رفتن به مطلب

فرهنگ اصطلاحات جوانان!


bar☻☻n

ارسال های توصیه شده

 

سلام به گلای عزیز :icon_gol:

 

دوستان، مطلبی که می خوام طی این تاپیک ارائه بدم در نگاه اوّل شاید مخرّب زبان و باعث گسترش این واژه های نه چندان زیبا باشه. طنز یا هجو به نظر می رسه، امّا هدفم از ایجاد این تاپیک دقیقاً برعکس محتوا، نشون دادن نقاط زشت بعضی از این عبارات هست. البته مواردی رو هم سانسور کردم. متاسفانه این روزا از این نوع ادبیاتِ نه چندان ساده ولی پرعیب خیلی استفاده میشه.

 

با رواج این طرز کلام بین جوون های جامعه ی ایرانی گاهی با سردرگمی مواجهیم. بعد از مدتی سنجش و محک در نهایت تصمیم گرفتم که تاپیک رو ایجاد کنم.

 

یادآور هستم که این گزارش، حاصل یک پژوهش علمی از مؤلفات اساتید ادبیات فارسی هست.

 

پیشاپیش از مواجهه با کلماتی که در شأن ما و انجمن نیست، پوزش می خوام :icon_gol::icon_pf (17):

 

قول بدید که تحت تأثیر عمیق این تاپیک قرار نگیرید.:persiana__hahaha:

 

 

 

 

با سپاس از استاد فرزانه آریا ادیب :icon_gol:

 

 

لینک به دیدگاه

 

آ:

- آجر = آدم بی احساس

- آخرشه تهشه اِندشه: اوج معرفته

- آدم تو آفتابه پپسی بخوره، خیت نشه = مترادف: آدم کچل بشه، کنفت نشه

- آقا زاده = فرزندان افراد صاحب مقام ، با نفوذ و سرشناسی که با تکیه بر این نفوذ و انجام کارهایی اغلب ناروا ثروت های افسانه ای به چنگ آورده اند.

- آشغال كله = نادان

- آشغالانس = ماشین آشغالی های جدید تهران که چراغ گردان هم دارند

- آش و لاش = درب و داغون

- آلبالو = برای ضایع کردن کسی به کار برده می شود

- آمار دادن = اطلاعات دادن

- آمپر چسبوندن = عصبانی شدن و قاتی کردن

- آنتن = جاسوس ،آدم فروش، خبر چین

- آنتی حال زدن = ضد حال زدن، حال کسی را گرفتن

- آرنولد فشرده = مرد ریز اندامی که زیبایی اندام کار کرده است

- آواکس = خبرچین

- آویزون = کسی که مرتباً کنه می شود و بدون دعوت همه جا می رود. طفیلی/ کسی که خواسته کاری انجام دهد ولی نتوانسته و ضایع شده است .

- آینه ی بغل اتوبوس = گوش های پهن و ایستاده و بزرگ

- آیکیو (IQ) = باهوش، زرنگ، از روی ریشخند به فرد گفته می شود ( خیلی آی کیو هستی = خیلی دانایی یعنی خیلی نادانی )

 

 

 

ا:

 

- ابرو پاچه بزی = دارای ابروی پهن و پر مو

- اتوب = واژه ی کوتاه شده ی اتوبوس. مثال: منتظر اتوب وایسیم یا تاکسی بگیریم؟

- اتو کشیده = آدم شق و رق و کت شلواری

- اجمالتیم = کوچک شما هستیم

- اخرابتیم = خرابتیم

- ارایه دادن = خراب کردن، ضایع کردن. مثال: " یارو ارایه داد"

- اُرجینال: اصل، منحصر به فرد

- اردک الزمان = تازه به دوران رسیده ، نو کیسه

- اسکل، اُسکول ، اُشکول = از همه جا بی خبر

- اسکیموزی = مدیر مدرسه، استاد

- اسکل کردن = کسی را سر کار گذاشتن، دست انداختن

- اسدالله خان = تریاکی

- اشتب : کوتاه شده ی اشتباه

- اصغر آرنولد اینا (اکبر- محمد... آرنولد اینا): کسی که زیبایی اندام کار می کند ولی جواد (بی کلاس ) است . کسی که زیاد قپی می آید و خودش را زورمند نشان می دهد.

- افتض = کوتاه شده ی افتضاح

- افقی شدن = مُردن ، توی قبر رفتن

- اللهمُ بیر بیر = یکی یکی، هر کاری به نوبت. برای بازداشتن کسی از انجام یکباره ی چند کار است. مثال: خوب پولو بده بیاد! پاسخ: یواش بابا، اللهم بیر بیر، اول نشون بده کار رو، بعد

- اِندِ مرام بازی (End) = نهایت با معرفت بودن، نهایت خوبی و صفا

- اوبس = خیلی خوب، خیلی جالب

- اوپدیس کردن = صدای ضبط را تا آ خر بلند کردن

- اوپدیس بازی کردن (Opdis) = صدای ضیط صوت را تا آخر زیاد کردن، (نوار تند موسیقی تکنو را در ماشین گذاشتن و در خیابان ها گشت زدن

- اوت = پرت

- اوسگول = با شاسگول، به معنی عقب مانده ی ذهنی یا ساده لوح. همچنین اسگل نوشته می شود.

- اوشکول = غربتی گیج، پیه

- اونجا هیچی آنتن نمی ده = جاهای خیلی پرت

- اومد راه بره تک چرخ زد = کارش را اشتباه انجام داد، کارش را خراب انجام داد.

- اونایی که برای شما آرزوست، برای ما خاطره ست = این جمله را در مواقعی به‌کار می‌برند که شخصی درصدد انجام عملی در آینده است در صورتی که شخص متکلم در گذشته آن تجربه را پشت سر گذاشته است. بیشتر به نشانه‌ی کل‌کل و بلوف و روکم‌کنی استفاده می‌شود. ضمن اینکه واژه «واسه» نیز به معنی «برای» است.

- اهل بخیه = معتاد به مواد مخدر

- ای وَل = ای والله. در مقام تایید حرف کسی و یا اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود.

 

 

لینک به دیدگاه

 

ب :

- با اتیکت = با شخصیت

- باتری قلمی = لاغر مردنی

- با حال = با معرفت، با مرام

- باد بزن جیگر = غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود.

- بادمجون واکس کن = علاف، بی کاره، کسی که کارهای بیهوده می کند.

- با دنده سنگین رفتن = عجله نداشتن آرام و با طمانینه راه رفتن

- باربی = دختر کمر باریک و لاغر اندام

- بچم رو گازه = ترکیب دو بهانه ی مرسوم در نانوایی که خانمها برای فرار از صف و نوبت استفاده می کنند: بچه ام تنها در منزل است، غذام روی گاز است. این ترکیب برای مسخره کردن بی پایه بودن بهانه کسی استفاده می شود. مثال: چیه مگه بچت رو گازه انقدر عجله داری؟ (این جمله در حقیقت با جابه‌جایی این جملات درست شده است:بچم شیر می‌خواد. غذام رو گازه. که برای تمسخر این‌گونه جابه‌جایشان کرده‌اند و می‌گویند: بچم رو گازه. غذام شیر می‌خواد.)

- بچه پاستوریزه = بسیار تمیز و مرتب

- بچه راکفلر = بچه پول دار

بچه شهری = به نشانه‌ی تحقیر قشر مرفه و بالادست اجتماعی به‌کار می‌رود که مترادف کلمه های لوس، ترسو، پول‌دار و مانند آن‌ها است.

- بچه مثبت = آدم سر به راه

- بخواب لاحاف سرد شد = خفه شو

- بخواب تو جوب بابا = شلوغش نکن، بنشین سر جات

- بدن کار = بدن ساز، ارنولد، زیبایی کار

- بد یوزر Bad User = به تمسخر به کاربران ناوارد کامپیوتر که مدام کامپیوترشان خراب می‌شود می‌گویند: کامپیوتر فلانی بدیوزر داره! (یعنی کامپیوترش مشکلی ندارد اما کاربرش بلد نیست با آن کار کند که مدام خراب می‌شود)

- برو بچ = مخفف بر و بچه ها

- برو بکس (یا فقط بکس) = همان بر و بچ، دوستان و آشنایان از جنس مخالف. مثال: بزن بریم اونجا بر و بكس جمعند.

- برو جلو بوق بزن = زیاد حرف نزن.

- برو دارمت : از تو پشتیبانی می کنم. از چیزی نترس که مواظب و همراهت هستم. از اصطلاحات خالی بندی است.

- بریدن = کم آوردن، ناتوان شدن

- بشقل = تغییر داده شده ی بِقل (قل بده) به معنی بده بیاد

- بندری می زنه = به کسی گفته می شود که گیج و سرگردان است یا متوجه اصل موضوعی نمی شود.

- به خط تعارف رسیده = هنگامی که سیگار به انتهایش می رسد می گویند.

- بی سیمچی رو زدن = وقتی تلفن همراه ناگهان قطع می شود گفته می شود.

- بیلبورد = نهایت تابلو شدن

- باریک = مخفف بارک الله

 

 

لینک به دیدگاه

 

پ :

 

- پاچه خوار = چاپلوس اصطلاح مهران مدیری در سریال برره

- پا دادن = پذیرفتن پیشنهاد، آمار دادن

- پارازیت = سخن بی موقع، اختلال، مزاحمت

- پارس خودرو = سگی که راه می رود و پارس می کند

- پاشنه ها را بالا بردن = لباس خود را مرتب کردن

- پایه بودن = حاضر به همراهی (همکاری) بودن. مثال: پایه ای؟ (حاضری؟، هستی؟)

- پدیده = کسی که خیلی تابلوست و کارهای عحیب می‌کند. به تمسخر به او می‌گویند: فلانی پدیده‌ایه برای خودش!

- پرده دری = هنگامی که کسی با دختر باکره‌ای هماغوش شود، می‌گویند: پرده‌دری کرد!

- پسی = پسر

- پنیر = حشیش، جوینت، بنگ

- پوز زدن = رو کم کردن

- پوز زنی = رو کم کنی

- پیاز = خنگ، مشنگ

- پیچاندن = رد کردن، از سر باز کردن، سرباز زدن از مسئولیت.

- پیچ پلیسی = کشیدن ترمز دستی و دور زدن ماشین

 

 

 

لینک به دیدگاه

ت:

 

- تابلو = انگشت نما، خیلی آشکار مثال: این که جوابش تابلوست!

- تاقال = کرمو

- ترکوندن = حال کردن؛ خوردن مخدر و به مهمانی رفتن؛ حال پخش کردن اساسی، فراهم کردن، رساندن، خوب و اساسی رفتار کردن، بدون نقص بودن

- تریپ (تیریپ) = تیپ، قیافه، فرم، مدل، سبک (به تریپ هم زدن: با هم دعوا کردن)

- تریپ زدن = خوش تیپ کردن

- تریپ مرگ = بسیار بد حال، و نیز بسیار باحال

- تگری زدن = بالا آوردن پس از نوشیدن الکل یا کشیدن سیگار

- تگری شکوفه = حالت تهوع، بالا آوردن

- تو سایت کسی رفتن = تو نخ کسی رفتن

- تو کار کسی بودن = برای جذب کسی کوشیدن

- تو کف چیزی بودن = از چیزی تعجب کردن

- تو کف کسی بودن = به کسی علاقه مند بودن. مثال: تو کف مهری است (از مهری خوشش می آید)

- تهران ۵۱ = کارمند قدیمی وابسته به حکومت

- تی تیش مامانی= خیلی وسواسی، کسی که سوسول وار به خودش می رسه

- تیریپ لاو (love) = روابط عاشقانه

- تیکه انداختن = متلک گفتن

- تیغی زدن = شرط بندی کردن

 

 

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

ج

- جا سویچی = به آدمهای سیریش و آویزان میگویند. آدمهایی که خودشان را هر جایی جا میکنند. مثال: طرف جاسویچیه! (اخطاری است که مواظب باشند او را به جایی دعوت نکنند)

- جان کوچولو = آدم درشت هیکل

- جوات = پیکان

- جوات مخفی = پژو

- جواد = بی کلاس

- جیب ملا = کنایه از حرص و طمع در جمع کردن پول است، جیب ملا معمولاً خیلی بزرگ است و به سادگی پر نمی شود.

- جیرجیرک = پر حرف

- جیک ثانیه = زود سریع

لینک به دیدگاه

چ

 

- چایی نخورده پسر خاله شد = فوراً صمیمی شد

- چاغال = پسر همجنس گرا

- چاقال = پسر همجنس گرا از نوع مفعول؛ بی جربزه، بی خایه. مثال: یارو تخم نمی کنه فلان کارو بکنه. خیلی چاقاله.؛ ضعیف، بی اثر. مثال: سیگاره اثر نکرد. چاقال بود.

- چای شیرین = کسی که خودش را برای دیگری لوس می کند، کسی که چاپلوسی می کند.

- چپو کردن = مال و اموالی را بالا کشیدن. این کلمه از واژه ی مغولی چپاول به معنی غارت می آید. مثال: فلانی مال همه رو چپو کرد.

- چراغ خاموش = مخفیانه

- چلاسیدن = ترکیب ماسیدن و چسبیدن و پلاسیدن کنایه از آدمی که دپ شده

- چلقوز = آدم ریزه میزه / چلقوز فضله ی گنجشک است

- چمنتم = مخفف: چاکرتم، مخلصتم، نوکرتم

- چوخلصیم = خیلی مخلصیم

لینک به دیدگاه

خ

 

 

- خار داشتن = راه نیامدن، پا ندادن

- خاک انداز = کسی که خودش را در هر کاری دخالت میدهد/ هر وخ گفتیم خاک انداز خودتو جلو بینداز

- خالتور = مجلسگرمکن، اهل رقص و آواز روحوضی، موسیقی جوات

به موزیسینهایی که در مجالس عروسی و طرب با آهنگهای خود به اصطلاح مجلس گرم کرده و در برابر آن پول دریافت میکنند، میگویند. که بعدها حتی به آدمهای جلف و امثال آنها نیز این واژه نسبت داده میشد. مثال: چه موزیک خالتوری! (موزیک مسخرهای که فقط به درد مجلسگرمکردن و مراسم عروسی میخورد) یا: تو چقدر خالتوری!

گویا ریشه ی این کلمه به فاحشه خانه ی سابق تهران (شهر نو) برمیگردد. ظاهراً یکی از مدیران آنجا توران نام داشته و معروف به خالهتوران بوده . این خاله توران مجلسگرمکن بوده و اهل رقص و آواز روحوضی. در آن زمان سایر مردم هم هنگامی که به مجلسی میرفتند و موسیقی روحوضی میخواستند میگفتند خاله تورانی بخون! یا آهنگ خالهتورانی بخون! و این به خالهتوری! خالتوری! و خالتور تبدیل شده است!

- خالی بند = دروغ گو

- خبرگزاری = سخن چین

- خجسته = بی خیال، خوش خیال

- خر به خراسان بردن = زیره به کرمان بردن

- خَز = عمل و رفتار و هر چیز زشت و ناجور. از مد افتاده، جواد. مثال: طرف عجب آدم خزییه!، این کفشه خیلی خزه، فلان آهنگ خیلی خز شده، اون کارت خیلی خز بود. بی کلاس بالای شهری

- خز و خیل (خز و پیل) = خز و دوستانش، اجتماع چند خز

- خسته = حرفه ای و کار کشته

- خط خطی بودن = خرد بودن اعصاب

- خفت کردن = زورگیری کردن

- خفن = عالی، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی، خیلی باحال و خوب. برای هر نوع اغراق به کار می رود. مثال: عجب ماشین خفنی داری!چیزی با دیدنش از هیجان و تعجب و احساس نفس آدم می گیره و میخواد خفه بشه

- خفن بازار = جایی که چیزهای خفن (خوب و جالب) در آن زیاد یافت می شود.

خلافی داشتن = شکم بزرگ داشتن (خلافی جایی از ساختمان هایی است که بر خلاف قوانین شهرداری ساخته شده و قسمتی از خیابان یا پیاده رو را تصاحب می کند).

- خود را اَن کردن = خود را لوس کردن، بیش تر به کسی گفته می شود که تملق می کند و خود را جلوی دیگران خراب می کند

- خونه خالی = كنایه از جای امن برای انجام هر کاری

- خیار شور = آدم بی مزه

- خیالی نیست = مهم نیست، مساله ای نیست

لینک به دیدگاه

د

 

- داف = دختر با قر و قمیش، دختری که از نظر تیپ و چهره در نگاه نخست جلب توجه می کند.

- داف بازی = دختر بازی

- دافی = دوست دختر

- دامبولی کسک = هر نوع موسیقی بی خود و مبتذل

- دایورت = بی خیال، کسی که حرف کسی را به حساب نمی آورد

- دخی = دختر

- در دیزی باز بودن = وقت برای دزدی مناسب بودن

- دستمالیسم = فرهنگ چاپلوسی

- دُکی = دکتر

- دمبه = آدم خیلی تنبل

- دو در (دو دره) = دزدی، دزدیدن، کم فروشی، کم کاری، کلک زدن، حقه بازی، کلاه گذاشتن، سر کار گذاری

- دور سه فرمان = کسی که خیلی مشکل دارد، بسیار قاطی

- دهن کسی کف کردن = از حرف زدن خسته شدن

لینک به دیدگاه

ر

 

 

- رادار = جاسوس

- راه دادن = تحویل گرفتن، پذیرفتن پیشنهاد، پا دادن

- رَ دَ دَ = به پایان رسیدن

- رفیق دُنگ = رفیق صمیمی

- روی آنتن رفتن = همه در جریان قرار گرفتن

- ریز دیدن = به نشانهی کوچک شمردن طرف مقابل بهکار میرود. مثال: خیلی ریز میبینمت! (هنوز خیلی کوچکی)

- ریلیف کردن = آماده کردن

لینک به دیدگاه

ز

 

 

- زاخار = مزاحم، چیز ضعیف و بی کلاس

- زارت (زرت) = زرشک، به سرعت. مثال: زارتی زد تو گوشم

- زاق = ضایع، زاقارت، یه کامیون کار اشتباه

- زاقارت = ضایع، سه، غیر عادی. مثال: این لباست خیلی زاقارته، اوضاع مالی زاقارته

- زالزالک = حرف مفت و بی معنی.

- زریدن = زر زدن، حرف مفت زدن

- ز ذ = (با تلفظ زی زی) مخفف "زن ذلیل"، مردی که همیشه مطیع و پیرو همسر خود است.

- زلزله = به بچهای که خیلی شلوغ میکند میگویند.

- زورگیری = به زور گرفتن

- زید = دوستدختر، دوست پسر

لینک به دیدگاه

س

- ساختن خود = معتادان از آن به معنی مصرف مواد مخدر استفاده می کنند، اما در زبان عامیانه به معنی هر نوع خوبی رساندن به خود (یا دیگران) است. مثال: بیا ببرمت جیگرکی بسازمت (جگر بدم بخوری)، گرسنه ام، برم خودم رو بسازم (غذا بخورم)، خسته ام، برم شمال خودم رو بسازم (تفریح/استراحت کنم)، بیا اینجا آب خنک هست، خودت رو بساز (رفع تشنگی کن)

- سازمان سنجش = کسی که زیاد می پرسد.

- سازمان گوشت = آدم چاق و فربه

- سالار = بامعرفت، لوتی. مثال: طرف خیلی سالاره! (یعنی خیلی بامعرفت است)

- سفره الفقرا = روزنامه

- سکه رایج بلاد اسلامی= صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند.

سگ برگر = غذایی است که خورده شده و باعث شده دهان طرف بوی یک کامیون پیاز بدهد و همراه با بوهای دیگر

- سوار درخت انگور = مست، کسی که شراب زیاد خورده و تلو تلو می خورد.

- سوپر قلعه = نهایت بی کلاس بودن

- سوسک کردن کسی = کوچک و خوار کردن طرف مقابل، با برتری زیاد کسی را مغلوب کردن

- سوتی دادن = حرفی را در خلال صحبت لو دادن که به ضرر گوینده تمام شود

- سوراخ جورابتیم = به شوخی برای نشان دادن نهایت فروتنی و چاکری در برابر دوست گفته می شود

- سه = ضایع ، مایه ی شرمندگی

- سه سوت = سریع

- سیاه بازی: حقه بازی، شارلاتان بازی

- سی جی = آدم خز موتور باز

- سیرابی = بی ارزش و بی کلاس

- سیریش = سمج، کنه

- سیستم = هر چیز الکترونیکی که به هر وسیله ای سوار می شود

- سیم های کسی قاتی کردن = دیوانه شدن، حالت عادی نداشتن. مثال: رئیس سیماش قاتی کرده، طرفش نرو!

 

لینک به دیدگاه

ش

 

 

- شاسی بلند = قدبلند

- شاخ شدن = پر رو شدن

- شاسکول = نادان از همه جا بی خبر

- شصت تیر = با سرعت

- شکلات = کسی که فقط تهدید می کند ولی جرات دعوا ندارد

- شلغم = کنایه از آدم بی‌بخار و به دردنخور. آدم منفعل.

- شله زرد = شل و وارفته

- شلیمف = تنبل

- شوخی افغانی = هر گونه شوخی که حال طرف را تا حد سکته یگیرد

- شوخی شهرستانی = به شوخی‌هایی می گویند که از حد شوخی می‌گذرند و به اعمال فیزیکی شدید منجر می‌شوند.

- شیرین عسل = چاپلوس، بادمجان دور قاب چین

- شیلنگ = دراز

- شیمبل = جاسازی کردن، مخفی کردن

لینک به دیدگاه

ع

 

 

- عبدالله = بنده خدای کند ذهن. مثال: آخه عبدالله آدم واسه اسکی شلوار جین می پوشه؟

- عُمراً = هرگز، امکان ندارد. مثال: عمرن بتونن ما رو ببرن تو بازی (امکان ندارد که بتوانند ما را وارد بازی کنند)

- عمرنات پتاسیم = همان عمرن است. اختراع بچه های دبیرستانی که جدول مندلیف یاد میگیرند. به طور خلاصه عمرنات هم گفته می شود.

لینک به دیدگاه

ف

 

 

- فاب (فابریک)رفیق فاب = دوست دختر یا دوست پسری که فقط با تو باشد. مثال: مریم فاب منه (فقط دوست دختر منه)

- فراجناحی = با همه رفیق

- فر دادن = از چیزی زدن، از چیزی کف رفتن

- فر خوردن = ترسیدن

- فضانورد = معتاد به قرص، معتاد به حشیش که در عالم هپروت به سر می برد.

- فطیر = خیلی زیاد، اونقدر که نشود فکرش را کرد

- فک زدن = زیاد حرف زدن، چانه زدن

- فک کسی به زمین خوردن = دهان کسی از شدت تعجب باز ماندن، روی کسی کم شدن

- فلفل سبز = مامور انتظامی

- فنچ (فنچول) = به نشانه‌ی کوچک‌بودن و برای تحقیر طرف مقابل یا نشانه‌ی برتری استفاده می ‌کنند. دختر کم سن و سال

- فیلیپس کسی را گوزنایت کردن = کسی را ضایع کردن

لینک به دیدگاه

ق

 

 

- قات زدن = قاتی کردن، جوش آوردن، آشفته و عصبانی شدن

- قُزل قورت = گرسنگی شدید

- قُزمیت = عقب افتاده

- قشنگ = وقتی کسی مدام در حال اشتباه کردن و دچار برداشت‌های اشتباه از چیزی باشد به تمسخر و تذکر او را با این واژه صدا می‌زنند که تاکید و هشداری باشد برای این که طرف مقابل را متوجه اشتباه بودن حرف‌هایش بکنند. مثال: قشنگ! این چیزی که تو می‌گویید معنی‌اش این می‌شود نه آن.

- قمقمه = اهل قم

قورباغه = ماشین فولکس

-قه ثانیه = فورا

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...