پیشکش لحظه هاتون ... به نظرم اگه توی یه بیزنس ادبی ویا هربیزنس دیگه قدم بزارین خیلی راحت میتونین برای خودتون برند بزرگی بشین ... پس از این توانایتون نهایت استفاده رو ببرین که شاعر میگه آنهایی که به صدای انقلاب صنعتی گوش نکردند عقب مانده های صنعت شدند ...واکنون صدای دیگری درپبیش است وآن هم صدای خرید زمینهای ذهن مشتری ...برندسازی ..هرکس که به این صدا گوش فراندهد عقب مانده دنیای تجارت فردا خواهد بود ... سام عزیز واقعا براتون آرزوی موفقیت دارم ... 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۵ وامااااااا ساااام ...اونم نه سام خالی ..بلکه سام آرچ ... خب حالا وقتشه که من تلافی کنم یه دفه توی یه مسابقه ادبی داور بودی ونوشته منو که درمورد مسابقه شب یلدا نوشته بودم شرکت ندادی ...یادت هست آقای سام عزیز؟؟؟ خو حالا پس باید اجازه بدی هرچی دلم میخواد بگم ...حق اعتراض هم نداری ..گفته باشم ...اگه اعتراض کنی جوابش اینه :vahidrk: از همون روز اولین مکاتبه من باشما شروع شد ...البته خیلی هم زیاد نبود ..وماکلا زیاد باهم همکلام نشدیم ....شاید بگم همون مسابقه باعث شد به شخصیت ناب وعالیتون بیشتر پی بببرم ..یه شخصیت کاملا محترم وبامحبت وبا وجدان ...واقعا لطف ومحبتتون مشهود بود .. سام عزیز ..نوشته هاتون خیلی خاصه ....وبچه ها همه اینو گفتن ... من یه کم متفاوت تر نظرمو میگم .. نوع نوشته هاتون ..از لحاظ ظاهر یه برند هست ..یعنی استفاده از چندرنگ خاص در فونتهای مخصوص ... ویه چیز دیگه هم که تو نوشته هاتون برندینگ ایجاد کرده ..عبارت آرامش پیشکش لحظه هاتون ... به نظرم اگه توی یه بیزنس ادبی ویا هربیزنس دیگه قدم بزارین خیلی راحت میتونین برای خودتون برند بزرگی بشین ... پس از این توانایتون نهایت استفاده رو ببرین که شاعر میگه آنهایی که به صدای انقلاب صنعتی گوش نکردند عقب مانده های صنعت شدند ...واکنون صدای دیگری درپبیش است وآن هم صدای خرید زمینهای ذهن مشتری ...برندسازی ..هرکس که به این صدا گوش فراندهد عقب مانده دنیای تجارت فردا خواهد بود ... سام عزیز واقعا براتون آرزوی موفقیت دارم ... سلام بر کاربر همه چی دان از همه کس... راوی داستان های نهان و آشکار انجمن...اوی که می تابد شخصیت کاربران را به طنز! که خوش گفته شاعر پاکزاد: پسته ی دربسته از کرمان نبید! هر که دید در دل زفسنجان ندید کاملا حق با شماست... در اون مسابقه بر اثر اشتباه من 3 نوشته در مسابقه نتونستن شرکت کنن...یکی از اون نوشته ها نوشته ی شما بود... من بعد از اینکه مسابقه رو برگزار کردم...با اصرار تام و تمام استفعا دادم از مدیریت و البته دلیلش رو اونجا این موضوع اعلام نکردم..اینقد آسمون ریسمون بافتم که بالاخره موافقت کردن... تو دلم می دونستم برای چی بود... یک وقتایی آدم می تونه بگه بابا مهم نیست...حالا سهوا یک اشتباهی کردی..اینقد تو پیام هات زیاد بوده...بعد اون دوره 10 نفر هم شرکت کرده بودن...حتما حواست نبوده و از این حرفا... ولی من توضیحم نوشتم..که باید تاوان بدم.. و تاوانش رو فک می کنم با استعفا دادم...تا یادم باشه...که حتی یک مدیر حق نداره حتی سهوا ...حقی رو ناحق کنه.. مخصوصا وقتی امانت داره یک نوشته ای هست... یادم عذرخواهی عمومی کردم در اون تاپیک....والبته شرمندگی ش همچنان با من خواهد بود..و این تاوان دوم هست...یعنی یک حقی که اون چند دوست بر گردن من خواهند داشت... فک می کنم برند من بیشتر طومار نویسی باشه... آرامش پیشکش لحظه ها هم اعتقاده...با اینکه رو اعصاب هم هست برای بعضی از دوستانم تکرارش... خوب شد یاد آوری کردین...خیلی خوبه که اشتباهات من اینجا گفته بشه... هم یاد من بیاد...هم کسانی که هنوز اشتبهات من رو ندیدن بدونن که شخصیت من هم ایرادهای بزرگ داره... سلامت باشن دوست خوبم... قلم تون پایدار.... امیدوارم یک زمانی بتونم حرکت منفی که در قبالتون انجام دادم رو با یک حرکت مثبت پُر کنم... آزوی قلبی من هست... آرامش تُحفه ی ناچیز من هست..پیشکش لحظه هاتون 7 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۵ سلام :hapydancsmil: به نظر من یکی از خاص ترین کاربرهای انجمن یا بهتر بگم شخصیت های انجمن شما هستید من نه میشناسمت نه با شما حرف زدم بدون هیچ شناختی اومدم اینجا کلی شخصیت وجود داره همه هم خوب و مهربون ولییییییی خاص بودن شما رو نوشته های شماست من خودم بیشتر تاپیک هایی که جواب دادی تا جایی تونستم خوندم یه جورایی با پنبه سر میبری :gnugghender: با متن زیبا و دلنشین و طنز حرف دلتو میگی لبخند رو لب همه میاری که کار عالیییییییی هست هرکسی سختی داره زندگیش شاید شما هم داری ولی استعداد بازی با کلمات و داری و به شدت میشه اینو حس کرد من از متن های طولانی خوشم نمیاد و نمیخونم ولی از خوندن نوشته هات هرکسی لذت میبره شاید الان همش در مورد نوشته هات گفتم ولی همین نوشته ها باعث شده توو دل همه جا باز کنی و دوست داشتنی باشی بدون اینکه بشناسند اگه کتابی چاپ کنی من یکی از طرف دار های شما هستم میگم این همه تحویلت میگیرن هندونه فروشی باز کنیمممممممم نصف نصف موفق و شاد و پر انرژی باشی بیشتر از همیشه :hapydancsmil: 5 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۵ اصلا سعادت اشنایی باهاشون رو نداشتم ولی اینکه این همه می تونه بنویسه برام عجیبه قشنگ هر پستیش در حد یه انشا هست که دلیلش همون ذهن قدرتمندش هست 5 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۵ با درود، خوشحالم که دراین فراخوانی هستم. با وقار،محجوب، مودب ،آرام و شکیبا.دوستدار ادب و هنر. 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۵ سلام :hapydancsmil:به نظر من یکی از خاص ترین کاربرهای انجمن یا بهتر بگم شخصیت های انجمن شما هستید من نه میشناسمت نه با شما حرف زدم بدون هیچ شناختی اومدم اینجا کلی شخصیت وجود داره همه هم خوب و مهربون ولییییییی خاص بودن شما رو نوشته های شماست من خودم بیشتر تاپیک هایی که جواب دادی تا جایی تونستم خوندم یه جورایی با پنبه سر میبری :gnugghender: با متن زیبا و دلنشین و طنز حرف دلتو میگی لبخند رو لب همه میاری که کار عالیییییییی هست هرکسی سختی داره زندگیش شاید شما هم داری ولی استعداد بازی با کلمات و داری و به شدت میشه اینو حس کرد من از متن های طولانی خوشم نمیاد و نمیخونم ولی از خوندن نوشته هات هرکسی لذت میبره شاید الان همش در مورد نوشته هات گفتم ولی همین نوشته ها باعث شده توو دل همه جا باز کنی و دوست داشتنی باشی بدون اینکه بشناسند اگه کتابی چاپ کنی من یکی از طرف دار های شما هستم میگم این همه تحویلت میگیرن هندونه فروشی باز کنیمممممممم نصف نصف موفق و شاد و پر انرژی باشی بیشتر از همیشه :hapydancsmil: سلام به روی ماه شما...ممنون از اجابت دعوت.... آقای خاص انجمن عزیز دیگه ای بود که خیلی وقته دیگه نمی آد...یا اگرم می آد من ندیدمش به دلیل عدم فعالیت...که حیف هم هست... من آقای معمولی هستم(اشاره به حرف یورگن کلوپ سرمربی لیورپول) قبول دارم فرق می کنه نوشته هام(بهتر و بدتر منظورم نیست...فقط فرق می کنه...مثه تفاوت در ظاهر..که همه ی ادم ها شبیه هم نیستن)... ولی خیلی راحت می شه مثه من نوشت...چند پستتون در چند روز رو ادغام کنین و رنگی ش کنین میشه مثه من... این از همون برداشت های مختلف هست که متن هام می شه...پنبه سر بریدن رو می گم... نمی تونم ردش کنم..چرا؟ چون شاید منظور و نیتم پنبه سر بردین نبوده... ولی خوب در شما حداقل این حس رو ایجاد کرده....و خوب حس که همینجوری به وجود نمی اد از یک منبعی به وجود می اد که نوشته های من بوده در این مورد...حالا شاید 10 نفر بخونن..فقط دو نفر این حس رو داشته باشن..ولی خوب اون 10 نفر هم جامعه ی آماری 20 در صدی می دن که کم نیست... ولی بدونین اگاهانه با پنبه سر نمی برم... ممنون از لطفتون به نوشته هام...اینکه بتونم انرژی مثبت بدم به دوستانم با نوشته ها که خیلی خوبه.... در مورد هندوانه هام..که فروشی نیست... من از اینام که ذخیره می کنم...به مرور مصرف میکنم..دیگه هندوانه های به این شیرینی گیرم نمی اد... باز ممنونم و آرامش پیشکش لحظه هاتون اصلا سعادت اشنایی باهاشون رو نداشتمولی اینکه این همه می تونه بنویسه برام عجیبه قشنگ هر پستیش در حد یه انشا هست که دلیلش همون ذهن قدرتمندش هست درود افشین جان... می گم شما همون دوستی هستین که یک مدت یک تصویر داشتین که موهاش پریشون بود و شاخه ی رشته تون رو نوشته بودین پَشم افزار؟ اگر شما همون دوستمون هستین که اعلام می کنم..شما اولین نفر بودین که بدون هیچ نوشته و فقط با ظاهر و عنوان شاخه ی رشته تون باعث شدین لبخند به صورت من بیاد... یعنی من طومار بنویسم و هزار تا ممیزی بزنم تا شاید یک متن طنز بنویسم که نهایتا یکی بخنده...شما بدون این دَنگ و فَنگا حداقل من رو خندوندین... این اصطلاح پشم افزار هزار معنی می تونه در خودش نهفته کنه...مثلا معنای اعتراضی ش اینه که رشته ای که دارم رو می خونم دوست ندارم...یا به دلیل بازار کارش..یا کلا نحوه ی اموزشش تبدیل شده به پشم افزار...البته الان درست شده... (حالا خوبه آخر سر افشین جان بیاد بگه اون یکی دیگه است چقد آسمون ریسمون بافتی) سعادت شده آشنایی نداشتین...والا ادم که با ادم حراف آشنا نمی شه..از کنارش رد می شه... برای خودمم عجیبه اینقد می نویسم... ولی باور کنین سر رو از رو کیبورد بر می دارم می فهمم چقد نوشتم.... در پروسه نوشتن اصن نمی فهمم..واسه همین غلط املایی زیاد دارم...حتی بعد ازاینکه رنگ میکنم...دلیلش قدرت ذهن نیست(یک ذهن مریض هم می تونه هزار صفحه بنویسه) والا افشین جان، قدرت انگشتان هست... لطف کردین... آرامش پیشکش لحظه هاتون با درود، خوشحالم که دراین فراخوانی هستم. با وقار،محجوب، مودب ،آرام و شکیبا.دوستدار ادب و هنر. سلام به روی ماه شما دوست خوبم... دوست دقیق و بااطلاعات بالام... دوستدار ادب و هنر رو هستم... کلمات دیگه ای صف وازه هاتون رو هم می زارم پای محبت و لطف.... منت گذاشتین که اومدین.... سلامت باشین... و آرامش پیشکش لحظه هاتون 5 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۵ یک کلام از هر نظر بی نظیر.. به کلامتون.. و به دل خوبتون تبریک میگم 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۵ سلام خب میشه گفت سعادت گفتارنداشتم شایدنوشتاردرست تره! ولی این دعوتد اینقدرمهربان بود که گفتم مطالب مهندسین رابخونم ویه چیزی بگم. اینجوری که پیداست وحتما همینطوره حیلی مهربان وتودل بروهستین صبوروخوش اخلاق. انشاالله که هرجا که هستین موفق وپیروزباشین 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده