arghavan 1343 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۸۹ استفاده از رنگ در شهر رنگ يكي از جنبه هاي مهم زندگي شهري است. رنگ از جمله خصوصياتي است كه در كنار شكل، ابعاد، جنسيت و بافت هر شيء، حجم يا فضاي آن را به ما مي شناساند. در بيشتر موارد نخستين چيزي كه بيننده در مورد يك شكل شناسايي مي كند، رنگ است. تصور دنيايي بدون رنگ براي هيچ يك از ما ممكن نيست. در محيط شهري رنگ را همه جا مي توان ديد؛ در بدنه و نماي ساختمانها، پوشش بام، كف سازي ها، مبلمان شهري، فضا ي سبز، خودروها و حتي آسمان شهر و نيز رنگ آميزي لباس افراد كه همگي نقش مهمي در تعيين چهره رنگي شهر دارند. براي مثال در جامعه ما رنگ هاي تيره و كدر، رنگ هاي غالب هستند كه مسلما شهرهاي ما را متفاوت از شهرهايي مي كند كه مردم آن تمايل به رنگ آميزي هاي تند و شاد دارند. رنگ ها نه فقط از نظر زيبايي بخشيدن به دنياي اطراف ما اهميت دارند، بلكه تاثيرات عاطفي - رواني قوي نيز بر اشخاص مي گذارند. رنگها تعابير رواني مختلفي دارند و همان طور كه گفته شد، مي توان خصوصيات افراد يا جامعه را از روي رنگهايي كه استفاده مي كنند و دوست دارند، شناسايي كرد. از اين جهت رنگ ابزار مهمي در جهت هدايت و القاي حالات رواني خاص به افراد و جوامع است. فضاهاي تيره و ناهمگون، افراد را دچار افسردگي و فشارهاي رواني ناخواسته مي كند، در حالي كه خود افراد نيز از دلايل واقعي آن با خبر نيستند. از رنگ مي توان در طراحي فضا بهره فراون برد. رنگ به كاهش خستگي و برانگيختن چشم كمك مي كند. رنگها زمينه متنوعي از فضاها كنتراست ها را در ساعات مختلف روز پديد آورده و در هر ساعت، سايه روشنهاي جديدي به وجود مي آورند و فضا را متنوع و سرزنده مي كند. ضمن اين كه با استفاده از رنگ مي توان به فضا يكپارچگي و وحدت بخشيد يا آن را متمايز و قابل شناسايي نمود. جالب اين كه اين استفاده معمولا هزينه خاصي را به سازنده و استفاده كننده تحميل نمي كند. رنگها معاني نمادين دارند و حتي در تصورات ذهني ما نيز هر بنا با رنگهاي خاصي تداعي مي شود. مثلا رنگهاي فيروزه اي و آبي ياد آور بناهاي مذهبي و مساجد هستندو يا با ديدن رنگهاي تند و شاد به ياد فضاهاي كودكانه مي افتيم. رنگهاي مختلف مي توانند ياد آور آرمانها، معاني و وقايع خاص باشند. براي مثال رنگهاي سبز تيره و سياه براي مراسم عاشورا و رنگهاي زرد، سرخ، نارنجي ياد آور فصل پاييز و آغاز مدارس است كه هر يك چهره متفاوتي به فضاي شهر مي دهند. توسعه زندگي شهري در ربع قرن گذشته چنان ولوله اي در تمامي ارکان زندگي ما انداخته است که مديريت فضاي شهري در آرايش و پيرايش ديرهنگام و عجولانه هنوز هم آثار ناپختگي خود را براي هر شهروند تماشاگري به ادراک درمي آورد. از جمله اين آثار ترکيب و کيفيت رنگي است که در رنگ آميزي سطوح پياده رو ها، نرده ها، پلکان ها، پل هاي هوايي، تير چراغ برق ها، جدول هاي کنار خيابان ها، صندلي ها، ديواره زير پل ها در اتوبان ها و... به کار رفته است. هر چند مسوولان مديريت شهري به دنبال انداختن طرحي نو در اين باره هستند ولي مسووليت من شهروند در اين باره چيست؟ انسان به عنوان موجودي ادراک کننده رنگ هاي پيرامون خود در طبيعت و محيط زندگي را براساس قوانيني از روانشناسي فيزيولوژيک، اصول رنگ ها و روانشناسي آن در بستر فرهنگي بي واسطه اش دريافت مي کند. در سلسله مراتب نيازهاي انساني مي توان به نياز به زيبايي و آرامش اشاره کرد. اگر نيازهاي پايه اي چون نيازهاي فيزيولوژيک نياز به امنيت، نياز به تعلق خاطر و حمايت اجتماعي در انسان تشفي يابند، ارضاي نيازهاي سطح بالاتر انسان چون زيبايي، احترام، عدالت و معنويت ضرورت خواهد يافت. فضاي شهري در زندگي امروزه شهروندان پتانسيلي چند منظوره جهت تشفي نيازهاي متنوع انساني را در خود دارد. اگر از کودکي که در خانواده اي گرم، شاد، آزاد و مسوول به سر مي برد خواسته شود که شهري را ترسيم کند و آ ن را رنگ آميزي کند يعني نقاشي کند به احتمال زياد از رنگ هايي متنوع، شاد و روشن و گرم استفاده خواهد کرد و خرسندي اش را با چشماني که از شوق برق مي زند نشان خواهد داد. رنگ ها در محيط زندگي انساني بازتاب لايه هايي عميق از تاثر است. تمايلات، خواسته ها، احساس ها، آرزوها، انديشه ها و خاطرات کهن آدمي را گزارش مي دهد. استفاده از رنگ در شهر را از دريچه هاي مختلفي مي توان نگريست و بررسي کرد. ما مي توانيم از رنگ آميزي با استفاده از مواد، مصالح، اشکال و حجم ها در فضاي شهري به عنوان عاملي در هماهنگي با نيازهاي متعالي شهروندان چون شادابي، توازن و تازگي توام با ضرورت هاي زندگي شهري مانند پيام رساني، آشناسازي، آسان سازي و نمادسازي که آن هم نگاه و زندگي شهروندان را هدف مي گيرد، بنگريم. چيزي که بيش از همه خود را در اين ميان نمايان مي سازد چگونگي تحقق چنين کيفيتي با بهره گيري از رنگ در موقعيت هاي متنوع شهري است. اگر نهادها و فرآيند جامعه مدني به شکل مطلوب تري در عرصه عمومي فعال شوند و اعضاي شوراي شهر و شهرداري نمايندگي افکار عمومي را داشته باشند و شهروندان با حضور فعال خود در روال هاي دموکراتيک تغيير وضعيت زندگي خود مشارکت کنند شايد بتوان براي چنان کيفيتي راه هايي جست. بهره گيري از هنر و تجربه هنرمندان و درايت و هوشمندي متخصصان در رنگ آميزي ظاهر شهر مي تواند شرايط بهتري را براي تامين بهداشت رواني شهروندان فراهم سازد. سنتي که از ديرباز خود را در معماري بناهاي تاريخي و نمادهاي ديني و ملي چون رنگ فيروزه اي گلدسته ها و گنبدها و رنگ نيلگون طاق ها و شبستان ها و رنگ خاکي ستون هاي سنگي و آجرنماها و... به دست هنرمندان، دانشمندان و معماراني بنام و گمنام بر خاطره کهن ما ردپايي گذارده است. کاشي کاري سبزرنگ خيابان، نقاشي هاي شهر و... همگي بر اين روش بازسازي شده اند. چنين کيفيتي در شهر احساس همدلي، ستايشگري و خرسندي ناشي از تماشاگري شهروندان احساس تعلق اجتماعي و ملي را تامين خواهد کرد. طراحي نرده ها، فضاهاي سبز، به کارگيري مواد و مصالح نوآوري شده، نورپردازي ها با رنگ آميزي مشاطه گران شهري مي تواند نويددهنده شرايطي مدرن و مطلوب در گستره هزار توي فرهنگ ايراني و آييني باشد و در غير اين صورت هشداردهنده نسبت به استفاده هاي نامناسب از امکانات بومي و غيربومي است. اگر از شما خواسته شود شهر خود را دگرباره نقاشي کنيد، از چه مواد، اشکال و رنگ هايي بهره خواهيد برد؟ اگر اين رنگ ها بخواهد ما را به راستي، سلامت و صلح فرا بخواند و ما را به ازل و ابد بکشاند، چه رنگ هايي را انتخاب خواهيد کرد. راستي رنگ خدايي که بهترين رنگ هاست، کدام است؟ رنگ در شهرهاي قديم در بناها و فضاهاي قديم، رنگهاي طبيعي مصالح محلي كه بناها به وسيله آنها ساخته مي شد، به شهر چهره اي هماهنگ و همگون مي داد و با روحيه، اقليم و فرهنگ مردم نيز بيشتر مطابقت مي كرد به اين ترتيب رنگ هر شهر تثبيت شده بود و جنبه اي از هويت آن محسوب مي شد. بنابراين، با وجود تفاوت در مقياس و عملكردها، نوعي وحدت كلي بر سراسر شهر حاكم بود. هر شهر هويت رنگي خاص داشت. در اين شهرها، بناهاي شاخص شهري به ويژه بناهاي مذهبي با تزئينات كاشي فيروزه اي رنگ در زمينه خاكي خود مي درخشيدند و خود را متمايز مي كردند. شهرهاي كويري، با آسمان آبي، درختان سبز و بناهاي خاكي و گنبدهاي فيروزه اي رنگ، تصويري چشم نواز در ذهن وخاطر هر بيننده اي حك مي نمودند. تجربه حركت در چنين فضاهاي شهري به دليل وحدت آن، آرامش بخش و به دليل تنوع رنگي به جا و حساب شده سرزنده و متنوع بود. رنگ در شهر هاي امروز... بر عكس در شهرهاي امروز ما، استفاده از رنگ به معضلي بدون پاسخ تبديل شده كه سازندگان، معماران و طراحان ومردم عادي را به استفاده بي فكر و كوركورانه از رنگ كشانده است. شهرهاي ما يك بوم رنگي بي هويت و مغشوش هستند كه تنها موجب افسردگي روان پريشي و عصبيت افراد جامعه مي شوند. در جامعه ما حساسيت افراد نسبت به فضا از ميان رفته و افراد فاقد نگرشي منسجم در مورد چگونگي نمود فضاها هستند. در نتيجه با فضاها به صورت انفعالي برخورد شده و اجازه داده مي شود كه سرعت زندگي روزمره و وقايع، ما را به دنبال خود بكشد ! ما با مسائل مهم فضاهايمان از جمله رنگ به صورت مقطعي و موردي برخود مي كنيم. شهرهاي امروزي غالبا خاکستري هستند عناصر رنگي در آنها بيشتر سيماي رنگارنگ زباله هايي است که در همه محيط هاي شهر خودنمايي مي کنند؛ پل ها، ساختمانهاي سيماني، سنگي و درختاني که از فرط آلودگي هوا سبزي شان رنگ باخته ديگر مجالي براي عرض اندام رنگ در آنها باقي نگذاشته است بطوري که متاسفانه شهروندان در برخورد با اين نمادهاي خشک و خشن تنها با آشفتگي بصري مواجه مي شوند و آنچه بايد در خدمت آرامش رواني شهروندان باشد برعکس عمل مي کند، از طرفي هم در اين رابطه هيچ گونه اصول و مباني مدوني براي محيط هاي شهري تعريف نشده، تا بتوان بر اساس آن مديران و طراحان و حتي مردم را در انتخاب رنگهاي مناسب براي محيط زندگي شان هدايت كرد. رنگ به عنوان يکي از مهم ترين عناصر بصري مي تواند نمودي فعال و تاثيرگذار در منظر عمومي يک شهر داشته باشد. که با اين همه در حال حاضر ضوابط و اصول مرتبط با کاربرد رنگ در شهر مدون نشده و اين بخش از زيباسازي شهرها بر پايه سليقه هاي مديران و کارشناسان هدايت مي شود. علاوه بر اين امروزه متاسفانه رنگ به وسيله اي براي خودنمايي تبديل شده است، توجه به جنبه هاي عملكردي و فيزيكي رنگ بدون توجه به ابعاد و تاثيرات رواني آن باعث آزاردهنده بودن رنگهاي به كار رفته در محيط مي شود. مديران از افراد غير متخصص در طراحي و تجهيز فضاهاي شهري استفاده مي كنند و سپس با وجود صرف هزينه وانرژي زياد با تعجب به نتايج تاسف بار به وجود آمده مي نگرند. در معماري تك بناها نيز افراد غير متخصص و گاه حتي متخصص تنها براي خودنمايي، جلوه فروشي و متمايز كردن بنا از ساير بناهاي مجاور از رنگ هاي ناهمگون و نامتجانس با زمينه، عملكردو شخصيت بنا و محيط اطراف استفاده مي كنند كه با گذشت زمان، نادرستي اين انتخاب ها آشكار مي شود. استفاده از رنگهاي طبيعي در شهر همان طور كه مبلمان منزل و فضاي محيط مسكوني بايد از هماهنگي و نظم در انتخاب رنگها برخوردار باشد، اجزاء تشكيل دهنده شهر نيز در صورت تبعيت از اصول تركيب و هماهنگي در رنگها فضايي مطلوب و آرامش بخش را براي شهروندان خواهد ساخت. فضاهاي سبز شهري مهمترين عنصر تامين كننده تنوع رنگ هستند، و در شكل دهي به سيماي رنگي شهر نقش اساسي دارند. رنگ مهمترين عامل در جذابيت پارك ها و فضاهاي سبز شهري است و آگاهي از كاربرد متناسب رنگها موجب نيل به مقصود خواهد شد. يكي از وظايف طراحان چشم انداز، آگاهي از دانش تركيب رنگ، روانشناسي رنگها و آشنايي با گونه هاي گياهي تامين كننده آن است. درختان و درختچه ها و پوشش گياهي بسياري را در طبيعت مي توان يافت كه با تغيير رنگ در فصول مختلف موجب تنوع در چشم اندازهاي شهري مي شوند. در تركيب رنگ گياهان در هر منظره مي توان از دو روش كلي تبعيت نمود؛ روش اول تركيب رنگهايي است كه در چرخه طيف رنگهاي مجاور يكديگرند، مثل تركيب رنگهاي قرمز، قرمز - بنفش و بنفش. در اين روش تركيب رنگ هر اندازه محيط مورد نظر وسيع تر باشد، طيف رنگي و رنگهاي مجاور انتخابي بيشتر است. برعكس با كوچك شدن محيط، رنگهاي انتخابي محدود خواهد شد. روش دوم، در تركيب رنگها، نقطه مقابل روش اول است. دراين شيوه از رنگهاي مكمل و رنگهاي مقابل يكديگر استفاده مي شود، به عنوان مثال طراح از گياهاني با رنگهاي بنفش- زرد و يا قرمز - سبز در مجاورت يكديگر استفاده مي كند. اين شيوه بيشتر در مواردي استفاده مي شود كه هدف طراح جلب توجه و نظر بينندگان به چشم انداز است. ديدگاه طراحي شهري استفاده فراوان از رنگهاي تند و متفاوت در پروفيل در و پنجره تا شيشه هاي رفلكس با رنگهاي تند و خيره كننده براي تك تك ما ملموس و آشنا اند. اين رنگها بر سردرگمي فرد در فضا مي افزايند، چرا كه هر رنگ داراي پيام و داراي بار معنايي خاصي است. زماني كه بدون توجه به معاني نهفته در رنگها از آنها استفاده شود، محيط به مكاني ناراحت كننده و ناخوشايند براي فرد بدل مي گردد. رنگ كه خود عنصري هويتي و عاملي براي تقويت خوانايي است، امروزه چنان در شهرها و محله ها به صورت تصادفي و سليقه اي به كار گرفته مي شود كه بخشهاي تازه ساز شهرهاي ايران، تفاوت چنداني با شهر مشهد ندارند. اين اغتشاش و بي نظمي و بي هويتي در همه جا يكسان است و تنها از همين جهت مي توان ميان شهرها تجانس و تشابه يافت. اين در حالي است كه هر شهر، بسته به اقليم، مصالح بومي، فناوري و منابع سليقه و فرهنگ افراد، رنگ نماها، در و پنجره ها، مبلمان شهري، كف سازي، سقف و بام اصولا تمامي عناصر شهري به رنگهاي خاصي محدود مي شود كه به نوعي شناسنامه رنگ شهر به شمار مي آيند. از كنار هم گذاشتن اين نمونه هاي رنگي مي توان پالت رنگي شهر را كرد. رنگهاي پالت رنگي شهر مطلوب در دامنه هاي مشخص و هماهنگ قرار دارند و اكثرا تناسبات رنگي با يكديگر هستند. رنگ يكي از عناصري است كه در كنار نور، بافت، فرم و شكل بر ادراك بصري افراد از محيط تاثير مي گذارد؛ اما در عين حال شايد بيش از هر مقوله ديگري در طراحي، با آن به صورت تصادفي برخورد شود. رنگها داراي وزن ادراكي اند : رنگهاي روشن سبك ترند و رنگهاي تيره سنگين تر. رنگ سياه در اين مورد استثناست وخالي بودن را القا مي كند. رنگهاي متفاوت القاء كننده مسافت و فاصله نيز هستند. رنگهاي گرم نزديك تر حس مي شوند و فضا را تنگ تر مي كنند، در حالي كه رنگهاي سرد دورترند و فضا را وسيع تر نشان مي دهند. در ضمن بايد توجه داشت كه چگونگي قرار گيري رنگها در كنار هم و نقشهاي زمينه نيز بر اين ابعاد تاثير مي گذارند. ادراك رنگي در مجموع به سه عامل بستگي داردشرايط محيطي كه رنگ در آن ديده مي شود خصوصيات سطح جسم منعكس كننده مانند بافت و توانايي آن براي جذب يا انعكاس نور،توانايي فرد براي ادراك رنگها. روان شناسان مطالعات زيادي بر روي تاثير رنگ و نور بر ادارك ما از فضا و زمان انجام داده اند. همگان از تاثير رنگ بر حس وزن سبكي و سنگيني ، دما گرمي و سردي فاصله دوري و نزديكي و ابعاد بزرگي و كوچكي آگاه اند. حتي مقياس زمان نيز در فضاهاي داراي رنگهاي مختلف، متفاوت است. براي مثال، شنوندگان سخنراني در يك سالن آبي رنگ، آن را طولاني و كسل كننده مي يابند، در حالي كه همان سخنراني در يك سالن سرخ رنگ، هيجان انگيز و كوتاه تر ارزيابي مي گردد. مجموعه اين عوامل باعث مي شود تا صرف نظر از ساير عوامل محيطي و خصوصيات فضايي، دو فضاي يكسان با تركيبات رنگي مختلف تاثيرات كاملا متفاوتي را بر ادراك انسان بگذارند. رنگ آميزي مبلمان شهري شهرهاي امروزي با پيشرفت علم و دانش و تكنولوژي همراه شده ولي در راستاي اين پيشرفت هنوز به صورت گذشته سرزندگي و هويت ديده نمي شود. يكي از عناصري كه ميتواند هويت سرزندگي و به طور كلي سامان بخشي به فضاي شهري را به عهده داشته باشد و كيفيت و كارايي زندگي را در شهر ارتقاء دهد مبلمان شهري است که در واقع مجموعه وسيعي از وسايل، اشيا، دستگاه ها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصري تلقی می شود که چون در شهر و خيابان و در کل در فضاي باز نصب شده اند و استفاده عمومي دارند، به اين اصطلاح معروف شده اند. نحوه چيدمان فضاي سبز، آرايش ساختمان ها با نماي سنتي يا يکسان، وجود درختان مناسب در يک خيابان، نحوه قرار گرفتن تيرهاي چراغ برق، باجه هاي تلفن، کيوسک هاي فروش روزنامه، ايستگاه هاي اتوبوس و مهم تر از آن حفظ نمادهاي قديمي و سنتي يک شهر که نقش موثري در افزايش روحيه اجتماعي ايفا مي کنند. در قديم هويت سنتي و قديمي شهر همواره باعث لذت بخش بودن كيفيت بصري ميشدند. مبلمان شهري نيز يكي از عناصري است كه ميتوان بوسيله ي آن هويت شهر و خوانايي شهر را بخوبي در شهرهاي امروزي تعريف كرد. البته در صورتي كه با توجه به ويژگيهاي آن بخوبي به كار برده شود. مبلمان شهري را ميتوان داراي ويژگيهايي دانست. با رعايت اين ويژگيها ميتوان به اهداف اصلي استفاده از مبلمان شهري رسيد. يكي از ويژگيها رنگ است. رنگها امروزه در شهرهاي ما به صورت گسترده به كار برده شده اند و انواع و اقسام رنگها را ميتوان در شهرها ديد. اما از رنگها در اكثر شهرهاي ايران از جمله مشهد بدون هيچ گونه برنامه ريزي استفاده شده و اصلا توجهي به همنشيني، هماهنگي، تضادها، و تركيب رنگي عناصر شهرها نشده است. به طور خاص نيز ميتوان گفت كه رنگ در مبلمان شهري، شهرهاي ما بدون هيچ ضابطه و استانداردي و بدون هيچ برنامه ي تدوين شده ي مناسبي به كار برده شده است كه نشئت گرفته از عدم توجه به رنگ آميزي مبلمان شهري است. در كنار بدون برنامه بودن ونداشتن ضابطه و استاندارد، رنگها در مبلمان شهري بدون توجه به تأثيرات بصري و رواني آنها به كار برده ميشوند. همچنين رنگهاي مختلف و ناهماهنگي را در كنار يكديگر، كه پيامد آن سردرگمي در فضا و عدم خوانايي است ميتوان مشاهده كرد و به طور كلي به كار بردن رنگهاي متفاوت و ناهماهنگ با زمينه و پالت شهر به صورت سليقه اي توسط افراد و مسئولان كه تأثير نامطلوبي بر هويت و خوانايي شهر دارد، مسائل عمده و اساسي در مواجهه با مبلمان شهري و رنگ آميزي دانست. اهميت رنگ در تقويت هويت شهري و خوانايي محيط و در ايجاد فضاهاي شهري سرزنده و شاداب و القاي حس مكان و فضا و حس وحدت در كنار مبلمان شهري در شهر حائز اهميت است و همچنين تأثيرات رواني بر روي افراد و ايجاد كيفيتهاي فضايي نيز از ضرورتهاي استفاده از رنگ در مبلمان شهري است. از نظر کارشناسان شهرسازی و معماری: رنگ به عنوان يکي از عناصر تلطيف کننده محيط مي تواند تاثيرات بسياري در هويت بخشي و خوانايي محيط به وجود آورد. بايد توجه داشت که نمي توان همه جاي شهر را به شکل يکسان و يکدست رنگ آميزي کرد. با توجه به اينکه مبلمان شهري در بيشتر کشورهاي دنيا از عناصر خواناي محيط محسوب مي شود، رنگ اين عناصر هم مي تواند جزئي از هويت و خوانايي محيط شوند. گاهي بايد برخي از عناصر مبلمان مانند سطل هاي زباله، صندوق هاي پست و کيوسک هاي تلفن به شکل واحد رنگ شوند اما الزامي براي متحد بودن رنگ بقيه عناصر وجود ندارد و شرايط فرهنگي و بافتي هر منطقه در تعيين نوع و جنس رنگ تعيين کننده است. گفتني در مورد انتخاب رنگ مناسب براي مبلمان شهر، بسيار است. به گفته بسياري از کارشناسان رنگ پيش از بافت، فرم و مواد مصرفي دريافت ميشود و به همين دليل اثرش بيشتر است. ولي در اين ميان آنچه كه ضروري است، حركت منسجم تمامي عناصر يك طرح به سوي هماهنگي با محيط است. رنگ بايد جزئي از كل فرض شود، كلي كه به سوي وحدت و يكانگي رو دارد. همچنين عامل ديگر، در گزينش رنگ، كاربرد محصول است. رنگ نبايد براي دورهاي كوتاه و تنها به قصد جلب نظر رهگذاران به كار رود. به طور مثال، ممكن است گزينش زبالهدانهايي به رنگ زرد روشن در ابتدا حتي با محيط هم هماهنگ باشد و انتخاب جالب وجسورانهاي به نظر برسد، اما به طور يقين بعد از شش ماه كه زبالهدان بارها از آدامسهاي جويده، كاغذهاي چسبناك شكلات و از اين قبيل خوراكيها پر و خالي شد و لكههاي مختلف رنگي گرد تا گرد آن را فرا گرفت، در آن انتخاب تجديد نظر ميشود. در اين باره برخي معتقدند كه وجود رنگهاي روشن بر پيكر مبلمان شهر در بسياري موارد باعث تشخيص سريع آنها از محيط ميشود و كيفيت و كميت استفاده از آنها را افزايش ميدهد. اين تفكري است كه بسياري را به گمراهي كشانده است. شهروند وظيفهشناس و مسئوولي كه تكليف خود را دربرابر محيط زندگي خويش ميداند، رنگ برايش تعيين كننده نيست. در عوض حتي با برجستهترين رنگها و ترفندهاي رنگارنگ نيز نميتوان از پرتاب زباله توسط آن كه مقيد به چيزي نيست در ميان سبزهها، خيابان و پياده رو جلوگيري كرد. شايد يكي از راههاي برخورد با اين معضل، اجراي قوانين موثرتر و ترويج فرهنگ شهرنشيني باشد، به جاي پيش افتادهترين راه، يعني تنوع رنگ محصول؛ در كنار رنگ عناصر، خود فضا نيز قابليتهاي بالايي براي تركيبهاي رنگي دارد. تشخيص يك رنگ در محيط به عواملي از جمله زمان ديدن، رنگ زمينه،رنگهاي ثابت و منابع نور طبيعي و مصنوعي بستگي دارد، قرمز و نارنجي رنگهايي هستند كه بيش از همه جلو ميآيند و به اصطلاح پيشآمدگي دارند. پرتوهاي ساطع شده از اين رنگها بر تمركز عدسي چشم تاثير ميگذارند و در شخص دوربيني ايجاد ميكنند. رنگهاي سبز و آبي، بر عكس چشم را نزديك بين ميكنند، چرا كه اين دو رنگ به عقب رفتن و عميق شدن تمايل دارند. زرد و ارغواني در اين خصوص خنثي هستند، نه پيش ميآيند و نه عقب مينشينند. به طور كلي رنگهاي گرم قرمز، صورتي، زرد و نارنجي در نخستين سالهاي زندگي انسان براي وي بسيار مهم هستند. در حالي كه در دوران بلوغ، آبي، قرمز و سبز غالب هستند. براي چيدمانهايي جسورانه و پويا، محيطهاي روشن، بهترين هستند و رنگهاي اصلي و غني در چنين فضاهاي درخشاني، بيشتر رايجند. براي محلهايي كه كارهاي فيزيكي و فكري در آن جا انجام ميشود، رنگهاي عميق و ملايم، انتخابهاي بهينه هستند. از توناليته بيشتر بايد در مناطق معتدل استفاده كرد. در مناطق استوايي، اين تدبير توفيقي به دنبال نخواهد داشت. سفيد خيره كننده است وبه سادگي كثيف ميشود. رنگ بسيار سفيد براي سطوح نبايد به كاررود. خاكستري با هر رنگي هماهنگي دارد. رنگهايي با رنگمايه كم براي محيطهاي فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهاي قويتر به منظور تاكيد و بر انگيختن به كار ميروند. ميان 16 تا 35 سالگي، رنگها دربهترين و دقيقترين وضع خود درك ميشوند. خردسالان و سالخوردگان مهارت كمتري در تفكيك و تشخيص رنگها دارند و براي سنين بالاي 55، سرعت تفكيك رنگها رو به وخامت ميگذارد. توجه به شرايط اقليمي منطقه مورد نظر براي طراحي و درك رنگهاي غالب، در گزينش رنگ بسيار موثر است. برخي از مبلمان شهري مانند كيوسك تلفن و صندوق پست از استانداردهايي براي رنگ پيروي ميكنند كه رعايت آنها الزامي است. يكي از عناصري كه ميتواند هويت سرزندگي و به طور كلي سامان بخشي به فضاي شهري را به عهده داشته باشد و كيفيت و كارايي زندگي را در شهر ارتقاء دهد مبلمان شهري است که در واقع مجموعه وسيعي از وسايل، اشيا، دستگاه ها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصري تلقی می شود که چون در شهر و خيابان و در کل در فضاي باز نصب شده اند و استفاده عمومي دارند، به اين اصطلاح معروف شده اند. نحوه چيدمان فضاي سبز، آرايش ساختمان ها با نماي سنتي يا يکسان، وجود درختان مناسب در يک خيابان، نحوه قرار گرفتن تيرهاي چراغ برق، باجه هاي تلفن، کيوسک هاي فروش روزنامه، ايستگاه هاي اتوبوس و مهم تر از آن حفظ نمادهاي قديمي و سنتي يک شهر که نقش موثري در افزايش روحيه اجتماعي ايفا مي کنند. تصور دنيايي بدون رنگ براي هيچ يك از ما ممكن نيست. در محيط شهري رنگ را همه جا مي توان ديد؛ در بدنه و نماي ساختمانها، پوشش بام، كف سازي ها، مبلمان شهري، فضا ي سبز، خودروها و حتي آسمان شهر و نيز رنگ آميزي لباس افراد كه همگي نقش مهمي در تعيين چهره رنگي شهر دارند. در جامعه ما رنگ هاي تيره و كدر، رنگ هاي غالب هستند كه مسلما شهرهاي ما را متفاوت از شهرهايي مي كند كه مردم آن تمايل به رنگ آميزي هاي تند و شاد دارند. که قطعا نیازمند بازنگری اساسی مبلمان شهری و رنگ آمیزی شهری است. نوشته:محبوبه غفوري منبع: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۸۹ رنگ یکی از جنبه های مهم زندگی شهری است. رنگ از جمله خصوصیاتی است که در کنار شکل، ابعاد، جنسیت و بافت هر شیء، حجم یا فضای آن را به ما می شناساند. در محیط شهری رنگ را همه جا می توان دید، در بدنه و نمای ساختمانها، پوشش بام، کف سازی ها، مبلمان شهری، فضای سبز، خودروها، حتی آسمان شهر و نیز رنگ آمیزی لباس افراد که همگی نقش مهمی در تعیین چهره رنگی شهر دارند. برای مثال در جامعه ما رنگ های تیره و کدر، رنگ های غالب هستند که مسلماً شهرهای ما را متفاوت از شهرهایی میکند که مردم آن تمایل به رنگ آمیزی های تند و شاد دارند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 8 لینک به دیدگاه
3lham 332 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ رنگها رنگ به دنیا زیبایی میده . و انسان را به طرفش جذب می کنه . تا حالا سعی کردی یه طرح سه بعدی طراحی را بصورت خام با همون طرح بصورت راندو شده مقایسه کنی؟ درسته قدرت ادراکت رو بالا می بره . و کاملا بعد رو احساس خواهی کرد. رنگ یعنی تمایز رنگ یعنی تفاوت رنگ یعنی ایده رنگ یعنی بیان رنگ یعنی قدمت بنظرت رنگ توی شهرسازی دیگه نشونه ی چی می تونه باشه؟؟؟ 6 لینک به دیدگاه
3lham 332 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ اگه رشتت شهرسازیه شاید درس درک و بیان محیط شهری و یا مبانی طراحی 1 و 2 رو گذروندی.!!! احتمالا می دونی شهرسازا واسه اینکه بخوان حس مکان را از یه محیط توی یه عکس نشان بدهند گاهی این کارو با رنگ انجام می دهن. هر رنگی توی شهرسازی یه نماده. سبز رو برای مکان های مذهبی و نوعی سبز رو برای شادابی استفاده می کنند . رنگ قرمز برای فضاهایی استفاده می شه که بالاترین هیجان و گاهی ازدحام حرکتی را داره. رنگ نارنجی حضور هیجانات دوران نوجوانی رو می رسونه . آبی رو واسه فضاهایی استفاده می کنیم که سرشار از آرامشه .... سفید رنگ بی هویتیه . مشکی احساس نا امنی و جرم خیزی رو القا می کنه.!!! و خیلی رنگا و معانی دیگه... اگه می خوای یه پرزانته ی خوب داشته باشی باید به رنگا توجه کنی.... اونا خیلی خوب می تونن توانایی تو رو در ادراک محیط به ناظر کار برسونن. کتاب رنگ ایتن رو بخونید و حتما داشته باشیدبدردتون می خوره. 10 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۸۹ روانشناسی و رنگ ها با همكاري برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در تست لوچر شخص مورد آزمون رنگها را به ترتیب ارجحیت انتخاب میکند. رنگی را که بیشتر ازهمه دوست دارد، در جای اول و رنگی که آخرین مرتبه را پیدا میکند در مکان هشتم قرار میدهد. مکان هشتم نشان دهنده ی کم اهمیت بودن، بی تفاوتی، و یا بیزاری شدید است.با توجه به اینکه هر رنگی در کدام مکان در ردیف رنگها قرار میگیرد، می توانیم مشخص کنیم که هر رنگ نمایانگر چه کنشی است. چرا که گرایش ذهنی به طرف رنگهای مختلف، از مطلوب ترین رنگ تا رنگ بی تفاوتی، نشان دهنده ی بازتاب های متفاوت روانی است. در تست رنگی ساده ی لوچر، رنگها هر کدام با عددی مشخص میشوند و کسانی که از این تست استفاده میکنند باید شماره ی رنگها را یاد بگیرند. رنگها دو قسمت اند: 1) رنگهای اساسی یا اصلی: آبی تیره- سبز متمایل به آبی- سرخ پرتقالی- زرد روشن 2) رنگهای کمکی: بنفش- قهوه ای- سیاه- خاکستری خنثی. رنگهای اصلی باید ارجحیت داشته باشند. چهار رنگ اصلی نمایانگر نیازهای اساسی و اصلی روانی هستند. نیاز به عشق و محبت، نیاز به خودنمایی، عمل و موفقیت و نیاز به جستجوی آینده و رسیدن به آرزوها، همه اهمیت خاص روانی دارند. پس یک شخص طبیعی و سالم این چهار رنگ را در چهار یا پنج جای اول ردیف انتخاب میکند. و این نشان عدم سرخوردگی و عقده در ذهن و زندگی شخص آزمون شونده است. معنا و مفهوم هشت رنگ: خاکستری: رنگ خاکستری در واقع رنگ بی رنگی است، نه تیره است و نه روشن، از هر نوع محرک و یا گرایش روانی رها است، خنثی است، نه عینی است و نه ذهنی، نه داخلی است و نه خارجی، نه تنش است و نه تنش زدایی. خاکستری جایی را اشغال نمیکند اما در حاشیه هست، حاشیه ای که در واقع جای فرود برای هیچ کس نیست، نفوذ نا پذیر است. کسی که رنگ خاکستری را به عنوان رنگ اول انتخاب میکند، دوست دارد که دور هر چیزی دیوار بکشد، میخواهد که بی ارتباط و بی برخورد با دیگران باقی بماند تا خودش را از هر نوع محرک و تاثیری حفظ کند، او در هیچ فعالیتی شرکت نمیکند، خود را منزوی می سازد، از شرکت مستقیم در کارهایی که بخواهد به طور مکانیکی یا به شکل مصنوعی با آنها درگیر شود، دوری میکند، حتی هنگامی که ظاهرا" در کار یا مسئله ای دخالت میکند خارج از گود می ایستد و تماشاگر خود میشود، او هرگز به شکل جدی درگیر نمیشود. آبی: رنگ آبی تیره نمایانگر آرامش کامل است. ذهنیت و مفهوم این رنگ اثر آرام کننده بر سیستم مرکزی اعصاب دارد. فشار خون و میزان دم و بازدم کاهش می یابد. بدن ، خود را با تنش زدایی و بهبودی تطبیق میدهد، لذا در بیماری و خستگی نیاز به این رنگ افزایش می یابد. آبی تیره مثل چهار رنگ اصلی، نمایانگر یک نیاز اساسی بیولوژیکی است. نیاز فیزیولوژیکی برای آرامش، و از نظر روانی، نمایانگر استغنا و در صلح و آرامش و شادمانی زیستن است. آبی رنگ صداقت و وفاداری است. طبق روایات سانسکریت کلمه ی نیلی به آبی تیره ای داده شده است که مناسب ترین محیط را برای تفکر و اندیشه به وجود می آورد. وقتی رنگ آبی برای مکان اول انتخاب میشود، یا نیاز برای آرامش، صلح، یگانگی و غنای روحی وجود دارد یا نیاز بدنی برای استراحت، تنش زدایی و بهبودی. سبز: از دیدگاه روانشناختی نمایانگر هدف و اراده در عمل است، مثل اصرار و استقامت و سرسختی در رسیدن به هدف. موجب امنیت اجتماعی و بالا بردن اعتبار و ارزش خویشتن خویش میشود.به همین دلیل شخصی که رنگ سبز را در مکان اول انتخاب میکنددر واقع میخواهد اعتماد و اعتقادش را نسبت به ارزش های خاصی که به آنها پایبند است بالا ببرد و این عمل را یا از طریق ارائه ی تصویر ایده ال و مشخصی که از خویشتن دارد و یا به وسیله ی تایید و تقدیری که از دیگران انتظار دارد، صورت میدهد . رنگ سبز به شکل سمبلیکی مشابه درخت افسانه ای کاج است با ریشه های عمیق ، پا برجا و ثابت، مسلط بر درختان دیگر با طبیعت مستقل. درک حسی آن سرسختی است و محتوی عاطفی آن فخر و غرور، و اعضای مربوط به آن ماهیچه های صاف است. رنگ سبز در واقع مبین تنش و فشاری است که هیجاناتی را که هنوز امکان بروز نیافته اند، مخفی میکند، و موجب تقویت روحیه، غرور، کف نفس، احساس برتری نسبت به دیگران، قدرت و در چنگ داشتن حوادث و یا حداقل موجب توانایی در منظم کردن و جهت دادن به آنها میشود. اما مهم تر از همه ی مسائلی که ذکر شد، شخصی که رنگ سبز را انتخاب میکند، میخواهد نظرات و اعتقاداتش را حاکم ساخته و خود را به عنوان ارائه دهنده ی اصول اساسی و غیر قابل تغییر ذی حق بداند. چنین شخصی خود را محور قرار داده و تلاش در ارشاد و راهنمایی دیگران دارد و در آرزوی تاثیر گذاردن بر دیگران است، نیازمند شناخته شدن و تثبیت، و دارای عقاید و راه و رسم خاص خود است که در مقابل موانع و مخالفت ها خود را نشان دهد. سرخ: نمایانگر رها شدن انرژی در وضعیت فیزیولوزیکی است. سرعت نبض را بالا می برد و میزان دم و بازدم را افزایش می دهد، نمایانگر نیروی حیاتی است و بنابراین به معنای تمایل و رغبت است و تمام اشکال آرزو و اشتیاق را در بر میگیرد، رنگ سرخ اصرار در بدست آوردن نتایج، رسیدن به کامیابی و موفقیت، و میل حریصانه به تمام چیزهایی است که نشانه ای از کمال در خود دارد و نمودار شدت میل به زندگی است. رنگ سرخ سمبلی از خون غالب، شعله های آتش جاودانی، فطرت و خلق و خوی آتشین و مردی است. احساس درک آن میل و رغبت ذاتی و محتوی عاطفی آن تمایل و اشتیاق و عضو مربوط به آن ماهیچه های مخطط است. کسی که رنگ سرخ را در مکان اول انتخاب میکند، درگیر فعالیت های خاص خود است که میتواند برای او کمال تجربی و نهایت زندگی را در بر داشته باشد. زرد: زرد روشنترین رنگ در تست و اثرش روشنایی، خوشرویی و شادمانی است. نشان دهنده ی نوعی آرامش و سستی است و نمایانگر تنش زدایی و انبساط است (از نظر روانشناختی، تنش زدایی یعنی رهایی از مشکلات، موانع و تعارضات زندگی) حس درک آن تندی و تیزی، محتوی عاطفی آن امیدواری و آزادی و اعضای مربوط به آن اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک است. شخصی که رنگ زرد را ترجیح میدهد ممکن است وابسته به یک گروه صنعتی باشد، اما به هر حال صنعتگری مورد توجه است. اگر رنگ زرد در مکان اول انتخاب شود، نمایانگر میل و رغبت به رهایی و امید یا انتظار شادمانی های بزرگتر است. اگر رنگ زرد طرد شود نمایانگر این است که شخص امید خود را از دست داده، از دیگران بریده و احساس تنهایی میکند. بنفش: بنفش هیجان زدگی، وسواس و اجبار رنگ سرخ و آرامش رنگ آبی را با هم ادغام میکند و به نوعی هم ذات پنداری و تعیین هویت میرسد. شخصی که رنگ بنفش را انتخاب میکند در واقع به دنبال یک ارتباط سحرآمیز و جادویی است، او نه تنها خود را فریب میدهد بلکه میخواهد توجه و علاقه ی دیگران را نیز بر انگیزاند. فردی که از لخاظ فکری به حد بلوغ و کمال رسیده است برای انتخاب آزمون، یکی از رنگ های اصلی را نسبت به بنفش ترجیح میدهد، در حالی که شخص نابالغ ازنظر فکری و احساسی رنگ بنفش را انتخاب میکند. انتخاب رنگ بنفش توسط بچه ها نمایانگر دنیای افسانه ای است که آنها در آن زندگی میکنند. قهوه ای: قهوه ای نمایانگر احساسی است که به حس های بدن مربوط است، احساسی که پیرو محسوسات و لذات نفسانی است و مستقیما" به جسم مربوط میشود. محرومیت و بی خانمانی، نداشتن جایی از آن خود برای رسیدن به آرامش، نبودن چشم انداز کوچکی از امنیت و رضایت فیزیکی، همه ی این مسائل باعث میشود که رنگ قهوه ای در مکان اول قرار گیرد. اگر رنگ قهوه ای در نیمه ی اول ردیف قرار گیرد، مخصوصا" در دو مکان اول، نمایانگر نیاز به راحتی جسمانی و رضایت نفسانی است، نیازی که ناشی از موقعیت های نابهنجار و ناراحت کننده است. این موقعیت ها ممکن است ناامنی اجتماعی، بیماری واقعی جسمانی، تعارض و کشمکش روحی و یا وجود مشکلاتی باشد که شخص خیال میکند از پس آنها بر نمی آید، علت هرچه باشد، شخص به شکل جدی تحت تاثیر قرار میگیرد و تلاش بیشتری در پیدا کردن محیطی میکند که بتواند از این رنج و کشمکش روحی خلاص شود. شخصی که رنگ قهوه ای را طرد میکند، به خاطر سرسختی و لجاجت، فردگرا است، برای او نیاز واقعی به تعلق داشتن، و وابستگی گروهی و لذات نفسانی اهمیت چندانی ندارد. سیاه: سیاه تیره ترین رنگ و در واقع به خودی خود نفی هر گونه رنگ است، رنگ سیاه نمایانگر مرزهای مطلقی است که در پشت آنها زندگی متوقف میشود. رنگ سیاه ،انهدام، نیستی و پوچی است. رنگ سیاه به مثابه ی نفی رنگ نمایانگر، چشم پوشی، تسلیم نهایی و یا انحراف است و تاثیر شدیدی بر هر رنگی که با آن هم گروه شود میگذارد و در واقع خصوصیات رنگ دیگر را بزرگ و برجسته میکند. کسی که رنگ سیاه را در مکان اول انتخاب میکند به نوعی پوچ گرایی تمایل دارد. 8 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۰ ما در حالی قدم به جهان مدرن و امروزی گذاشتهایم که بسیاری از پدیدههای این دنیا هنوز برایمان شناخته شده نیست. سهم بسیاری از شهرهای بزرگ از مدرنیته، آلودگیهای صوتی و بصری و آشفتگی ساختاری برای زندگی بشری استچون این شهرها بدون اینکه ساختار شهری را تجربه و ارتباط مناسبی میان نیازهای ساکنان و حتی سنت و فرهنگ حاکم بر آن جامعه برقرار کنند، وارد دنیایی جدید شدهاند که پیش از این هیچیک از اصول آن را تجربه نکرده بودند. به عبارت دیگر، آنقدر در تعریف ساختار زندگی شهری مرتکب اشتباه شدهایم که به نابسامانیهای اطرافمان عادت کردهایم و تصور میکنیم همه اینها از ملزومات زندگی شهرنشینی مدرن هستند و کمتر در جستوجوی چارهای برای از میان برداشتن آنها هستیم. این در حالی است که بهتدریج زمینه مناسبی را برای ابتلا به فشارهای عصبی و مشکلات روانی بهوجود آوردهایم. در سالهای اخیر، مسئولان در تلاش بودهاند، مشاغل و کارخانههایی را که با ایجاد آسیبهای زیستمحیطی و آلودگیهای صوتی سبب ایجاد اختلال در زندگی روزمره ساکنان شهرهای بزرگ میشوند به خارج از شهرها و شهرکهای صنعتی منتقل کنند، اما همچنان آلودگیهای صوتی ناشی از افزایش ترافیک وجود دارد و تدبیری برای آن اندیشیده نشده است.. اما علاوه بر انواع آلودگیهای موجود در محیط زندگی انسانها، آلودگی دیگری نیز وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته و به شکل اصولی برای از بین بردن آن اقداماتی انجام نشده است، این در حالی است که اهمیت آن در مقایسه با آلودگیهای زیستمحیطی دیگر کمتر نیست. این نوع آلودگی، همان آلودگی بصری است که با گذشت زمان، آثار و پیامدهای آن در حال افزایش است و هیچ تابلوی هشداردهندهای وجود ندارد که سطح این نوعآلودگی را در میادین بزرگ شهرها به اطلاع شهروندان برساند. مقاله زیر به تأثیر این نوع آلودگی در زندگی پرداخته است که از نظرتان میگذرد. خودروهای فرسوده، ساختمانهای قدیمی، بناهای نیمهکاره، تابلوهای تبلیغاتی و عناصر ناهماهنگ شهری که بدون در نظر گرفتن طرحی از پیش تعیین شده در معابر نصب میشوند از نشانههای آلودگی دیداری هستند همچنین نوشتههای مختلف روی دیوارها نیز از دیگر نمادهای آلودگی بصری در شهرهای بزرگ هستند که اغلب تصور میشود در مقایسه با دیگر آلودگیها عواقب کمتری دارند زیرا تاکنون هیچ مطالعهای برای بررسی تأثیر آلودگیهای دیداری بر ناهنجاری روانی، بیماریهای روحی و اختلالات رفتاری انسانها انجام نشده است. این در حالی است که بهنظر میرسد فضای پاک دیداری و مناظر زیبا میتواند نقش مهمی در رشد ویژگیهای انسانی در افراد جامعه و بهویژه کودکان داشته باشد. کارشناسان معتقدند شهرهای برخوردار از محیط بصری مطلوب قادرند تا با وسعت بخشیدن به تجربه زیباشناختی شهروندان، موجبات ارتقای تصویر ذهنی جامعه از خویش و تقویت غرور مدنی آنان را فراهم ساخته و با اعتلا بخشیدن به وجهه شهر در سطح ملی و بینالمللی، توان رقابتی شهر را برای جذب هر چه بیشتر سرمایه و اقشار خلاق تقویت نماید. بسیاری از کلانشهرهای کشور از نظر بصری زیبا نیستند. ساختمانهای بد قواره در کنار خیابانهایی که لبالب از ماشین و آدمهاست. شهرها از نظر بصری، دچار اغتشاشی است که باید با بهرهگیری از هنرهای بصری مختلف و توجه به رنگآمیزی و نقش گیاهان و درختان، سامانی یابد. اغلب شهرهای ما بیشتر خاکستری رنگ هستند. عناصر رنگی در شهرهای ایران شاید سیمای رنگارنگ زبالههایی باشد که در همه محیطهای شهر و کنار جادهها خودنمایی میکنند. هوای خاکستری شهرهای بزرگ، پلها و ساختمانهای سیمانی و درختانی که از فرط آلودگی هوا سبزیشان رنگ باخته است مجالی برای عرضاندام رنگ در شهرها باقی نمیگذارد. رنگ بهعنوان یکی از مهمترین عناصر بصری میتواند نمودی فعال و تأثیرگذار در منظر عمومی یک شهر داشته باشد. با این همه ضوابط و اصول مرتبط با کاربرد رنگ در شهر مدون نشده و این بخش از زیباسازی شهرها بر پایه سلیقههای مدیران و کارشناسان هدایت میشود. آلودگی بصری که در سطح شهرها دیده میشود در دراز مدت انسان را دچار پریشانی ذهنی و بیماری روحی میکند. شما در خیابانهای شهر با انواع و اقسام تصاویر تبلیغاتی روبهرو هستید و هر روزه آنها را در ذهن خود مرور میکنید. اما از این موضوع آگاه نیستید که این تصاویر باعث آشفتگی ذهن شده و تمرکز فکری افراد را کاهش میدهند. آلودگی بصری و صوتی که در شهرها شاهد آن هستیم یکی از دلایل اصلی کاهش راندمان کاری در میان شهروندان است. به عبارت بهتر بسیاری از برخوردها و مشاجرات که در شهر صورت میگیرد، تحتتأثیر سوءآلودگیهای شهری بهویژه صوتی و بصری است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا، تبلیغات شهری و تصاویر موجود در خیابانها براساس اصول شهرسازی تنظیم شده و هر محله براساس بافت شهری تبلیغات خاص خود را دارد. حتی رنگبندی ساختمانها نیز معیاری خاص برای خود دارد. در حقیقت ساختمانسازی و به تبع آن تبلیغات محلههای شهری در این کشورها قاعدهمند است. بر این اساس باید برای تبلیغات محیطی، برنامه منجسم و متمرکز در نظر گرفته شود تا از آلودگیهای بیشتر بصری جلوگیری شود. همچنین عواملی مانند معنای اجتماعی یک قسمت از شهر، نقش و وظیفه آن، سابقه تاریخی یا حتی نام آن را بر نمایانی شهر و بر تصویری که افراد از شهر در ذهن خود ایجاد میکنند، مؤثر میدانند. برای نمونه در شهر مسکو اغلب میادین خیابانها و... تندیس شخصیتهای علمی فرهنگی یا به نمادهای محلی مزین است. برای ایجاد تغییر و تأثیر در فرم شهر، هنر میتواند به مثابه ابزاری کارآمد به خدمت گرفته شود و فرم را شکل دهد تا شهر بهگونهای زیبا جلوه کند. شاید بتوان گفت کاربرد هنر در فرایند شکلگیری کالبد یکی از دلایلی است که مکان و کالبدی زیبا و فرحبخش بهنظر آید و کالبد دیگری غیرزیبا و آزاردهنده جلوه کند. شاید با این استدلال بتوان به این سؤال اساسی پاسخ داد که چگونه است حضور در برخی از فضاهای شهری (برای مثال میدان نقش جهان اصفهان) توأم با احساس لذت و آرامش است و حضور در فضایی دیگر خستهکننده است. در آن احساس غرور، لذت و آرامش میکنیم و در دیگری احساس کسالت، ناآرامیو تلاطم. آیا کالبدی که در میدان نقش جهان هنرمندانه توسط آفرینندهای خلاق و با ذوق بر زمین نقش بسته بر این حس دامن نمیزند؟ و به ابداع اثر هنری بیبدیل میرسد. نحوه استقرار بافتهای شهری، شکل و فرم فضاهای شهری، میادین، پارکها، نماهای بیرونی کوچهها، خیابانها، ساختمانها، طراحی علائم شهری، طراحی شبکههای ارتباطی، طراحی ایستگاههای مترو و اتوبوس و بالاخره گرافیک شهری، همه و همه، در قالب هنر و فعالیتهای هنری قابل طرح و بررسی است، هنر با ساخت و فیزیک شهر ارتباط دارد و بیتوجهی به هنر از عوامل مهم ایجاد ناهنجاری بصری در سطح شهرهاست. وجود فیزیک و کالبد نامناسب و ناهنجار در ایجاد ناهنجاریهای رفتاری در میان افراد جامعه نقش مهمیدارد، زیرا فضا و محیط بر رفتار ساکنان خود تأثیر میگذارد، محیط و کالبد برخی الگوهای رفتاری و نقشهای اجتماعی نوین را به ساکنان خود تحمیل میکند و برخی رفتارهای موجود را تقویت و برخی دیگر را تضعیف میکند. در کشور عزیز ما ایران، وضعیت شهرها بهگونهای است که شهروندان بناچار باید خود را با شرایط حاکم بر شهرها هماهنگ کنند؛ چرا که اساسا این شهرها، با نگاه شهروندمداری ساخته نشدهاند، بنابراین محیطی که میتوانست زمینه مناسبی را برای زندگی بهتر شهروندان بهوجود آورد، شرایط نامساعدی را برای برآورده ساختن نیازهای انسانها بهوجود آورده است. اگرچه ما چندان متوجه آلودگیهای بصری نمیشویم و به آنها عادت کردهایم، اما این مسئله به این معنی نخواهد بود که آلودگیها نیز با گذشت زمان اثرات نامطلوب خود بر جسم و روح شهر و شهروندان را از دست دادهاند. وقتی چند ساعتی در خیابانها قدم میزنیم و به خانه برمیگردیم، خسته هستیم این خستگیها میتواند ناشی از تأثیر آلودگیهایی باشد که از راه چشم منتقل میشوند. المانهای زاید شهری، ضایعات فلزی و... است که گاهی در معابر و نمای بیرونی ساختمانها دیده میشوند و نوعی بینظمی را در شهر بهوجود میآورند. بهنظر میرسد مدیران شهری باید ایجاد آرامش بصری و نشاط شهروندان را بهعنوان یکی از اهداف مهم در اجرای پروژههای شهرسازی مورد توجه قرار دهند تا بتوانند میزان آلودگیهای دیداری را که اغلب نادیده گرفته میشوند، را به میزان قابلتوجهی کاهش دهند. اما بسیاری از کارشناسان نیز بر این باورند که داشتن شهری عاری از هرگونه آلودگی دیداری و شنیداری علاوه بر اجرای طرحهای جامع که با هدف نظارت بر تبلیغات و معماری شهری و همچنین حذف المانهای زاید شهری انجام میشود به آموزش همگانی شهروندان نیاز دارد. اگر افرادی که ساکن شهرها هستند نخواهند یا به هر علتی نتوانند در این زمینه همکاری داشته باشند، بدیهی است که نمیتوان شهرنشینی مدرن را تجربه کرد و در این شرایط بدون اینکه خود متوجه شده باشیم میان آشفتگیها و آلودگیهایی که محیط اطرافمان را فرا گرفتهاند، در حرکت به سوی توسعه و پیشرفت با شکست مواجه خواهیم شد. تابلوهای تبلیغاتی در دهه اخیر، عدهای فرصت طلب با سوءاستفاده از سکوت شهروندان در برابر آلودگیهای صوتی، آلودگیهای بصری را نیز به مجموعه آلودگیهایی که امروزه زندگی شهری را تحتالشعاع خود قرار داده است، اضافه کردهاند. آنها با استفاده از شیوههای تبلیغاتی مختلف، ناآرامیهای دیداری زیادی را در شهرهای بزرگ بهوجود آوردهاند. نوشتههای تبلیغاتی در کنار تابلوهای بزرگ سر در شرکتها، سازمانها و فروشگاهها و همچنین آگهیهای تبلیغاتی مختلفی که روی در و دیوار و بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی نصب میشوند در بلندمدت سبب خستگی و آزار چشم شده و در نتیجه به روان انسانها صدمه میزنند. بهنظر میرسد انگیزههای مادی سبب نادیده گرفته شدن هویت فرهنگی و انسانی شهروندان شده است، هماکنون حجم قابل توجهی از فضای شهری در اختیار تبلیغات قرار دارد، این درحالی است که اگر شیوههای تبلیغاتی مختلف بهصورت اصولی و قانونمند انجام شده و تبلیغات ساماندهی شود، آرامش روحی شهروندانی که بهناچار هر روز از کنار این آلودگیهای دیواری عبور میکنند، افزایش مییابد. از آنجاییکه صنعت تبلیغات در کشور، صنعت جدید و نوپایی است، هیچگونه مطالعهای از نظر شکل، ابعاد و محل استقرار تبلیغات و حتی شرکتهای تبلیغاتی انجام نشده است. بهطور کلی ما انسانها آنقدر که به گوش و صداهای ناهنجار محیطی حساس هستیم، بهچشم و آلودگیهای بصری اهمیت نمیدهیم و در حقیقت آنها را نادیده گرفتهایم. در حالیکه تمامی آنچه در اطراف ما دیده میشود بهطور ناخودآگاه تأثیرات مثبت و منفی در ما خواهند داشت. اگر با دقت به تابلوها و علائم راهنمایی و رانندگی و چگونگی نصب آنها در کنار تابلوهای تبلیغاتی نگاه کنیم، هیچ نوع هماهنگی را در میان آنها نخواهیم یافت، بلکه نوعی ناهماهنگی، تکرار و بینظمی در بین آنها وجود دارد که سبب از دست دادن ارزش و جایگاه واقعی آنها شده است. در میان ازدحام و شلوغی، چشم چیزی را نمیبیند و در حقیقت در بسیاری از مواقع بهعلت آلودگیهایی که سبب آزار چشم میشود، با نوعی نابینایی دیداری از کنار آنها عبور میکند. امروزه با توجه به گسترش تبلیغات و تنوع تابلوها و آگهیهای تجاری در سطح شهر، مردم با موجی از ابهامات مواجه شدهاند که وجود یک سیستم قانونمند و علمی میتواند بسیاری از مشکلات ناشی از آن را از میان بردارد و محیط مناسبی را برای زندگی انسانها بهوجود آورد؛ گرافیستها و طراحان محیطی در دستیابی به چنین اهدافی نقش بسیار مهمی را بهعهده دارند. در قرن چهارم پیش از میلاد برای نخستین بار زیباسازی محیطی بهعنوان یکی از اهداف مورد توجه در رفع نیازهای شهرسازی و زیباهای دیداری شهری در اروپا مورد توجه قرار گرفت که نتایجآن را میتوان در نقاشیهای دیداری، تابلوهای نصب شده در میادین، مجسمهها و... در شهرهای بزرگ مشاهده کرد که از آثار هنرمندان حوزه شهرسازی است. با دستیابی انسانها به فناوریهای نوین در حوزه صنعت و فناوری، معرفی این دستاوردها به انسانهایی که کاربران این نوع فناوریها هستند بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و به این ترتیب با فعال شدن صنعت تبلیغات، تحولات جدیدی در زیباسازی شهری بهوجود آمد. بیش از نیمی از اوقات مردم ساکن شهرها در محل کار، اطراف محل زندگی، اماکن تفریحی و... سپری میشود و چشم انسان در چنین مکانهایی باید حداقل 3 برابر شرایط عادی و معمولی انرژی صرف کند. ناهماهنگی تابلوهای شهری، ساختار سازهها و موضوع طرحهای تابلوهای تبلیغاتی و همچنین عدموجود هماهنگی در ساختار تبلیغاتی محیطی سبب سردرگمی دیداری و خستگی چشم میشوند. آیا برای افرادی که هیچ اطلاعاتی درباره علوم و مفاهیم اولیه واژههای دیداری تبلیغاتی ندارند، این تبلیغات مؤثر است یا اینکه تنها سبب خستگی بیشتر او پس از ساعتها کار روزانه میشود. بهنظر میرسد شهروندانی که مخاطبان اصلی پیامهای تبلیغاتی هستند نیز در برخورداری از محیطی آرام و مواجهه با تصاویر و هنرهای صحیح و اصولی دیداری حقی دارند که اغلب نادیده گرفته شده است. اگر در تابلوهای تبلیغات شهری ضوابط مشخصی وجود نداشته باشد، بهتدریج آرامش و زیبایی محیط کاهش یافته و پدیدههای نوظهوری مانند آلودگیهای دیداری بیش از پیش زندگی ما انسانها را در معرض تهدید خود قرار خواهد داد. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که تابلوهای تبلیغاتی و محیطی لازمه زندگی شهری است که در استفاده از آنها باید تناسب تابلو را از نظر مکان نصب یا اندازه، سطح کیفی و نوع طراحی با کاربرد آن مورد توجه قرار داد تا بتواند به محیط زیبایی بخشیده و آزردگی دیداری به همراه نداشته باشد. تبلیغات شهری در شهر تهران سابقهای 140ساله دارد. تا آن زمان نصب تابلو رواج نداشت و اگر در جایی تابلویی نصب میشد، بیشتر بهصورت کتیبه بود. متخصصان علوم ارتباط محیطی براین باورند که یکی از مهمترین علل افزایش آلودگیهای دیداری در کشور ما این است که در ایران ما ابزار درستی برای معرفی فعالیتهای خود نداریم. در حالی که در کشورهای پیشرفته برای انتقال پیام فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی از ابزارهایی مانند، ایستگاههای پیامرسانی محیطی یا رسانههای ارتباطی محلی استفاده میشود و پیامدهای مربوط به فعالیتهای کوچک و بزرگ از این طریق به اطلاع شهروندان رسانده میشود. کودکی که در چنین محیطی متولد میشود، از کودکی با این بینظمیها و آشفتگیها آشنا شده و ناخودآگاه از آنها تأثیر میپذیرد و چنین تصور میکند که زیبایی همین است، تابلوهای تبلیغاتی موضوع مهمی است که اگر قوانین مشخصی بر آن حاکم نباشد، بهعنوان یکی از مهمترین علل افزایش آلودگیهای دیداری میتواند پیامهای نامطلوبی را در زندگی شهرنشینی به همراه داشته باشد که مقابله با آنها بهمراتب دشوارتر از ایجاد زمینهای مناسب برای کاهش آلودگیهای بصری خواهد بود. منبع: مرکز تحقیقات و پیشگیری از سوانح دانشگاه شهید بهشتی 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ رنگ يكي از جنبه هاي مهم زندگي شهري است. رنگ از جمله خصوصياتي است كه در كنار شكل ، ابعاد ، جنسيت و بافت هر شيء ، حجم يا فضاي آن را به ما مي شناساند. در بيشتر موارد نخستين چيزي كه بيننده در مورد يك شكل شناسايي مي كند ، رنگ است. تصور دنيايي بدون رنگ براي هيچ يك از ما ممكن نيست . در محيط شهري رنگ را همه جا مي توان ديد ؛ در بدنه و نماي ساختمانها ، پوشش بام ، كف سازي ها ، مبلمان شهري ، فضا ي سبز ، خودروها و حتي آسمان شهر و نيز رنگ آميزي لباس افراد كه همگي نقش مهمي در تعيين چهره رنگي شهر دارند. براي مثال در جامعه ما رنگ هاي تيره و كدر ، رنگ هاي غالب هستند كه مسلما شهرهاي ما را متفاوت از شهرهايي مي كند كه مردم آن تمايل به رنگ آميزي هاي تند و شاد دارند. رنگ ها نه فقط از نظر زيبايي بخشيدن به دنياي اطراف ما اهميت دارند ، بلكه تاثيرات عاطفي - رواني قوي نيز بر اشخاص مي گذارند . رنگها تعابير رواني مختلفي دارند و همان طور كه در قبل نيز بحث شد ، مي توان خصوصيات افراد يا جامعه را از روي رنگهايي كه استفاده مي كنند و دوست دارند ، شناسايي كرد. از اين جهت رنگ ابزار مهمي در جهت هدايت و القاي حالات رواني خاص به افراد و جوامع است . فضاهاي تيره و ناهمگون ، افراد را دچار افسردگي و فشارهاي رواني ناخواسته مي كند ، در حالي كه خود افراد نيز از دلايل واقعي آن با خبر نيستند. از رنگ مي توان در طراحي فضا بهره فراون برد . رنگ به كاهش خستگي و برانگيختن چشم كمك مي كند . رنگها زمينه متنوعي از فضاها ( كنتراست ها ) را در ساعات مختلف روز پديد آورده و در هر ساعت ، سايه روشنهاي جديدي به وجود مي آورند و فضا را متنوع و سرزنده مي كند. ضمن اين كه با استفاده از رنگ مي توان به فضا يكپارچگي و وحدت بخشيد يا آن را متمايز و قابل شناسايي نمود. جالب اين كه اين استفاده معمولا هزينه خاصي را به سازنده و استفاده كننده تحميل نمي كند . رنگها معاني نمادين دارند و حتي در تصورات ذهني ما نيز هر بنا با رنگهاي خاصي تداعي مي شود. مثلا رنگهاي فيروزه اي و آبي ياد آور بناهاي مذهبي و مساجد هستندو يا با ديدن رنگهاي تند و شاد به ياد فضاهاي كودكانه مي افتيم . رنگهاي مختلف مي توانند ياد آور آرمانها ، معاني و وقايع خاص باشند. براي مثال رنگهاي سبز تيره و سياه براي مراسم عاشورا و رنگهاي زرد ، سرخ ، نارنجي ياد آور فصل پاييز و آغاز مدارس است كه هر يك چهره متفاوتي به فضاي شهر مي دهند. رنگ در شهرهای قدیم در بناها و فضاهاي قديم ، رنگهاي طبيعي مصالح محلي كه بناها به وسيله آنها ساخته مي شد ، به شهر چهره اي هماهنگ و همگون مي داد و با روحيه ، اقليم و فرهنگ مردم نيز بيشتر مطابقت مي كرد به اين ترتيب رنگ هر شهر تثبيت شده بود و جنبه اي از هويت آن محسوب مي شد. بنابراين ، با وجود تفاوت در مقياس و عملكردها ، نوعي وحدت كلي بر سراسر شهر حاكم بود . هر شهر هويت رنگي خاص داشت . در اين شهرها ، بناهاي شاخص شهري به ويژه بناهاي مذهبي با تزئينات كاشي فيروزه اي رنگ در زمينه خاكي خود مي درخشيدند و خود را متمايز مي كردند . شهرهاي كويري ، با آسمان آبي ، درختان سبز و بناهاي خاكي و گنبدهاي فيروزه اي رنگ ، تصويري چشم نواز در ذهن وخاطر هر بيننده اي حك مي نمودند . تجربه حركت در چنين فضاهاي شهري به دليل وحدت آن ، آرامش بخش و به دليل تنوع رنگي به جا و حساب شده سرزنده و متنوع بود . رنگ در شهر های امروز... بر عكس در شهرهاي امروز ما ، استفاده از رنگ به معضلي بدون پاسخ تبديل شده كه سازندگان ، معماران و طراحان ومردم عادي را به استفاده بي فكر و كوركورانه از رنگ كشانده است . شهرهاي ما يك بوم رنگي بي هويت و مغشوش هستند كه تنها موجب افسردگي روان پريشي و عصبيت افراد جامعه مي شوند . در جامعه ما حساسيت افراد نسبت به فضا از ميان رفته و افراد فاقد نگرشي منسجم در مورد چگونگي نمود فضاها هستند . در نتيجه با فضاها به صورت انفعالي برخورد شده و اجازه داده مي شود كه سرعت زندگي روزمره و وقايع ، ما را به دنبال خود بكشد ! ما با مسائل مهم فضاهايمان از جمله رنگ به صورت مقطعي و موردي برخود مي كنيم. در شهرهاي ما هيچ گونه اصول و مباني مدوني براي محيط هاي شهري وجود ندارد تا محيط ، اقليم و فرهنگ مان و بر اساس اصول و طراحي رنگ بتوان مديران و طراحان و حتي مردم را در انتخاب رنگهاي مناسب براي محيط زندگي شان هدايت كرد. شهرهاي امروز ما نيازمند نگرشي جامع نسبت به مسئله رنگ هستند تا در كنار ساير مسايل شهري ، رنگ نيز طراحي شده و سازماندهي يابد. در نتيجه در فضاهاي شهري با نوعي اغتشاش رنگي مواجهيم . رنگهايي كه نه مكمل يكديگرند و نه از قانون رنگي خاصي پيروي مي كنند. رنگ وسيله اي براي خودنمايي شده است. توجه به جنبه هاي عملكردي و فيزيكي رنگ بدون توجه به ابعاد و تاثيرات رواني آن باعث آزاردهنده بودن رنگهاي به كار رفته در محيط مي شود . مديران از افراد غير متخصص در طراحي و تجهيز فضاهاي شهري استفاده مي كنند و سپس با وجود صرف هزينه وانرژي زياد با تعجب به نتايج تاسف بار به وجود آمده مي نگرند. در معماري تك بناها نيز افراد غير متخصص و گاه حتي متخصص تنها براي خودنمايي ، جلوه فروشي و متمايز كردن بنا از ساير بناهاي مجاور از رنگ هاي ناهمگون و نامتجانس با زمينه، عملكردو شخصيت بنا و محيط اطراف استفاده مي كنند كه با گذشت زمان ، نادرستي اين انتخاب ها آشكار مي شود. ديدگاه طراحي شهري استفاده فراوان از رنگهاي تند و متفاوت در پروفيل در و پنجره تا شيشه هاي رفلكس با رنگهاي تند و خيره كننده براي تك تك ما ملموس و آشنا اند . اين رنگها بر سردرگمي فرد در فضا مي افزايند ، چرا كه هر رنگ داراي پيام و داراي بار معنايي خاصي است. زماني كه بدون توجه به معاني نهفته در رنگها از آنها استفاده شود ، محيط به مكاني ناراحت كننده و ناخوشايند براي فرد بدل مي گردد . رنگ كه خود عنصري هويتي و عاملي براي تقويت خوانايي است ، امروزه چنان در شهرها و محله ها به صورت تصادفي و سليقه اي به كار گرفته مي شود كه بخشهاي تازه ساز شهرهاي كويري يا شهري در حاشيه درياي خزر ، تفاوت چنداني با شهر تهران ندارند . اين اغتشاش و بي نظمي و بي هويتي در همه جا يكسان است و تنها از همين جهت مي توان ميان شهرها تجانس و تشابه يافت ! اين در حالي است كه هر شهر ، بسته به اقليم ، مصالح بومي ، فناوري و منابع سليقه و فرهنگ افراد ، رنگ نماها ، در و پنجره ها ، مبلمان شهري ، كف سازي ، سقف و بام اصولا تمامي عناصر شهري به رنگهاي خاصي محدود مي شود كه به نوعي شناسنامه رنگ شهر به شمار مي آيند. از كنار هم گذاشتن اين نمونه هاي رنگي مي توان پالت رنگي شهر را كرد. رنگهاي پالت رنگي شهر مطلوب در دامنه هاي مشخص و هماهنگ قرار دارند و اكثرا تناسبات رنگي با يكديگر هستند. رنگ يكي از عناصري است كه در كنار نور ، بافت ، فرم و شكل بر ادراك بصري افراد از محيط تاثير مي گذارد ؛ اما در عين حال شايد بيش از هر مقوله ديگري در طراحي ، با آن به صورت تصادفي برخورد شود. رنگها داراي وزن ادراكي اند : رنگهاي روشن سبك ترند و رنگهاي تيره سنگين تر . رنگ سياه در اين مورد استثناست وخالي بودن را القا مي كند. رنگهاي متفاوت القاء كننده مسافت و فاصله نيز هستند . رنگهاي گرم نزديك تر حس مي شوند و فضا را تنگ تر مي كنند ، در حالي كه رنگهاي سرد دورترند و فضا را وسيع تر نشان مي دهند . در ضمن بايد توجه داشت كه چگونگي قرار گيري رنگها در كنار هم و نقشهاي زمينه نيز بر اين ابعاد تاثير مي گذارند. ادراك رنگي در مجموع به سه عامل بستگي دارد : 1- شرايط و محيطي كه رنگ در آن ديده مي شود. 2- خصوصيات سطح جسم منعكس كننده مانند بافت و توانايي آن براي جذب يا انعكاس نور . 3- توانايي فرد براي ادراك رنگها. روان شناسان مطالعات زيادي بر روي تاثير رنگ و نور بر ادارك ما از فضا و زمان انجام داده اند. همگان از تاثير رنگ بر حس وزن ( سبكي و سنگيني ) ، دما ( گرمي و سردي ) ، فاصله ( دوري و نزديكي ) و ابعاد ( بزرگي و كوچكي ) آگاه اند. حتي مقياس زمان نيز در فضاهاي داراي رنگهاي مختلف ، متفاوت است. براي مثال ، شنوندگان سخنراني در يك سالن آبي رنگ ، آن را طولاني و كسل كننده مي يابند ، در حالي كه همان سخنراني در يك سالن سرخ رنگ ، هيجان انگيز و كوتاه تر ارزيابي مي گردد . مجموعه اين عوامل باعث مي شود تا صرف نظر از ساير عوامل محيطي و خصوصيات فضايي ، دو فضاي يكسان با تركيبات رنگي مختلف تاثيرات كاملا متفاوتي را بر ادراك انسان بگذارند. استفاده از رنگهاي طبيعي در شهر همان طور كه مبلمان منزل و فضاي محيط مسكوني بايد از هماهنگي و نظم در انتخاب رنگها برخوردار باشد ، اجزاء تشكيل دهنده شهر نيز در صورت تبعيت از اصول تركيب و هماهنگي در رنگها فضايي مطلوب و آرامش بخش را براي شهروندان خواهد ساخت. فضاهاي سبز شهري مهمترين عنصر تامين كننده تنوع رنگ هستند ، و در شكل دهي به سيماي رنگي شهر نقش اساسي دارند. رنگ مهمترين عامل در جذابيت پارك ها و فضاهاي سبز شهري است و آگاهي از كاربرد متناسب رنگها موجب نيل به مقصود خواهد شد. يكي از وظايف طراحان چشم انداز ، آگاهي از دانش تركيب رنگ ، روانشناسي رنگها و آشنايي با گونه هاي گياهي تامين كننده آن است. درختان و درختچه ها و پوشش گياهي بسياري را در طبيعت مي توان يافت كه با تغيير رنگ در فصول مختلف موجب تنوع در چشم اندازهاي شهري مي شوند . در تركيب رنگ گياهان در هر منظره مي توان از دو روش كلي تبعيت نمود ؛ روش اول تركيب رنگهايي است كه در چرخه طيف رنگهاي مجاور يكديگرند ، مثل تركيب رنگهاي قرمز ، قرمز - بنفش و بنفش . در اين روش تركيب رنگ هر اندازه محيط مورد نظر وسيع تر باشد ، طيف رنگي و رنگهاي مجاور انتخابي بيشتر است . برعكس با كوچك شدن محيط ، رنگهاي انتخابي محدود خواهد شد. روش دوم ، در تركيب رنگها ، نقطه مقابل روش اول است. دراين شيوه از رنگهاي مكمل و رنگهاي مقابل يكديگر استفاده مي شود ، به عنوان مثال طراح از گياهاني با رنگهاي بنفش- زرد و يا قرمز - سبز در مجاورت يكديگر استفاده مي كند. اين شيوه بيشتر در مواردي استفاده مي شود كه هدف طراح جلب توجه و نظر بينندگان به چشم انداز است. منابع و ماخذ : 1- ايتن ، يوهانس ، عناصر رنگ ايتن ، ترجمه دكتر حسن ملجائي ، انتشارات دانش تايپ ، 1978 2- سيد صدر ، سيد ابوالقاسم ، معماري ، رنگ و انسان ، نشر آثار انديشه ، تهران ، 1380 . 3- حسينيون ، سولماز ، رنگ در شهر ، از ديدگاه طراحي شهري ، ماهنامه شهرداري ها ، 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ رنگ در شهر از ديدگاه طراحي شهري (1) نويسنده: سولماز حسينيون (2) همه کس، از کارشناس و متخصص گرفته تا شهروند ساده و عادي، از وضعيت نا به سامان شهرهايمان ناراضي اند، عناصر ناهمگون و ناهنجار گوناگوني در کنار هم به اغتشاشات محيط دامن مي زنند. يکي از مهم ترين اين عناصر، که به ندرت به صورتي آشکار با آن توجه مي شود، رنگ است. رنگ بر خلاف فرم، حجم، نما و يا کف سازي، در لايه اي پنهان قرار دارد و بسياري از ما هنگام طراحي يک فضا، شهر يا حتي بنا، کم تر به تأثيرات رواني آن مي انديشيم. در آيين نامه ها و ضوابط طراحي هم کم تر به مقوله ي رنگ پرداخته مي شود. انتخاب رنگِ بناها و عناصر فضاهاي شهري اغلب به سليقه ي پيمانکار، صاحب ملک، مأمور خريد و يا اجناس موجود در بازار و حتي تصادف يا اتفاق واگذار مي شود. اين موضوع به تازگي حتي عناصري از شهر را نيز که قاعدتاً داراي شناسه هاي رنگيِ خاص و استاندارد هستند، در بر مي گيرد. از جمله اين هاست شيرهاي قرمز آتش نشاني که هر قطعه ي آن ها را به رنگي درآورده اند، و يا جداول خيابان و صندوق هاي پُست که هر روز رنگ جديدي به خود مي گيرند. از سوي ديگر، بر خلاف گذشته که افراد سعي در فروتني و درون گرايي داشتند و اين موضوع در سادگي و بي پيرايه بودنِ نماي بناهايشان (چه از ديد طرح و انتخاب مصالح، و چه رنگ آميزي) ديده مي شد، امروزه همه به دنبال تشخيص و تفاخر بيش تر هستند. استفاده ي فراوان از رنگ ها تند و متفاوت در پروفيل درها و پنجره ها تا شيشه هاي رفلکس با رنگ هاي تند و خيره کننده براي تک تک ما ملموس و آشنايند. اين رنگ ها بر سر درگمي فرد در فضا مي افزايند، چرا که هر رنگ داراي پيام و داراي بار معنايي خاصي ست. زماني که بدون توجه به معاني نهفته در رنگ ها از آن ها استفاده شود، محيط به مکاني ناراحت کننده و ناخوشايند براي فرد بدل مي گردد. رنگ که خود عنصري هويتي و عاملي براي تقويت خوانايي ست، امروزه چنان در تمام شهرها و محله ها به صورت تصادفي و سليقه اي به کار گرفته مي شود که بخش هاي تازه ساخت شهري کويري و يا شهري در حاشيه ي درياي مازندران، تفاوت چنداني با شهر تهران ندارد. اين اغتشاش و بي نظمي و بي هويتي در همه جا يکسان است و تنها از همين جنبه مي توان ميان شهرهايمان تجانس و تشابه يافت! اين در حالي ست که در هر شهر، بسته به اقليم، مصالح بومي، فناوري و منابع تأمين مصالح و سليقه ها و فرهنگ افراد، رنگ نماها، در و پنجره ها، مبلمان شهري، کف سازي، سقف و بام بناها و اصولاً تمامي عناصر شهري به رنگ هاي خاصي محدود مي شود که به نوعي شناسنامه ي رنگي آن شهر به شمار مي آيد. از کنار هم گذاشتن اين نمونه هاي رنگي مي توان پالت رنگي شهر را تهيه کرد. رنگ هاي پالت رنگي شهر مطلوب در دامنه اي مشخص و هماهنگ قرار دارند و اکثراً داراي تناسبات رنگي با يکديگرند. زماني که اين پالت رنگي تعداد نامحدود و نامشخصي رنگ را که بي هدف و از جاهاي مختلف در کنار هم جمع شده اند در بر مي گيرند، مانند شهرهاي ما و به ويژه در بخش هايي که به تازگي ساخته شده اند، به سرعت مي توان اين اغتشاش و بي نظمي را تشخيص داد و براي اصلاح و بهبود و هدايت نظام رنگي شهر اقدام کرد. رنگ يکي از عناصر است که در کنار نور، بافت، فرم و شکل بر ادراک بصري افراد از محيط تأثير مستقيم مي گذارد؛ اما در عين حال شايد بيش از هر مقوله ي ديگري در طراحي، با آن به صورت تصادفي برخورد مي شود. رنگ ها داراي وزن ادراکي اند: رنگ هاي روشن سبک ترند و رنگ هاي تيره سنگين تر. رنگ سياه در اين مورد استثناست و خالي بودن را القا مي کند. رنگ هاي متفاوت القا کننده ي مسافت و فاصله نيز هستند. رنگ هاي گرم نزديک تر حس مي شوند و فضا را تنگ تر مي کنند، در حالي که رنگ هاي سرد دورترند و فضا را وسيع تر نشان مي دهند. در ضمن بايد توجه داشت که چگونگي در کنار هم قرار گرفتن رنگ ها و نقش ها زمينه نيز به اين ابعاد تأثير مي گذارند. ادراک رنگي در مجموع به سه عامل بستگي دارد: 1- شرايط و محيطي که رنگ در آن ديده مي شود. 2- خصوصيات سطح جسم منعکس کننده، مانند بافت و توانايي آن براي جذب يا انعکاس نور. 3- توانايي فرد براي ادراک رنگ ها. روان شناسان مطالعات فراواني روي تأثير رنگ و نور بر ادراک ما و فضا و زمان انجام داده اند. همگان از تأثير رنگ بر حس وزن (سبکي و سنگيني)، دما (گرمي و سردي)، فاصله (دوري و نزديکي) و ابعاد (بزرگي و کوچکي) آگاه اند. حتي مقياس زمان نيز در فضاهاي داراي رنگ هاي مختلف، متفاوت است. براي مثال، شنوندگان سخنراني در يک سالن آبي رنگ، آن را طولاني و کسل کننده مي يابند؛ در حالي که همان سخنراني در يک سالن سرخ رنگ، هيجان انگيز و کوتاه تر ارزيابي مي گردد (پورتر و ميکليدس، 1976، ص 14). مجموع اين عوامل باعث مي شود تا صرف نظر از ديگر عوامل محيطي و خصوصيات فضايي، دو فضاي يکسان با ترکيبات رنگي مختلف، تأثيرات کاملاً متفاوتي را بر ادراک انسان بگذارند. رنگ قرمز شديداً بر دستگاه عصبي تأثير مي گذارد و موجب افزايش فشار خون ضرباهنگ تنفس و ضربان قلب مي شود. اين در حالي ست که رنگ آبي تأثير کاملاً برعکس دارد. يکي از بررسي هايي که در نروژ انجام گرفت، مشخص ساخت که مردم در اتاق آبي رنگ درجه ي حرارت ترموستات دستگاه حرارتي خود را چهار برابر بالاتر از اتاقي قرمز با همان درجه ي حرارت تنظيم مي کنند (پروتر وميکلديس، 1976، ص 14). مطالعه اي که در موسسه ي هنرهاي معاصر در لندن انجام گرفت، نشان داد که خاصيت محرک بودن رنگ زرد چنان زياد است که مي تواند منجر به ويرانگري (ونداليسم)، به خصوص در کودکان، شود. در يک نمايشگاه اسباب بازي در اتاق هايي با رنگ هاي مختلف، وسايل موجود در اتاق زرد همه شکسته و خراب شده بودند. (پورتر و ميکليدس، 1976، ص 14 و 15). رنگ و نور افزون بر تأثيراتي که نور در ساعات مختلف روز و با کيفيات متفاوت خود بر روي رنگ ها مي گذارد، مي توان از ترکيب خاصيت نور با رنگ استفاده کرد. بارزترين مثال اين کاربرد، در شيشه هاي رنگي و يا صفحات شفاف رنگي است که ضمن عبور دادن نور از خود، رنگ آن را تغيير مي دهند و تأثيرات خاصي در فضاي پشت خود ايجاد مي کنند. اصولاً بدون نور، مفهوم رنگ از دست مي رود. همه ي ما مي توانيم مثال هايي از تفاوت حال و هواي رنگي شهرهاي آفتابي را با شهرهاي ابري و مه آلود به خاطر آوريم. در يک شهر آلوده و دود آلود رنگ ها کدر و مرده به نظر مي رسند. بر عکس، در شهري ييلاقي و آفتابي، رنگ ها درخشش و شفافيتِ فراواني دارند. مي بايد در اين ميان به معاني نمادينِ رنگ ها در هر فرهنگ و پيش زمينه هاي ذهنيِ آن نيز توجه کرد. گاهي اوقات رنگ هاي خاصي نشانه هايي آشنا و يا يادآور زمان و مکان خاصي در ذهن افراد هستند. طراحان بايد هنگام تعيين مشخصات فضاي طراحي شده ي خود، تمامي اين عوامل را در تعيين پالت رنگي محل در نظر بگيرند. هر چند امروزه با افزايش ارتباطات کدهاي رنگيِ ملل به هم نزديک تر شده و بسياري از رنگ ها به همراه نمادهاي خاص خود به صورت بين المللي پذيرفته شده اند، همچنان مي بايد به بار فرهنگي رنگ ها در محيط نيز توجه کرد. کاربرد رنگ در شهر حفظ و تقويت خوانايي و هويت در شهر و در تک تک فضاهاي آن همواره از مهم ترين اهدافي است که مستقل از نوع فضا يا محل شهر يا فضا، مي بايد مورد نظر طراح و مدير شهري قرار گيرد. ابزارهاي زيادي براي رسيدن به اين هدف وجود دارند که توجه به هر يک از آن ها مي تواند ما را به نتيجه ي مورد نظر برساند. رنگ يکي از مهم ترين عناصري است که مي تواند به سادگي و با هزينه اي کم تر از ساخت و ساز براي تعريف فضاها، در ايجاد خوانايي و حس وحدت و خلق حس مکان به ما کمک کند. از عمده ترينِ اين اهداف، دستيابي به هويت و چشم انداز و دورنماي تعيين شده ي شهر است. بررسي سابقه ي رنگي شهر، يا به عبارت دقيق تر،پالت رنگي آن، به ما کمک مي کند تا بتوانيم آن را حفظ کنيم و يا براي هر شهر پالت رنگي خاصي تعريف کنيم که عناصر تشکيل دهنده ي آن همان واژگان رنگي يا در واقع انواع رنگ هايي باشند که در ترکيب با هم چهره ي رنگي فضاهاي شهري را تعريف مي کنند. حتي اکنون که شهرهاي ما به شدت دچار اغتشاش و بي هويتي رنگي شده اند، با نام بردن شهرهاي خاص، طيف هاي رنگي مشخص در ذهن همه ي ما زنده مي شود. اين همان توقع و انتظاري است که ما از هويت و نقش آن شهر داريم و طراح مي بايد در جهت تقويت آن تلاش کند. در بسياري موارد، پالت رنگي در يک شهر چنان طي سال ها مورد استفاده قرار گرفته که خود به نشانه و نمادي قوي تبديل شده است. بسياري از شهرها، روستاها و مناطق طي سال ها سنت هاي رنگي خاص خود را به دست آورده اند. حتي محله ها و بخش هاي مختلف شهرها نيز مي توانند حال و هواي رنگي متفاوتي داشته باشند. براي مثال، بخش هاي حومه اي شهر با بخش صنعتي يا بخش اداري و مرکزي يا بافت تاريخي، هر يک داراي کدهاي رنگي متفاوتي است. اين کد به فردي که در سطح شهر حرکت مي کند، اعلام مي کند که وارد حوزه هاي متفاوتي شده است. به اين ترتيب، مي بينيم که خوانايي محله ها به صورت طبيعي با رنگ آن ها مرتبط است عناصر سيماي شهر را مي توان با کدهاي رنگيِ خاص و متمايزي براي افراد تشخيص پذير ساخت. براي مثال، سطح بيروني سبز جنگل ها، باغ ها و مزارع، يا مرز آبي رنگ رودها و درياها به سرعت خود را از محيط مجاورشان متمايز مي کنند. تراکم رنگ ها در گره هاي فعاليتي يا تقاطع ها و ميدان ها، به دليل افزايش فعاليت ها و وقايع در آن ها، باعث مي شود تا فرد پياده با نزديک شدن به آن ها متوجه ورود به حوزه ي فعاليتي متفاوت شود. البته تراکم رنگ در تقاطع ها همواره مناسب نيست و به مورد بستگي دارد. شهروندان از فضاها يا مکان هاي مختلف شهر توقعات متفاوتي دارند. برخي مي بايد سرزنده و شاد باشند، و برخي نيز آرام و متين. استفاده از رنگ براي طراحان شهري تنها به موارد پيش گفته محدود نمي شود؛ ايجاد حس وحدت در عين وجود تنوع با کمک رنگ در کنار ديگر عوامل، نياز هر فضا يا شهر است. شخص نياز دارد تا ضمن قدم زدن يا حرکت در سطح شهر، تداوم پيوستگي را حس کند. زماني که هر بخش بدون ارتباط با بخش ديگر باشد، شخص احساس گم شدگي، سردرگمي و کلافگي مي کند. او حتي ممکن است از دليل انزجار و سرخوردگي خود اطلاع نداشته باشد. او به صورت ناخودآگاه به حضور در فضايي شهري که به او حس آرامش و نظم و هماهنگي ندهد، تمايل ندارد. چهره ي خاکستري و يکنواخت بسياري از شهرها نيز موجب افسردگي و دل مُردگي افراد در فضاها مي شود. فقدان تنوع و سر زندگي، ناخواسته مانع حضور افراد در فضاها و مشارکت آن ها در زندگي مدني است. با توجه به اين مطلب، ايجاد تنوع و خلق شادي و نشاط در فضاهاي مناسب به صورتي حساب شده و انديشيده با کمک رنگ، به راحتي ممکن است. بارزترين نمونه ي آن خيابان هاي تجاري و فضاهاي بازي کودکان است که تنوع رنگي آن ها به منظور خلق فضاهايي شادي، به امري بديهي بديل شده است. حتي مناسبت هاي خاص نيز يادآور تنوع رنگي متفاوت از ساير اوقات سال هستند. مراسم شادي و جشن و سرور در ذهن همه مترادف با رنگ آميزي متنوع ومتفاوت در روز و شب است. رنگ و زمان رنگ ها براي تشخيص اوقات مختلف، وقايع و مراسم و حتي ساعات مختلف روز نيز کمک بزرگي به شمار مي آيند. همين جا مي توان به ارتباط تنگاتنگ رنگ با زمان اشاره کرد. اين مساله اي است که حتي غالباً بهترين طراحان نيز آن را مورد توجه قرار نمي دهند. همان طور که در ابتدا اشاره شد، روان شناسان دريافته اند که رنگ هاي متفاوت يک فضا دريافت مدت زمان حضور در فضا را براي افراد تغيير مي دهند؛ اما اين تنها بخشي از ماجراست. بديهي ترين ارتباط رنگ با زمان، تغيير نور - و در نتيجه رنگ - در ساعات مختلف روز، در فصول مختلف و در آب و هواهاي متفاوت است. يعني تغيير شدت نور، زاويه ي تابش خورشدي وجود سايه و آفتاب و مانند اين ها در کيفيت رنگ ها تأثير مي گذارند و به صورت ناخودآگاه به فرد در تشخيص زمان کمک مي کنند و در واقع شخص با رنگ هاي مختلف، جهت يابي زماني خود را انجام مي دهد. حتي افراد در شهرهاي مختلف کدهاي رنگي متفاوتي براي زمان دارند. ناآگاهي طراح نسبت به اين مساله، سردرگمي وحس ناراحتي را در افراد به وجود مي آورد. طبيعت در بسياري موارد بهترين الگو براي ترکيب رنگ هاست. اما در شهرهاي مدرن و امروزي ما، مردم عناصر طبيعي حضوري کم تر مي يابند و آسمان، بناها، کف خيابان ها و جز اين ها پيوسته به خاکستري و سياه نزديک تر مي شوند. گويي تمام اوقات روزها، ماه ها و سال ها به هم شبيه شده اند. شخصيت رنگي و حال و هواي رنگي شهر در روز و شب کاملاً متفاوت است. شهرهايي که داراي زندگي شب و سرزندگي در تمام ساعات شبانه روز هستند، گاهي اوقات در شب چهره اي زيباتر دارند. تاريکي شب عيوب و آشفتگي فضا و جداره هايش را مي پوشاند و چراغ و نورهاي رنگين شهر و دورنماي آن را زيبا و دلپذير مي کند. حتي در اين زمان نيز رنگ نور چراغ ها اهميت زيادي دارند. به همين دليل انتخاب رنگ، نوع، شدت و ميزان روشنايي نواحي مختلف در شهر مي بايد با دقت زيادي انجام پذيرد و طراح و مدير شهري به صورتي برنامه ريزي شده و هماهنگ در مورد رنگ آميزي فضاهاي شهر در شب اقدام کند. زماني که به يک شهر نگاه مي کنيم، اگر براي لحظه اي بتوانيم فرم و شکل و بافت احجام را از نظر دور کنيم، شهر را به صورت تعدادي احجام و لکه هاي رنگي مي بينيم. اين لکه هاي بزرگ و کوچک، ثابت و متحرک، متغيير يا دائم هستند. در مرحله ي نخست، مطالعه و برداشت اين لکه ها در شهر و در مرحله ي دوم، کنترل و تصميم گيري در مورد آن ها، از مهم ترين وظايف طراح و مدير شهري است. معمولاً رنگ هاي غالب و ثابت و بزرگ، پالت اصلي رنگي شهر را تشکيل مي دهند که شامل رنگ سقف بناها، نماي ديوارها، کف سازي مبلمان شهري، پوشش گياهي و طبيعت شهر است. البته وجود عناصر تبليغاتي - از بيل بوردها و پلاکاردها گرفته تا تبليغات متحرک مانند اتوبوس ها و جز اين ها - را نبايد در هدايت هويت رنگي شهر از نظر دور داشت. زمينه ي کاري طراحي شهري عمدتاً بر پالت اصلي متمرکز است؛ هر چند راهنماهايي مانند ضوابط و توصيه هاي رنگ آميزي تبليغات محيطي، مبلمان شهري و نظاير اين ها نيز مرحله ي ثانوي کار او را تشکيل مي دهند. يکي ديگر از کاربردهاي رنگ، کنترل يا پيش بيني رفتارهاي شهروندان است. براي مثال، در يک بزرگراه يا خيابان شيراني درجه ي يک به دليل نياز به بالا بودن سرعت و بزرگ مقياس بودن فضا و جداره هايش، از لکه هاي رنگي بزرگ و هدايت گر استفاده مي شود. وجود لکه هاي ريز و متنوع با جزئيات زياد که توجه رانندگان را به خود جلب کند، اشتباهي است که هدف از خلق اين گونه فضاها را مخدوش مي سازد. بر عکس، در يک پياده راه که هدف در آن حضور هر چه بيش تر پياده و مقياس کوچک است، توجه به جزئيات ريزتر، رنگ آميزي متنوع و قابليت شناسايي بيش تر و برقراري ارتباط براي افراد آن محل مورد نظر است. براي مثال، در اقليم هاي سرد با آسمان خاکستري و تابش کم خورشيد، استفاده از رنگ هاي تند و زنده مي تواند عناصر را راحت تر قابل شناسايي سازد و فضا را شادتر کند، و از اين طريق در روحيه ي افراد تأثير مثبتي بگذارد و آن ها را تشويق به حضور در فضا کند. جهت يابي افراد نيز در شرايط نامساعد آب وهوايي، با رنگ تقويت مي شود. اين در حالي ست که در فضاهايي مانند يک ميدان تشريفاتي، مي توان با کم کردن تنوع رنگي، حس رسمي بودن و نظم و شکوه را القا کرد. در يک بازار يا پياده راه نيز مي توان با افزايش تنوع رنگي و استفاده از رنگ هاي شاد و تند به سرزندگي فضا افزود. رنگ ها براي افراد، ناخودآگاه حکم نشانه را نيز دارند و استفاده از رنگ هاي مشخص به صورت نوعي استاندارد درآمده است. علائم راهنمايي و رانندگي، مبلمان شهري، تابلوهاي راهنما و عناصر و جزئيات شهري در بسياري موارد داراي کدهاي رنگي اند که تغيير در آن ها موجب اغتشاش پيام هاي بصري دريافت شده از محيط مي شود. نکته ي مهم اين است که در حيطه ي رنگ، طراح شهري حکم نقاشي را دارد که روي بومي سه بُعدي کار مي کند، که داراي مقياسي عظيم و همواره نيز در حال تغيير و رشد است. نظريه ي رنگ براي شهر در زمينه ي وسيع تر کاربرد دارد و هدف آن ايجاد هماهنگي در مکان هايي ست که عاري از هماهنگي اند. تصميم گيري براي کاربرد رنگ در شهر بسياري از مديران و طراحان شهري شايد در صدد اصلاح وضعيت نابه سامان رنگي شهر خود بوده اند؛ اما مساله اين است که تا کنون چگونه با مقوله ي رنگ در شهر برخورد شده است. توجه به زمينه و متن، شرايط آب و هوايي و اقليمي، مصالح بومي و فرهنگ، نوع فضاها و جز اين ها، در تصميم گيري طراح يا مدير براي هدايت کاربرد رنگ در شهر تأثير دارد. مطالعاتي در زمينه ي تاريخچه ي رنگي برخي از شهرهاي اروپايي مانند تورين، ليون و مارسي انجام گرفته است تا راهي براي مبارزه با «آلودگي رنگي» شهرها پيدا شود. در سال 1800 م. شهر تورين ايتاليا به سفارش «انجمن سازندگان بنا» صاحب يک نقطه ي رنگي شد. ايده ي اصلي در ابتداي کار تقويت تشخص خيابان ها و ميدان ها با کدهاي رنگي خاص، در نقشه اي هماهنگ براي کل شهر بود. يعني رنگ هاي اصلي خاصي براي هر يک از اين فضاها - تحت عنوان کد رنگي - تعيين شد که تمامي افراد در آن محل خاص موظف به استفاده از رنگ هاي مشخصي بودند. تمامي مسيرهاي اصلي و مهم شهر با کدهاي رنگي خاص خود به ميدان اصلي شهر مي رسيدند. رنگ هاي هر خيابان برگرفته از رنگ سنتي در شهر بود و اجراي اين طرح از طريق صدور مجوز براي ساخت يا مرمت بناها عملي شد. نيچه در اواخر قرن نوزدهم و هنري جيمز در اوايل قرن بيستم ضمن عبور از اين شهر، به طرح استثنايي رنگي شهر - که در آن زمان هنوز پابرجا بوده - اشاره کرده و آن را ستوده اند. يکي از افرادي که براي حل مشکلات رنگي محيط دست به تحقيقات گسترده اي زد، ژان فيليپ لنکو است. روشي که او براي بررسي خصوصيات رنگي محيط به منظور ارائه ي الگوي مناسب رنگي و راه حل هاي رنگي براي مشکلات محيطي پيشنهاد مي کند، به شرح زير است: 1- تجزيه و تحليل رنگ هاي اصلي ناحيه يا محل (طبيعت، گياهان،خاک و نظاير اين ها). همه ي ما به راحتي مي توانيم نقاط يا شهرهايي را به خاطر آوريم که شخصيت رنگي خاص آن ها - که بسياري از اوقات مهم ترين عنصر هويتي و نمادين آن محل به شمار مي آيد - ناشي از رنگ خاک و محيط ان بوده است. ساير عناصر محيطي نيز همچون نور، آسمان، آب و گياهان اطراف محل در تعريف حال و هواي محل تأثير زيادي دارند. از سوي ديگر، عواملي هم وجود دارند که به صورت غير مستقيم بر ادراک رنگي ما از محيط تأثير مي گذارند. از اين دست است اقليم محل يا شيب و توپوگرافي زمين که مي تواند رنگ آميزي و مصالح سقف را نمايان تر سازد و در ادراک رنگي افراد سهم بيش تري را به خود اختصاص دهد. 2- تعيين رابطه ي کمّي و کيفي رنگ در عناصر مختلف معماري و شهري. اين مرحله شامل جمع آوري طيف رنگي به کار رفته در هر يک از اجزا و عناصر تشکيل دهنده ي بناها محيط شهري (نما، در و پنجره، مبلمان شهري و جز اين ها) در گروه بندي آن هاست. 3-1- آزمايش و مطالعه ي دقيق محل (اين کار معمولاً شامل برداشت نمونه هاي محلي مصالح و رنگ هاست). 2-2- تحليل و جمع بندي اطلاعات گردآوري شده که شامل پالت رنگ هاي محيطي و پالت عناصر مصنوع ومعماري منطقه است. 2-3- نتيجه ي تحقيق، ارائه ي پيشنهاهايي براي پالت رنگي هر ناحيه است (که مي تواند شامل دو بخش رنگ هاي هماهنگ و داراي هارموني، و رنگ هاي متضاد باشد که در تعيين رنگ آميزي پروژه ها و طرح هاي آينده ي محل نيز مورد استفاده قرار مي گيرد). 3- مرحله ي پاياني ارائه ي جدول طيف رنگي است که وفادارانه کيفيت هاي دقيق رنگي هر محل را معرفي مي کند؛ و با استفاده از آن ها در عناصر سازنده ي فضاي شهري مي توان به ترکيبات مختلف دست يافت (پورتر و ميکليدس، 1976، صص 74-73). هر نقشه ي رنگي شامل دو سيستم از پرده هاي رنگي است، که دو پالت رنگي اصلي محصول نهايي اين کار است. يکم: سيستم اوليه که رنگ هاي هارمونيک براي لکه هاي بزرگ و سطوح معماري بزرگ ارائه مي کند. دوم: سيستم گسترده تر که طيف وسيع تري از نمونه هاي طبيعي و معماري را در بر مي گيرد، مانند گل ها يا عناصر متحرک که به عنوان عناصر ثانوي در محيط شهري و بناها مورد استفاده قرار مي گيرد. کار ديگر لانکو، تداوم پالت دوم به گونه اي است که رنگ هاي کنتراست و متضادِ بر گرفته از پالتِ نخست را نيز معرفي مي کند؛ يعني رنگ هايي که در چرخه ي رنگ در مقابل هم قرار مي گيرند، اما از نظر بصري در پرده هاي رنگي يکساني قرار دارند. زماني که اين رنگ ها در کنار هم قرار مي گيرند، هر يک تأثير رنگ ديگر را تشديد مي کند. لانکو از همين روش براي تهيه ي الگوي رنگي شهرهاي کشور فرانسه و توکيو در ژاپن استفاده کرد. در مورد توکيو او شهر را به چهار بخش تقسيم کرد: 1- بافت سنتي شهر قديمي؛ 2- بافت مدرن بخش هاي جديد شهر؛ 3- بافت مياني يا معماري دوران گذار؛ 4- بافت صنعتي. در ادامه، دو نمونه ي ديگر از تحقيقات که براي ارائه ي نقشه ي رنگي دو شهر در نروژ («اسلو» و «ر يزور») و دو شهر نيز در انگلستان («هارلو» و «لندن») انجام گرفته اند، براي ملموس تر شدن موضوع ارائه مي شود. تجربه ي نروژ در سال 1990 م . تام پورتر و همکاران به دعوت مدرسه ي معماري اسلو و انستيتوي «هنر فضا»، کار خود را راي برداشت پالت رنگي اسلو آغاز کردند. گروهي متشکل از متخصصان مختلف شامل معماران، طراحان شهر، هنرمندان، صنعتگران، و مهندسان گرد هم آمدند. هدف کار تهيه ي نقشه ي رنگي شهر و در دسترس عموم قرار دادن آن عنوان شد تا طراحان محيطي و صاحبان صنايع بتوانند از آن استفاده کند و آن را براي بهبود پالت رنگي محيط به کار گيرند. پيش از آن در سال 1929 قوانين و ضوابطي براي استفاده از رنگ در شهر وضع شده بود. اسلو هم مانند بسياري نواحي ديگر داراي سابقه ي استفاده از مصالح بومي و محلي با رنگ آميزي خاص خود است. اما اين سنت رنگي تنها در نواحي اي که با ضوابط قاطع و کنترل شده ي شهري حفظ شده بودند، قابل شناسايي بود. نکته ي جالب اين بود که درجايي که بيش از نيمي از سال با برف پوشيده شده است، مقابله با تأثير بي رنگ کننده ي برف و استفاده از رنگ مايه هاي تند اهميت زيادي دارد. پس از سال 1929 و تعيين ضوابط رنگي، اسلو به يکي از رنگين ترين پايتخت هاي اروپاي شمالي تبديل شده بود. پورتر و همکاران قصد داشتند تا کار هدايت رنگ در شهر را به صورت سيستماتيک تري نيز دنبال کنند. روش تحيل پورتر براي برداشت نقشه ي رنگي شهر همان روش لانکو در دهه ي 1970 بوده است. گروه اسلو اطلس رنگي تهيه شده ي اسکانديناوي - موسوم به (Natural Colour System) NCS را به کار گرفتند و طيف هر رنگ را در محخيط استخراج و بررسي کردند. پس از اين بررسي، شهر اسلو به 5 ناحيه ي شهري تقسيم شد: مسکوني، صنعتي، تاريخي، تجاري و مرکز فرهنگي. خيابان ها يا بناهاي خاص براي معرفي اين نواحي انتخاب شدند و هر يک به روش لانکو مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. با برداشت سقف، پوشش گياهي، مبلمان شهري و خودروهاي حمل و نقل عمومي در کنار خصوصيات نماها و احجام و کف سازي اصلي آن محل، پانل رنگي آن بخش کامل شد. دو پانل ديگر نيز، يکي براي رنگ هاي تاريخي اسلو و ديگري طرح رنگي اجرا شده از سال 1929، تهيه شد. در مرحله ي بعد با اعلام عمومي پروژه ي مذکور در تلويزيون و مطبوعات، امکان اطلاع و مشارکت عموم درباره ي اين امر فراهم آمد و کار با نظرخواهي و درخواست مشارکت عمومي به پايان رسيد. هدف اصلي اين کار «استفاده از رنگ براي خلق حس مکان» اعلام شد. اين پروژه در سال بعد جايزه ي طراحي «گردهمايي معماري» را به خود اختصاص داد و مدارک پروژه براي نمايش به موزه ي ملي منتقل شد. در پي اين کار، ناحيه ي ريزور در جنوب نروژ نيز در سال 1995 به همين روش مورد مطالعه قرار گرفت. اين شهر بر خلاف اسلو شهري ساحلي با بناهاي سفيد است که با درياي آبي به صورت U شکل در تماس است. در قرن هجدهم ميلادي به علت آتش سوزي هاي مکرر چندين بار ساختمان هاي اين بندرگاه کاملاً از ميان رفت. از آن پس به تدريج شهر چهره ي سفيد رنگي به خود گرفت. رنگ سفيد بناها چنان بر حال و هواي شهر غلبه يافت که به شناسنامه ي اين شهر ساحلي و گردشي بدل گرديد. پس از تهيه ي پالت هاي رنگي تمامي مردم، معماران و هنرمندان به دليل جنجال روزنامه ها درباره ي اين پروژه در يک سينماي محلي گرد آمدند و به بحث درباره ي سرنوشت رنگي شهر خود پرداختند. نگراني مردم از تلاش طراحان براي بازگرداندن حال و هواي رنگي شهر به قبل از آتش سوزي هاي قرن هجدهم بود. اصرار مردم به حفظ سفيدي نمادين شهر، چه براي ساکنان و چه براي گردشگران بود. گروه در نهايت سه پالت رنگي ارائه داد که شامل پالت تاريخي، پالت موجود و پالت پيشنهادي براي آينده بود. اما تجربه ي ريزور نشان داد که سليقه ي مردم در طول زمان تغيير مي کند و هر چند پالت تاريخي ريزور در قرن هجدهم با زمان حال آن متفاوت است، تمايل اکثر مردم به حفظ پالت کنوني است. به قول پائولو پورتوگزي، معماري ايتاليايي، اين تغيير رنگي نشانه ي رشد و تغيير فرهنگي است و بايد دقت کرد که ارائه ي ضوابط خشک و اصرار بي مورد بر سابقه ي رنگي تاريخي در مواردي مي تواند جلوي اين تحول فرهنگي را بگيرد. به طور کلي گذشته از نحوه ي انجام پروژه و برخورد با مساله ي رنگ شهر، جلب مشارکت مردمي و تأثير آراي عمومي در محصول پروژه، بسيار در خور تامل است. تجربه ي انگلستان (لندن و هارلو) تهيه ي پالت رنگي شهر لندن به وسيله ي شرکت راجرز اوانز، منجر به ارائه ي طراحي موفقيت آميز براي مبلمان شهري خيابان آکسفوردِ «وست مينستر» شد. پروژه ي رنگي اين خيابان،که اغلب از آن با عنوان «زيباترين خيابان اروپا» ياد مي شود، در سال 1996 آغاز شد. اين خيابان داراي دو سيستم اوليه و ثانويه رنگي است که در دو پالت نمايش داده شده اند. هدف از اجراي اين پروژه، جلب نظر شوراي شهر براي گسترش طرح آن براي ساير بخش هاي آکسفورد بود. در اين خيابان بيش از 1700 پرده ي رنگي براي تعدادي از رنگ هاي خاص و به کار رفته در مصالح، علائم، تابلوها، ايستگاه ها و نظاير اين ها شناسايي شد. پروژه ي هارلو از سوي ديگر طراحي براي يک مجموعه ي همسايگي و دهکده اي در مجاورت خيابان «چرچ گيت» بود. از آن جا که قرار بود بخش هايي به اين منطقه اضافه شود، هدف پروژه تعيين دامنه ي رنگي براي نماها، سقف ها، چارچوب ها، درها و کف سازي در بخش هاي الحاقي و جديد به شهر بود، تا رنگ آميزي آن ها با فرهنگ بومي و کيفيت رنگي محل هماهنگي داشته باشند. پس از برداشت اوليه ي چهار پالت رنگي براي نماها، درها، سقف و کف تهيه شد و در پي آن مصالح و رنگ آميزي پيشنهادي براي منطقه معرفي گرديد. نکته ي مهمي که نبايد از نظر دور داشت، اين است که هر چند در تمامي اين پروژه ها از روش لانکو استفاده شد، اين کار به معني متوقف کردن فرآيند تحول رنگي در شهر و به کار نگرفتن رنگ هاي جديد نبود، بلکه هدف حفظ تداوم رنگي و حفاظت محيط در برابر آلودگي رنگي ناشي از هجوم انواع محصولات و رنگ هاي جديد در بازار بود. در زمانه اي که فناوري هاي جديد چه در صنعت رنگ سازي و چه در صنعت توليد مصالح ساختماني با سرعت حيرت آوري رو به پيشرفت است و هر روز محصولات جديد با کيفيت هاي بالا و امکانات جديد ارائه مي گردند، در زماني که به دليل رشد و توسعه ي ارتباطات، مبادلات فرهنگي افزايش يافته و سليقه و فرهنگ مردم لحظه به لحظه در حال رشد و تغيير است، در زماني که به دليل رشد جمعيت و مهاجرت و عوامل متعدد ديگر شهرها به سرعت در حال رشد و گسترش اند و هر روز بخش هايي به آن ها اضافه مي شود، وجود برنامه اي منسجم و فکر شده که بتواند روند اين تحولات را کنترل کند و مانع از اغتشاش و بي هويتي فضاهاي شهري شود، و در عين حال تحولات فکري و فرهنگي را به صورتي پيوسته و حساب شده در شهر و معماري آن کنترل کند، و برنامه اي که توسعه هاي جديد را با بخش هاي قديمي تر و موجود در شهر هماهنگ سازد، براي هر شهر و منطقه ضروري است. در اين ميان رنگ ابزاري است براي حفظ «هويت» و «حس مکان» در هر شهر و فضاي شهري (پورتر، 1997، صص 31-23). پي نوشت: 1- بر گرفته از نشريه ي «شهرداري ها»، سال چهارم، شماره ي 39، صص 19-14. 2- دانشجوي کارشناسي ارشد، رشته ي طراحي شهري. منبع: دانش نما شماره پياپي 180-179 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ شاخص های رنگی و حال و هوای رنگی شهر در روز و شب کاملاً متفاوت است شهرهایی که دارای زندگی شب و سرزندگی در تمام ساعات شبانه روز هستند گاهی اوقات در شب چهره ای زیباتر دارند 0 تاریکی شب عیوب و آشفتگی فضا و جداره هایش را می پوشاند و چراغ و نورهای رنگین شهر و دورنمایی آن را زیبا و دلپذیر می کند0 حتی در این زمان نیز رنگ ، نوع،شدت،و میزان روشنایی نواحی مختلف در شهر می بایست با دقت زیاد انجام شود و طراح و مدیر شهری به صورت برنامه ریزی شده و هماهنگ در مورد رنگ آمیزی به فضاهای شهر اقدام کند 0 زمانی که به یک شهر نگاه می کنیم اگر برای لحظه ای بتوانیم فرم و شکل و بافت اجسام را از نظر دور کنیم شهر را به صورت تعدادی اجسام و لکه های رنگی می بینیم 0 معمولاً رنگ های غالب و ثابت و بزرگ پالت اصلی رنگ شهر را تشکیل می دهند که شامل رنگ سقف بناها ، نمای دیوارها ، کف سازی مبلمان شهری ، پوشش گیاهی و طبیعت شهر است 0البته وجود عناصر تبلیغاتی را از بیل بورد ها گرفته تا پلاکاردها و تبلیغات متحرک مانند اتوبوس ها و مانند اینها نباید در هدایت هویت رنگی شهر از نظر دور داشت 0 یکی دیگر از کارکردهای رنگ در شهر کنترل یا پیش بینی رفتار های شهروندان است 0 مثلاً در بزرگراه ها یا خیابانی بزرگ و شریان درجه 1 به دلیل نیاز به بالا بودن سرعت و بزرگ بودن مقیاس فضا و جداره هایش از لکه های رنگی بزرگ و هدایت گر استفاده می شود وجود لکه های ریز و متنوع با جزئیات زیاد که توجه رانندگان را به خود جلب می کند اشتباهی بزرگ است0 برعکس در یک پیاده راه که هدف در آن حضور هر چه بیشتر پیاده در مقیاس کوچک است توجه به جزئیات بیشتر ، رنگ آمیزی متنوع تر را می طلبد0 بعنوان مثال در اقلیم سرد با آسمان خاکستری و تابش کم خورشید استفاده از رنگ های تند و زنده می تواند عناصر را راحت تر قابل شناسایی سازد و فضا را شادتر کند و در روحیه افراد تاثیر مثبت بگذارد نکته صحیح این است که در حیطه رنگ طراح شهری حکم نقاشی را دارد که روی بومی سه بعدی کار می کند که دارای مقیاس عظیم و هموار نیز در حال تغییر و رشد است 0 بسیاری از مدیران و طراحان شهری شاید در صدد اصلاح وضعیت نابسامان رنگی شهر خود بوده اند 0 اما مساله این است که تا کنون هیچ برنامه مشخصی برای هدایت رنگی در شهر وجود نداشته توجه به زمینه و متن ، شرایط آب و هوایی ، مصالح بومی و فرهنگی ، نوع فضا ها ، شرایط اجتماعی شهر، وضعیت اقتصادی شهروندان همگی در انتخاب رنگ فضاها مؤثرند 0 پروژه رنگی اولین بار در لندن در سال 1996 آغاز شد0 این خیابان یعنی آکسفورد وست مینستر (AXFORD WEST MINISTER ) دارای دو سیستم رنگ اولیه و ثانویه است که در دو پالت نمایش داده می شوند در این شهر 1700پرده رنگی استفاده شده است و رنگ شهر در زمان های متفاوتی تغییر می کند و مانند فیلم سینمایی در جریان است 0 به امید روزی که رنگ هویت شهرهای ما باشد البته هویت ایرانی اسلامی 5 لینک به دیدگاه
ghazal_abs 72 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ شهر ما امروزه به یک بوم رنگی بی هویت بدل شده که تنها موجب افسردگی،روان پریشی و عصبیت افراد جامعه است. رنگ های به کار رفته در فضاهای شهری نه از قانون و قاعده ی خاصی پیروی می کند و نه مکمل یکدیگرند که نتیجه ی آن اغتشاش رنگ ها در فضاهای شهری است. رنگ وسیله ای است برای خودنمایی هر چه بیشتر اشیاء اما تنها توجه به جنبه های عملکردی بدون درنظر گرفتن ابعاد،نمود ها و تاثیرات روانی آن موجب آزار بصری مخاطبین می گردد. نحوه ی چیدمان فضاهای سبز،آرایش ساختمان ها با انواع مختلف نماکاری،تیرهای چراغ برق،باجه های تلفن،کیوسک های فروش روزنامه،ایستگاه های اتوبوس و مهم تر از آن حفظ نماد های سنتی که ریشه در فرهنگ و اعتقادات مردم دارند نقش موثری را در افزایش روحیه ی اجتماعی ایفا می کند. گرچه امروز شاهد این هستیم که قسمتی از موارد یاد شده یا بی کیفت هستند و یا اصولا به هیچ وجه اجرایی نشده اند. از ذکر این مورد هم نمی توان صرف نظر کرد که حرکت های خوبی در این زمینه در دست انجام است. اما از آنجا که فعالیت ها تخصصی نبوده و دارای پیش طرح و برنامه ریزی صحیح نمی باشد در واقع هیچ یک کارکرد خود را به نحو احسن نشان نداده و مورد انتقاد شهروندان و افراد تیزبین جامعه نیز قرار گرفته است. در این میان وظیفه ی مسئولان و مشاوران است که در طراحی فضاهای انسانی نگاه خود را به شیوه و کیفیت زندگی اجتماعی افراد جامعه معطوف داشته و افراد متخصص در این زمینه را به کار گمارند تا نیازهای روانی و زیستی افراد مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. باشد تا شاهد حل مشکلات جاری باشیم. در این صورت حس تعلق شهروندان به حوزه های مختلف شهر و فضاهای عمومی باعث اعتماد و ارتباط هرچه بیشتر آنها با مدیران در ارائه ی پیشنهادات و حتی اشتراک و همکاری در ساخت مجموعه های زیست محیطی خواهد گردید. متفکران در زمینه ی طراحی شهری و فارغ التحصیلان رشته های معماری و مهندسی شهرسازی، شهر را مجموعه ای سازمان یافته می دانند متشکل از 3 مولفه ی اصلی: کالبد،تصورات، و فعالیت؛ که این سه پیوسته در حال تغییرند و شهری زیباست که بر اساس شرایط محیطی و نیازهای انسانی به صورت منطقی و متناسب شکل گرفته باشد و به کیفیت زندگی و روح و روان انسان احترام بگذارد. امروزه توجه به فضاسازی محیطی و مبلمان شهری به عنوان عناصری تحول آفرین و درآمد زا مطرح اند از آن جهت می تواند چهره ی شهر را به عنوان یک نماد داخلی به همگان معرفی کند. نتیجه این که تحول،رشد و ایجاد محیط زیست سالم نیازمند برنامه ریزی صحیح،سازمان دهی و نیروهای تخصصی لازم و همکاری و مشارکت مردمی خاص خود است. اقداماتی ابتدایی نظیر ایجاد فضای سبز و درخت کاری،پاکیزه نگاه داشتن محیط،معیاری کردن نصب تابلوها و انتقال اعلانات،عکس ها و پوسترهای تبلیغاتی به اماکن معین و مشخص می تواند تاثیرات شگرفی بر زیبایی و مقبولیت فضای شهر بگذارند. در آخر این که شعار زیبای"شهر ما خانه ی ما" هنگامی عینیت می یابد که شهروندان زمینه را برای همکاری خود با محیط فراهم یابند. 2 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۶ شهری در مکزیک که از “سر تا پای” آن رنگ آمیزی شده است نام این شهر بسیار جال Germen Crew می باشد که در پاچوکا، مکزیک واقع شده است. اگر به تصاویر نگاه کنید متوجه می شوید که پیش از رنگ آمیزی چهره ای ساده و فرسوده داشته است به همین دلیل دولت مکزیک دستور رنگ آمیزی آن را صادر کرد و حالا می توانید چهره ای بی نظیر و کاملا متفاوت از آن را ببینید. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده