جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'چيست؟'.
4 نتیجه پیدا شد
-
آيا مي دانيد مهندسي شيمي چه زمينه هايي را شامل مي شود؟ آيا مي دانيد چرا اين رشته به وچود آمد؟ آيا مي دانيد فرق مهندس شيمي با يك شيميست چيست؟ آيا مي دانيد اولين فارغ التحصيل اين رشته چه كسي بود؟ و ... جواب اين سوالات را در اين صفحه مي توانيد پيدا كنيد. همه مهندسين در زندگي خود لحظه هايي را به ياد دارند كه سعي كرده اند شغل خود را براي يك دوست و يا فاميل شرح دهند. اين تجربه براي همگي آن ها به خصوص مهندسين شيمي دردناك بوده است.اين موضوع از آنجا ناشي مي شود كه مردم اغلب درك درستي از مهندسي ندارند به خصوص رشته مهندسي شيمي كه تفاوت زيادي بين معناي ظاهري و مفهوم باطني آن وجود دارد. لغت مهندس شيمي (Chemical Engineer)، در ظاهر معاني زير را به ذهن متبادر مي سازد: شيميداني كه ميخواهد كلاس بگذارد!! يك شيميدان خيلي خوب!! يكي از گرايش هاي رشته شيمي!! شيميداني كه دستگاه مي سازد! شيميداني كه به جاي آزمايشگاه در كارگاه كار ميكند! در حالي كه يك مهندس شيمي قبل از آن كه يك شيميدان باشد يك مهندس است! مهندسي كه كمي شيمي ميداند. مهندسي كه كشفيات آزمايشگاهي شيميدان ها را تا توليد در مقياس صنعتي توسعه مي دهد. مهندسي كه فرايند طراحي مي كند. مهندسي كه تجهيزات براي فرايندهاي شيميايي، بيولوژيكي و زيست محيطي طراحي مي كند. به عبارت ديگر مهندسي شيمي يكي از رشته هاي مهندسي است نه يكي از گرايش هاي رشته شيمي. تقريبا هر چيزي را كه شما در زندگي روزمره به كار ميبريد (اعم از پلاستيك، فلز، پارچه، كاغذ، غذا، لوازم آرايش، دارو و ...) به كمك مهندسين شيمي ساخته مي شود. اين حرفه طيف وسيعي از فعاليت ها را در بر ميگيرد. به اين دليل نمي توان اين رشته را به صورت عمومي در يك يا چند جمله به طور كامل تعريف كرد. زيرا با هر جمله اي كه اين رشته تعريف شود طيف وسيعي از قابليت هاي مهندسين شيمي ناگفته مي ماند. در ضمن با گذشت زمان و به وجود آمدن جنبه هاي تازه قابليت هاي مهندسين شيمي اين تعريف براي هميشه كامل نخواهدماند. چندين سال پيش انجمن مهندسين شيمي امريكا تعريف زير را براي مهندسي شيمي مرتكب شد! تعريف رسمي انجمن مهندسي شيمي آمريكا (AIChE) كاربرد اصول علوم فيزيكي همراه با مباني اقتصادي و روابط انساني در زمينه هايي كه مستقيما به فرايندها و دستگاه هايي كه در آنها ماده به منظور تغييري در حالت يا مقدار انرژي و يا تركيبش تحت عمل قرار گرفته باشد. مطمئنا چيزي از اين كلمات دستگيرتان نشد. چند بار ديگر بخوانيد شايد چيزي عايدتان شود.(البته به شرط آنكه خودتان مهندس شيمي باشيد!) ولي توصيه مي شود از اين تعاريف خشك و رسمي در جواب به كسي كه از شما در مورد مهندسي شيمي سوال مي كند دوري كنيد!! مثلا مي توان از تعريف زير استفاده كرد: طراحي فرايند براي صنايع شيميايي، جهت تبديل مواد اوليه به فرآورده هاي با ارزش افزوده دروس مهندسي شيمي حدود 35 تا 45% از دروس مهندسي شيمي با بقيه رشته هاي مهندسي يكسان است. (15% دروس عمومي، 20% دروس پايه (رياضي فيزيك)، 10% دروس مهندسي عمومي). 15% از دروس مهندسي شيمي مربوط به دانشكده شيمي است. 405 از دروس مهندسي شيمي مربوط به دروس اصلي (25%) و اختياري مربوط به گرايش (15%) است. دروس اصلي اين رشته عبارتند از : موازنه ماده و انرژي، ترموديناميك، مكانيك سيالات، انتقال حرارت، انتقال جرم، سينتيك و طراحي راكتور، كاربرد رياضيات در مهندسي شيمي، كنترل فرآيندها، عمليات واحد، طرح و اقتصاد مهندسي گرايش هاي مهندسي شيمي: در مقطع كارشناسي داراي 8 گرايش زير مي باشد: پالايش: دانش تبديل نفت خام به فرآورده هاي نفتي. پتروشيمي: دانش تبديل شاخه اي از فراورده هاي نفتي به فرآورده هاي غير نفتي (پليمرهاي خام و محصولات پتروشيمي) پليمر: دانش تبديل پليمرهاي خام (PVC,PP,PE) به پليمرهاي صنعتي (لاستيك، چسب، رنگ و ...) صنايع گاز: دانش تبديل گاز طبيعي به گاز قابل مصرف (شامل عمليات استخراج، پالايش، انتقال و ...) (با توجه به منابع غني گاز در ايران و رتبه دوم ايران در جهان از اين حيث، آينده اين گرايش بسيار درخشان خواهد بود) صنايع شيميايي معدني: دانش تبديل مواد شيميايي استخراج شده از معدن به محصولات شيميايي معدني (گچ، سيمان، كاشي، اسيدها و بازها، گازهاي صنعتي و ... ) صنايع غذايي: دانش تبديل مواد غذايي به محصولات غذايي مغذيتر و با طعم بهتر. طراحي فرايندهاي صنعت نفت: همانطور كه از نام آن مشخص است در دروس اختصاصي و اختياري اين گرايش بايد مسائل مربوط به صنايع نفت مطرح شود. بهره برداري: اين گرايش را مي توان رشته اي مستقل دانست و شامل دروسي مانند اكتشاف نفت، حفاري، مخازن هيروكربني و ... است.
-
مهندسي معكوس چيست؟
Anooshe پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مباحث کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا
دوستان عزیز این تاپیک ارتباط مستقیمی با معماری ندارد ولی خوب دیدم این موضوع رو برای افزایش اطلاعات عمومی به دوستان خوبم معرفی کنم.... مقدمه : اگر سابقه ي صنعت و چگونگي رشد آن در كشورهاي جنوب شرقي آسيا را مورد مطالعه قرار دهيم به اين مطلب خواهيم رسيد كه در كمتر مواردي اين كشورها داراي ابداعات فن آوري بوده اند و تقريبا در تمامي موارد، كشورهاي غربي (آمريكا و اروپا) پيشرو بوده اند. پس چه عاملي باعث اين رشد شگفت آور و فني در كشورهاي خاور دور گرديده است؟ در اين نوشتار به يكي از راهكارهاي اين كشورها در رسيدن به اين سطح از دانش فني مي پردازيم. در صورتي كه به طور خاص كشور ژاپن را زير نظر بگيريم، خواهيم ديد كه تقريبا تمامي مردم دنيا از نظر كيفيت، محصولات آنها را تحسين مي كنند ولي به آنها ايراد مي گيرند كه ژاپني ها از طريق كپي برداري از روي محصولات ديگران به اين موفقيت دست يافته اند. اين سخن اگر هم كه درست باشد و در صورتي كه كپي برداري راهي مطمئن براي رسيدن به هدف باشد چه مانعي دارد كه اين كار انجام شود. اين مورد، به خصوص درباره ي كشورهاي در حال توسعه و يا جهان سوم به شكاف عميق فن آوري بين اين كشورها و كشورهاي پيشرفته دنيا، امري حياتي به شمار مي رود و اين كشورها بايد همان شيوه را پيش بگيرند (البته در قالب مقتضيات زمان و مكان و ساير محدوديت ها) به عنوان يك نمونه، قسمتي از تاريخچه ي صنعت خودرو و آغاز توليد آن در ژاپن را مورد بررسي قرار مي دهيم: توليد انبوه خودرو در ژاپن قبل از جنگ جهاني دوم و در سال 1920 بوسيله ي كارخانه هاي "ايشي كاواجيما" آغاز شد كه مدل ژاپني فورد آمريكايي را كپي كرده و به شكل توليد انبوه به بازار عرضه نمود. همچنين شورلت ژاپني AE جزو اولين خودرو هاي كپي شده آمريكايي توسط ژاپني ها بود كه به تعداد زياد توليد مي شد. سپس با تلاش هاي فراواني كه انجام شد (آنهم در شرايط بحراني ژاپن در آن دوره) مهمترين كارخانهي خودروسازي ژاپن يعني "تويوتا" درسال 1932 فعاليت خود را با ساخت خودرويي با موتور "كرايسلر" آغاز نمود ، در سال 1934، نوع ديگري از خودرو را با موتور "شورلت" ساخته و وارد بازار نموده و از سال 1936، اولين تلاش ها براي ساخت خودروي تمام ژاپني آغاز شد. البته تا مدت ها ژاپني ها مشغول كپي برداري از اتومبيل هاي آمريكايي و اروپايي بودند. آنها خودروي پاكارد و بيوك آمريكايي و رولزرويس، مرسدس بنز و فيات اروپايي را نيز توليد كردند كه همين توليدها زمينه ساز گسترش فعاليت خودروسازي ژاپن شد و سرانجام در دهه ي 1960 ميلادي پس از سعي و كوشش فراوان ، اولين اتومبيل تمام ژاپني كه ضمنا داراي استاندارد جهاني بود، توليد و به بازار عرضه شد. در تمامي مطلب فوق رد پاي يك شگرد خاص و بسيار مفيد به چشم مي خورد كه "مهندسي معكوس"(Reverse Engineering ) نام دارد. مهندسي معكوس روشي آگاهانه براي دستيابي به فن آوري حاضر و محصولات موجود است. در اين روش، متخصصين رشته هاي مختلف علوم پايه و كاربردي از قبيل مكانيك، فيزيك و اپتيك، مكاترونيك، شيمي پليمر، متالورژي،الكترونيك و ...جهت شناخت كامل نحوه ي عملكرد يك محصول كه الگوي فن آوري مذكور مي باشد تشكيل گروه هاي تخصصي داده و توسط تجهيزات پيشرفته و دستگاه هاي دقيق آزمايشگاهي به همراه سازماندهي مناسب تشكيلات تحقيقاتي و توسعه هاي R&D "سعي در به دست آوردن مدارك و نقشه هاي طراحي محصول فوق دارند تا پس از مراحل نمونه سازي (Prototyping) و ساخت نيمه صنعتي (Pilot plant) در صورت لزوم ، توليد محصول فوق طبق استاندارد فني محصول الگو انجام خواهد شد . همان گونه كه اشاره شد استفاده از روش مهندسي معكوس براي كشورهاي در حال توسعه يا عقب مانده روش بسيار مناسبي جهت دسترسي به فن آوري ، رشد و توسعه ي آن مي باشد. اين كشورها كه در موارد بسياري از فن آوري ها در سطح پاييني قرار دارند، در كنار روش ها و سياست هاي دريافت دانش فني، مهندسي معكوس را مناسب ترين روش دسترسي به فن آوري تشخيص داده و سعي مي كنند با استفاده از روش مهندسي معكوس، اطلاعات و دانش فني محصولات موجود ، مكانيزم عمل كرد و هزاران اطلاعات مهم ديگر را بازيابي كرده و در كنار استفاده ار روش هاي مهندسي مستقيم (Forward Engineering) و روش هاي ساخت قطعات ، تجهيزات ، تسترهاي مورد استفاده در خط مونتاژ و ساخت مانند قالب ها ،گيج و فيكسچرها و دستگاههاي كنترل، نسبت به ايجاد كارخانه اي پيشرفته و مجهز جهت توليد محصولات فوق اقدام نمايند. همچنين ممكن است مهندسي معكوس، براي رفع معايب و افزايش قابليت هاي محصولات موجود نيز مورد استفاده قرار مي گيرد. به عنوان مثال در كشور آمريكا ، مهندسي معكوس توسط شركت "جنرال موتور" بر روي محصولات كمپاني "فورد موتور" و نيز برعكس، براي حفظ وضعيت رقابتي و رفع نواقص محصولات به كار برده شده است. بسياري از مديران كمپاني هاي آمريكايي، هر روز قبل از مراجعت به كارخانه، بازديدي از جديدترين محصولات عرضه شده در فروشگاه ها و نمايشگاه هاي برگزار شده انجام داده و جديدترين محصولات عرضه شده مربوط به محصولات كمپاني خود را خريداري نموده و به واحد تحقيق و توسعه (R&D) تحويل مي دهند تا نكات فني مربوط به طراحي و ساخت محصولات مذكور و آخرين تحقيقات ، هر چه سريع تر در محصولات شركت فوق نيز مورد توجه قرار گيرد. جالب است بدانيد كه مهندسي معكوس حتي توسط سازندگان اصلي نيز ممكن است به كار گرفته شود . زيرا به دلايل متعدد، نقشه هاي مهندسي اوليه با ابعاد واقعي قطعات (مخصوصا زماني كه قطعات چندين سال پيش طراحي و ساخته و به دفعات مكرر اصلاح شده اند)مطابقت ندارد براي مثال جهت نشان دادن چنين نقشه هايي با ابعاد واقعي قطعات و كشف اصول طراحي و تلرانس گذاري قطعات، بخش ميكروسوئيچ شركت(Honywell) از مهندسي معكوس استفاده نموده و با استفاده از سيستم اندازه گيري (CMM Coordinate Measuring Machine) با دقت و سرعت زياد ابعاد را تعيين نموده و به نقشه هاي مهندسي ايجاد شده توسط سيستم CAD منتقل مي كنند. متخصصين اين شركت اعلام مي دارند كه روش مهندسي معكوس و استفاده از ابزار مربوطه، به نحو موثري زمان لازم براي تعمير و بازسازي ابزارآلات ، قالب ها و فيكسچرهاي فرسوده را كم مي كند و لذا اظهار مي دارند كه "مهندسي معكوس زمان اصلاح را به نصف كاهش ميدهد." مهندسين معكوس، اضافه بر اينكه بايد محصول موجود را جهت كشف طراحي آن به دقت مورد مطالعه قرار دهند، همچنين بايد مراحل بعد از خط توليد يعني انبارداري و حمل و نقل را از كارخانه تا مشتري و نيز قابليت اعتماد را در مدت استفاده ي مفيد مورد تجزيه و تحليل قرار دهند. چرا كه مثلا فرايند آنيلينگ مورد نياز قطعه،ممكن است براي ايجاد مشخصات مورد نظر در هنگام عمل كرد واقعي محصول يا در طول مدت انبارداري و حمل و نقل طراحي شده و لزوم وجود آن تنها در هنگام اجراي مراحل مذكور آشكار خواهد شد. چه بسا كه بررسي يك پيچ بر روي سوراخي بر بدنه ي محصول (كه به قطعات و اجزاي ديگر متصل نشده) ، متخصصان مهندسي معكوس را ماه ها جهت كشف راز عملياتي آن به خود مشغول كند، غافل از اينكه محل اين پيچ، امكاني جهت تخليه ي هوا، تست آب بندي يا امكان دسترسي به داخل محصول جهت تست نهايي مي باشد. از سوي ديگر مهندسين معكوس بايد عوامل غير مستقيمي را كه ممكن است در طراحي و توليد محصول مذكور تاثير بگذارند، را به دقت بررسي نمايند. به دليل اينكه بسياري از اين موارد با توجه به خصوصيات و مقتضيات زماني و مكاني ساخت محصول مورد نظر، توسط سازندگان اصلي توجيه پذير باشد اما ماجراي آن به وسيله ي مهندسين معكوس فاجعه ساز باشد. مثلا فرايند توليد قطعات تا حدود قابل توجهي بستگي به تعداد محصولات مورد نياز و ... دارد . اگر تعداد محصولات مورد نياز جهت كشور ثانويه در بسيار كمتر از كشور اصلي كه در حد جهاني و بينالمللي فعاليت نموده باشد پس به عنوان مثال تعيين فرايند يك قطعه با باكاليتي (نوعي مواد پليمري) از طريق ساخت قالب هاي چند حفره اي با مكانيزم عملكرد خود كار با توجه به معضلات پخت قطعه در داخل قالب ، مي تواند براي مجريان مهندسي معكوس فاجعه ساز باشد ( اگر كه اين مهندسان از فرايند هاي ساده تر با توجه به تيراژ توليد محصول و نيز خصوصيات تكنولوژيكي كشور خود استفاده نكنند.) بنابراين، مرحله ي بعد از كشف طراحي، تطبيق طراحي انجام شده بر مقتضيات زماني و مكاني كشور ثانويه ميباشد كه بايد به دقت مورد توجه متخصصين مهندسي معكوس واقع شود. خلاصه اينكه مهندسي معكوس ممكن است يك كاربرد غير معقول و نامناسب از كاربرد هنر و علم مهندسي به نظر برسد، اما آن يك حقيقت از زندگي روزمره ي ما به شمار مي رود. -
شاید بتوان معماری را از آن گونه واژه هایی دانست که همواره به راحتی به کار میرود. ولي كمتر پيش ميآيد كه گوينده مفهوم دقيق آن را بداند و با ريشه و حوزه كاركرد اين واژه آشنا باشد. واژه "معماری" در زبان عربی از ریشه "عمر" به معنای عمران ،آبادي و آباداني است. اما كلمه معماری (Architecture) ریشه در واژه یونانی Architektonike دارد که به معنای ساختن ویژه است؛ ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد. آرخه نيز (Arkhe) از فعل آرخین (Arkhin) به معنای هدایت کردن و اداره کردن است. اگر سری به لغت نامه های مختلف، اعم از فارسی و انگلیسی بزنیم می توانيم تعریف های مختلفي در ارتباط با معماری پیدا كنيم. براي مثال، در لغت نامه دهخدا اين تعاريف برای معماری آمده است: بنایی و علم بنایی و شغل معمار/ عمل و شغل معماری/ آبادانی و آباد سازی. همچنین، در دورههای مختلف تعریفهای متفاوتی در این زمینه ارایه شده است. براي نمونه، فرانک لوید رایت، معمار نامدار اوایل قرن بیستم و یکی از پیشگامان معماری مدرن در این باره میگوید: "معماری عصاره زندگی است و به عبارتي، زندگی را شکل میدهد. معماری، حقیقیترین روش ثبت زندگی در دنیای گذشته، امروز و آینده است. یا در تعریف دیگری از لوکوربوزیه، یکی دیگر از پیشگامان معماری مدرن داریم: "معماری بازی با اشیا است در زیر نور." اما آنچه اهمیت دارد این است که این تعریف های متفاوت در برخي ریشه ها دارای وجه مشترک هستند بطور کلی اين تعاريف را می توان در سه گروه اصلی دسته بندی کرد:" معماری به عنوان یک پروسه، معماری به عنوان یک حرفه و در نهايت، معماری به عنوان یک سند. معماری به عنوان یک پروسه در این دسته بندی، معماری فعالیتی است در زمینه طراحی، بنا کردن بنا و دیگر ساختارهای فیزیکی که توسط یک فرد و یا افرادی برای ایجاد سرپناه انجام می شود. در این پروسه، خلاقیت و نوآوری نقش بسیار مهمی ایفا میکند، همانگونه که لوکوربوزیه ميگويد: "... اینکه معماری در لحظهای از خلاقیت بوجود می آید، یک حقیقت انکار ناپذیر است." همچنین، طراحی معماری میتواند در ابعاد بسیار وسیع باشد، مانند اینکه ساختمان چگونه با محیط اطراف میآمیزد و یا اینکه در مقیاس کوچک باشد، اینکه ساختارهای جزیی طراحی چگونه میتواند در طرح شکل گیرد. بطور کلی، معماری در این گروه، طراحی برای هر گونه سیستم است. معماری به عنوان یک حرفه در این گروه تعاريف، معماری نقشی است که افراد به عنوان ارائهدهندگان خدمات ميپذيرند. همانگونه که در لغتنامه دهخدا نیز دیدیم و از آن به عنوان بنایی، علم بنایی و شغل معمار یاد شده است. معماری به عنوان یک سند در این دسته بندی، معماری مبتنی بر طراحیها و اسنادی است که بيان کننده ساختار و رفتار یک ساختمان و یا هر نوع سیستم ساخته شده است. به عنوان مثال میتوان به آثار معماری اشاره کرد که سمبلهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور شناخته میشوند. ساختمانهایی مانند تخت جمشید و اهرام ثلاثه مصر از اين نوع آثارمحسوب ميشوند. آثاری که پیوند دهنده افکار و تصورات مردم زمان خود با حال و آینده است