Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۵ در فیزیک، گذشته، حال و آینده هر سه یک چیز هستند. اما برای من و شما و هر کس دیگری زمان فقط در یک جهت حرکت میکند. این خطی بودن «پیکان زمان» نام دارد و بعضی از فیزیکدانان معتقدند گذر زمان تنها یک توهم است، این یعنی چیزی بنام زمان وجود خارجی ندارد. برخی دیگر نیز سر سختانه معتقدند زمان باید در کیهان وجود داشته باشد. فیزیکدانانی نظیر جولیان باربور براساس معادله ویلر- دوویت به این نتیجه رسیده اند که واقعا مفهومی بنام زمان در کل کیهان وجود ندارد، پس باید راهی را برای فرمول بندی فیزیک کوانتومی بدون استفاده از پارامتر زمان پیدا کرد. این دقیقا همان کاری است که کارلو روولی(Carlo Rovelli)، فیزیکدان دانشگاه مارسی فرانسه انجام داد. حدود ۱۰ سال پیش، روولی و همکارانش روشی را بسط دادند که به کمک آن می توان رویدادهای کوانتومی متوالی را در قالب یک رویداد واحد و بدون نیاز به استفاده از پارامتر زمان تبیین کرد. در واقع در این رهیافت جدید، مساله چگونگی همبستگی میان تمامی حالات محتمل آن کمیت تبدیل می شود. با توجه به آنکه به کمک این رهیافت روولی، می توان احتمالات مکانیک کوانتومی را با همان دقت رهیافت متعارف قبلی محاسبه کرد، بنابراین همان طور که روولی می گوید، ممکن است بتوان دینامیک جهان را به جای تحولات زمانی صرفا با شبکه ای از همبستگی ها توصیف کرد. دین ریکلز، پژوهشگر فلسفه فیزیک در دانشگاه سیدنی می گوید:« رهیافت روولی، دیدگاه بی زمانی جهان را با دیدگاه حاکم در فیزیک متعارف هم راستا می کند.» به این ترتیب و براساس رهیافت روولی، اگرچه ما در ظاهر گذشت زمان را احساس می کنیم، اما این احساس در واقع صرفا یک توهم است و همانطور که جولیان باربور هم توضیح داده بود، حقیقت ماجرا به گونه ای دیگر است. طی تقریبا یک دهه ی گذشته، روولی به همراه آلن کان، ریاضیدان مشهور فرانسوی در تلاش هستند تا بطور دقیق تر بفهمند چگونه یک حقیقت بی زمان می تواند پندار گذشت زمان را برای ما به وجود آورد. براساس ایده ی آنها که فرضیه « زمان گرمایی» نام گرفته است. زمان نتیجه ی رفتار آماری جهان است؛ دقیقا همان طور که دما نتیجه ی رفتار آماری توده ی عظیمی از مولکول هاست.[مطالعۀ این مقاله بصورت کامل] آلبرت اینشتین در ماه مارس ۱۹۵۵ میلادی، تقریبا یک ماه قبل از مرگش، نامهای به خانوادهی دوست تازه متوفیاش، میشل بِسو، ارسال کرد که تا حدودی به مفهوم گیج کننده زمان در کیهان باز می گردد. اینشتین نوشته بود: «او حالا کمی زودتر از من از این جهان عجیب و غریب رخت بسته است. ولی هیچ معنایی ندارد. کسانی مثل ما که به دنیای فیزیک اعتقاد دارند به خوبی میدانند که تمایز بین گذشته، حال و آینده توهمی بیش نیست؛ گرچه این توهم دیرینه و پایدار است.» مشخص نیست که آیا خانواده بسو با این شکل درد و دل اینشتین آرام شده بودند با خیر، اما تقریبا تمام کسانی که فیزیک را درک میکنند میدانند که اینشتین درست گفته بود. ریشه این بحث به هراکلیتوس (۴۷۵-۵۳۵ قبل از میلاد) برمیگردد. او گفته بود که ویژگی اصلی کیهان، تغییرپذیری آن است. در نقطه مقابل او پارمِنیدیس بود که ادعا میکرد که چنین تغییری وجود ندارد. در سال ۱۹۴۹ و در جشن ۷۰ سالگی اینشتین، کورت گودِل عدم وجود زمان را با ریاضی برای اینشتین اثبات کرد. به نظر میرسد که طبیعت تحت سلطه قوانین جاویدان است که از گستره زمان خارج هستند. از جمله مخالفان حرف اینشتین، لی اسمولین، عضو موسسه پریمتر در فیزیک نظری در کانادا است. اسمولین یکی از کسانی است که در فیزیک و کیهانشناسی معاصر ساز مخالف زده است؛ سرشار از ایدههای رادیکال و یک بتشکن! در اواسط دهه ۹۰ میلادی او پیشنهاد داد که سیاهچالهها جهانهای کوچک را تولید میکنند. در اواسط دهه گذشته میلادی نیز او نظریه ریسمان را زیر سوال برد. ادعایش این بود که این نظریه نتوانسته تاکنون یک پیشبینی قابلسنجش را تولید کند. حتی در کتاب پرفروش خود «تولد دوباره زمان» در سال ۲۰۱۳، او ادعا کرد که زمان کاملا واقعی است و هیچ چیزی توان پیشی گرفتن از آن را ندارد، حتی قوانین طبیعت. چنین قوانینی مانند هر چیز دیگری به زمان حال وابسته بود و قابل تغییر هستند. برخی از فیزیکدانان حتی از آوردن اسم اسمولین هم خودداری میکنند، اما حتی اگر او مرتکب اشتباه هم شده باشد، اشتباهش به طرزی جالب رخ داده است. اسمولین آشکارا گفته است که تثبیت مفهوم زمان برای زندگی روزمره ما فوایدی دارد. او میگوید: «اگر سیر زمان یک توهم نباشد، به زندگی ما ارزش و معنا میبخشد.» اسمولین میگوید:« این تصور که ما میتوانیم چیزهای جدید ایجاد کنیم درست است. این امر جهان را مناسبتر برای زندگی میکند. ما میتوانیم اراده آزاد و قدرت انتخاب داشته باشیم و این ایدهای است که من آن را آرامشبخشتر میدانم.» کتاب جدید اسمولین که در آن نظریات پذیرفته شده در کیهانشناسی را زیر سوال میبرند همراه با دانشمندی دیگر نوشته شده که از خود او نیز افراطیتر است. روبرترو مانگابِیرا اونگر استاد دانشکده حقوق هاروارد است. اونگر در کتاب «بیداری خود» میگوید: «ریشه تجربیات انسانی بیاساسی است – شگفتی وجودی ما و جهان ما، و اینکه همه این چیزها به این شکلی هست که میبینیم، نه شکلی دیگر… شگفتیای که همراه با عدم درک و بیگانه بودن ما با جهانی است که خود را در آن یافتهایم. تغییری در زندگی که باید به دنبال آن باشیم این است که فقط یکبار میمیریم… و نباید با تبدیل شدن به یک انسان پست، تمام خوبیهای زندگی را بر باد دهیم. ما در این دنیا تلاش خواهیم کرد. نگرانی از آینده، ما را از آنچه اکنون در دستمان است دور میکند، یعنی زمان حال.» شاید فکر کنید که کتابی که اسمولین و اونگر نوشتهاند تبادلی بین علم و ارزشهای انسانی باشد، چیزی شبیه گفتگویی که در دهه ۳۰ میلادی بین اینشتین و رابیندرانات تاگور برقرار شده بود. اما «کیهان بیهمتا و واقعیت مفهوم زمان» آنگونه نیست: در بخش اول آن، اونگر جهان و مفهوم بازگشت ناپذیر و پیوستهی زمان را کاوش میکند. در بخش دوم نیز اسمولین برخی از جنبههای زمان را باز میکند. در برداشت این محقق، کیهان – و به تابع آن زمان به عنوان بخشی از منحنی زمان و مکان – ۱۳٫۸ میلیارد سال پیش و درست پس از بیگ بنگ پدید آمد. در ابتدا، جهان به طرز غیرقابلتصوری کوچک بوده و پس از انبساطی به اندازه تقریبا ۱۰ به توان منفی ۳۷ ثانیه، چیزی به عنوان «تورم کیهانی» منجر به رشد نمایی کیهان شد. در فرضیه چند جهانی آنها، جهان ما فقط یکی از جهانهای ممکن است. زمان واقعی بوده و قوانین طبیعت از زمان جدا نیستند. ریاضیات هم تنها توضیح خصوصیات این جهان است، و نه چیزی دیگر. کافکا یکبار پرسید: «اگر کتابی یک مشت محکم بر سر ما نزند و ما را بیدار نکند، پس چرا ما باید آن را بخوانیم؟ کتاب باید پُتکی محکم برای دریای منجمد درون ما باشد.» به نظر این کتاب نیز از آن دسته از کتابها باشد. البته این کتاب شاید برای اکثر خوانندههای معمولی وزنهی بسیار سنگینی باشد. منبع: بیگ بنگ 5 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۵ واقعا زمان واقعی نیست؟ من فک میکنم این سوال خارج از سطح منطق ماست. سوال قدیمی. ب طور عجیبی با مفهوم خدا پیوند خورده. خدا پیش از خداوندی چ میکرده؟ اصلا آیا زمان؛ یک مفهوم ریاضیاتی ه؟ در دنیای مجردات، زمان به عنوان یک مجرد وجود داره؟ 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۵ من اين مفهوم نبود زمان رو اينجوري واسه خودم تو دهنم شبيه سازي ميكنم يكبار توي هستي همه چيز ثابته ثابته بازم ثالبته تا n سال ثابته يعني تا اينجا زمان وجود نداره بعد يكي از اجزاي هستي تغيير ميكنه اين تغيير ، مفهوم گذشته ، حال و اينده رو به دايره مفاهيم انساني ما تزريق ميكنه يعني هر تغييري ، مفهوم زمان و گذشت زمان رو به ما القا مي كنه در واقع ما براي ردگيري تغييرات رخ داده ،ناچار به استفاده از مفهوم قابل شمارش زمان ميشويم اما مشكل اصلي اينجاست كه اون جزيي كه براي اولين بار تغيير كرده در چه مقياسي فرض كنيم در حد اجزاي ناشناخته اتم ؟ يا بزرگتر كلا فكر كردن به هستي بدون زمان براي ما ادماي عادي خيلي دشواره يكي زمان و ديگري مفهوم "من" پ.ن : اين مسئله عدم قطعيت گودل جزو اون مسايلي كه من هنوز نتونستم ازش سردربيارم ... مرسي ادمين جان ، مطلب جالبي بود 3 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۵ من اين مفهوم نبود زمان رو اينجوري واسه خودم تو دهنم شبيه سازي ميكنم يكبار توي هستي همه چيز ثابته ثابته بازم ثالبته تا n سال ثابته يعني تا اينجا زمان وجود نداره بعد يكي از اجزاي هستي تغيير ميكنه اين تغيير ، مفهوم گذشته ، حال و اينده رو به دايره مفاهيم انساني ما تزريق ميكنه يعني هر تغييري ، مفهوم زمان و گذشت زمان رو به ما القا مي كنه در واقع ما براي ردگيري تغييرات رخ داده ،ناچار به استفاده از مفهوم قابل شمارش زمان ميشويم اما مشكل اصلي اينجاست كه اون جزيي كه براي اولين بار تغيير كرده در چه مقياسي فرض كنيم در حد اجزاي ناشناخته اتم ؟ يا بزرگتر كلا فكر كردن به هستي بدون زمان براي ما ادماي عادي خيلي دشواره يكي زمان و ديگري مفهوم "من" پ.ن : اين مسئله عدم قطعيت گودل جزو اون مسايلي كه من هنوز نتونستم ازش سردربيارم ... مرسي ادمين جان ، مطلب جالبي بود ذهنیت شما در کلام جالبه حالا من سوال میپرسم چقدر ثابت بمونه ؟؟ یک ثانیه دو ثانیه چقدر ؟؟ میبینید همواره به مفهوم زمان نیاز داریم در ضمن انشتین گفت زمان یک بُعد (دیمانسیون) هست ! 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۵ ذهنیت شما در کلام جالبه حالا من سوال میپرسم چقدر ثابت بمونه ؟؟ یک ثانیه دو ثانیه چقدر ؟؟ میبینید همواره به مفهوم زمان نیاز داریم در ضمن انشتین گفت زمان یک بُعد (دیمانسیون) هست ! من كه منكر زمان نشدم حتي گفتم كه فكر كردن به هستي بدون زمان براي ما ادماي عادي ( دست كم برا من يكي ) غير ممكنه من خواستم واحد شمارش رو روي تغييرات بزارم نه روي كميت قابل شمارشي بنام زمان كه چه تغيير صورت بگيرد و چه نگيرد شماره خواهد انداخت و رو به جلو حركت خواهد كرد وقتي تغييري نيس شما بجاي همه سالهاي ثابت موندن هستي يه علامت قراردادي بزار مثلا ¥ بعدشم گفتم مهمه تغيير رو در چه مقياسي ببينيم در حد ذرات ناشناخته اتم يا در حد انفجار بزرگ ( بيگ بنگ ) ؟ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده