قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۵ مسأله شَر (به انگلیسی: Problem of Evil) که به نامهای برهان شَر، پارادوکس اپیکوری یا شبهه ابیقوری نیز خوانده شده است؛ یکی از قدیمیترین و جدیترین[۱] برهانهایی است که برای اثبات عدم وجود خدا اقامه شده است. مسأله شر، که خدای ادیان ابراهیمی (خدای قادر مطلق و خیرخواه اعلی) را هدف گرفته است؛ عموما به عنوان یکی از براهین مبتنی بر شواهد اثبات عدم وجود خدا لحاظ می شود، هرچند گاهی به صورت برهانی استنتاجی نیز از آن یاد می شود. این برهان تلاش میکند نشان دهد که میان دو قضیه وجود خدا و وجود شر، تناقض وجود دارد، و بنابر اصل تناقض تنها یکی از این دو قضیه میتوانند درست باشند[۲]؛ از آنجا که در وجود شر شکی نیست، صدق قضیه دوم، مستلزم نادرست بودن قضیه نخست است؛ بنابراین خدا نمیتواند وجود داشته باشد. تاریخچه نخستین صورت فلسفی برهان شر را اپیکورس فیلسوف یونان باستان بیان نمود . قرنها بعد دیوید هیوم به گسترش نظرات اپیکورس در این باب همت گماشت و در خاتمه نوشت:هیچ چیز نمیتواند استواری این استدلال را متزلزل سازد، استدلالی چنین کوتاه، چنین واضح، چنین قاطع.[۳] جی.ال.مکی از دیگر قائلان به برهان است و کتاب شر و قدرت مطلق را در همین رابطه تالیف نمود.[۴] به نظر مکی مسأله شر نه تنها نمایانگر غیرعقلانی بودن باورهای دینی است؛ بلکه ناسازگاری اجزای آنها را نیز هویدا می سازد.[۵] جعفر سبحانی مسأله شر را از مسائل مهم در حوزه دین پژوهی می داند و طرح آن را واجد تاریخی به بلندای تاریخ انسان می خواند.[۶] مرتضی مطهری نیز آن را به عنوان اشکالی عمومی[۷] و مشهور ضد وجود خدا معرفی میکند که فلاسفه اروپایی آن را اشکالی لاینحل قلمداد نموده اند. البته او تصریح میکند که حکمای اسلامی نیز به موضوع مذکور در الهیات ضمن بحث مسأله خیر و شر پرداخته اند و درصدد پاسخ گویی برآمده اند.[۸] به نظر مطهری، از گذشته تا به امروز، ادبا و شعرا، جایی به شوخی و جایی به جد، از شر سخن گفته اند. او عمر خیام را از جمله معدود شعرایی می داند که جسارت بیش تری داشته و مسئولیت مصائب عالم هستی را نه به گردن روزگار و چرخ و فلک، بلکه به گردن عاملی بالاتر (خدا) انداخته اند.[۹] مطهری همچنین وجود شر در عالم را منشا پیدایش ایده ثنویت در ایران باستان، به عنوان فکری نیمه فلسفی و نیمه مذهبی، می داند.[۱۰] علاوه بر فلاسفه مسلمان، در جهان غرب نیز، کسانی چون الوین پلانتینگا از منتقدان برجسته برهان شر به شمار می آیند. پلانتینگا در کتاب فلسفه دین، خدا، اختیار و شر به تفضیل به نقد برهان مذکور پرداخته است.[۱۱] شر در یک تقسیم بندی متداول، شر را از جهت مصداق به دو دسته تقسیم می کنند:شر اخلاقی و شر طبیعی. شر اخلاقی، شری است که مستقیما در نتیجه عمل ناپسند انسانی به وجود می آید؛ مانند قتل، دزدی، غارت و تجاوز. همچنین زلزله، آتشفشان، سیل، طوفان و امراض لاعلاج نیز نمونه هایی از شرور طبیعی هستند.[۱۲][۱۳] مواضع طرح و نقد برهان شر مرتضی مطهری، مسأله شر را از جهت تقریر مسأله و دفاعیاتی که می توان در برابر آن ارائه داد، به سه تقسیم می کند: موضع اول؛ ماهیت و منشا شرور موضع دوم؛ انفکاک یا امتناع انفکاک شرور از عالم و انسان موضع سوم؛ اطلاق و نسبیّت شرور و واجد وجوه بودن شرّیت موضع اول در ارتباط با مسأله ثنویت و دو موضع بعدی در ارتباط با مسأله حکمت و عدل الهی بررسی می گردند.[۱۴] موضع اول؛ ماهیت و منشا شرور وجودی یا عدمی بودن شرور؛ مسأله ثنویت و ساختار معیوب یکی از تقریرهایی که در گذشته از سوی معتقدان به عقیده ثنویت طرح شده، به این صورت است که اشیا را به دو گروه تقسیم می کرده اند؛ گروه خیرات که به مبدئی سراسر خیر منتهی می شوند؛ و گروه شرور که منشایی شر مطلق دارند. پس برای عالم دو مبدا وجود دارد.[۱۵] صورت دیگری از این استدلال که اخیرا مطرح شده، موسوم به ساختار معیوب، از سوی ریچارد داوکینز است. او این استدلال را در مستند ریشه همه شر نه برای اثبات ثنویت؛ بلکه برای هجو براهین خداباورانه به کار برده است. منظور داوکینز آنست که اگر از اینکه هر معلولی علتی خواهد و هر نظمی ناظمی و هر حرکتی محرکی و... ریشه ای واحد برای تمامی معلولها و نظمها و حرکتها منتج می شود؛ به طریق مشابه نیز چون هر مفسده و شری ناشی از شروری است؛ به یک ام الفساد! به عنوان ریشه تمامی شرور خواهیم رسید. داوکینز البته در پی اثبات وجود ریشه واحد تمام شرور نیست، بلکه مقصودش تمسخر روش کلامی در شناخت جهان است. از او نقل است که:«آیا زننده نیست که حقیقت عظمایی دربارهٔ کیهان، حاصل یک بازی کلامی باشد؟»[۱۶] دیدگاه منتقدان به تصریح حکمای مسلمان، مرگ، فقر، ضعف، پیری، ناتوانی و زشتی از آن جهت که آدمی را فاقد حیات، ثروت، توانایی، جوانی و زیبایی می کنند، شر هستند؛ پس فقدان و نداشتن، «بد» است؛ و موجودات دو دسته و دو صنف خوبها و بدها نیستند؛ چون بدیها، نیستیها هستند؛ پس بدیها جز موجودات نیستند.[۱۷] خالق حیات، خالق حیات است و مرگ نیاز به خالقی جداگانه ندارد، زیرا وقتی حیات محدود به حدی شد، بعد از آن نیستی است؛ و نه آنکه نیستی جداگانه آفریده شده باشد. مطهری در توضیح بیش تر، نور و تاریکی را مثال می زند؛ نور نیازمند منبع است، اما تاریکی نیاز به کانون و منبعی ندارد؛ زیرا جز فقدان نور نیست.[۱۸] تقریر و نقدی که در بالا مطرح شد، در جهت بررسی مسأله ثنویت و اشکال ساختار معیوب بود؛ اما اینکه چرا خالق عالم خلاء نیستیها و نقصها را با خلقت خوبیها پر نکرده است؛ در حیطه موضع دوم است.[۱۹] موضع دوم؛ انفکاک یا امتناع انفکاک شرور از عالم و انسان تقریر اپیکورس حالت اول: شر در جهان وجود دارد، چون خدا از وجود شر بی خبر است؛ در این صورت خدا عالم مطلق نیست. حالت دوم: شر در جهان وجود دارد، زیرا گرچه خدا از وجود شر باخبر است، اما نمی تواند آن را نابود کند؛ در این صورت خدا قادر مطلق نیست. حالت سوم: شر در جهان وجود دارد، در حالی که خدا از وجود شر باخبر و نسبت به دفع آن تواناست؛ در این صورت خدا خیرخواه مطلق نیست. تقریر هیوم بیانی استنتاجی از برهان شر براساس کتابی نوشته دیوید هیوم: خدا وجود دارد. (فرض اولیه) خدا قادر و عالم مطلق است. (تعریف خدا) خدا کریم و مهربان مطلق است. (تعریف خدا) موجودی که مطلقا کریم و مهربان باشد با هر بدی و شر مطلقا مخالف است. (تعریف مهربان مطلق) موجودی که مطلقا کریم و مهربان باشد در صورت اطلاع از وجود شر و توانایی نابود کردن، آن شر را بلافاصله نابود میکند. (نتیجهگیری از گزاره ۴) خدا با هر بدی و شر مخالف است. (نتیجهگیری از گزاره ۳ و ۴) خدا آنی میتواند شر را به طور کامل نابود کند. (نتیجهگیری از گزاره ۲) نتیجه شر و بدی هرچه که باشد خدا میتواند بدون متوسل شدن به شر به آن دست یابد. (نتیجهگیری از گزاره ۲) خدا دلیلی برای نابود نکردن شر ندارد. (نتیجهگیری از گزاره ۷٫۱) خدا دلیلی برای بلافاصله عمل نکردن ندارد. (نتیجهگیری از گزاره ۵) [*]خدا شر را به طور کامل و آنی نابود میکند. (نتیجهگیری از گزاره ۶، ۷٫۲ و ۷٫۳) [*]شر وجود داشتهاست، وجود دارد و وجود خواهد داشت. (فرض اولیه) [*]گزارههای ۸ و ۹ متناقض هستند. بنابراین یکی از فروض اولیه نادرست هستند. به این معنی که یا خدا وجود ندارد. یا شر وجود ندارد. شر زائد بر جهان ماده یا لازمه ذاتی آن؛ مسأله معجزات جعفر سبحانی معتقد است که ذات خدا خیر محض است و هر چه از او صادر شود، خیر است. خدا عوالم مختلفی آفریده، همچون عالم ملائکه که هیچ شری در آنها نیست. تنها شری که می توان اینجا فرض کرد، محدودیت وجودی آنهاست(شر متافیزیکی) ولی هیچ تضاد و تزاحمی با هم ندارند. اما لازمهٔ عالم ماده علاوه بر محدودیت وجودی، تضاد و تزاحم است. ممکن نیست که عالم ماده بی تزاحم و تضاد آفریده شود. وجود جهانی مادی بدون تضاد و تزاحم ناممکن است؛ زیرا این جهان در واقع غیر مادی می شود.[۲۰][۲۱] به نظر مطهری نیز لازمه اصل هستی به جای محدودیت، اطلاق است؛ و توام شدن هستی با نیستی در مراتب نزول آن که لازمه معلولیت است، رخ می دهد. لازمه هر معلولیتی نقصان است و نقصان، همان راه یافتن عدم است؛ که با نزول بیش تر سرانجام به عالم ماده می رسیم.[۲۲] منشا شرور (یعنی همان خلاها و فقدانات) عدم قابلیت ماده برای پذیرش کمال خاص است. این ناممکن است که ماده باشد ولی قابلیت قبول تضاد و تزاحم نداشته باشد و یا باشد و در هر شرایطی قابلیت هر صورتی را داشته باشد، هم چنان که به نظر مطهری یک توهم محض است که حقایق و صور عالم وجود داشته باشند؛ ولی میان آنها تضاد و تزاحم وجود نداشته باشد. لازمهٔ هستی طبیعت مادی یک سلسله نقصانات و فقدانات و تضادها و تزاحمها است.[۲۳] پس یا باید این جهان نباشد تا موضوع از اصل منتفی گردد و یا باید مقرون به همین فقدانات و نقصانات و تزاحمها باشد.[۲۴] دیدگاه مدافعان برهان، امتناع اجتماع وقوع معجزات الهی با امتناع انفکاک شرور از عالم و انسان خداباوران عموما معتقدند که خداوند معجزاتی انجام داده است و قوانین طبیعی را نقض نموده است. به باور نایجل واربرتون، در این صورت نمی توان تصرف در قوانین طبیعت از سوی خدا برای دفع شر را ناممکن شمرد و عدم تحقق آن را لازمه جهان ماده دانست.[۲۵] دیدگاه منتقدان حتی اگر پذیرش وقوع معجزات، خداباوران را به نفی محال بودن تصرف خداوند در قوانین طبیعی به منظور جلوگیری از شر سوق دهد؛ می توان از سودمندی تعاقب روابط طبیعی سخن گفت. لازمه نظم عالم آن است که علتهای مشابه معلولهای مشابه پدید آورند و اگر آتش گاهی می سوزاند و گاهی نمی سوزاند؛ پیشبینی آن که بار دیگر چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار بود و تصمیم گیری را ناممکن می ساخت.[۲۶] به همین دلیل خداوند جز موارد بسیار جزئی، از شرور طبیعی جلوگیری نکرده است. نسبت شرور و خیرات طبیعی، مسأله خلق بهترین جهان دیدگاه منتقدان، غلبه خیرات طبیعی بر جنبه شریّت آن ها مخالفان برهان شر معتقدند که هرچند شرور طبیعی ناشی از فقدان خیرات وجود دارد، وهرچند که تحقق این شر اجتناب ناپذیر بوده، اما از آن جا که خیرات طبیعی بیش از شرور طبیعی هستند، نتیجه میشود که ترک خیر کثیر عالم ماده توسط خداوند به دلیل وجود شر قلیل در آن، خود شر کثیر است؛ و از این جهت خلق عالم توسط خدای مهربان و قادر و خیّر موجه است.[۲۷] برای مثال، وجود آتش در مجموع خیر است و می تواند برای زندگی آدمیان مفید باشد؛ اما گاه زیان نیز می رساند و درد و رنج نیز می آفریند.[۲۸][۲۹] به این مطلب باید افزود که در شرور طبیعی، آدمی خود را ملاک و معیار قرار داده و اگر این معیار را کنار بگذارد، به نظر او چیزی در عالم شر نیست.[۳۰] نسبت شرور و خیرات اخلاقی، دفاع مبتنی بر اختیار و تقریر برهان مبتنی بر مسأله پارسایی [*=1]اگر انسانها خلق شوند، آنگاه مختار خواهند بود.(لازمه انسان بودن، یا لازمه کمال یافتن انسانهای درستکار)؛ و به واسطه اختیارشان، موجب شر اخلاقی کثیر و خیر اخلاقی قلیل خواهند شد. یعنی جمعیت قلیل انسانهای درستکار کمال می یابند و باقی انسانها به جنایت و سنگدلی می پردازند.(بنابر مشاهدات ما از جهان؛ و ادعای کتب مقدس ادیان مبنی بر نجات گروه اندک انسانها و جهنمی شدن اکثریت مطلقشان)[*=1]اگر خدا وجود داشته باشد، آنگاه عالم مطلق و خیر اعلی است؛ بنابراین او هرگز نباید موجوداتی را که وجودشان مایه شر کثیر و خیر قلیل خواهد شد، خلق کند. پس چون ما در وجود خودمان شکی نداریم؛ چنین خدایی ما را خلق نکرده است.[*=1]اگر خدا وجود داشت، آنگاه خالق ما انسانها می بود؛ اما دانستیم که او خالق ما نیست(طبق فرض دوم)؛ پس خدا وجود ندارد. دیدگاه منتقدان سبحانی، برای غلبه خیرات اخلاقی بر شرور اخلاقی، با بیان اینکه ملاک سنجش خیرات با شرور، کیفیت است نه کمیت؛ قائل به این سخن است که با وجود کم بودن کارهای نیک در برابر کارهای ناسره، ارزش کارهای نیک بیش تر خواهد بود. او در این باره روایتی اسلامی ذکر میکند که در آن خداوند خطاب به پیامبر اسلام چنین گفته است:«لو لاک لما خلقت الافلاک؛ اگر تو نبودی، جهان را خلق نمی کردم.»[۳۱] دیدگاه مدافعان برهان اما به نظر مدافعان برهان، معلوم نیست جهانی که در آن شر کثیر ناشی از انسانها هست؛ بر جهانی که در آن شر قلیل، و در نتیجه، قدیسان و قهرمانان کم تری وجود دارد رجحان داشته باشد. راست این است که، از باب مثال، تهوّع آور است رنج کودکی را که در حین یک تجاوز جنسی خشونت بار جان می دهد، با این استدلال توجیه کنیم که این حال و روز به علمای اسلامی و عرفای بزرگ این امکان را می دهد که از حیث اخلاقی کسان بهتری شوند. آیا به راستی خدایی که خیر مطلق است، تکامل روحی جمعیت قلیل عرفا و فضلا را، به رنج گروه کثیر کودکان آواره و گرسنه و آزار دیده، ترجیح می دهد؟ دیدگاه منتقدان استدلالهای دیگر خداباوران، یکی ادعای جبران شرور اخلاقی دنیا، در آخرت توسط خداوند؛ و دیگری ادعای تغییر نسبت خیرات و شرور در خود دنیا در آینده(فی المثل به واسطه ظهور یک منجی الهی) هستند. دیدگاه مدافعان برهان، مسأله ابطال ناپذیری روشی سنتی در رد دو ادعای طرح شده، تاکید بر ابطال ناپذیری آنهاست؛ زیرا مستلزم تحقق هیچ امر ممکنی در جهان ما نیستند و با هر مشاهده ای سازگاری و وفاق نشان می دهند؛ یعنی بشر-لااقل تا به امروز- از قضاوت در مورد صحت و سقم آنها ناتوان است. پس از حیطه شناخت انسانی خارج هستند. دیدگاه منتقدان، ارجاع به براهین خداباورانه دفاع دیگر خداباوران، چه به صورت مستقل، و چه به صورت استدلالی در دنباله مباحث بالا، ارجاع به براهین خداباورانه است. منتقدان این برهان معتقدند که با بهره گیری از براهینی چون سینوی و صدیقین وجود خدا را می توان اثبات نمود.چون وجود خدا را ثابت کردند، با براهین دیگر اثبات می کنند که واجب الوجود بالذات باید همهٔ کمالات را دارا باشد. بنابراین خدا عالم، قادر مطلق و کاملا خیر است؛ که در این صورت مسئلهٔ شر خود به خود منتفی است.[۳۲] یا آنکه ما وقوع قیامت یا ظهور منجی را در ادامه براهین خداباورانه از راههای دیگری اثبات می کنیم. دیدگاه مدافعان برهان به نظر مدافعان برهان، اگر رویکرد فوق صادق باشد؛ به سادگی بی خدایان نیز می توانند برای رد کلیه براهین خداباورانه؛ پیشاپیش خداباوران را به براهین مطلوب خودشان ارجاع دهند. نتیجه آنکه هر یک از براهین، نیازمند بررسی مستقل از براهین گروه دیگر می باشند. موضع سوم؛ اطلاق و نسبیّت شرور و واجد وجوه بودن شرّیت خداباوران در موضع سوم، مدعی هستند که خود شرور و بدیها نیز صددرصد شرّ و بد نیستند و بر آنها فوایدی مترتّب است. به طوری که به نظر مرتضی مطهری اگر بالفرض محال در جهان شرور نبود، دستگاه عالم به گونه ای مختل می شد که خیرات نیز امکان وجود پیدا نمی کردند.[۳۳] یک جنبه از فواید شرور، مربوط به زمینه سازی آنها برای تکامل بشر است. ساختار آدمی به گونه ای است که تواناییها و استعدادهایش در سایه مواجهه با مشکلات شکوفا می شود. ما از پیروزی هایمان لذّت می بریم؛ اما از سختیها درس می گیریم. جنبه دیگری که برای شرور به عنوان فایده و حکمت ذکر شده، مسأله آزمون الهی است. پانویس ↑ نایجل واربرتون، الفبای فلسفه، صفحه ۴۱ ↑ عسکری سلیمانی امیری، نقد برهان ناپذیری وجود خدا، صفحه ۳۰۸،۳۱۰ ↑ David Hume. Dialogues Concerning Natural Religion. Project Gutenberg (e-text). ↑ جی.ال.مکی، شر و قدرت مطلق ↑ عسکری سلیمانی امیری، نقد برهان ناپذیری وجود خدا، صفحه ۳۰۹ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۱ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۱ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۳ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۲ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۳ ↑ الوین پلانتینگا، فلسفه دین، خدا، اختیار و شر ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۲ ↑ نایجل واربرتون، الفبای فلسفه، صفحه ۴۱ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۴ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۳ ↑ ریچارد داوکینز، پندار خدا، صفحه ۶۸ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۶ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۶ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۵۸ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۳ ↑ نایجل واربرتون، مبانی فلسفه، صفحه ۴۱ ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۶۰ ↑ مرتضی مطهری، جلد ۶ مجموعه آثار، صفحه ۹۲۷ ↑ مرتضی مطهری، جلد ۶ مجموعه آثار، صفحه ۹۲۷ ↑ نایجل واربرتون، مبانی فلسفه، صفحه ۴۸ ↑ نایجل واربرتون، الفبای فلسفه، صفحه ۴۸ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۵ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۳ ↑ نایجل واربرتون، مبانی فلسفه، صفحه ۴۱ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۵ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحه ۱۲۶ ↑ جعفر سبحانی و محمد محمد رضایی. اندیشه اسلامی ۱. ویرایش دوم. چاپ چهل و نهم. تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷. صفحه ۱۲۹. ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۷۰ تا ۲۸۱ منابع مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «برهان شر»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۴ آوریل ۲۰۱۰). جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی. اندیشهٔ اسلامی (۱). چاپ چهل و نهم. تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷. صص ۱۲۱ تا ۱۳۴. ISBN 978-964-531-059-0. Dialogues concerning Natural Religion - David Hume پ.ن: بسیاری از پاسخهای داده شدهی مدافعان، قبلا توسط حکمایی همچون شیخ شهابالدین سهروردی مطرح شده. (به این تاپیک نگاه کنید.) 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۵ اندیشه در باب ماهیت وجود و یا عدم وجود بعضی چیز ها از جمله شر و اینا در قاموس من مثل کالا ها و غذا های موجود در ویترین مغازه هاست.همچنانکه من به اندازه ای که دوست دارم از اطعمه و اشربه بهره میبرم و نیز به اندازه خواسته خودم از سایر کالا ها نظیر لباس و لوازم منزل استفاده میکنم ، در باب مسائل شناختی و فلسفی هم همین سلیقه را دارم.یعنی وارد همه مقولات نمیشم و بی خیالشون هستم.تنها بخشی از باب های فلسفه رو برای افزایش دانش و آگاهی و برای یافتن پرسش هایم انتخاب میکنم که از آن لذت ببرم و به همان مقدار از جواب هایی که رسیدن به آنها مرا مسرور میکند ، علاقمندی نشان میدهم. 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۵ اندیشه در باب ماهیت وجود و یا عدم وجود بعضی چیز ها از جمله شر و اینا در قاموس من مثل کالا ها و غذا های موجود در ویترین مغازه هاست.همچنانکه من به اندازه ای که دوست دارم از اطعمه و اشربه بهره میبرم و نیز به اندازه خواسته خودم از سایر کالا ها نظیر لباس و لوازم منزل استفاده میکنم ، در باب مسائل شناختی و فلسفی هم همین سلیقه را دارم.یعنی وارد همه مقولات نمیشم و بی خیالشون هستم.تنها بخشی از باب های فلسفه رو برای افزایش دانش و آگاهی و برای یافتن پرسش هایم انتخاب میکنم که از آن لذت ببرم و به همان مقدار از جواب هایی که رسیدن به آنها مرا مسرور میکند ، علاقمندی نشان میدهم. ایرادی نداره اگر ورود به حوزههای اندیشهورزی رو بر مبنای علایق و انتخابهای شخصی انجام بدیم. همونطور که یک نفر به ریاضیات میپردازه، و دیگری در فیزیک دقیق میشه و کسی دیگه در علم زیستشناسی و غیره. اما تنها در یک حالت میشه پرداختن به حوزهی بخصوصی رو بیهوده و باطل دونست، و اون در حالتی هست که شما به «مساله» ایراد بگیرید و اثبات کنید که طرح این مساله از پایه غلط هست. بنابراین، چنانچه نپرداختن شما به این مساله، بخاطر بیعلاقگی به این موضوع خاص هست، هیچ ایرادی به شما وارد نیست. اما اگر کسی پرداختن دیگران به موضوع رو کاری عبث قلمداد نمود، باید برای غلط بودن «مساله» استدلال ارائه کنه. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده