رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

داشتم دنبال یه مطلبی می گشتم اینوپیداکردم چون قشنک گذاشتم توانجمن:

من ایرانی

 

نیستم

چون بجای

درود

میگویم سلام و بجای بدرود

میگوییم

خداحافظ

*****

من

ایرانی

نیستم چون روز کوروش بزرگ

را

نمیدانم (7 آبان ) چون این روز

فقط در

تقویم کشور من ثبت نشده

است

*****

من ایرانی

نیستم

چون عربها

به من آموختند به خوراک

بگوییم

غذا،در حالی ک خودشان به

ادرار شتر

میگویند غذا و من هم

تکرار

میکنم

*****

من

ایرانی

نیستم چون عربها به من

آموختند

برای شمارش خودمان بجای

تن از نفر

استفاده کنیم که واحد

شمارش

حیوانات است

*****

من

ایرانی

نیستم چون عربها به من

آموختند

که بجای گفتن واق واق سگ

بگوییم

پارس که نام وطنمان است

*****

من ایرانی

نیستم

چون عرب

ها به من آموختن دیوث یک

صفت زشت

است, در حالیکه نام یکی از

سرداران

ایرانی بوده که درحمله

اعراب به

ایران تعداد زیادی از

سربازان

عرب را به هلاکت رسانده

است

*****

من

ایرانی

نیستم چون

اعراب بمن آموختند

بگویبم

شاهنامه آخرش خوش است چون

در آخر

شاهنامه ایرانیان از اعراب

شکست

میخورند

 

زمانی که عرب ملخ میخورد .... کورش به هرکس به اندازه خانواده اش گندم میداد ... ( یعنی عدالت )

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

������زمانی که عرب در بیابان بز میچراند.... کورش نیمی از دنیا راگرفت....( یعنی حکومت )

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

������زمانی که عرب دختر را ننگ میدانس .... کورش به بانوی ایرانى احترام میگذاشت ....

( یعنی مردم پرستی )

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

������زمانی که عرب را " ام جهل" میخوادند ....

شاه کشور من اولین منشور حقوق بشررا نوشت..!!

( یعنی هنر )

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

������زمانی که عرب چوب میپرستید ... کورش نیمی از دنیارا یکتا پرست کرد ... ( یعنی وحدت )

 

 

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

������زمانی که عرب دخترش را زنده در گور میکرد .....

کورش بزرگ برای دختران پارس دانشگاه ساخت..!!!!!

( یعنی عشق )

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

������زمانی که عرب در چادر بود ... کشور من تخت جمشید و پاسارگاد داشت..!! ( یعنی عظمت )

 

به قول یک استادی ببخشیددقیقایادم نیست سخنانشو) نبایدافتخارمابه یکسری کاسه وکوزه باشد الان ماچی هستیم.حرفی که خیلی هارا عصبانی می کند !

لینک به دیدگاه

.. یه نگاهی به یونان ایتالیا و ایران الان بیندازیم و یه نگاهی به یانکی هایی که 400 سال پیش گوشت نپخته میخوردند ...

الان ماها کجاییم و انها کجا ...

یکم از خواب برخیزیم الان وقت عمله نه اینکه شاهنامه خونی کنیم و به به چه چه بگیم

......

اینه که میگن جهان سومی به افکارشونه ......

لینک به دیدگاه
سلام

ازچه لحاظ چرنداست؟

از این لحاظ:

[h=4]۱- در مورد غذا، همان‌طور که با

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
متوجه می‌شویم، معنای غذا ، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم می‌دهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژه‌ی غذاء به این نتایج در
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
،
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
رسیدیم. در همه‌ی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.[/h][h=4]اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینه‌ی ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها» معرفی کرده‌اند:[/h][h=4]«نخست باید بدانیم کلمه‌ی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هم‌وزن نِساء تلفظ می‌شود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ می‌کنیم و البته ذال را نیز زاء می‌گوییم یعنی غَذا می‌نویسیم و غَزا تلفّظ می‌کنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ می‌شود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان می‌گوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونه‌ی دیگر تلفظ می‌کنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژه‌هایی که به
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
سپرده شده‌اند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن می‌توان آن‌ها را دید. پس اینکه برخی می‌گویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خوانده‌ایم و از این دخل و تصرف‌ها در واژه‌های دارای ریشه‌ی عربی بسیار است …»

برای اطلاعات بیشتر مطلب زیر را مطالعه نمایید:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/h] [h=4]۲- اما داستان استفاده‌ی اعراب از واژه‌ی «نفر» فقط برای حیوانات؛

واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده می‌کنند. اما معنای آن. می توانید به

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنای person , gent آمده است.[/h][h=4]روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همان‌طور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است[/h][h=4]ضمناً «تن» واژه‌ای پارسی است و مشخص نیست شایعه پردازان، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب می‌کنند![/h] [h=4]۳- پارس و صدای سگ[/h][h=4]در اینجا هم مختصری از
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در مورد تفاوت پارس با پاس:

«واژه‌ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ “پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفه‌ی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس می‌کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می‌کند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ می‌کنند و پارس نمی‌گویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس می‌کند…»[/h]

[h=4]۴- در مورد شاهنامه [/h][h=4]در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیده‌اند که این ضرب‌المثل ساخته‌ی اعراب بوده، جای بسی تأمل است.[/h][h=4]بهر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید.[/h][h=4]حسن انوری در «
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
» می‌گوید: این ضرب‌المثل اشاره‌ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می‌رود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله‌ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمد‌علی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حمله‌ی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.[/h][h=4]محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضرب‌المثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دوره‌ی کامل «شاهنامه» فارغ می‌شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا می‌شد و خوش‌بودن در پایان مراسم شاهنامه‌خوانی را ریشه‌ی این ضرب‌المثل می‌داند.[/h]

لینک به دیدگاه
از این لحاظ:

۱- در مورد غذا، همان‌طور که با

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
متوجه می‌شویم، معنای غذا ، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم می‌دهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژه‌ی غذاء به این نتایج در
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
،
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
رسیدیم. در همه‌ی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.

 

اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینه‌ی ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها» معرفی کرده‌اند:

 

«نخست باید بدانیم کلمه‌ی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هم‌وزن نِساء تلفظ می‌شود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ می‌کنیم و البته ذال را نیز زاء می‌گوییم یعنی غَذا می‌نویسیم و غَزا تلفّظ می‌کنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ می‌شود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان می‌گوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونه‌ی دیگر تلفظ می‌کنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژه‌هایی که به

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
سپرده شده‌اند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن می‌توان آن‌ها را دید. پس اینکه برخی می‌گویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خوانده‌ایم و از این دخل و تصرف‌ها در واژه‌های دارای ریشه‌ی عربی بسیار است …»

برای اطلاعات بیشتر مطلب زیر را مطالعه نمایید:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

۲- اما داستان استفاده‌ی اعراب از واژه‌ی «نفر» فقط برای حیوانات؛

واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده می‌کنند. اما معنای آن. می توانید به

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنای person , gent آمده است.

 

روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همان‌طور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است

 

ضمناً «تن» واژه‌ای پارسی است و مشخص نیست شایعه پردازان، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب می‌کنند!

 

۳- پارس و صدای سگ

 

در اینجا هم مختصری از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در مورد تفاوت پارس با پاس:

«واژه‌ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ “پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفه‌ی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس می‌کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می‌کند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ می‌کنند و پارس نمی‌گویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس می‌کند…»

 

۴- در مورد شاهنامه

 

در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیده‌اند که این ضرب‌المثل ساخته‌ی اعراب بوده، جای بسی تأمل است.

 

بهر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید.

 

حسن انوری در «

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
» می‌گوید: این ضرب‌المثل اشاره‌ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می‌رود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله‌ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمد‌علی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حمله‌ی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.

 

محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضرب‌المثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دوره‌ی کامل «شاهنامه» فارغ می‌شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا می‌شد و خوش‌بودن در پایان مراسم شاهنامه‌خوانی را ریشه‌ی این ضرب‌المثل می‌داند.

 

 

سپاااااااااااااااااااس از توجهت ریفیق :a030:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...