رفتن به مطلب

بیسکوییت!


ارسال های توصیه شده

یادمه هشت سالم بود

یه روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه تولید بیسکوییت!

ما رو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم

وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون

خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن

من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن

واسه همین تو صف موندم

ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود

الان پنجاه سالمه، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد!

خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم

ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن از بیسکوییتای تو دستشون لذت میبرن

از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟

اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوییتای توی دستت میسنجند!

پرویز پرستویی

---------------------

شما هم دنبال بیسکوییت هستید؟؟

باید دنبال بیسکوییت بود؟؟

اطرافیان شما،شما را با بیسکوییتهایتان میسنجند؟؟

 

  • Like 12
لینک به دیدگاه

به دست آوردن بیسکوییت یا به عبارتی موفقیت و یا لذت توی زندگی خوبه اما نه به هر قیمتی

 

انسان بودن معنای بزرگی داره.و به احترام همین کلمه ی انسان باید شریف بود و با شرافت زندگی کرد

 

خوب بودن و خوب موندن قطعا مهمتره-آرامش بیشتری داری-:ws37:

 

اون بیسکوییت رو به یه روش دیگه هم میتونی به دست بیاری-از راه درست:w16:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

آرامش درونم با یه لذت زود گذری مثل " بیسکوییت" عوض نمیکنم...

 

نرسیدن بیسکوییت قطعا حکمتی و قسمتی داشته...که یه جای دیگه بهترش بهم برسه...

 

تا الانم اینطور بوده برام...

 

با خدا باش پادشاهی کن /....

 

ممنون:icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
به دست آوردن بیسکوییت یا به عبارتی موفقیت و یا لذت توی زندگی خوبه اما نه به هر قیمتی

 

انسان بودن معنای بزرگی داره.و به احترام همین کلمه ی انسان باید شریف بود و با شرافت زندگی کرد

 

خوب بودن و خوب موندن قطعا مهمتره-آرامش بیشتری داری-:ws37:

 

اون بیسکوییت رو به یه روش دیگه هم میتونی به دست بیاری-از راه درست:w16:

 

از راه درست زمان میبره درسته؟؟؟

 

پس ینی اون زمانی که به بیسکویت میرسیم یا خیلی دیر یا تموم شده...... یعنی دیگه ارزش واقعیه خودشو نداره.....

 

باید چیکار کنیم؟؟؟

 

آیا لازم نیست تو جامعه امروزمون بزنیم تو صف؟؟

آیا به اون چیزی که میخوایم نرسیم بهمون آرامش درونی میده؟؟؟من نمیتونم اینو درک کنم.... (بله قبول دارم باید با شرافت زندگی کرد و هیچ چیزی بالاتر از انسان بودن نیست ولی وقتی داری میبینی که عقب بشینی یا بخوای از راه درستش بری، حقت خورده ...باز باید راه درست رو انتخاب کرد؟)

  • Like 7
لینک به دیدگاه
آرامش درونم با یه لذت زود گذری مثل " بیسکوییت" عوض نمیکنم...

 

نرسیدن بیسکوییت قطعا حکمتی و قسمتی داشته...که یه جای دیگه بهترش بهم برسه...

 

تا الانم اینطور بوده برام...

 

با خدا باش پادشاهی کن /....

 

ممنون:icon_gol:

 

نرسیدن به اون بیسکویت (موفقیت) به شما آرامش میده؟؟چجوری؟؟

 

یعنی اگه با خدا باشم به موفقیت میرسم؟؟؟؟ من خیلیارو دیدم آدمهای با خدایی هستن ولی هیچ وقت به اون موفقیتی که میخواستن نرسیدن:ws38:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

اینجوریام نیست که اگه راهتو درستو بری ته چاه بمونی یا پیشرفت نکنی زیاد دیدم آدمای که درست زندگی کردن اما به شدت موفق شدن اشتباه نکنید درست زندگی کردن آدمو شاید در ظاهر به عقب سوق بده اما در اصلا پرتابی میشه برای رفتن به جلو ....

  • Like 7
لینک به دیدگاه
نرسیدن به اون بیسکویت (موفقیت) به شما آرامش میده؟؟چجوری؟؟

 

یعنی اگه با خدا باشم به موفقیت میرسم؟؟؟؟ من خیلیارو دیدم آدمهای با خدایی هستن ولی هیچ وقت به اون موفقیتی که میخواستن نرسیدن:ws38:

 

 

گفتم که شاید نرسیدن بهش حکمتی داشته...100% اولش ناراحت میشم ولی بعدش عاقلانه فکر کنم به همون حرف اولم میرسم"حکمت...تقدیر"

 

آره با خدا به همه چی میرسی...

 

شاید سخت باشه...طول بکشه...ناامید بشی....شکست بخوری تو راهه رسیدن به موفقیت ولی " خدا" که باشه که داشته باشیش قوی ایی...ادامه میدی حتی اگه شکست بخوری....

  • Like 4
لینک به دیدگاه
از راه درست زمان میبره درسته؟؟؟

 

پس ینی اون زمانی که به بیسکویت میرسیم یا خیلی دیر یا تموم شده...... یعنی دیگه ارزش واقعیه خودشو نداره.....

 

باید چیکار کنیم؟؟؟

 

آیا لازم نیست تو جامعه امروزمون بزنیم تو صف؟؟

آیا به اون چیزی که میخوایم نرسیم بهمون آرامش درونی میده؟؟؟من نمیتونم اینو درک کنم.... (بله قبول دارم باید با شرافت زندگی کرد و هیچ چیزی بالاتر از انسان بودن نیست ولی وقتی داری میبینی که عقب بشینی یا بخوای از راه درستش بری، حقت خورده ...باز باید راه درست رو انتخاب کرد؟)

من اینجور فکر میکنم:

که وقتی یه چیزی رو میخوام باید برای به دست آوردنش تلاش کنم.

 

حالا شما برعکسش رو تصور کن.اگه از راه غیر انسانیش بری.اونوقت بهش برسی واست لذت و ارزش داره؟؟(هرچند بعضی جاها افرادی هستن که اصلا در قید و بند این چیزا نیستن و فقط میخوان برسن.شایدم هیچوقت به این موضوع توجه نکنن که خب حالا از این راه رفتن آخرش چی؟؟چنین اشخاصی از نظر من ارزشی ندارن)

 

همیشه برای رسیدن یا نرسیدن به یک هدفی همه ی کائنات دست به دست هم میدن.یعنی مطلقا نمیتونی بگی شانس یا تلاش...ممکنه در راه رسیدن به یک هدف هزاران فاکتور وجود داشته باشه

 

نرسیدن به اهداف به هیچ وجه واسه من یکی که ارامش نمیاره.منظورم اینه از راه درستش بری ارامش بیشتری نصیبت میشه

 

برای رسیدن باید حرکت کرد...نباید بایستی.باید به دور و برت خوب نگاه کنی.نذاری حقت ضایع بشه و البته حق کسی رو ضایع نکنی:icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

یا باید وجدان داشته باشی یا بیسکوییت البته انگشت شمارن کسایی که هم وجدان دارن هم بیسکوییت ...

خوب بیسکوییت خوبه همه دنبالشن و اکثریت آدما تورو با بیسکویتت میسنجن عده ای هم ممکنه اینطور نباشن ...

بعضیا حاضرن به خاطر بیسکوییت شرفشون رو هم بفروشن بعضیا حتی گردنشون رو هم بابتش خم نمیکنن حاضر نیستن ذره ای غرورشون به خاطر بیسکوییت خدشه دار شه ...

من خودم نه وجدان دستیابی نادرست به بیسکوییت رو دارم نه سیاست های لازمه برای رسیدن بهش رو بلدم و نه میخوام یاد بگیرم... اگر بگم خوشبختم چون تربیت خانوادگیم اینطور بوده و باعث اینه که وجدانم آسودست و بیسکوییت دارا وجدان نا ارام دارن اشتباه کردم چون اونا تو جایی تربیت شدن که اصلا وجدان بیدار ندارن پس اونا هم اسوده اند ...

فرق ما با اونا اینه سعی داریم بیشتر شبیه انسان زندگی کنیم حتی اگر بعد مرگ به خاطر همون داشتن بیسکوییت ازونا بیشتر از ما یاد بشه ...

گاهی مثل انسان زندگی کردن خیلی سخت میشه ... شاید بشه گفت که ما به نوعی قربانیان وجدان بیدار ناشی از تربیت خانوادگی هستیم ...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

شما هم دنبال بیسکوییت هستید؟؟

خوشبختانه یا متاسفانه دنبال بیسکویت نبودم.....و میدونم ک هیچوقتم نمیتونم باشمم....البته وجدان داشتن از نظر بعضیا مسخرست.....و میگن ک بیفایدست.....ک برمیگرده ب همین بحث.....ک اگر وجدان باشه از این روش ب قول معروف نمیشه ب بیسکوییت رسید.....از اونجایی ک اکثرا ب دنبال کوتاه ترین و راحتترین راه برای رسیدن ب هدف هستن....پس وجدان رو یه عامله نرسیدن ب هدف میدونن....پس ب قول خودشون دکمه وجدان رو خاموش میکنن

باید دنبال بیسکوییت بود؟؟

دنبال بیسکوییت بودن بد نیست...خیلی هم خوبه.....اما روش بدست اوردن اون هست که مورد بحثه....ک با زیر پا گذاشتن شرافت و اخلاقیات ایا بدست اوردنش بهتره یا از دست دادنش....ک اگر بخواد انسانیت زیر سوال بره.....ب هیچ دردی نمیخوره....بله بعضا راه درست رو رفتن ممکنه دست خالی بمونی.....اما از اونطرف خودت تونستی از خودت احساس رضایت داشته باشی....و بدونی ک به هیچ قیمتی نتونستی شرافت رو زیر پا بذاری این لذتش بیشتر از داشتن بیسکوییت از راه اشتباه ه....

اطرافیان شما،شما را با بیسکوییتهایتان میسنجند؟؟

جامعه امروزی داره ب این سمت متمایل میشه....یا بهتره بگم ک شده....الان دیگه بیسکوییته مهمه....هر کی دارتش کسی نمیپرسه چجوری بدستش اوردی فقط مورد تایید قرار میگره و محترمه....اما کسی ندارتش....نمیپرسن چرا نداریش.....میگن نتونستی بدستش بیاری.....و کلی سرخوردگی.....در صورتی اگر اون هم میخواست خیلی راحت میتونست چشماشو روهم بذاره و شرافت رو قربانی کنه.....اما ارزش هاش با ارزش های دیگری متفاوت بوده...

  • Like 6
لینک به دیدگاه
من اینجور فکر میکنم:

که وقتی یه چیزی رو میخوام باید برای به دست آوردنش تلاش کنم.

 

حالا شما برعکسش رو تصور کن.اگه از راه غیر انسانیش بری.اونوقت بهش برسی واست لذت و ارزش داره؟؟(هرچند بعضی جاها افرادی هستن که اصلا در قید و بند این چیزا نیستن و فقط میخوان برسن.شایدم هیچوقت به این موضوع توجه نکنن که خب حالا از این راه رفتن آخرش چی؟؟چنین اشخاصی از نظر من ارزشی ندارن)

 

همیشه برای رسیدن یا نرسیدن به یک هدفی همه ی کائنات دست به دست هم میدن.یعنی مطلقا نمیتونی بگی شانس یا تلاش...ممکنه در راه رسیدن به یک هدف هزاران فاکتور وجود داشته باشه

 

نرسیدن به اهداف به هیچ وجه واسه من یکی که ارامش نمیاره.منظورم اینه از راه درستش بری ارامش بیشتری نصیبت میشه

 

برای رسیدن باید حرکت کرد...نباید بایستی.باید به دور و برت خوب نگاه کنی.نذاری حقت ضایع بشه و البته حق کسی رو ضایع نکنی:icon_gol:

 

یا باید وجدان داشته باشی یا بیسکوییت البته انگشت شمارن کسایی که هم وجدان دارن هم بیسکوییت ...

خوب بیسکوییت خوبه همه دنبالشن و اکثریت آدما تورو با بیسکویتت میسنجن عده ای هم ممکنه اینطور نباشن ...

بعضیا حاضرن به خاطر بیسکوییت شرفشون رو هم بفروشن بعضیا حتی گردنشون رو هم بابتش خم نمیکنن حاضر نیستن ذره ای غرورشون به خاطر بیسکوییت خدشه دار شه ...

من خودم نه وجدان دستیابی نادرست به بیسکوییت رو دارم نه سیاست های لازمه برای رسیدن بهش رو بلدم و نه میخوام یاد بگیرم... اگر بگم خوشبختم چون تربیت خانوادگیم اینطور بوده و باعث اینه که وجدانم آسودست و بیسکوییت دارا وجدان نا ارام دارن اشتباه کردم چون اونا تو جایی تربیت شدن که اصلا وجدان بیدار ندارن پس اونا هم اسوده اند ...

فرق ما با اونا اینه سعی داریم بیشتر شبیه انسان زندگی کنیم حتی اگر بعد مرگ به خاطر همون داشتن بیسکوییت ازونا بیشتر از ما یاد بشه ...

گاهی مثل انسان زندگی کردن خیلی سخت میشه ... شاید بشه گفت که ما به نوعی قربانیان وجدان بیدار ناشی از تربیت خانوادگی هستیم ...

 

شما هم دنبال بیسکوییت هستید؟؟

خوشبختانه یا متاسفانه دنبال بیسکویت نبودم.....و میدونم ک هیچوقتم نمیتونم باشمم....البته وجدان داشتن از نظر بعضیا مسخرست.....و میگن ک بیفایدست.....ک برمیگرده ب همین بحث.....ک اگر وجدان باشه از این روش ب قول معروف نمیشه ب بیسکوییت رسید.....از اونجایی ک اکثرا ب دنبال کوتاه ترین و راحتترین راه برای رسیدن ب هدف هستن....پس وجدان رو یه عامله نرسیدن ب هدف میدونن....پس ب قول خودشون دکمه وجدان رو خاموش میکنن

باید دنبال بیسکوییت بود؟؟

دنبال بیسکوییت بودن بد نیست...خیلی هم خوبه.....اما روش بدست اوردن اون هست که مورد بحثه....ک با زیر پا گذاشتن شرافت و اخلاقیات ایا بدست اوردنش بهتره یا از دست دادنش....ک اگر بخواد انسانیت زیر سوال بره.....ب هیچ دردی نمیخوره....بله بعضا راه درست رو رفتن ممکنه دست خالی بمونی.....اما از اونطرف خودت تونستی از خودت احساس رضایت داشته باشی....و بدونی ک به هیچ قیمتی نتونستی شرافت رو زیر پا بذاری این لذتش بیشتر از داشتن بیسکوییت از راه اشتباه ه....

اطرافیان شما،شما را با بیسکوییتهایتان میسنجند؟؟

جامعه امروزی داره ب این سمت متمایل میشه....یا بهتره بگم ک شده....الان دیگه بیسکوییته مهمه....هر کی دارتش کسی نمیپرسه چجوری بدستش اوردی فقط مورد تایید قرار میگره و محترمه....اما کسی ندارتش....نمیپرسن چرا نداریش.....میگن نتونستی بدستش بیاری.....و کلی سرخوردگی.....در صورتی اگر اون هم میخواست خیلی راحت میتونست چشماشو روهم بذاره و شرافت رو قربانی کنه.....اما ارزش هاش با ارزش های دیگری متفاوت بوده...

 

 

ممنون از نظراتی که دادین...:icon_gol:

 

همتون میگید که با وجدان بودن و انسان بودن خیلی بهتر..... آیا خودتون تا به حال نشده تو صف بزنید؟؟؟ اصلا چند درصد جامعه درست زندگی میکنن؟؟؟ باید در برابر افرادی که فکر میکنن زرنگن چه رفتاری رو داشت؟؟؟

 

 

فرض کنید تو یه کارخونه مشغول کار کردن هستید....تمام تلاشتونو میکنید که مثلا مدیرعامل اون کارخونه شید(بهترین جایگاهی که میتونید تو اون کارخونه برسید) ..... بعد از مدتی خودتون به این نتیجه میرسید که لیاقت اون جایگاه رو دارید ولی یهو یکی میرسه و با هزارتا ترفند اون جایگاه رو تصاحب میکنه و شما میدونید که واقعا لیاقتشو نداره..... چیکار میکنید؟؟؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه
ممنون از نظراتی که دادین...:icon_gol:

 

همتون میگید که با وجدان بودن و انسان بودن خیلی بهتر..... آیا خودتون تا به حال نشده تو صف بزنید؟؟؟ اصلا چند درصد جامعه درست زندگی میکنن؟؟؟ باید در برابر افرادی که فکر میکنن زرنگن چه رفتاری رو داشت؟؟؟

 

فرض کنید تو یه کارخونه مشغول کار کردن هستید....تمام تلاشتونو میکنید که مثلا مدیرعامل اون کارخونه شید(بهترین جایگاهی که میتونید تو اون کارخونه برسید) ..... بعد از مدتی خودتون به این نتیجه میرسید که لیاقت اون جایگاه رو دارید ولی یهو یکی میرسه و با هزارتا ترفند اون جایگاه رو تصاحب میکنه و شما میدونید که واقعا لیاقتشو نداره..... چیکار میکنید؟؟؟

من نگفتم بهتره ...من گفتم ما قربانیان اینگونه زندگی انسانی هستیم ... باید گفت بیشتر آدمای دنیا اینگونه هستن شاید 99.9%

نمیدونم به نظر من باید دستشون رو رو کرد اما خودم آدمیم که سرم تو لاک خودمه ... دستم جایی بند نیست که بخوام مچ اینجور افراد رو رو کنم واسه همین ترجیح میدم بی محلی کنم به اینطور افراد

هیچ! کاری که الان دارم میکنم ... همین الان کسی داره با معدل 19.90 از دانشگاه ما فارغ التحصیل میشه که من میدونم نصف رو یا تقلب کرده یا اگر خونده به اندازه بچه دبیرستانیم یادش نیست و اطلاعات نداره یک بی سواد مطلقه چه در تخصص خودش و چه به عنوان یک فردی که داره کارشناسی ارشد میگیره ! جفتمونم یه جا واسه کار معرفی شدیم اون به خاطر همون معدل و البته پارتی داره کار میکنه! چیکار باید بکنم؟ ینی چیکار میتونم بکنم؟ هیچ... کسی نمیاد تو مصاحبه از من سوال تخصصی بکنه ! شاید در درون کمی ناراحت باشم اما سعی میکنم بی خیال شم .. و قبول کنم دنیا دنیای وحشه ...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

این مطلب نسبتا طولانی رو حتما بخونید

 

-----------------------------------------------

 

3 صفت ترسناکی که برای موفق شدن باید داشته باشید

بعضی اوقات تحقیقات علمی به ما چیزهایی می آموزند که …شاید دوست نداریم بدانیم !

این یعنی درست زمانی که مجموعه ای از روانشناسان سازمان یافته تحقیقاتی بر روی دانشجویان West Point انجام دادند تا کیفیت رفتارهایی را از بهترین و موفق ترین دانشجویان کشف و درک کنند که باعث میشود این افراد متمایز از دیگران باشند… یعنی فردی موفق باشند.

هدف از انجام این سری تحقیقات کشف افراد موفق نبود !

بلکه؛ هدف آن پیدا کردن الگوی رفتاری خاصی بود که در شخصیت افراد موفق دیده میشود تا بتوانند با یافتن این الگوی رفتاری در دیگران، مخصوصا در سنین پایین، موفق بودن یا نبودن فرد را در بزرگ سالی پیش بینی کنند.

این تحقیقات توانست توجه سیل عظیمی از مدیران منابع انسانی شرکت های برتر را به خود جلب کند. پیشنهادهایی از چندین شرکت برتر در استخدام افراد نخبه و موفق مانند Google و Amazon و … اهمیت این تحقیقات را نشان میدهد.

تحقیقات این روانشناسان انجام شد و بلاخره نتیجه آن اعلام شد. برخلاف باور عموم، روانشناسان محقق بدنبال منافع اقتصادی این تحقیق نبودند و بیشتر مایل بودند جنبه علمی آنرا بررسی کنند و کمکی به بهتر شدن کیفیت زندگی انسان های کره زمین کرده باشند. بنابراین این تحقیقات علمی به صورت مقاله ای ثبت شد و برای استفاده عموم به صورت رایگان قرار گرفت.

اولین و شگفت انگیزترین صفتی که از توجه دیگر روانشناسان را به خود جلب کرد نارسیسیم و یا خودشیفتگی بود! به زبان ساده تر یعنی، اگر میخواهید فردی موفق باشید باید خودشیفته باشید و اگر میخواهید افراد موفقی را برای مجموعه تان استخدام کنید باید افراد خودشیفته را استخدام کنید…

Seth Spain یکی از روانشناسان این گروه تحقیقاتی و پروفسور رفتار سازمانی دانشگاه مدیریت Binghamton در مورد این مورد میگوید : “شگفت انگیز بود… ما بر روی دانش آموختگانی که تحقیق کردیم از نظر قابلیت های رهبری شان هم در کار و هم از نظر دیگران بررسی هایی انجام دادیم… و متوجه شدیم خودشیفتگی یکی از مهم ترین صفات این افراد موفق است. برای اولین بار بود که یک صفت منفی و ترسناک ! باعث نتایج مثبت شده بود…”

محققان بعد از کشف این صفت ترسناک اما فوق العاده موفقیت آمیز، بر آن شدن بیشتر در مورد این صفات ترسناک و نامتعارف تحقیق کنند که باعث موفقیت های عظیم برای دارندگان آن می شود. بنابراین تیم روانشناسان با مدیریت Spain بیش از 140 تحقیق علمی، روانشناسی و عرفانی افراد موفق را مجددا مطالعه کردند و یافته هایشان را در مقاله ای به نام “نیمه تاریک شخصیت افراد موفق در کار” به چاپ رساندند.

در این مقاله، 3 صفت ترسناک، منفور اما فوق العاده ضروری برای موفقیت در کار و زندگی را نام بردند و درمورد آن توضیحات مفصل دادند. این 3 صفت که بعدها به عنوان “سه گانه ی تاریک” شناخته شد و کمک کرد افراد زیادی با درک آن و پرورش آن در خود بتوانند به درجات بالای موفقیت دست پیدا کنند.

این صفات، به وفور در بین افراد موفق، رهبران پرقدرت و ثروتمندان تاریخ دیده میشود. این صفات 3گانه تاریک در شخصیت از جولیوس سزار گرفته تا مارتین لوتر کینگ رهبر انقلابی سیاه پوستان آمریکا وجود دارد.

به گفته Spain شما اگر در زمینه ای متخصص باشید، سخت کار کنید و با افراد بانفوذ هم در ارتباط باشید باز مجددا برای موفقیت به این صفات نیاز دارید ! اگر این صفات را در لیست صفات شخصیتی خود نداشته باشید احتمالا هرگز موفقیت های عظیمی بدست نخواهید آورد.

شما در این مقاله با صفات 3گانه تاریک یا صفات ترسناکی که افراد موفق دارند اما کسی به وضوح از آنها با خبر نیست آشنا می شوید و آگاه میشوید چطور از این به بعد در خود این صفات را برای موفقیت های عظیم پرورش دهید. به علاوه؛ یاد میگیرد چطور برای مجموعه خود، افرادی را استخدام کنید که حتما دارای صفات 3گانه تاریک باشند.

3 صفت ترسناکی که افراد موفق دارند

و شما هم برای بدست آوردن موفقیت های عظیم باید داشته باشید :

صفت ترسناک شماره 1 : خودشیفتگی باعث اشتیاق میشود

ناپلئون و استیو جابز را به یاد بیاورید. شاید تعجب کنید اما دقیقا دلیل جاودانه شدن نامشان در تاریخ، موفقیت های بزرگشان است و دلیل موفقیت های عظیم شان… دقیقا صفت خودشیفتگی این افراد بود.

ناپلئون، استیو جابز، نلسون ماندلا و … تماما افرادی خودشیفته بودند. این افراد برخلاف باور عموم نیازها، اشتیاق ها و خواسته هایشان را در راس هرچیزی و همه چیز قرار دادند تا توانستند به چنین جایگاهی دست پیدا کنند.

این افراد راه زیادی را رفتند تا توانستند به خواسته هایشان برسند. البته توانستند در این راه یعنی بدست آوردن خواسته هایشان دیگران را نیز شرکت دهند.

خودشیفتگی دقیقا مهم ترین عامل پیروزی در هر رقابت نیز هست. برای مثال فروشنده ای که در یک جلسه ارائه محصول را برای مشتری تشریح میکند و با او ارتباط برقرار میکند. اگر بعد از ارائه واقعا از ارائه خود راضی بود وگفت “عالی بود… بهترین ارائه ای که در طول عمرش شنیده بود احتمالا ارائه من بود…” احتمالا این فرد بهتر از دیگران عمل کرده ،زیرا نشانه های خودشیفتگی را نیز میتوان از گفته های فرد پیدا کرد.

یکی از نشانه های رهبران بزرگ، توانایی تعیین کردن اهداف با وضوح بالا و دیگران را در مسیر بدست آوردن اهداف هم مسیر کردن است؛ در این راه، کمی خودشیفتگی و داشتن حس اشتیاق برای بدست آوردن چیزهایی که خود فرد نیز به آن نیاز دارد میتواند فعالیت را اثربخش تر و راه رسیدن به موفقیت را کوتاه تر کند.

صفت ترسناک شماره 2 : متقلب ها میدانند چطور در دیگران نفوذ کنند

احتمالا شما هم غافلگیر شدید… اما دقیقا واقعیت است. افراد متقلب یا به اصطلاح اهل دوز و کلک بهتر از دیگران میتوانند در دیگران نفوذ کنند و به هر قیمتی شده از اطرافیان خود آنچه را که میخواهند بدست آورند.

به گفته Spain راه های زیادی برای ارتباط برقرار کردن با دیگران وجود دارد… شما میتوانید نزد دیگران خودشیرینی و تحسین و تمجید کنید، یک رفتار مودبانه و سیاستمدارانه برقرار کنید، معامله کنید و یا تهدید کنید.

تقریبا هر فردی، تنها 2 راه از این 4 راه برای نفوذ در دیگران انتخاب میکند و معمولا افراد ناوارد گزینه تقلب و دوز و کلک را به عنوان راه نفوذ در دیگران انتخاب میکنند. شاید در مورد دیگر راه ها احساس خوبی داشته باشید، اما واقعیت این است که افرادی که بتوانند به کمک حقه و فریب از دیگران کاری را بخواهند انجام دهند که هم به نفع آنهاست و هم به نفع خودشان در واقع رهبران بزرگی هستند.

بنابراین اگر میخواهید رهبر بهتری نسبت به رقیبان برای اداره تیم تان باشید و یا سریع تر به خواسته تان برسید، بهتر از انواع راه های نفوذ در دیگران اطلاع داشته باشید (این مطلب را بخوانید)

صفت ترسناک شماره 3 : جامعه ستیز هرگز به عقب برنمیگردد

فکر میکنید رهبران بزرگ تاریخ مثل نلسون ماندلا جامعه ستیز بودند؟ هرگز !!!! در واقع لغت جامعه ستیز، تعریفی جدا از معنای تحت اللفظی آن دارد.

جامعه ستیز به گفته روانشناس رفتار سازمانی یعنی Spain؛ کسی است که خودش را از دیگران جدا میکند و جلوتر از دیگران قرار میگیرد و میتواند با خجالت و پشت سر حرف زدن دیگران در برای خودش در صروت خطا کردن کنار بیاید.

به گفته Spain این صفت، تاریک ترین صفت 3گانه تاریک است.

این افراد، خودشان را همگام با جامعه پیش نمی برند، دوست دارند کارهای متفاوت و خلاف عرف انجام دهند. این افراد دقیقا همان هایی هستند که بعد از سخت ترین شکست ها مجددا آنها را در حال تلاش برای پیروزی می بینیم… این افراد عاشق پیشرفت کردن هستند و از شکست نمی ترسند.

ما نیز برای موفقیت، نیاز داریم کمی صفت جامعه ستیزی در خود داشته باشیم. کمتر حرف مردم برای ما اهمیت داشته باشد و خجالت کشیدن برای بدست آوردن چیزی که میخواهیم را کنار بگذاریم.

هر فرد موفقی، قبل از موفقیت مورد تمسخر، قضاوت و بدگویی قرار گرفته اما به دلیل داشتن صفت جامعه ستیزی توانسته به خواسته خودش نسبت به حرف مردم ارجحیت بدهد و موفقیتی را که میخواسته را بدست آورد.

پس گفتن، “من اشتباه کردم…” کار شرم آور و یا خجالت آمیزی نیست ! بلکه نشان از صفت تاریک اما موفقیت در فرد است

  • Like 4
لینک به دیدگاه
یعنی چی نه اینوری نه اونوری؟؟؟

 

من اینجوری برداشت کردم که لازم بعضی مواقع بزنی تو صف....:ws38:

 

 

ینی نمیشه گفت کدوم درسته این اتفاق خیی برام پیش اومده ،،،به این نتیجه رسیدم ببینم رضای خدا کجاست:hapydancsmil::hapydancsmil:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

انسانها اهدافی برا خود دارند که با توجه به ان اهداف را ه خودشان را انتخاب میکنند

یه مثال یه سفر در پیش داری و حرکت میکنی خوب بعضی موقهها از راه خارج میشی این درست ولی هدفت رو فراموش نمی کنی

این خارج شدن از راه را ما میگیم بیسکوییت و راه رو تعریف میکنیم صف و قواعد درست را تعریف میکنیم هدف

بشر میتونه بسکوییت بخوره ولی طعمش نباید در دهانش برا همیشه بمونه .....

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ممنون از نظراتی که دادین...:icon_gol:

 

همتون میگید که با وجدان بودن و انسان بودن خیلی بهتر..... آیا خودتون تا به حال نشده تو صف بزنید؟؟؟ اصلا چند درصد جامعه درست زندگی میکنن؟؟؟ باید در برابر افرادی که فکر میکنن زرنگن چه رفتاری رو داشت؟؟؟

 

 

فرض کنید تو یه کارخونه مشغول کار کردن هستید....تمام تلاشتونو میکنید که مثلا مدیرعامل اون کارخونه شید(بهترین جایگاهی که میتونید تو اون کارخونه برسید) ..... بعد از مدتی خودتون به این نتیجه میرسید که لیاقت اون جایگاه رو دارید ولی یهو یکی میرسه و با هزارتا ترفند اون جایگاه رو تصاحب میکنه و شما میدونید که واقعا لیاقتشو نداره..... چیکار میکنید؟؟؟

ب صورت اماری نمیشه گفت ک چند درصد از ادما دارن درست زندگی میکنن...اما تو زندگی اجتماعی ک داریم میتونیم ببینیم ک تعداد افرادی ک با این روش بالا رفتن بیشتره....

تعریفی ک از زرنگی داریم چی هست....اگر صرفا رسیدن ب پیشرفت از هر راهی رو زرنگی دونست از هر راهی(راه نادرست)...و اون فرد خودش رو زرنگ خطاب کنه....خود فرد بهتر از هرکس دیگه ایی میدونه ک جایگاهش اون جایگاهی نیست ک مستحقشه....اما ادم چیکار میتونه بکنه....خیلیا میگن باید از راه تقلب بالا رفت و اینو زرنگی میدونن...

 

خوب ادم انگیزش کم میشه و کمی هم سرخورده....وقتی میبینه اون فرد جایگاه رو تصاحب کرده.....اما میشه توی کار ب مجموعه نشون داد ک توانایی های من بیشتر از اونه....و اون مستحق این جایگاه نیست....احتمالا مجموعه فرد رو کنار بذاره.....مگراینکه روابط و پارتی داشته باشه....ک در این صورت نمیشه کاریش کرد....

  • Like 3
لینک به دیدگاه
انسانها اهدافی برا خود دارند که با توجه به ان اهداف را ه خودشان را انتخاب میکنند

یه مثال یه سفر در پیش داری و حرکت میکنی خوب بعضی موقهها از راه خارج میشی این درست ولی هدفت رو فراموش نمی کنی

این خارج شدن از راه را ما میگیم بیسکوییت و راه رو تعریف میکنیم صف و قواعد درست را تعریف میکنیم هدف

بشر میتونه بسکوییت بخوره ولی طعمش نباید در دهانش برا همیشه بمونه .....

 

منظورت اینه که مشکلی نداره بعضی جاها ورود ممنوع رفت؟؟؟

 

طعمش نباید در دهان بماند....یعنی اشکالی نداره یه سری جاها تقلب کنیم...دور بزنیم ولی برای همیشه یه همچین شخصیتی نداشته باشیم؟؟؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

طی یک سری تحقیقات:

 

از دانشجویان سوال شد که آیا آنها از ۱۳ روش تقلب از جمله استفاده از یادداشتهای ریز، رونویسی از پاسخهای دیگران و یا ارایه دادن کاری که اصلا توسط شخص دیگری انجام شده باشد، استفاده کرده اند یا خیر.

رویهم رفته، تقلب امری بسیار شایع بود.

▪ بیش از ۹۰ درصد از افراد حداقل به یک روش از ۱۳ روش ارایه شده، تقلب کرده بودند.

▪ بیش از ۵۵ درصد اعلام کردند که در زمان اشتباه معلم که به نفع ایشان بوده، سکوت کرده اند.

▪ حدود ۵۰ درصد، اعلام کردند که در انجام تکالیف یک دانشجو بدون اجازه با وی همکاری کرده اند.

▪ نزدیک ۴۲ درصد نیز به رونویسی از روی شخص دیگر اعتراف کرده بودند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...