Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۵ فرض کنید، همین الان شما آنجایی که فکر میکنید هستید، نباشید. در واقع، شما سوژه یک آزمایش علمی که توسط موجودی باهوش هدایت می شود، باشید. مغز شما به صورت کاملا ماهرانه از بدن شما خارج شده و در یک ظرف مخصوص پر از مواد مغزی که روی میز کار آزمایشگاه قرار دارد، نگهداری میشود. انتهای رشته های عصبی مغز شما به یک ابرکامپیوتر متصل است، این ابرکامپیوتر تمامی احساسهایی که در طول یک روز زندگی تجربه میکنید را برای شما ایجاد میکند. به همین دلیل است که شما تصور میکنید در حال تجربه یک زندگی کاملا عادی هستید. آیا هنوز هم شما وجود دارید؟ آیا باز هم میتوان گفت شما “خود شما” هستید؟ آیا جهانی که آن را میشناسید افسانه ای از تصورات شماست یا اینکه توهماتی است ساخته و پرداخته این موجود؟ براستی که مانند یک نمایشنامه کابوس وار به نظر می آید. ولی آیا با قطعیت تمام میتوان گفت که این حقیقت ندارد؟ آیا میتوانید برای کسی اثبات کنید که شما در واقع همان مغز درون ظرف آزمایشگاهی نیستید؟ مغز درون آزمایشگاه فیلسوف هیلاری پوتنام در سال ۱۹۸۱ در کتاب خود به نام “علت، حقیقت و تاریخ” این نسخه معروف از آزمایش خیالی “مغز درون ظرف آزمایشگاهی” را ارائه کرد، اما این اساسا نسخه به روز شده ای بود از ایده “نابغه خبیث” فیلسوف فرانسوی رنه دکارت که در کتاب سال ۱۶۴۱ خود به نام “تعمق در فلسفه نخستین” به آن پرداخته بود. هرچند که این گونه آزمایشات خیالی خیلی رک و بی پروا – و شاید کمی نگران کننده – به نظر برسند، اما در عین حال میتوانند مقاصد مفیدی نیز داشته باشند. این اندیشه ها توسط فیلسوفها به کار گرفته میشوند تا بررسی کنند که اعتقاد به کدام باور میتواند درست باشد و در نتیجه، چه نوع دانشی در مورد خودمان و جهان اطرافمان میتوانیم داشته باشیم. دکارت عقیده داشت بهترین راه برای رسیدن به این هدف این است که از شک کردن به همه چیز آغاز کنیم و دانش خود را بر پایه آن بنا کنیم. با استفاده از این روش – که برای بسیاری متقاعد کننده نبود – او ادعا نمود که تنها یک هسته مرکزی از قطعیت مطلق به عنوان یک سنگ بنای قابل اعتماد برای دانش کار خواهد کرد. او گفت: «اگر میخواهید یک حقیقت جوی واقعی باشید لازم است که حداقل یک بار در زندگیتان، تا جایی که امکان دارد، به همه چیز شک کنید.» دکارت معتقد بود همه انسانها میتوانند درگیر این نوع تفکر فلسفی شوند. در یکی از کارهایش او صحنه ای را توصیف میکند که جلوی شومینه کلبه ی چوبی اش، در حالی که پیپ میکشد، نسشته است. او از خود میپرسد که آیا میتوان با اطمینان گفت پیپ در دستانش یا دمپایی ها در پاهایش قرار دارند. او به این نکته اشاره میکند که احساساتش او را در گذشته فریفته اند، و هر چیزی که قبلا حتی یک بار فریبکار ظاهر شده باشد دیگر نمیتوان به آن اعتماد کرد. از این رو نمیتواند مطمئن باشد که احساساتش قابل اعتمادند. افتادن درون سوراخ خرگوش امروزه ما پرسشهای شک برانگیز سنتی زیادی داریم که بسیار مورد علاقه فیلسوفان است و همه اینها از دکارت به ما رسیده، مثلا: چطور میتوانیم مطمئن باشیم که الان بیدار هستیم یا خوابیم و در حال رویا دیدن هستیم؟ آزمایش خیالی مغز در ظرف آزمایشگاهی و چالش شک گرایی در فرهنگ عمومی جامعه نیز به کار گرفته شده است. نمونه های جالب توجه هم عصر خودمان میتواند فیلم ماتریس(۱۹۹۹) و فیلم تلقین از کریستوفر نولان(۲۰۱۰) باشد. با نگاه کردن به نسخه مصور از یک آزمایش خیالی، ممکن است تماشاچیان به صورت خلاقانه وارد یک دنیای ساختگی شوند و در شرایطی کاملا ایمن به کاوش در ایده های فلسفی بپردازند. به عنوان مثال، وقتی فیلم ماتریس را تماشا می کنیم با شخصیت نئو آشنا میشویم، کسی که در نهایت کشف میکند دنیای عادی او در واقع یک واقعیت شبیه سازی شده کامپیوتری است و بدن ضعیف شده اش در یک محفظه بزرگ پر از مایع نگهدارنده غوطه ور است. حتی اگر کاملا مطمئن نباشیم که دنیای خارجی اطراف ما همان چیزی است که برای حواسمان پدیدار میشود، دکارت مکاشفه دوم خود را با کورسویی از امید آغاز می کند. حلااقل میتوان یقین داشت که ما خودمان وجود داریم، چون همیشه به آن شک داریم ، حتما باید یک “من” وجود داشته باشد که عمل شک کردن را انجام میدهد. این حرفهای تسلی بخش به یک جمله قصار معروف می انجامد. “من می اندیشم پس هستم” آری، شاید شما یک آزمایش مغزی باشید و تجربه شما از جهان پیرامون فقط یک شبیه سازی کدنویسی شده توسط یک نابغه باشد، ولی اعتماد به نفس خود را از دست ندهید، لااقل شما دارید می اندیشید! منبع: بیگ بنگ 7 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۵ فرض کنید، همین الان شما آنجایی که فکر میکنید هستید، نباشید. در واقع، شما سوژه یک آزمایش علمی که توسط موجودی باهوش هدایت می شود، باشید. مغز شما به صورت کاملا ماهرانه از بدن شما خارج شده و در یک ظرف مخصوص پر از مواد مغزی که روی میز کار آزمایشگاه قرار دارد، نگهداری میشود. انتهای رشته های عصبی مغز شما به یک ابرکامپیوتر متصل است، این ابرکامپیوتر تمامی احساسهایی که در طول یک روز زندگی تجربه میکنید را برای شما ایجاد میکند. به همین دلیل است که شما تصور میکنید در حال تجربه یک زندگی کاملا عادی هستید. آیا هنوز هم شما وجود دارید؟ آیا باز هم میتوان گفت شما “خود شما” هستید؟ آیا جهانی که آن را میشناسید افسانه ای از تصورات شماست یا اینکه توهماتی است ساخته و پرداخته این موجود؟ براستی که مانند یک نمایشنامه کابوس وار به نظر می آید. ولی آیا با قطعیت تمام میتوان گفت که این حقیقت ندارد؟ آیا میتوانید برای کسی اثبات کنید که شما در واقع همان مغز درون ظرف آزمایشگاهی نیستید؟ مغز درون آزمایشگاه فیلسوف هیلاری پوتنام در سال ۱۹۸۱ در کتاب خود به نام “علت، حقیقت و تاریخ” این نسخه معروف از آزمایش خیالی “مغز درون ظرف آزمایشگاهی” را ارائه کرد، اما این اساسا نسخه به روز شده ای بود از ایده “نابغه خبیث” فیلسوف فرانسوی رنه دکارت که در کتاب سال ۱۶۴۱ خود به نام “تعمق در فلسفه نخستین” به آن پرداخته بود. هرچند که این گونه آزمایشات خیالی خیلی رک و بی پروا – و شاید کمی نگران کننده – به نظر برسند، اما در عین حال میتوانند مقاصد مفیدی نیز داشته باشند. این اندیشه ها توسط فیلسوفها به کار گرفته میشوند تا بررسی کنند که اعتقاد به کدام باور میتواند درست باشد و در نتیجه، چه نوع دانشی در مورد خودمان و جهان اطرافمان میتوانیم داشته باشیم. دکارت عقیده داشت بهترین راه برای رسیدن به این هدف این است که از شک کردن به همه چیز آغاز کنیم و دانش خود را بر پایه آن بنا کنیم. با استفاده از این روش – که برای بسیاری متقاعد کننده نبود – او ادعا نمود که تنها یک هسته مرکزی از قطعیت مطلق به عنوان یک سنگ بنای قابل اعتماد برای دانش کار خواهد کرد. او گفت: «اگر میخواهید یک حقیقت جوی واقعی باشید لازم است که حداقل یک بار در زندگیتان، تا جایی که امکان دارد، به همه چیز شک کنید.» دکارت معتقد بود همه انسانها میتوانند درگیر این نوع تفکر فلسفی شوند. در یکی از کارهایش او صحنه ای را توصیف میکند که جلوی شومینه کلبه ی چوبی اش، در حالی که پیپ میکشد، نسشته است. او از خود میپرسد که آیا میتوان با اطمینان گفت پیپ در دستانش یا دمپایی ها در پاهایش قرار دارند. او به این نکته اشاره میکند که احساساتش او را در گذشته فریفته اند، و هر چیزی که قبلا حتی یک بار فریبکار ظاهر شده باشد دیگر نمیتوان به آن اعتماد کرد. از این رو نمیتواند مطمئن باشد که احساساتش قابل اعتمادند. افتادن درون سوراخ خرگوش امروزه ما پرسشهای شک برانگیز سنتی زیادی داریم که بسیار مورد علاقه فیلسوفان است و همه اینها از دکارت به ما رسیده، مثلا: چطور میتوانیم مطمئن باشیم که الان بیدار هستیم یا خوابیم و در حال رویا دیدن هستیم؟ آزمایش خیالی مغز در ظرف آزمایشگاهی و چالش شک گرایی در فرهنگ عمومی جامعه نیز به کار گرفته شده است. نمونه های جالب توجه هم عصر خودمان میتواند فیلم ماتریس(۱۹۹۹) و فیلم تلقین از کریستوفر نولان(۲۰۱۰) باشد. با نگاه کردن به نسخه مصور از یک آزمایش خیالی، ممکن است تماشاچیان به صورت خلاقانه وارد یک دنیای ساختگی شوند و در شرایطی کاملا ایمن به کاوش در ایده های فلسفی بپردازند. به عنوان مثال، وقتی فیلم ماتریس را تماشا می کنیم با شخصیت نئو آشنا میشویم، کسی که در نهایت کشف میکند دنیای عادی او در واقع یک واقعیت شبیه سازی شده کامپیوتری است و بدن ضعیف شده اش در یک محفظه بزرگ پر از مایع نگهدارنده غوطه ور است. حتی اگر کاملا مطمئن نباشیم که دنیای خارجی اطراف ما همان چیزی است که برای حواسمان پدیدار میشود، دکارت مکاشفه دوم خود را با کورسویی از امید آغاز می کند. حلااقل میتوان یقین داشت که ما خودمان وجود داریم، چون همیشه به آن شک داریم ، حتما باید یک “من” وجود داشته باشد که عمل شک کردن را انجام میدهد. این حرفهای تسلی بخش به یک جمله قصار معروف می انجامد. “من می اندیشم پس هستم” آری، شاید شما یک آزمایش مغزی باشید و تجربه شما از جهان پیرامون فقط یک شبیه سازی کدنویسی شده توسط یک نابغه باشد، ولی اعتماد به نفس خود را از دست ندهید، لااقل شما دارید می اندیشید! منبع: بیگ بنگ خوب این خیلی جالبه. از طرفی دنیای ما مانند تصاویر کامپیوتری پیکس پیکسل ه. اما از طرفی مایلم ی طور دیگه نگاه کنم. از کجا معلوم ک ما دچار یک مغالطه ایدلوژیک نشده باشیم !! استنتاج باطل! ما یک سری کد داریم ک اسمشون رو گذاشتیم محاسبه گر و تصور میکنیم ک ریاضی زان تفسیر دنیاس! اما اگ اینطوری نباشه چ؟ اصلا اگر ما پیکسل رو از انچه ک خودمون بودیم ابداع نکرده باشیم چ؟ یک جور تصور "دورباطل" ایجاد میشه. این نظریه خیلی مثال اورده. ا خانواه سیمز بگیر تا غیره و غیره. ب نظرم این سوالاها رو نمیشه با زبان رایج جواب داد. این سوالات مربوط ب مرتبه بالاتری از منطق ریاضی ماست! بهتره دنبال سوالهایی با مرتبه برابر منطق خودمون باشیم تا بتونیم اینطوری وسیله ک میشه جواب این سوالات رو تخمین زد؛ پیدا کنیم 4 لینک به دیدگاه
meytim 716 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۵ نویسنده خیلی تخیل به خرج داده؛ ما تو حل خیلی از معادلات دیفرانسیل به ظاهر ساده، که برای شبیه سازی لازم هستند، موندیم؛ چه برسه به خود شبیه سازی!!! 4 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۵ نویسنده خیلی تخیل به خرج داده؛ ما تو حل خیلی از معادلات دیفرانسیل به ظاهر ساده، که برای شبیه سازی لازم هستند، موندیم؛ چه برسه به خود شبیه سازی!!! h,k;i nsj likn درود مهندس. اون ک درست. مکانیک خوب می فهمه اینا رو اما اینجا بحث هایی مثل ابرهوش مصنوعی هست که خودبرنامه ریز هستن و چ چ. البته حسارتا اینا ادعا نویسنده بنده خدا نیست Through the Wormhole S01E01 Is There a Creator تو این مستند یک دانشمند، ادعا(بر اساس استقرا) میکنه ک در ده سال آینده کامپیوتر ها 5هزار برابر قوی تر از مغز انسان میشه اماج جدا ازین موردها، بحث شبیه سازی اون هم اونطوری ک ما بهش میگیم بنظرم یک چرخ باطله. شاید شبیه سازی شده باشیم؛ اما نه اینطور ک ما تصور می کنیم شبیه سازی چ هست! بحث های خیلی جدی تو حوزه فلسفه مثل بحث شر، هستن ک واقعا هنوز جوابهایی جز تخمین ندادن. 6 لینک به دیدگاه
meytim 716 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۵ h,k;i nsj liknدرود مهندس Through the Wormhole S01E01 Is There a Creator تو این مستند یک دانشمند، ادعا(بر اساس استقرا) میکنه ک در ده سال آینده کامپیوتر ها 5هزار برابر قوی تر از مغز انسان میشه ادعاست دیگه؛ چطوری می خوان اینکار رو انجام بدن؟ ابزاری غیز از هوش مصنوعی، که در پردازش بسیار کنده، دارند؟! به نظر من فعلاً باید تلاش کنن به جای 5000 برابر، به همون 1 برابر برسند، بعد برن سراغ بیشتر از 1 برابر. 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۵ خيلي از شماها فكر مي كنيد اين موجودات شبيه سازي شده حتما بايد از مدار و سيم و با استفاده از معادلات پيچيده رياضي درست بشه ولي انقلاب اصلي تو حوزه معز بيولوژيكي برنامه ريزي شده ست بحث سر ساخت ريز پردازنده هاي بيولوژيكي هس الان دارن روي ساخت انسان در محيط ازمايشگاهي كار مي كنن از نظر اديان ابراهيمي و مذهبيون اين يعني قيام انسان عليه خالقش خب اگه ما بالفرض موجود شبيه سازي شده توسط يه موجود برتر باشيم با اينكارمون داريم رو دست اربابمون بلند ميشيم به هزار سال اينده فكر كنيد و با حال خودتان مقايسه كنيد غم امروزم كجا و غم هزارسال ديگه ام كجا 4 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۵ خيلي از شماها فكر مي كنيد اين موجودات شبيه سازي شده حتما بايد از مدار و سيم و با استفاده از معادلات پيچيده رياضي درست بشه ولي انقلاب اصلي تو حوزه معز بيولوژيكي برنامه ريزي شده ست بحث سر ساخت ريز پردازنده هاي بيولوژيكي هس الان دارن روي ساخت انسان در محيط ازمايشگاهي كار مي كنن از نظر اديان ابراهيمي و مذهبيون اين يعني قيام انسان عليه خالقش خب اگه ما بالفرض موجود شبيه سازي شده توسط يه موجود برتر باشيم با اينكارمون داريم رو دست اربابمون بلند ميشيم به هزار سال اينده فكر كنيد و با حال خودتان مقايسه كنيد غم امروزم كجا و غم هزارسال ديگه ام كجا قبل از سیستم دیپ لرنینگ تو صنعت ماشین لرنینگ مگه بحث مغز بیولوژیک داغ نبود؟ هنوزم هست؟ فرصتم نمیشه خیلی بگردم. اطلاعاتم ما 2008 در این زمینه:icon_pf (34): مگه غیر از ریاضی، وسیله دیگه هم برای محاسبات هست؟ اگ از همون اول، قرار بوده باشه ک ما ب اینجا برسیم ک با همت خودمون یک هوش برتر با فیزیک برتر خلق کنیم ک بیاد؛ نسل انسان کنونی رو از بین ببره. چطور؟ اصلا چ اهمیتی داره ب اینا فکر کنیم؟ جدا زا بحث های اخلاقی نمونه سازی انسان، ک مشابه اش با تلفیقی از هوش مثصنوعی در سریال humans هم هست. و ایده عالی رو پی میگیرن. ب نظرم هر چ انسان بیشتر فکر کنه و عمل کنه؛ یشتر رشد کرده و این چیزی هست ک میشه شاید اسمش رو گذاشت "هدف زندگی" 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۵ قبل از سیستم دیپ لرنینگ تو صنعت ماشین لرنینگ مگه بحث مغز بیولوژیک داغ نبود؟ هنوزم هست؟ فرصتم نمیشه خیلی بگردم. اطلاعاتم ما 2008 در این زمینه:icon_pf (34): مگه غیر از ریاضی، وسیله دیگه هم برای محاسبات هست؟ اگ از همون اول، قرار بوده باشه ک ما ب اینجا برسیم ک با همت خودمون یک هوش برتر با فیزیک برتر خلق کنیم ک بیاد؛ نسل انسان کنونی رو از بین ببره. چطور؟ اصلا چ اهمیتی داره ب اینا فکر کنیم؟ جدا زا بحث های اخلاقی نمونه سازی انسان، ک مشابه اش با تلفیقی از هوش مثصنوعی در سریال humans هم هست. و ایده عالی رو پی میگیرن. ب نظرم هر چ انسان بیشتر فکر کنه و عمل کنه؛ یشتر رشد کرده و این چیزی هست ک میشه شاید اسمش رو گذاشت "هدف زندگی" الان يعني با زبون بي زبوني گفتي معلومات ما مال سال ٢٠٠٨ ارررررره؟ والاه مقاله اي كه من خوندم مال تابستون امسال بود تو زوميت عنوانشو بايد پيدا كنم ولي توي ibm هم يادمه يه پروژه ساخت ريز پردازنده هاي مبتي بر شبكه عصبي رو هميندو سه سال پيش توي همين نوانديشان من خودم ترجمه كردم گذاشتم راستي چيزي در مورد فعال شدن جفت dna دومي تو انسانها شنيدي ؟ ميگن ماها داراي اون نسخه فعال شده هستيم ولي توي كودكاني ده بيست سال ديگه اين جفت دوم خيلي فعال تر شده و قابليتهاي ذهنيشونو خيلي بالا مي بره ؟ نميدونم داستان علمي تخليليه يا واقعا دارن اون زير ميرا يه كارايي ميكنن 5 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۵ الان يعني با زبون بي زبوني گفتي معلومات ما مال سال ٢٠٠٨ ارررررره؟ والاه مقاله اي كه من خوندم مال تابستون امسال بود تو زوميت عنوانشو بايد پيدا كنم ولي توي ibm هم يادمه يه پروژه ساخت ريز پردازنده هاي مبتي بر شبكه عصبي رو هميندو سه سال پيش توي همين نوانديشان من خودم ترجمه كردم گذاشتم راستي چيزي در مورد فعال شدن جفت dna دومي تو انسانها شنيدي ؟ ميگن ماها داراي اون نسخه فعال شده هستيم ولي توي كودكاني ده بيست سال ديگه اين جفت دوم خيلي فعال تر شده و قابليتهاي ذهنيشونو خيلي بالا مي بره ؟ نميدونم داستان علمي تخليليه يا واقعا دارن اون زير ميرا يه كارايي ميكنن نه بابا. من چ کار ب علم شوما دارم. والا همه میدونن، من کاری ب کار کسی ندارم. ی گوشه زیر پونس دارم برا خودم زندگانی میکنم ببین نمیدونم. ی سرچی بزن. [h=3] [/h]این کاری ک تو سال 2008 عملا نتیجه داد. توی ی کیت الکتریکی مغز ی موش رو (ی تیکه از مغز رو، ادعا اینکه هولوگرافیک ه دیگه. بگذریم ک تا چ حد درسته و اصلا مغز چطور کار میکنه. اصلا دنیایی داره) رشد دادن. ها. یادم اومد. جلل الخالق، مستند در میان کرم چاله. ی قسمتیش بود. دنبال این بودن ک "بعد از مرگ چ میشه؟" بعد هومنحا دنبال هویت "روح" بودن ک گفتن احتمالا یک کامپیوتر کوانتومی ه، فلذا اگر ما بیاییم مغز بسازیم شاید بتونیم ببینیم ب چ سیستمی وصل میشه. جالب این ربات، یادگیری هم داشت :icon_pf (34): ای بی ام هم ک خدا لعنتشون کنه، ان شالله. رایانش کوانتومی رو داره استفاده میکنه !! والا دیگه وقت نشده، برم ببینم چ میکنن. همون 2008 اینا یا 2010 (خاطرم نیست!) 5*3 رو با تکرار پذیری، ب کمک رایانش کوانتومی حساب کرده بودن. الان ب یکی گفتم گفت "بابا قدیمی شدن. گوگل و ای بی ام دارن ازش استفاده میکنن" :icon_pf (34): اون داستان جفت دی ان ای رو، یادمه خوندما؛ تمرکز نداشتم. اصطلاح ام زیاد داشت. میگم یادم نیست، اسمش همین "جفت" بود یا چی. اگر اشتباه نکنم ی جا ی متن فارسی هم دیدم. اصلا ی وضعی ه! یعنی انقدر سرت رشد این زیاده، ادم نمیرسه اخبارشون رو پیگیری کنه! حالا ی گریز کوچیک میشه زد ب ufo ها و موجودات ناشناخته. لزومی نداره از کره ها و یا سیاره های دیگه بیان :دی چشمها را باید شست، با دانش باید دید 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۵ نه بابا. من چ کار ب علم شوما دارم. والا همه میدونن، من کاری ب کار کسی ندارم. ی گوشه زیر پونس دارم برا خودم زندگانی میکنم ببین نمیدونم. ی سرچی بزن. این کاری ک تو سال 2008 عملا نتیجه داد. توی ی کیت الکتریکی مغز ی موش رو (ی تیکه از مغز رو، ادعا اینکه هولوگرافیک ه دیگه. بگذریم ک تا چ حد درسته و اصلا مغز چطور کار میکنه. اصلا دنیایی داره) رشد دادن. ها. یادم اومد. جلل الخالق، مستند در میان کرم چاله. ی قسمتیش بود. دنبال این بودن ک "بعد از مرگ چ میشه؟" بعد هومنحا دنبال هویت "روح" بودن ک گفتن احتمالا یک کامپیوتر کوانتومی ه، فلذا اگر ما بیاییم مغز بسازیم شاید بتونیم ببینیم ب چ سیستمی وصل میشه. جالب این ربات، یادگیری هم داشت :icon_pf (34): ای بی ام هم ک خدا لعنتشون کنه، ان شالله. رایانش کوانتومی رو داره استفاده میکنه !! والا دیگه وقت نشده، برم ببینم چ میکنن. همون 2008 اینا یا 2010 (خاطرم نیست!) 5*3 رو با تکرار پذیری، ب کمک رایانش کوانتومی حساب کرده بودن. الان ب یکی گفتم گفت "بابا قدیمی شدن. گوگل و ای بی ام دارن ازش استفاده میکنن" :icon_pf (34): اون داستان جفت دی ان ای رو، یادمه خوندما؛ تمرکز نداشتم. اصطلاح ام زیاد داشت. میگم یادم نیست، اسمش همین "جفت" بود یا چی. اگر اشتباه نکنم ی جا ی متن فارسی هم دیدم. اصلا ی وضعی ه! یعنی انقدر سرت رشد این زیاده، ادم نمیرسه اخبارشون رو پیگیری کنه! حالا ی گریز کوچیک میشه زد ب ufo ها و موجودات ناشناخته. لزومی نداره از کره ها و یا سیاره های دیگه بیان :دی چشمها را باید شست، با دانش باید دید 2 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۵ فیلم ماتریکس رو هر بار نگاه میکنی مخصوصا 1 خیلی جنبه های مختلفی برای فکر کردن در این مورد رو به روی ما باز میکنه واقعا جالبه این ایده سال 1997 به فیلم تبدیل شد و از نظر فکری انقلاب بزرگی محسوب میشه از کجا معلوم ما یه برنامه یا ویروس در دنیای مجازی نباشیم؟:| 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۹۵ فیلم ماتریکس رو هر بار نگاه میکنی مخصوصا 1 خیلی جنبه های مختلفی برای فکر کردن در این مورد رو به روی ما باز میکنهواقعا جالبه این ایده سال 1997 به فیلم تبدیل شد و از نظر فکری انقلاب بزرگی محسوب میشه از کجا معلوم ما یه برنامه یا ویروس در دنیای مجازی نباشیم؟:| فیلم ترون هم یه چیزی تو همین مایه های ماتریکس....البته ترون 2010 ساخته شده 2 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۵ دلیل این اتفاقات اشتباه، ماتریکس نیست! اگر در طول ۱۲ ماه گذشته اتفاقاتی چون اسکار، انتخابات آمریکا و انگلیس، مسابقات قهرمانی راگبی و بیسبال باعث شدهاند احساس کنید در نسخهی آزمایشی یک شبیهسازی پر از خطا و عظیم هستید، ما اینجا هستیم که در این مورد با شما حرف بزنیم. لیزا رندال فیزیکدان نظری دانشگاه هاروارد احتمال حضور ما در یک بازی ویدیویی که توسط آیندگان اداره میشود را با تقریب خوبی صفر بیان کرده و میگوید برخلاف آنچه ایلان ماسک فکر می کند، اتفاقات عجیبی که اخیرا رخ دادهاند صرفا شیوهای است که دنیا پیش میرود. اگر با نظریهی شبیهسازی آشنا نیستید، این نظریه برگرفته از مقالهای از یک فیلسوف سوئدی به نام نیک باستروم از دانشگاه اکسفورد است که ادعا میکند حداقل یکی از گزارههای زیر درست است: ۱- با احتمال بالایی نسل انسان پیش از رسیدن به مرحلهی پساانسانی منقرض میشود. ۲- هر تمدن پساانسانی با احتمال بالایی علاقهای به اجرای شبیهسازیهایی از تاریخ تکاملی ندارند. ۳- ما با احتمال بالایی در یک شبیه سازی کامپیوتری زندگی میکنیم. منظور از مرحلهی پساانسانی که باستروم به آن اشاره میکند مرحلهای از آیندهی انسانهاست که تکنولوژی به سطحی رسیده که کامپیوترها توانایی شبیهسازی تاریخ کامل ذهن بشر را با کمتر از یک میلیونم توانایی پردازش در یک ثانیه را دارا میباشند. حال تصور کنید که یک تمدن پساانسانی در آیندهای دور توانایی ساخت شبکهای از این شبکههای پیچیدهی “شبیهسازی پیشینیان” را داشته باشد. به این شیوه میتوانیم ذهن پیشینیان را آپلود کرده تا در یک برنامهی کامپیوتری بسیار بزرگ زندگی کنند. فرض کنید این ذهنها خودآگاهی داشته باشند. دانشمندان جدیدا به این نکته اشاره کردهاند که حتی اگر فرض کنیم این ذهنها از خودآگاهی برخوردارند، زمانی درخواست داشتن حقوق انسانی خواهند داشت تا دیگر به عنوان یک بردۀ روباتی مورد استفاده قرار نگیرند. پس این آغازی است برای اینکه شبیه ما رفتار کنند. به طور خلاصه، باستروم ادعا میکند که یا به احتمال زیاد، نسل انسانها قبل از شروع چنین وقایعی (به دلیل اتفاقاتی مثل تغییرات اقلیمی) منقرض میشود؛ زیرا در هیچ یک از تمدنهای بزرگ تاریخ بشریت توانایی انجام شبیهسازی پیشینیان وجود نداشته است؛ یا به احتمال قوی ما در یک شبیهسازی زندگی میکنیم. سال گذشته، ایلان ماسک، با این ادعا که “احتمال اینکه ما در واقعیت باشیم یک در میلیارد است“، خود را به عنوان یکی از طرفدارهای بزرگ فرضیۀ شبیه سازی معرفی کرد. البته شاید این مسئله به نظر درست بیاید. حال آنکه در این دوران عجیب که مفاهیم دیگری غیر از “واقعیت پایه” مطرح میشوند: خطا در مسابقات قهرمانی بیسبال، قهرمانی راگبی، انتخابات آمریکا و انگلستان، و حالا هم جوایز اسکار! هی ایلان ماسک، فکر کنم شبیه سازی هنوز توی مرحلۀ آزمایشیه! اما زمانی که کورین پرتیل از شرکت کوارتز از لیزا رندل پرسید که آیا مشکلی که در جوایز اسکار پیش آمد باعث شده در مورد موضع ضد شبیهسازی خودش تجدید نظر کند، رندال گفت: «نه! حتی اندکی.» وی افزود: « در حال حاضر قادر نیستیم ثابت کنیم که آیا در یک شبیه سازی زندگی میکنیم یا نه. پس هیچ دلیلی ندارد که باور کنیم در یک شبیهسازی هستیم. به هرحال همۀ ما مطمئن هستیم که انسانها میتوانند کارهای فوق العادهای بکنند و همچنین به شیوههای شگرفی مرتکب خطا شوند.» لیزا رندال فیزیکدان نظری دانشگاه هاروارد در یک مناظرۀ عمومی به میزبانی نیل دگراس تایسون، راندل به استدلال احتمالاتی ماسک به عنوان یکی از بزرگترین دلایل منطقی نبودن فرضیۀ شبیهسازی اشاره کرد. او میگوید:« یکی از مشکلات این استدلال احتمالاتی این است که احتمالات باید خوش تعریف باشند؛ تا بتوانیم از بین تمام اتفاقات ممکن بگوییم که دقیقا کدامیک محتمل تر از دیگری است. وقتی در مورد بینهایتها صحبت میکنیم، این استدلال دیگر به نظر منطقی نمیرسد. یعنی برای مثال، میتوانم بگویم که بر اساس احتمالات، من به احتمال خوبی چینی هستم، برای اینکه تعداد چینیها از تعداد آمریکاییها بیشتر است. و این در حالی است که من به وضوح چینی نیستم. وقتی از احتمالات استفاده میکنیم، نکات ظریفی هست که باید به آنها دقت کنیم و باید مراقب معنی حرفهای خود باشیم.» رندال گفت:« اینکه فرض کنیم یک تمدن بسیار پیشرفته شبیهسازیهایی مشابه ما انجام میدهند، یک تفکر بسیار خودپسندانه است. همچنین استدلال احتمالاتی تنها زمانی درست است که تعداد بیشماری تمدن بیگانه، انسانها را به عنوان موجودی که ارزش شبیهسازی دارند قبول داشته باشند. مشکل تنها به نداشتن احتمالات خوش-تعریف محدود نمیشود. بلکه من با این قضیه مشکل دارم که آیا واقعا چیزی هست که ارزش شبیهسازی کردنمان را داشته باشد؟» وی افزود:« ما معمولا در مورد خودمان کنجکاو هستیم اما من درک نمیکنم که چرا یک گونۀ برتر باید بخواهد که ما را شبیهسازی کند.» شاید به نظر شما پروندۀ این موضوع بسته شده باشد اما هنوز افرادی هستند که به فرضیۀ شبیهسازی اعتقاد دارند. برای مثال مکس تگمارک، کیهانشناس دانشگاه MIT میگوید: «اگر من هم کاراکتر یک بازی کامپیوتری بودم، در نهایت فکر میکردم که همه چیز چقدر منطقی و ریاضی است.» جیمز گیتس، فیزیکدان نظری در دانشگاه مریلند اشاره کرد: «این مسئله به شدت شبیه قوانین فیزیکی است. من در تحقیقاتم به یک نکتۀ بسیار عجیب برخوردم. من به سمت کدهای تصحیح کننده خطا، که در مرورگرها کاربرد دارند، برخوردم. اما چرا اینها باید در معادلاتی که دربارۀ کوارکها و الکترونها و ابرتقارن مطالعه میکردم آمده باشند؟ اینجا بود که فهمیدم آدمهایی مثل ماکس دیوانه نیستند.» خیلی خوب میشد اگر میتوانستیم تمام اتفاقات عجیب اخیر را به خطاهایی در یک سیستم شبیه سازی نسبت دهیم. اما رندل می گوید که به جای اینکه تمام تقصیرات را گردن یک برنامۀ غولآسای کامپیوتری بیندازیم، بهتر است توضیح بهتری برای اتفاقات عجیب دنیا پیدا کنیم. و به نظر ما این حرف به نظر علمیتر میرسد. منبع: بیگ بنگ 5 لینک به دیدگاه
meytim 716 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۶ خطاها؟!!! کدوم حطاها؟!!! بعضیها برای اینکه پول بیشتری در بیارند حاضرند چه مزخرفاتی رو به خورد مردم بدن؟ من از ایلان ماسک تعجب می کنم؛ این که آدم خوش فکری بود و در چند سال گذشته بیشتر از یک ماشین چاپ اسکناس پول در آورده؛ این دیگه دنبال چیه؟!!!! 1 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۶ جالب بود یه جا داشت که نمی شه گفت شبیه سازی هستیم یا نیستیم، اما به طور نامحسوس این رو صغری این کبری کرده بود که ما شبیه سازی نیستیم. سوال جالب توجه دیگه این بود ک واقعا چرا باید ما شبیه سازی بشیم؟ جوابهایی هم میشه داد البته: 1- استفاده از منباع اطلاعاتی پیشینیان برای بدست آوردن یک اطلاعات مهم (بازیابی اطلاعات از بین رفته) 2- انتقال تکامل! ذخیره کردن گذشته به صورت دیتا و تبدیل به یک منبع اولیه. به نظر میرسه خودآگاهی یک مسیر حرکته که یکجا وجود نداره و باید تا یک حد اولیه منتقل بشه و خودش خودش رو رشد بده اما جدا از این پراکنده گویی های ذهنی ک احتمال اشتباه بودنش خیلی بیشتر از درست بودنش هست (چون گوینده من هستم و این حودش کلی مسئله داره) در این من توجهی به این احتمال نشده که ما توسط ایندگان شبیه سازی نشدیم! ما توسط یک خالق به منظور به دست آوردن "رشدی" به وجود اومدیم که نیازمند بودن و تجربه کردن بوده و هست. یعنی "تکامل" که ما اون رو حاصل "خطا" می دونیم بیشتر یک هدف بوده تا یک باگ در برنامه! برای درک اینکه خطا دلیل به ود امدن ما بوده بهتره قسمت دوم "معرفی جهان توسط استفین هاوکینگ" رو ببنید. به هر صورت، انچه مشخصه کم دانستن های ما و زیاد بودن ندانسته هاست. مرسی. جالب بود. 3 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۶ شبیه سازی ذهنی و چیدمان با کنترل و............... بازی ، اصلاح و چیدمان (حداقل برای یک ساعت بعد و حداکثر برای صد سال بعد) و..... و اصلا مهم نیست من صد سال دیگه هستم یا نه .............. توضیحی نداره سکوت میکنم 2 : دوفازی ذهنی ! 85 درصد کاملا درونی 15 درصد قابل رویت شامل هر چیزی که افراد به عنوان زندگی یا آمار و بنیان یک فرد میشناسن اون 85 درصد مرز و خط قرمزی نداره تمرین و طراحی ذهنی و ............ تصویرهای پی در پی و بی ربط که ربطش البته پیدا میشه قلق داره و دستت میاد ولی....... ریز ریز کردن نکات مهم و داده های واقعی و عملیاتی و ارزشمند و پخش کردنشون بین هزازان هزار چرت و پرت و پارازیت ....... مثل فلزات خاص ! پارت در میلیون ! دو پی پی ام در یک تن و البته باز هم فقط بخشی ! مثل ساختن یک نقطه ای که از هر طرف بری باز به همون میرسی ولی این زمان طی مسافت کافیه برای اینکه عمر تموم بشه و یا فراموش بشه از چی شروع شده و به چی ختم میشه ، روال ددن جعلی با جدیت و خونسردی کامل و حتی با سند و مدرک . خلق شدنی اما نامفهوم البته من نمیدونم ماتریکس اصلا یعنی چی سکوت میکنم بهترین حالت میشه وقتی ............. وقتی بدون محاسبات و کلا هیچی (با همه توان و ازارها ولی نیست ) شبیه سازی واقعی و قابل اجرا بکنی نه حساب داره نه داده نرم افزاری ولی خلق میکنی یا اجرا میکنی تا وقتی هستی بهره برداری میشه وقتی نیستی ........ چیزی جز یکسری پارازیت نیستن و در نهایت حتی اگر نوشته باشی و صدا هم ضبط کنی .......... واقعا معلوم نیست در مورد چی حرف میزنی یا میزدی و فقط پارازیتن موفق باشید :icon_gol::icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۶ اتفاقا من از بچگی به این موضوع فکر کردم و اینکه خیلیای دیگه روش بحث کردن ینی شاید واقعا یه چیزایی باشه مخصوصا اینکه اتفاقاتی میافته که تمام قوانین فیزیکی موجود مارو بهم میزنه و خلافش عمل میکنه مثل کدهای تقلبی که توی بازیها هست... 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده