Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۴ کلاس اول دبستان شیفت بعد از ظهر بودم باران تندی می بارید. یک چتر هفت رنگ دسته آبي سوت دار همان روزها خریده بودم. وقتی به مدرسه رفتم دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم اما زنگ خورد. هر عقل سالمی تشخيص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است یادم نیست آن روز چه درسی داشتیم اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه مانده... بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد ومن صد بار دیگر چتر نو خریده باشم اما آن حال خوب هفت سالگی هرگز تکرار نخواهد شد! این اولین بدهکاری من به دلم بود که در خاطرم مانده بعد از آن هر روز به اندازه ی تک تک ساعت های عمرم به دلم بدهکار ماندم ... به بهانه ی عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم... از ترس آنکه مبادا آنچه دلم ميخواهد پشیمانی به بار آورد خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم... اما حالا بعضی شب ها فکر میکنم اگر قرار بر این شود که من آمدن صبح فردا را نبینم چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی که به بهانه ی منطق، حماقت نامیدمشان! من خیلی به خودم بدهکارم ....خیلی... حالا می دانم هر حال خوبی، سن مخصوص به خودش را دارد .....ﻣﻦ ﯾﮏ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ "ﺧﻮﺩﻡ" ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ! 11 لینک به دیدگاه
M.P.E.B 4852 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۴ اما من خیلی وقتا به حرف دلم گوش دادم و عقل و منطق را زیر پا گذاشتم، وجدان درد گرفتم و شیرینی اون کار زهرمار شد. بعضی وقتام دلم اشتباهی رفت و پشیمونی اومد جاش، اونوقت دیگه خیلی بدهکار خودم شدم 7 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۴ اما من خیلی وقتا به حرف دلم گوش دادم و عقل و منطق را زیر پا گذاشتم، وجدان درد گرفتم و شیرینی اون کار زهرمار شد. بعضی وقتام دلم اشتباهی رفت و پشیمونی اومد جاش، اونوقت دیگه خیلی بدهکار خودم شدم واقعا تصمیم گیری بر سر دو راهی عقل , احساس سخته اما گاهی جای احساس بیشتر و گاهی عقل بیشتر ... باید جایگاه کارامون بدونیم 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۴ مونده کاری که میخوایم انجام بدیم چی باشه؟چی میخواسته دلم عقلم؟ عقل منصفه احساس سرکش من راه احساسمو سد میکنم به وسیله ی عقلم اما این به معنای دست کشیدن از خواسته های زندگی نیست خیلی وقتا خیلی اتفاقارو باید تجربه کرد اما نه هر اتفاقی......به عواقبش باید فکر کرد اما بی محابا بودن تا یه حدی لازمه لپ کلام نه این وری نه اوری جوری باید زندگی کرد که لذت برد و پشیمان نشد 100در100امکان پذیر نیست اما نزدیک 100چرا.... 6 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۴ یه تلنگر بود متن واسم... مرسی مهدی... خیلی وقت بود به خودم فکر نکرده بودم... ولی من از دلم طلبکارم....بماند...داستان ما سر دراز دارد.... 7 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۴ گاهی اوقات بدهکاری ها باشه بهتر از اینی هست ک آدم طلبکار باشه گاهی رفتن دنبال احساس طلبکاری ب بار میاره.... اما راه عقل...راه میانه رو....و در نظر گرفتن تمامی شرایطِ....و احساس محصور شده در عقل جایگاه صحیح تری داره...چون احساس بی مرزه و عقل دارای جغرافیایی ک میشه آزادانه با اون ب احساس هم پرداخت.... گاهی هم مرز بین این دو خیلی ب هم نزدیک میشه....ینی نمیدونی ک کدوم درست تره 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۴ خوبه که آدم بتونه بره دنبال خواسته های معقول دلش حتی بعد از سالها 5 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۴ برای انجام هر کاری باید دو دوتات 4تابشه بعد انجام بدی 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده