رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

كتابخوانان عزيز دوباره سلام و دوباره درود geminis.gif

 

 

اميدوارم حال همگي خوب باشه و از كتاب‌هايي كه تابحال با هم خونديم، لذت برده و استفاده کرده باشيد. پنجمين دور كتابخواني گروهي رو با انتخاب اثري فوق‌العاده ارزشمند و تأثيرگذار از مارك فيشر شروع مي‌كنيم. اين كتاب «حكايت دولت و فرزانگي» يا (The instant millionaire: a tale of wisdom and wealth) هست که در واقع جز افتخارات نشر ایالات متحده بحساب میاد. کتابی که به شما چیزی فراتر از "چگونه ثروت‌مند شدن" رو می‌آموزه.

روایت داستانی کوتاه اما واقعی و سودمند از ملاقات یک جوان هوشمند با پیرمردی دولت مند است. جوان، خواستار آن بود که اوضاع مالی اش بهبود یابد چرا که در یک شرکت کوچک تبلیغاتی به عنوان دستیار کار می کرد و حقوق او متناسب با مخارج روزمره زندگی نبود.از این رو، توسط عموی خود به پیرمردی دانا و ثروتمند(میلیونر یک شبه) معرفی شد و پیرمرد قدم به قدم اسرار کامیابی و رموز خود در این راه را به او آموخت و تغییر و تحول های فراوان و مثبتی را در او ایجاد کرد.

 

 

صمیمانه از شما میخوام این کتاب رو بخونید، و اون احساس غرور کاذب (که متاسفانه گاهی به من هم دست میده) و میگه: "من خودم این چیزها رو از حفظم! و نیازی به این قبیل کتاب‌ها ندارم و ..." رو از خودتون دور کنید. مطالب این کتاب کوچک و ارزشمند، خلاصه‌ای از حکمت و فرهیختگی رو به ساده‌ترین شکل در پیش روی شما قرار میده، و شما می‌تونید از اون در هر حیطه‌ای ( و نه فقط موضوع مالی) بهره ببرید و منتظر نیک‌بختی‌های در انتظارتون باشید.goodsigh2.gif

توضیحی بیش از این نمی‌دم، و فقط اشاره می‌کنم که این کتاب توسط مترجمان زیادی در داخل کشور ترجمه شده، و حتی با عناوین مختلفی هم منتشر شده جالبه که بدونید در این بین فقط ترجمه خانم گیتی خوشدل در نشر قطره، تا امروز 98 بار تجدید چاپ شده !

و باز هم درباره این کتاب توصیه من به شما اینه که:

نسخه چاپی این کتاب گران قدر و ارزان قیمت رو برای خودتون تهیه کنید، و حتماً اون رو به کسانی که دوستشون دارید هدیه کنید. heartsmile.gif

 

 

 

0pg5r9n933y5ptb6e3k6.jpg9789643412388.jpg

 

 

 

شما می‌تونید نسخه PDF کتاب در 40 صفحهرو از طریق فایل پیوست شده در انتهای این پست دریافت کنید.

 

(البته اشتباهات تایپی‌ای هم در این نسخه وجود داره که مطمئنم وقتی کتاب رو به انتها می‌رسونید از اینکه این قبیل مشکلات جزئی رو نادیده گرفتید، پشیمون نمی‌شید!)

 

مدت زمان این دور از کتابخوانی رو یک هفته در نظر می‌گیریم و طبق روال همیشه، بعد از این تاریخ هم تاپیک باز هست و میتونید همچنان نظراتتون رو اضافه کنید.

 

 

امیدوارم از این کتاب زیبا لذت ببرید و گامی رو به جلو در مسیر موفقیت شخصی زندگی شما باشه، و از همه مهم‌تر: در مسیر تفکر و تعالی شما. square.gif

عزیزانم مثل همیشه منتظر نظرات خوبتون می‌مونم . ممنون و متشکرمtbcsmiley.gif

 

 

براي عضويت در تيم كتابخوانان خفن به

اينجا سر بزنید.

براي دانلود كتاب حکایت دولت و فرزانگی بی‌دردسرترین گزینه استفاده از فايل پیوست شده هست.

و یا اینکه از لینک‌زیر که در Picofile آپلود کردم استفاده کنید :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

 

 

سلام..........

مرسی:icon_gol:

 

 

ممنونم از دعوت..

 

  • :icon_gol:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

البته اینکه چقدر تجدید چاپ شده در ایران مسئله عجیبی نیست و مطمئنا هم دال بر مفید و جالب بودن کتاب نیستش. فایلی که آپلود کردید فواید گیاهخواری هست.

 

زیبایی هم به معنی ارزشمند بودن نیست

 

حکمت و فرهیختگی هم که البته تعریف داره و جایگاه نویسنده این کتاب و خود کتاب مشخص نیست در این دایره کجاست که حتی یک صفحه ویکی‌پدیا هم ندارند

 

 

 

 

فایل آپلود شده صحیح هستش:w16:

اونی که تو بخش پیکو فایل هستش هم دو بخشی یکی کتاب اصلی و یکی هم گویا تو کپی کردن اشتباهی گذاشتن

اون فایلو برداشتم

لینک به دیدگاه
البته اینکه چقدر تجدید چاپ شده در ایران مسئله عجیبی نیست و مطمئنا هم دال بر مفید و جالب بودن کتاب نیستش. فایلی که آپلود کردید فواید گیاهخواری هست.

 

اگر در لینک دادن اشتباهی بوده، عذرخواهم و ممنون که اعلام کردید. :icon_gol:

چاپ نود و هشتم، نشان‌دهنده‌ی استقبال جالب توجه مردم از کتاب هست :w16:

 

 

جایگاه نویسنده این کتاب و خود کتاب مشخص نیست در این دایره کجاست که حتی یک صفحه ویکی‌پدیا هم ندارند

 

منم مثل شما اطلاع بیشتری درباره آقای مارک فیشر ندارم. شاید این یک اسم مستعار باشه :ws51: ولی کتاب اصلی رو میتونید در سایت آمازون هم پیدا کنید (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در کل توجه شما رو به این نکته جلب می‌کنم که این یک کتاب تاریخی یا علمی نیست که ما به دنبال اسناد و مدارک باشیم. اینجا بیشتر از هرچیز خود متن (و پیام‌ّش) برای ما مهم هست. ضمن اینکه کتابی که معرفی میشه،یقیناً قبلا مطالعه و بررسی شده و برای معرفی عمومی بنظرمون ارزشمند اومده. پس توصیه می‌کنم اگر براتون جالبه کتاب رو بخونید، و بعد در صورت تمایل نظرتون رو اینجا بنویسید.

 

در آخر ممنون میشم اگر پیام‌هاتون رو در یک پست ارسال کنید. :a030:

لینک به دیدگاه

درود

ممنون بابت کتاب و زحمت های شما(با داشتن کنکور ارشد وقتتون رو اختصاص میدین که خیلی ارزشمنده و امیدوارم موفق بشین مثل خودم)

به نظرم اینجور کتابها که ترجمه هستن و در بر گیرنده رویدادهای زندگی و اجتماعی و به نوعی منعکس کننده تجربیات افراد در فرهنگ های غیر ایرانی هستن زیاد نمیتونن با نحوه زندگی ما جور باشن برای مثال عشق و عاشقی و نوع ایجاد اون در فرهنگ اروپا و امریکا کجا و در فرهنگ ایران کجا یا نحوه کار تو سازمان ها و ادارات اونا کجا و اینجا کجا

به هر حال ممنون ولی از 5 سری کتاب تا به حال بهترینش قلعه حیوانات بوده

لینک به دیدگاه

ایشالا وقت کنم بتونم این سه کتاب آخرو بخونم . این چند هفته اینقدر سرم کار ریخت که نفهمیدم چطوری گذشت . یکی از علتهای فروش بالای این کتاب و مسلما زیر چاپ رفتن زیادش دلیل معرفیش در گروههای مختلف و یه زمانی شرکت های هرمی و گلدکوییست بوده و هنوزم چه این کتاب چه کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد و قورباغه را قورت بده و جدید قله ها و درهها توسط شرکت های که هدفشون پرورش انسانهای موفق و غیره هست توصیه میشه .و همین امر باعث میشه تجدید چاپ بشوند. اکثرا که مفید بوده .

لینک به دیدگاه
اگر در لینک دادن اشتباهی بوده، عذرخواهم و ممنون که اعلام کردید. :icon_gol:

چاپ نود و هشتم، نشان‌دهنده‌ی استقبال جالب توجه مردم از کتاب هست :w16:

 

 

 

 

منم مثل شما اطلاع بیشتری درباره آقای مارک فیشر ندارم. شاید این یک اسم مستعار باشه :ws51: ولی کتاب اصلی رو میتونید در سایت آمازون هم پیدا کنید (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در کل توجه شما رو به این نکته جلب می‌کنم که این یک کتاب تاریخی یا علمی نیست که ما به دنبال اسناد و مدارک باشیم. اینجا بیشتر از هرچیز خود متن (و پیام‌ّش) برای ما مهم هست. ضمن اینکه کتابی که معرفی میشه،یقیناً قبلا مطالعه و بررسی شده و برای معرفی عمومی بنظرمون ارزشمند اومده. پس توصیه می‌کنم اگر براتون جالبه کتاب رو بخونید، و بعد در صورت تمایل نظرتون رو اینجا بنویسید.

 

در آخر ممنون میشم اگر پیام‌هاتون رو در یک پست ارسال کنید. :a030:

 

 

چاپ 98 مطمئنا دال بر ارزشمند بودن کتاب نیست. کلا استقبال زیاد هیچ وقت نشاندهنده خوب بودن سوژه استقبال نیست. اگر کتابی ارزش ادبی یا محتوایی ارزشمند داشته باشه، حتما غیر از سایت آمازون که حتی جوراب دست دوم رو هم ممکنه برای فروش بذاره، منابع دیگری هم برای کسب اطلاع از کتاب و نویسنده‌ش وجود داشت.

 

من مرور کردم کتاب رو. چون نه خود متن برام جذاب بود و نه پیام متن. بیش از اندازه ساده‌انگارانه هست. نمونه مبتذل قصه سیندرلا. آخرش هم که آن جوان احمق طبق پیشگویی باغبان حکیم 6 سال بعد، یک میلیون دلار نصیبش شد.

این مدل کتاب‌ها مثل برنامه راز که یک مدت شبکه 4 باش دهان بینندگان رو صاف کرد و خانواده‌های خیلی‌هامون تحت‌تاثیرش قرار گرفتند، با تاکیدی که بر مسئولیت فردی برای رسیدن به موفقیت و پول میکنند، با دادن توصیه‌های مبهم مثل فرصت‌شناسی، ایمان داشتن به خود، تلقین به خود و ... در جهت سیطره یافتن فرهنگ نئولیبرالی رواج یافتند. اینکه ما آزادیم و همه با تلاش به جایگاهی که دوست داریم، خواهیم رسید و اگر نرسیدیم لابد به اندازه کافی تلاش نکرده‌ایم و حکیم نبوده‌ایم، بدون در نظر گرفتن نابرابری‌های اقتصادی/اجتماعی/سیاسی برای بستن چشم عدالت‌جوی مخاطب نوشته و منتشر میشوند.

لینک به دیدگاه

درود...

 

مخاطب های خاکستری امروز همیشه با موضع و آگاهی مخصوص خودشون با جهان کتاب ها مواجه می شن..

 

خوب ما قرار هست که کتابی بخونیم تا با جهان فکری دیگه هم آشنا بشیم...

 

وگرنه خوب موندن تو چهاردیواری جهان خودمون که تکرار مکررات هست و لطفی نداره...حالا اگر بعضی از این جهان های موجود کتاب ها بتونن جهان ما رو به چالش بکشن که از نظر من چه بهتر و مبارک تر...

 

آدمی که 10 تا کتاب خونده...با آدمی که 100 تا و یا 1000 تا و یا 10000 تا خونده فرق می کنه....

 

آدمی که دامنه ی آگاهی ش به همین واسطه ی متفاوت می شه...

 

نمی گم کمتر یا بیشتره..می گم فرق می کنه...(بالا بودن تعداد کتاب هایی که می خونین رو با بالا بودن سواد اشتباه نگیرین تو حرف هام)

 

بعد از یک مدت که تعداد کتاب هایی که خوندی تعدادش از دستت در می ره...

 

می بینی که دیگه هر کتابی رو مثه اوایل سریع و بدون موضع شروع به خوندنش نمی کنی...

 

یعنی "ب" بسم الله ش رو که بخونی و جذبت نکنه و یا آدرس اشتباه بده...راحت میزاریش کنار...چون کم کم آگاهی ت به یک حدی رسیده که هر چی بزارن جلوت رو دیگه نمی خونی...

 

مثلا می فهمی که کجا حرف از واقعیت هست و کجا حرف از خیال...

 

کجا امید مبتنی بر عقل هسن...کجا آرزوی واهی...

 

 

و این در مواردی خوب...و در مواردی بد هست...جایی که لاجرم شما به قضاوت دست می زنین..و این قضاوت نسبی هست...و می تونه درست باشه و یا غلط...

 

مثلا ایلیا جان این کتاب رو به همه توصیه می کنه و می گه که می تونین یک نسخه ش رو خریداری کنین و به دوستانتون هدیه بدین...

 

ولی "منِ نوعی" شاید یک نسخه ش رو بگیرم و حتی حاضر نباشم به دشمنم هم هدیه بدم و اون رو آتیش بزنم!..(شکلک موافشان با نیش باز)....

 

اونچه که مهم هست...اینه که فارغ از این نظرات منفی که من هم تو چند پست قبلی نسبت به کتاب های معرفی شده داشتم...نفس این هست که ما آگاهی های خودمون رو به اشتراک بزاریم...

 

اثر رو بخونیم و در موردش نظر بدیم...

 

موقع خوندشن..گاردمون رو بگیریم پایین...بعد از اون فکر کنیم...و اون وقت اگه خواستیم دوباره گاردمون رو بگیریم بالا...

 

با موضع یک کتاب رو بخونیم..دست آخر خودمون هستیم که وقتمون هدر می ره و چیزی هم این وسط عایدمون نمی شه....

 

در این مواقع بهتر هست بریم این وقت رو مثلا یک لیوان آب میوه یا قهوه بخوریم و به موسیقی گوش بدیم...مفید تر هست....

.

.

.

کتاب حاضر به نظر من..ترجمه به ترجمه اش یک کتاب دیگه است...چون واژه ها برای من بارهای معنایی متفاوت دارن...اینکه به دست مترجم ها خیلی راحت هر واژه به جای دیگری استفاده می شه به بهانه ی قرابت معنایی...نکته ای هست که من عیار مترجم رو باهاش می سنجم...

 

بیچاره مولف ها که خبر ندارن این میون چه شخمی زده می شه آثارشون...

 

ترجیح می دم آثار انگلیسی زبان رو به همان زبان مبدا مطالعه کنم تا ترجمه...این هم یکی از اون هاست...

 

ایلیا جان...مخاطب امروز خیلی زرنگ تر از این حرف هاست که مجموعه ای از جملات قصار رو جمع کنن و ما بین شون براش داستان تعریف کنن...

 

و بگن این می تونه منتقل کننده ی یک پیام مثبت و امید و خودشناسی و برگشت به خود و از این قبیل باشه...

 

و مخاطب بگه: واییی! چی گفت! من متحول شدم!

 

داستان بلاتکلیف بیشتر از خودش به پیام خوبش ضربه می زنه...

 

می دونم که می دونی...بردن مخاطب به سفر و یک مکان راز آلود..ژانر خوبی برای داستان ها و رمان های معما گونه...و حتی ترسناک هست...

 

جایی که مخاطب مو به تنش سیخ بشه در هر تصویر سازی برای اینکه در یک ناکجا آباد هست...و اینکه قهرمان طفلک رو بزاری تو موقعیت هایی که حس کنه طرف مقابلش دراکولاست! همه ی اینها می تونه مشخصات خوبی برای یک داستان پلیسی..معمایی...ترسناک...حتی روانشناختی باشه..مخصوصا اونجا که قهرمان تو اتاق تنها می شه...

 

ولی وقتی جای جای کتاب با جملات بولت شده ی اخلاقی پر هست...خوب ما می فهمیم قرار نیست کتاب ما رو مهمون یک تعلیق ناشی از معما و ترس کنه...

 

در حالی که قدم به قدم از اول داستان و سفر قهرمان و ملاقات با نگهبان تا دمه در هم و اون کاغذ سفید این حس رو برای آدم درست می کنه....بعد ولش می کنه و در چند صحنه تو اتاق باز برمی گردونه و باز ول می کنه....

 

انگار نویسنده دیده خیلی کتابش خنثی ست خواسته که چند جا ضربان مخاطب رو ببره بالا...

.

.

.

من عمیقا اعتقاد دارم که باید به درون خود نگاه کنیم...و شرایط اطراف تنها نباید بر روی ما تاثیر گذار باشه...و ما باید به خودمون تکیه کنیم و با اهداف بزرگ خودمون رو بزرگ کنیم...

 

ولی با خوندن این کتاب این باورها رو به دست نیاوردم....و بعید می دونم که در صورتی که چیزی از این موارد هم نمی دونستم با خوندن این کتاب به این باورها می رسیدم...

 

این کتاب مثال خوبی برای اینه که گاهی یک حرف خوب رو بعضی با ابزار ضعیف می زنن...و باعث می شن پیام کتاب هم این میون بره در لفافه ی ابزار ضعیف...

 

زیاد مثه گذشته گزافه گویی نمی کنم...

 

حس می کنم تبدیل شدم به مسعود فراستی همش می گم: در نیومده!

 

 

ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این کتاب و البته این مفهوم خوب...:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

سلام و ممنون از شما دوستان عزیز

 

 

چند نکته ای که شاید قبلش باید از همه شما خواهش کنم تا با یک تغییر موضع به جایی بیایید که قراره یک طرح کتابخوانی عمومی رو مدیریت کنید رو ذکر می‌کنم :

 

اول اینکه : تیم کتابخوانی شما، نه حتی یک تیم نوپا، که هنوز یک گروه نوزاد در انجمن هست.

دوم اینکه : هدف اول شما، دعوت به کتابخوانی، از کسانی هست که تابحال چندان اهل مطالعه نبودند، و شاید رغبت چندانی به این مساله هم نداشته باشند. بنابراین قصد شما شکل دهی یک پاتوق حرفه‌ای در کافه نادری نیست، بلکه جامعه هدف(فعلی) شما، توده‌ی مردم جامعه هستند.

 

با در نظر گرفتن همین دو قید، میبینیم که حل این مساله کار ساده‌ای نیست.

 

 

قبول دارم که ما در حال انجام یک کار گروهی هستیم، یک تیم هستیم، و باید سلیقه تمام اعضا رو در نظر بگیریم، اما بنظر من این وظیفه اعضای حرفه‌ای ما رو خطیرتر می‌کنه که در این مسیر به دوستانی که تازه گام در راه می‌گذارند کمک و همیاری بیشتری بکنند. و مبادا طوری رفتار کنند که این دوستانی که حقیقتاً مطالعه‌ هر کتاب توسط اونها به مراتب ارزشمندتر از مطالعه کتاب توسط ماست، بر بخوره، یا اصلاً از مطالعه کتاب منصرف شده و خیال کنند برای ارتقای فکر، فقط باید «بهترین» کتاب‌ها (اون هم از نگاه بهترین کتابخوان‌ها) رو مطالعه کنند. به یاد بیاریم که خود ما چه مسیر‌هایی رو طی کردیم، تا به سیاق فکری امروزمون برسیم. این حرف من رو به این معنا نگیرید که افراد حرفه‌ای نباید نقدی بنویسند، اتفاقا نقد اونها می‌تونه به هرچه بهتر شکل گرفتن ذهن دوستان نوپاتر کمک کنه، ولی خواهش‌ من اینه که نقد این عزیزان از جایگاه معلم و استاد برای خط دادن به شاگردان نوپا باشه، نه به این صورت که مثلا : این کتاب ارزش وقت گذاشتن نداره، یا کسی که از این کتاب لذت ببره ساده لوح هست و ..

 

مثلا همین امروز من در یک کتابفروشی بودم که یک آدم خیلی معمولی داشت با کتابفروش صحبت می‌کرد و میگفت: من اونطوری هم نیستم که پول به کتاب ندم، بعضی کتابها مثل کتابهای آنتونی رابینز رو دوست دارم... فروشنده گفت : اونها که خیلیی آبکی‌ند(!)... بعد این دوست ما گفت : از کتابهای (دکتر)شریعتی هم خوشم میاد ... و باز فروشنده گفت : اونا که ارزش خوندن نداره، شریعتی مال زمان انقلاب بود و تموم شد..... اینجا بود که دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و وارد بحثشون شدم و به فروشنده گفتم حالا که یک‌نفر هم کتابخون پیدا شده شما منصرفش کن! و کمی با هم خندیدیم.

 

 

دراینجا من از همه دوستان صاحب‌نظر از جمله سام، و خانم viviyan و سایر دوستان عزیز رسماً دعوت می‌کنم به اینجا (پیشنهاد کتاب (برای هم‌خوانی گروهی)) بیایید، و بادرنظر گرفتن قیودی که اشاره شد، پیشنهادهاتون رو ارائه بدید تا در انتخاب مناسب‌ترین کتاب‌ها از اونها استفاده کنیم. :a030:

 

و این موضوع رو یادآوری می‌کنم که طبق قولی که به دوستان دادم، این گروه کتاب‌هاش رو از ساده‌ترین سطوح آغاز، و انشاالله هربار با یک شیب بسیار ملایم به سمت جلو حرکت می‌کنه. و امیدوارم در آینده‌ی نزدیک بیش از این رضایت شما دوستان حرفه‌ای رو فراهم کنیم. از شما و همه اهالی کتاب ممنون و متشکرم :icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

در مورد اول عرض کنم:

 

ایلیا جان به روی چشممم...زین پس من خواننده ای خواهم بود مثه خواننده های دیگه که در خوندن کتاب مشارکت دارن ولی در نظر دادن مشارکتی ندارن...:icon_gol::icon_redface:

 

در مورد دوم:

 

تجربه به من ثابت کرده که نقل قول گرفتن از بخشی از بحث یک نفر...باعث اَبتر شدن اون می شه...

 

مخصوصا در مورد پست های منِ کمترین که پُر حرف هستم ولی تمام حرف هام مثه نخ تسبیح بهم وصل هست..

 

وقتی یک جا کاتش می کنین و نقل می کنین...جامعیت و وحدت رو ازش می گیرین...

 

بعد اونوقت فرد دیگری که میاد پست شما رو می خونه...بدون اینکه پست من رو مطالعه کرده باشه غالبا این برداشت رو می کنه که روح حرف های سام تو این چند خط بوده(می دونم می تونه بالای پست شما پست من رو بخونه...ولی می دونین که خوندن چند خط از چندین خط راحت تره و البته برداشت از اون راحتر)...

 

فارغ از اینکه حداقل شما می دونین تمام حرف های من این چند خط که شما نقل قول گرفتین نبود....

 

ولی خوب فردی که میاد نقل قول شما رو می خونه می تونه راحت این برداشت رو داشته باشه که خلاصه ی حرف سام این بود...در حالی که نبود!

 

شاید شما بفرمایین که من فقط با این قسمت کار داشتم و همین قسمت رو می خواستم مورد بحث قرار بدم...باز بنده عرض می کنم در این صورت حداقل به محتوای همین چند می پرداختین...

 

 

من کجای این سه پستی که تا به حال در مورد کتاب ها نظر خودم رو اعلام کردم..گفتم که مثلا:

 

کتابی بد بوده...یا ارزش خوندن رو نداشته...و مهم تر از اون کجا این نظر رو تعمیم دادم؟!

 

در آخرین پست در همین تاپیک...من بعد از اینکه در مورد تفاوت آگاهی هر خواننده در مقابل جهان هر کتاب به صورت مفصل حرف زدم....گفتم...به اولین کلمه دقت کنین: مثلا

 

مثلا

ایلیا جان این کتاب رو به همه توصیه می کنه و می گه که می تونین یک نسخه ش رو خریداری کنین و به دوستانتون هدیه بدین...

 

ولی "منِ نوعی" شاید یک نسخه ش رو بگیرم و حتی حاضر نباشم به دشمنم هم هدیه بدم و اون رو آتیش بزنم!..(شکلک موافشان با نیش باز)....

 

ایلیا جان...دوست با دانش و ادیب من...می دونی که واژه ی "من" با واژه ی "من نوعی" تفاوت معنایی داره...

 

و این به معنای این نیست که منِ فردی این کتاب رو فاقد ارزش بدونم مخصوصا با توضیح درون پرانتز....

 

اصلا بر فرض اینکه این معنا گفته شده باشه..در قسمت توضیح کتاب در مورد مفاهیم خوبش چرا حرف زدم...

 

که اگر این طور بود در مورد مفاهیم ارزشمند این کتاب در اواخر پستم تعریف و تمجید نمی کردم و تاسف نمی خوردم که این معنای و مفهوم خوب در قالب یک ابزار ضعیف آورده شده....

 

تازه بعد از همه ی این موارد من مثال از خوردن آب میوه و قهوه و استراحت و گوش دادن موسیقی گفتم به جای خوندن کتاب برای کسانی کردم که کتاب ها رو با موضع خاص می خونن...

 

با موضع یک کتاب رو بخونیم..دست آخر خودمون هستیم که وقتمون هدر می ره و چیزی هم این وسط عایدمون نمی شه....

 

در این مواقع بهتر هست بریم این وقت رو مثلا یک لیوان آب میوه یا قهوه بخوریم و به موسیقی گوش بدیم...مفید تر هست....

 

من هیچ جا نگفتم که خوندن کتابی تلف کردم وقت هست...:icon_redface:

 

 

 

حالا شما شاید بفرمایید که نظرتون کلی بوده و فقط در مورد نوشتار و نظرات من نبوده و شاید نظر دوست دیگری رو هم خوندین و یک کاسه کردین و این جواب رو ترکیبی دادین...یا حتی بخش از نظرتون رو به دوست دیگه ای باشه...

 

با عرض می کنم دوست بزرگوار و ادیبم...آیا همتراز کردن نظر دو نفر و مورد خطاب قرار دادنشون در یک پست جوری که مخاطب خواننده ی پست شما این برداشت رو داشته باشه که هر دو یک چیز رو گفتن می تونه درست باشه؟...در حالی که فقط هم از من به صورت ناقص نقل قول گرفتین...

 

فکر میکنم این کم لطفی همزمان به هر دو فرد یا هر چند نفری باشه که مورد خطاب شما هستند...که خواستگاه نظرشون...نوع ادبیات و نوع نگاهشون با هم فرق داره و شاید جاهای زیادی با هم تناقض داشته باشه...فارغ از اون که کدومشون خوب یا بد باشن..فرق می کنن...

 

مثال می زنم...کسی که یک موضوع رو نفی می کنه...با کسی که به یک موضوع به صورت نسبی نگاه می کنه...کاملا متفاوت هستند...

 

در مورد دوم که من به اون دسته نزدیک هستم...خوبی در کنار بدی در سوژه دیده می شه...

 

 

 

یکی از دلایل طولانی نوشتن های من در پست ها..گرفتن قضاوت و برداشت های نادرست از اون هست...

 

من سعی می کنم تا اونجا که می تونم شفاف و وگسترده نظراتم رو عرض کنم...غالبا هم بیشتر با عینک خوشبینی هست...و غالبا هم ملایم و به دور از نفی کردن موضوع هست...

 

اصلا سر لوحه ی زندگی من اینه که یا قضاوت نکنم و یا نسبی قضاوت کنم...و قطعی حکم صادر نکنم...و برتر از اون تعمیم ندم...

 

در بیشتر موارد بارها اعلام می کنم در نوشته هام که این نظر من هست و اصلا تعمیم نمی دم...

 

یادتون در مورد قلعه حیوانات هم گفتم این نوع ادبیات کاملا در جهان جواب داده و مشکل نه از کتاب هست و نه از من...گفتم این نوع خوانش من هست...

 

بگذریم...

.

.

.

 

اسباب سر درد رو فراهم نکنیم...چون این جا فرموده بودین...همین جا در این مورد عرض کردم...:icon_redface:

 

مطمئنا اگر باز نقل قولی بگیرین و پاسخی داشته باشین...من پای اون پست تشکر می کنم ولی بحث رو ادامه نمی دم...

 

چون شما رو آدم مطلع با انرژی مثبت...فهیم...و البته ادیب و استاد می دونم...

 

شادی من از حضور مجدد شما و از شروع این حرکت...شادی از جنس مرید به مراد هست...

 

چون کاملا اندیشه های شما در این حوزه با من هم سو هست...

 

پس این موارد رو که گزافه گویی کردم...مقابله با خودتون ندونین...این فقط توضیحی بود که باید در مورد نظرات خودم می دادم...

 

 

آرامش پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه
در مورد اول عرض کنم:

 

ایلیا جان به روی چشممم...زین پس من خواننده ای خواهم بود مثه خواننده های دیگه که در خوندن کتاب مشارکت دارن ولی در نظر دادن مشارکتی ندارن...:icon_gol::icon_redface:

 

در مورد دوم:

 

تجربه به من ثابت کرده که نقل قول گرفتن از بخشی از بحث یک نفر...باعث اَبتر شدن اون می شه...

 

مخصوصا در مورد پست های منِ کمترین که پُر حرف هستم ولی تمام حرف هام مثه نخ تسبیح بهم وصل هست..

 

وقتی یک جا کاتش می کنین و نقل می کنین...جامعیت و وحدت رو ازش می گیرین...

 

بعد اونوقت فرد دیگری که میاد پست شما رو می خونه...بدون اینکه پست من رو مطالعه کرده باشه غالبا این برداشت رو می کنه که روح حرف های سام تو این چند خط بوده(می دونم می تونه بالای پست شما پست من رو بخونه...ولی می دونین که خوندن چند خط از چندین خط راحت تره و البته برداشت از اون راحتر)...

 

فارغ از اینکه حداقل شما می دونین تمام حرف های من این چند خط که شما نقل قول گرفتین نبود....

 

ولی خوب فردی که میاد نقل قول شما رو می خونه می تونه راحت این برداشت رو داشته باشه که خلاصه ی حرف سام این بود...در حالی که نبود!

 

شاید شما بفرمایین که من فقط با این قسمت کار داشتم و همین قسمت رو می خواستم مورد بحث قرار بدم...باز بنده عرض می کنم در این صورت حداقل به محتوای همین چند می پرداختین...

 

به عنوان مثال اون قسمتی که بنده از پست شما که کامل نقل قول گرفتم و قرمز کردم رو دقت بفرمایید...

 

من کجای این سه پستی که تا به حال در مورد کتاب ها نظر خودم رو اعلام کردم..گفتم که مثلا:

 

کتابی بد بوده...یا ارزش خوندن رو نداشته...و مهم تر از اون کجا این نظر رو تعمیم دادم؟!

 

در آخرین پست در همین تاپیک...من بعد از اینکه در مورد تفاوت آگاهی هر خواننده در مقابل جهان هر کتاب به صورت مفصل حرف زدم....گفتم...به اولین کلمه دقت کنین: مثلا

 

 

 

ایلیا جان...دوست با دانش و ادیب من...می دونی که واژه ی "من" با واژه ی "من نوعی" تفاوت معنایی داره...

 

و این به معنای این نیست که منِ فردی این کتاب رو فاقد ارزش بدونم مخصوصا با توضیح درون پرانتز....

 

اصلا بر فرض اینکه این معنا گفته شده باشه..در قسمت توضیح کتاب در مورد مفاهیم خوبش چرا حرف زدم...

 

که اگر این طور بود در مورد مفاهیم ارزشمند این کتاب در اواخر پستم تعریف و تمجید نمی کردم و تاسف نمی خوردم که این معنای و مفهوم خوب در قالب یک ابزار ضعیف آورده شده....

 

تازه بعد از همه ی این موارد من مثال از خوردن آب میوه و قهوه و استراحت و گوش دادن موسیقی گفتم به جای خوندن کتاب برای کسانی کردم که کتاب ها رو با موضع خاص می خونن...

 

 

 

من هیچ جا نگفتم که خوندن کتابی تلف کردم وقت هست...:icon_redface:

 

 

 

حالا شما شاید بفرمایید که نظرتون کلی بوده و فقط در مورد نوشتار و نظرات من نبوده و شاید نظر دوست دیگری رو هم خوندین و یک کاسه کردین و این جواب رو ترکیبی دادین...یا حتی بخش از نظرتون رو به دوست دیگه ای باشه...

 

با عرض می کنم دوست بزرگوار و ادیبم...آیا همتراز کردن نظر دو نفر و مورد خطاب قرار دادنشون در یک پست جوری که مخاطب خواننده ی پست شما این برداشت رو داشته باشه که هر دو یک چیز رو گفتن می تونه درست باشه؟...در حالی که فقط هم از من به صورت ناقص نقل قول گرفتین...

 

فکر میکنم این کم لطفی همزمان به هر دو فرد یا هر چند نفری باشه که مورد خطاب شما هستند...که خواستگاه نظرشون...نوع ادبیات و نوع نگاهشون با هم فرق داره و شاید جاهای زیادی با هم تناقض داشته باشه...فارغ از اون که کدومشون خوب یا بد باشن..فرق می کنن...

 

مثال می زنم...کسی که یک موضوع رو نفی می کنه...با کسی که به یک موضوع به صورت نسبی نگاه می کنه...کاملا متفاوت هستند...

 

در مورد دوم که من به اون دسته نزدیک هستم...خوبی در کنار بدی در سوژه دیده می شه...

 

 

 

یکی از دلایل طولانی نوشتن های من در پست ها..گرفتن قضاوت و برداشت های نادرست از اون هست...

 

من سعی می کنم تا اونجا که می تونم شفاف و وگسترده نظراتم رو عرض کنم...غالبا هم بیشتر با عینک خوشبینی هست...و غالبا هم ملایم و به دور از نفی کردن موضوع هست...

 

اصلا سر لوحه ی زندگی من اینه که یا قضاوت نکنم و یا نسبی قضاوت کنم...و قطعی حکم صادر نکنم...و برتر از اون تعمیم ندم...

 

در بیشتر موارد بارها اعلام می کنم در نوشته هام که این نظر من هست و اصلا تعمیم نمی دم...

 

یادتون در مورد قلعه حیوانات هم گفتم این نوع ادبیات کاملا در جهان جواب داده و مشکل نه از کتاب هست و نه از من...گفتم این نوع خوانش من هست...

 

بگذریم...

.

.

.

 

اسباب سر درد رو فراهم نکنیم...چون این جا فرموده بودین...همین جا در این مورد عرض کردم...:icon_redface:

 

مطمئنا اگر باز نقل قولی بگیرین و پاسخی داشته باشین...من پای اون پست تشکر می کنم ولی بحث رو ادامه نمی دم...

 

چون شما رو آدم مطلع با انرژی مثبت...فهیم...و البته ادیب و استاد می دونم...

 

شادی من از حضور مجدد شما و از شروع این حرکت...شادی از جنس مرید به مراد هست...

 

چون کاملا اندیشه های شما در این حوزه با من هم سو هست...

 

پس این موارد رو که گزافه گویی کردم...مقابله با خودتون ندونین...این فقط توضیحی بود که باید در مورد نظرات خودم می دادم...

 

 

آرامش پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

 

 

سام عزیز

 

حرف من یک درددل و خواهش کلی بود. اما حق با شماست، اشتباه کردم که در صحبت با شما این مطالب رو بیان کردم چرا که موجب سوء برداشت و سوءتفاهم شد. از شما عذرخواهی می‌کنم و نقل قولی که گرفته بودم رو پاک می‌کنم تا در آینده جایی برای سوءتفاهم سایر خوانندگان باقی نمونه. :a030::icon_gol:

لینک به دیدگاه

ببخشید من این سری دیرتر رسیدم این کتابو بخونم.

 

ولی قبل اینکه نظرمو بگم یه گله بکنم از اعضای گروه کتابخونی که نزدیک 50 نفرن :ws3: پس چرا هر سری بیشتر از 10 نفرتون درباره کتابی که خونده شده صحبتی نمی کنه :w000: من فکر میکردم فقط من تنبلم :banel_smiley_4:

 

 

خب برگردیم به بحث :ws3:

به نظرم به طور کلی کتاب نسبتاً خوبی بود. نکته های آموزشی خوبی توی داستانش بود. اما برداشت از این کتاب به نظرم باید مشابه یکی از نکات همین کتاب باشه. جایی که پیرمرد کتابا رو به عنوان ارثش میده به جوون و میگه به هرچی کتابا میگن اعتماد نکن و تسلیمشون نشو. خودت اون قسمتایی از کتابو بگیر که بدردت میخوره (همچین چیزی بود :ws3: )

 

دقیقاً این کتاب هم به نظرم همچین حالتی داشت، نمیشه گفت سراسر همه نکاتش مفید و درست بود و بدردمون میخورد. بلکه باید همه موارد و نکاتی که میگفت رو با جامعه ای که توش هستیم بسنجیم. هرچند اصل مسئله قانون جذب تو هر جامعه ای جواب میده.

لینک به دیدگاه

چند روزه دنبال تاپیک بودم...اصن نمیدونستم تو کدوم بخشه:icon_pf (34):

 

خلاصه دیدم تو فعالیت ها آقا محمد نظر داده سریع اومدم:ws3:

 

 

و اما کتاب ...

خیلی خوب و عالی و قابل درک...

یه کتابی بود خوندم از برایان نمیدونم دقیق اسم کتاب چیه...یادم نیس...اونم همینطور بود ولی چندین داستان که همشون واقعیت داشت و از زبون خود افرادی که واسشون اتفاق افتاده بود نوشنه بودن...

خیلی عالی بود...خودم تصمیم گرفتم همین کار کنم.ولی از رو تنبلی متاسفانه کم کم از یاد بردم...

ولی چند روزه باز شروع کردم اون ذهن نیمه هشیارم فعال کنم به مثبت اندیشی و...

دوست داشتم کتاب همین که کم بود صفحه هاش این خوب بود...

اینکه مفهوم کلی کتاب این بود که تغییر از خودمون شروع کنیم و مثبت اندیش باشیم خوب بود...

هرصفحه که میخوندم برام جالب میشد و ادامه میدادم...خیلی خوب بود.

 

سپاس فراوان از تیم کتابخوان...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...