Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۵ اردیبهشت، ۱۳۹۵ تقليد: يعني به دستور مجتهد جامع الشرائط رفتار کردن. مرجع تقليد کيست؟ به مجتهد جامع الشرائطي گفته مي شود که مرد ،بالغ ،عاقل ،شيعه دوازده امامي ، حلال زاده ، زنده و عادل باشد و از مجتهدين عصر خودش عالم تر باشد.(نکته: منظور از عدالت اين است که قدرت نفسانيه اي بر انجام واجبات و ترک گناهان کبيره و صغيره داشته باشد.) ولی به نظرم مرجع قدرت تفکر وپژوهش رامی گیره. شمانظرتون چیه؟ 1 لینک به دیدگاه
مرضیه33 128 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۷ اردیبهشت، ۱۳۹۵ مرجع تقلید قدرت تفکر رو به زور از کسی نمیگیره وقتی اکثر مردم خودشون اینطوری میخوان، نمیشه صحبت از گرفتن تفکر کرد مثلا ما اگه همیشه به عنوان مسافر و با اتوبوس بریم سفر و سر کاری هیچ وقت رانندگی اتوبوس یاد نمیگیریم چون نیاز نداریم گواهی نامه اتوبوس داشته باشیم مردم ایران مخصوصا تو شهرهای کوچک تر اصلا نیازی به تفکر آنچنانی رو در خودشون نمیبینن مرجع تقلید برای اونا فقط یک وسیله هست اگر با این قضیه مشکل دارین صرفا میتونین با ایجاد نیاز در مردم به تفکر، مراجع رو در انزوا قرار بدین و این یعنی شما هم واسه گسترش تفکرت عمل کنی و شعار ندی 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در ۴ خرداد، ۱۳۹۵ ... نیاز انسان باعث میشه که اشتغال و کار مولد بشه کلا تا نیاز هست پس بازار و دکان بازه به زبان ساده و اما مرضیه خانوم بهترین و برترین گیاهان و موجودات در جاهای بکر و دست نخورده میرویند جاهای کوچک مردان بسیار بزرگی به دامان جهان هدیه کردند پس کوچک تر بودن مکان نشان این نیست که اغراد افکار کوچکی دارند و عمیق فکرر نمی کنند و ما چون در کلان شهر هستیم دلیل بر کلان بودن مغز و تفکر ما نیست شاید ابزارهای ما مثل شبکه های اجتماعی و سایر اطلاعات رو در اختیار ما میزاره و مطلع میشیم ولی خیلی وقت های بدون فکر فقط انتقال میدیم بدون فکر کردن و سنجیدن و و و ممنون از مشارکت شما دوستان 4 لینک به دیدگاه
نیلوفر 0 413 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۷ خرداد، ۱۳۹۵ اگر مرجع تقلید واجبه پس چرا سنی ها ندارن؟ الکی واجب کردن که نون در بیارن؟ 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۷ خرداد، ۱۳۹۵ حرفت تا حدود زیادی درسته. اما برای کاملتر شدنش بنظرم باید به چند نکته توجه کنی. در هر حیطهای که بشه مثال زد، برای فرد آماتور، داشتن مربی و الگو لازم و سازنده است. اما سوال اساسی اینه : الگو گرفتن تا کجا ؟ ارسطو حدود 10 سال در آکادمی افلاطون (بعبارتی اولین دانشگاه جهان) شاگرد افلاطون بود؛ شاید در چند سال اول افلاطون رو الگوی خودش قرار میداد، اما بعدها میبایست از افلاطون عبور میکرد، چون لازمهي رشد پویایی هست، (مثل آبی که اگر راکد باشه یا جذب خاک میشه یا تبخیر یا میگنده؛ اما آب روان بالاخره به دریا میرسه) بنابراین گفت : من استادم افلاطون را بسیار دوست دارم، اما حقیقت را بیشتر از او دوست میدارم! پس مرجع تقلید هم میتونه چیز خوبی باشه، اما مطمئناً هیچکس مرجع تقلیدش رو بیشتر از خدا دوست نداره! همونطور که ارسطو افلاطون رو بیشتر از حقیقت دوست نداشت. پس نظر من اینه که ایرادی نداره اگر مرجع تقلید یا شخصیت نافذی رو بعنوان الگوی خودت قرار بدی، اما مادامی این الگو رو حفظ کن که مثل طنابی تو رو بالا میکشه و منجر به رشد تو میشه، و اگر دیدی دیگه این پویایی رو برای تو ایجاد نمیکنه، بدون که باید طنابت رو به سنگ رفیعتری گره بزنی تا باز هم بتونی بالا بری مثل همیشه برات آرزوی موفقیت دارم :icon_gol: 4 لینک به دیدگاه
hsnakk 23 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲ تیر، ۱۳۹۵ انسان اگر بتونه خودش اجتهاد کنه دیگه تقلید نمی کنه مشکل ما اینه که نمی دونیم توچه مسائلی بهتره خودمون اجتهاد کنیم بویژه تو مسائل عقیدتی چون اگر به اشتباه تقلید کنیم و گمراه بشیم خداوند این بهانه رو از ما قبول نمی کنه زیرا به ما عقل داده و کسی ( حتی شیطان) تو اون دنیا مسئولیت گمراه کردن دیگران رو قبول نمی کنه و تمام مسئولیتش با خود ماست 2 لینک به دیدگاه
hsnakk 23 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۹ دی، ۱۳۹۵ به نظر من مرجع تقلید باید با مرجع تعلیم جایگزین بشه لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده