رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هوش هیجانی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. افزایش هوش هیجانی کودک در خانه افزایش هوش هیجانی کودک در خانه ، کار سختی نیست. کافیست با دقت توصیه های مطرح شده در این مقاله را خوانده و به کار بگیرید. شاید شما بارها واژه هوش هیجانی را شنیده باشید، اما دقیقا معنای آن چیست؟ و چه اهمیتی دارد که حتما در فرایند رشد به افزایش هوش هیجانی کودک خود نیز بپردازیم. هوش هیجانی، یک توانایی فردی است برای تشخیص، ارزیابی، کنترل و بیان احساسات. هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا با دیگران ارتباط مناسبی داشته باشیم، به‌درستی با دیگران مذاکره کنیم، و الگوهای فکری مشخصی را در خودمان رشد دهیم. نکته قابل توجه که بسیاری از والدین ازآن غافل می‌مانند این است که: هوش هیجانی (EQ) مهم‌تر از هوش شناختی (IQ) است. زیرا که هوش هیجانی نقش بسیار مهمی در میزان موفقیت فرد، ایفا می‌کند. افزایش هوش هیجانی کودک مهم‌تر از هوش شناختی (IQ) است چون ... هوش شناختی (IQ) تنها ضریب هوشی برای موفقیت آکادمیک را اندازه می‌گیرد. در صورتی که هوش هیجانی (EQ)، هوش عاطفی فرد را اندازه می‌گیرد. توانایی‌ای که فرد به وسیله آن با دیگران ارتباط سالم و سازنده‌ای داشته باشد. درصورتی که افراد با هوش شناختی (IQ) بالا همیشه مهارت‌های اجتماعی خوبی ندارند. و حتی ممکن است در محیط‌های کاری به خاطر فقدان مهارت برقراری ارتباطات سازنده، موفق نباشند. بر‌اساس مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۳ توسط موسسه فناوری کارنگی در آمریکا منتشر شده است. مشخص شده که ۸۵ درصد موفقیت مالی افراد در زندگی به خاطر داشتن مهارت ارتباطی قوی، مهارت مذاکره و رهبری است. و تنها ۱۵ درصد علت موفقیت مالی، دانش فنی افراد است. افرادی که هوش هیجانی قوی‌تری دارند، بهتر می‌توانند به رهبری و مدیریت کار خود بپردازند. و در محیط کار تیم همکاری خوبی به‌وجود می‌آورند. ما با تلاش برای افزایش هوش هیجانی کودک در خانه در واقع داریم آنها را به سمت داشتن مهارت برای: [highlight bgcolor=#eeee22]برقراری ارتباطات قوی و سازنده[/highlight]، [highlight bgcolor=#eeee22]گفتگو و مذاکره برای حل مشکلات در شرایط پیچیده[/highlight]، [highlight bgcolor=#eeee22]رهبری و مدیریت قوی در حیطه مورد علاقه‌اش[/highlight] و حتی [highlight bgcolor=#eeee22]کسب در آمد بالا از شغل آینده‌اش[/highlight] سوق می‌دهیم. این کودکان با خانواده، دوستان و همکارانشان در آینده، [highlight bgcolor=#eeee22]مهربان‌تر[/highlight] خواهند بود. [highlight bgcolor=#eeee22]راحت‌تر می‌توانند با دیگران تعامل و ارتباط [/highlight]داشته باشند. و [highlight bgcolor=#eeee22]خودآگاهی بهتری[/highlight] از خود دارند. برای افزایش هوش هیجانی کودک در خانه چه کاری باید انجام دهیم؟ در اینجا ۹ روش ساده برای ایجاد همدلی و افزایش هوش هیجانی کودک در خانه ارائه خواهم داد. امیدوارم شما والدین و مربی عزیز تمامی موارد را بخوانید و برای انجام هر یک با کودکتان زمانی اختصاص دهید. یادتان باشد کودکان موفق محصول والدین سخت‌کوش هستند. هر چند خواندن این مقاله خود شاهدی بر سخت‌کوشی شما در تربیت فرزندتان است. ۱. تمرین شناسایی احساسات مهارت های هیجانی جز مهارت‌های مهم ما در زندگی هستند. مهارت‌هایی که به ما کمک می‌کنند تا به زندگی‌مان جهت دهیم. با دیگران ارتباط برقرار کنیم و روابط دوستانه طولانی‌تری با آنها داشته باشیم. به عنوان یک مادر و یک مربی معتقدم که آموزش شناسایی احساسات، بیان و مدیریت آنها با یک روش صحیح و اصولی به کودکان امر بسیار بسیار ضروری است. بنابراین اولین گام برای بیان و مدیریت احساسات، شناسایی آنهاست. در مقاله زیر به شما مفصلا آموزش می‌دهیم که چطور به فرزندتان بیاموزد احساسات مختلفش را بشناسد. ۲. گفتگو درباره احساسات و تجربیات هنگامی که فرزند شما این توانایی را کسب کرد که احساسات خودش را بناسد، وقت آن رسیده که راجع به آن احساسات با او صحبت کنید. این کار را می‌توانید با بررسی احساسات هیجانات حین مکالمات روزمره‌تان، بعد از خواندن کتاب، هنگام تماشای فیلم و کارتون و یا هنگام بازی با او انجام دهید. مثلا هنگامی که در کارتون، شخصیتی نمایش داده می‌شود که احساسات خاصی را تجربه می‌کند، با سوالات متعدد راجع به آن احساس، کودک را به چالش بکشید. به عنوان مثال وقتی شنل قرمزی گرگ را در خانه مادربزرگش دید چه احساسی پیدا کرد؟ چرا این احساس را پیدا کرد؟ و از او همچنان با سوالات بیشتر، توضیحات بیشتری بخواهید. ۳. آموزش مهارت های مقابله‌ای مهارت‌های مقابله‌ای از مهارت‌های بسیار مهم زندگی هستند. همه‌ی ما می‌دانیم هیجانات و عوامل استرس‌زا بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی همه‌ی ما انسان‌ها هستند. بنابراین کودک شما هر چه زودتر یاد بگیرد که چطور بتواند به طور موثرتری این هیجانات و تنش‌ها را مدیریت کند، بهتر است. مهارت‌های مقابله‌ای بسیاری وجود دارد که شما بتوانید آن‌ها را به فرزندتان بیاموزید. تا از طریق انجام آن‌ها از تنش‌ها و استرس‌هایش بکاهد. به عنوان مثال: ورزش کردن (پیاده‌روی، کوه‌پیمایی و ... ). نوشتن (گاهی نوشتن موضوعی که ناراحتش کرده به صورت داستان یا شعر می‌تواند به طرز قابل توجهی از تنش وارد شده به فرزندتان بکاهد). در جمع دوستان بودن، خرید کردن، کتاب خواندن، تماشای فیلم مورد علاقه و ... . ۴. کتاب بخوانید و راجع به داستان و حوادث آن صحبت کنید. کتاب مناسبی را انتخاب کنید. و آن را با صدای بلند بخوانید. وقتی کتابی با صدای بلند خوانده شود، فرصت‌های بسیاری برای یادگیری ایجاد می‌شود. سعی کنید کتاب را مانند یک مکالمه، با احساسات و هیجاناتی که در آن مشاهده می‌کنید بخوانید. گاهی بهتر است خواندن را متوقف کنید و راجع به احساسات شخصیت‌ داستان با کودک صحبت کنید، واکنش‌های احتمالی را پیش‌بینی کنید. مثال‌هایی از موقعیت‌هایی بزنید که شما همان احساس مشابه را تجربه کردید. و پایان متفاوتی برای داستان در نظر بگیرید. ۵. آموزش سپاسگزاری نتایج تحقیقات متعدد در حوزه روانشناسی مثبت و تلاش بی‌وقفه روانشناسان بزرگی همچون سلیگمن نشان می‌دهد که هر چقدر انسان‌ها قدردان‌تر و شکرگذارتر باشند، زندگی شادتری نسبت به سایر افراد خواهند داشت. و ما با تمرین می‌توانیم این ویژگی را در خود و فرزندمان رشد دهیم. ۶. مهربانی و بخشش همه‌ی ما می‌دانیم که کودکان همواره در حال تکرار و تقلید رفتارهایی هستند که از ما سر می‌زند. تمام روز آن‌ها در حال تماشای رفتارهای ما هستند. فرصت‌های بیشماری در طول روز وجود دارد تا شما مهربانی را به کودک خود بیاموزید. اصلا کار سختی نیست. می‌تواند به سادگی یک لبخند زدن به یک فرد غریبه یا بیان کلمات محبت‌آمیز در مکالمات روزمره‌تان با دیگران باشد. اما همین کارهای ساده، قدرت زیادی در تغییر زندگی فرزندتان دارند. سعی کنید الگوی خوبی از مهربانی و بخشندگی برای فرزندان خود باشید. ۷. کمک به دیگران شما می‌توانید با فرزند خود راجع به مهربانی صحبت کنید. کتاب‌های مختلفی راجع به مهربانی بخوانید. و ساعت‌ها راجع به مهربانی به بحث و گفتگو بنشینید. اما هیچ‌یک آن‌چنان تاثیری بر کودک شما بگذارد. تاثیرپذیری کودک شما زمانی امکان‌پذیر است که این مهربانی و کمک به دیگران را در رفتار خانواده مشاهده کند. ۸. با هم بازی کردن فرصت‌های یادگیری بسیار زیادی حین بازی وجود دارد. کودکان از طریق بازی یاد می‌گیرند که چطور کنترل دنیای خودشان را به دست بگیرند. وقتی شما والدین، هنگام بازی با کودک‌تان همراهی کنید، فرصت‌های بیشماری را برای پرورش و افزایش هوش هیجانی کودک در خانه به دست می‌آورید. ۹. بیرون رفتن بر اساس نتایج تحقیقات متعدد، مشخص شده است که بیرون رفتن و تماس با طبیعت نقش بسزایی در کاهش میزان تنش و استرس‌های کودکان دارند. بنابراین یکی از پیشنهادهای ما برای افزایش هوش هیجانی کودک شما این است که اوقاتی را با هم در طبیعت سپری کنید. البته فراموش نکنید که... تغییرات یک روزه حاصل نمی‌شود. نیاز هست که شما با تلاش مستمر و تمرینات همیشگی روزمره و همچنین الگوی خوبی برای کودک بودن، گامی بزرگ در جهت تغییر و افزایش هوش هیجانی کودک در خانه بردارید. و به شما قول می‌دهم با تلاش مستمر و تمرکز روی این تمرینات، بعد از مدتی تغییرات را حس کنید. حالا نوبت شماست... حالا نوبت شماست که با کودک‌تان تمرینات را شروع کنید. و در صورت وجود هر گونه ابهام یا سوالی، در پایین همین صفحه از طریق نظر دادن، سوالات‌تان را با ما در میان بگذارید.
  2. نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : تلاش برای مقایسه بین هوش و جنسیت حتما به یک بحث سازنده ختم نمی‌شود، اما گاه نتایج برخی تحقیقات باعث می‌شود که این مطلب دوباره داغ شود. من نیز بر آن شدم شما را با یکی از این تحقیقات آشناسازم. نتایج حاصل از دهه‌ها تحقیق به‌صراحت نشان می‌دهد که مردان و زنان دارای هوش IQ یکسانی هستند ( توزیع نرمال هوش)، اما این مورد در خصوص هوش هیجانی EQ (هوش احساسی / هوش عاطفی ) صادق نیست. یک اختلاف ظریف یا نه‌چندان ظریف بین بیان و فهم احساسات بین زنان و مردان وجود دارد که باید آن را کشف و درک نمود. به‌طور معمول با بیان جنسیت به دنبال برچسب زدن بر احساسات هستیم. تا جایی که جنس مونث را بیشتر به رفتارهای عاشقانه نزدیک می‌دانند، زیرا سرشار از احساس هستند و مردان را به مانند ماده منفجره احساسی و آماده عمل دانسته که این احساساتشان کاملا سطحی و تهی از واقعیت است. درحالی‌که هر دوی این باورها اشتباه است. نتایج بسیاری از تحقیقات نشان می‌دهد که هوش هیجانی (EQ ( Emotional Intelligence برای اجرای درست وظایف در محیط کار بسیار مهم و ضروری است. هوش هیجانی مسئول 58% از عملکرد ما در هر نوع شغل است. در حدود 90% از افرادی که بالاترین عملکرد را در محیط کارشان نشان داده‌اند، دارای EQ بسیار بالاتری از سایر کارکنان هستند. جالب است که Timothy Leary روانشناس و نویسنده شهیر آمریکایی می‌گوید : زنان به دنبال حق برابر با مردانی هستند که فاقد حس بلندپروازی‌اند. موسسه TalentSmart با آزمون بیش از یک میلیون نفر به این نتیجه رسیده است که زنان دارای هوش هیجانی بالاتری هستند. البته به‌صورت کلی خانم‌ها فقط چند امتیاز بالاتر از امتیازات آقایان را کسب نموده است. همین تحقیقات نشان می‌دهد که از نظر آماری مهارت بیشتری در استفاده از احساسات در کارشان دارند. برای درک علت اختلاف سطح بین هوش هیجانی مردان و زنان بهتر است به امتیازات کسب‌شده در چهار بعد اساسی هوش هیجانی بپردازیم. چهار بعد هوش هیجانی : 1- خودآگاهی Self-Awareness 2- خود مدیریتی Self-Management 3- آگاهی اجتماعی Social Awareness 4- مدیریت ارتباط Relationship Management با توجه این داده‌ها به یک الگوی منطقی از چرایی وجود این اختلاف بین هوش هیجانی زنان و مردان خواهیم رسید. 1- خودآگاهی Self-Awareness : خودآگاهی عبارت است از درک صحیح فرد از احساسات خویش در یک لحظه مشخص و همین‌طور میزان شناخت فرد از تمایلاتش. پس در این بعد نمرات مردان و زنان برابر بوده است. 2- خود مدیریتی (مدیریت خود) Self-Management : خود مدیریتی عبارت است از اقدامی که فرد در قبال احساسات خود انجام می‌دهد، البته هنگامی‌که از وجود آن احساسات مطلع باشد. هنگامی‌که قادر به مخفی یا عدم بروز احساسات نباشید، نقش خود مدیریتی بسیار پررنگ می‌شود، زیرا که این خود مدیریتی است که به شما کمک می‌نمایند تا این احساسات را به‌نوعی کنترل با در پشت رفتاری مخفی و یا مدیریت نمایید. در این بعد آقایان نمرات بالاتری از خانم‌ها کسب نموده‌اند. معتقدم که بهترین تعبیر برای توصیف تفاوت جنسیتی در هوش هیجانی در چگونگی رشد اجتماعی افراد است.شاید به این معنا که اختلاف نمره بین زنان و مردان ( در بعد خود مدیریتی ) شاید ناشی از روش تربیتی افراد در اجتماع باشد. به این معنا که به جنس مذکر از کودکی گفته‌شده است که مرد نباید احساسی باشد و احساسات نباید در مرد غلبه نماید و .... ، این سبب شده است تا مردان در کنترل و مدیریت احساسات خود، فقط کمی قویی‌تر عمل نمایند. 3- آگاهی اجتماعی Social Awareness : آگاهی اجتماعی عبارت است از سطح درک و شناخت فرد از احساسات و تجربیات دیگر افراد. این شناخت ناشی از مهارت فرد در تفسیر زبان بدن و سایر اعلائم و پیام‌های غیرکلامی ارسال‌شده از سایر افراد جامعه پیرامونی است. با توجه به آنکه خانم‌ها را با مهارت "توجه به جزئیات" می‌شناسیم. این مهارت سبب می‌شود که نمره زنان در این بعد بسیار بالاتر از نمره مردان باشد. این نیز ریشه در نحوه پرورش جنس مونث دارد که از کودکی در حال تمرین برای رعایت برخی آداب و ژست‌های خاص زنانه هستند که اصلا برای جنس مذکر اتفاق نمی‌افتد. درست یا غلط، نقش جنس مونث در طول تاریخ بشر همواره با مواظبت از دیگران همراه بوده است. این عمل سبب شده است که زنان به تغییرات پیرامون محیط خود و افراد تحت حفاظتشان توجه بیشتری داشته و جزئی‌نگری و شناخت دقیق‌تر از محیط در آن‌ها نهادینه گردد. پس در این بعد خانم‌ها نمرات بالاتری از آقایان کسب نموده‌اند. 4- مدیریت ارتباط Relationship Management : مدیریت ارتباط، اوج هوش هیجانی است. این بعد نیاز بسیاری به خودآگاهی، مدیریت خود و آگاهی اجتماعی در برقراری ارتباط مناسب با دیگران دارد. هرگز در برقراری ارتباط با دیگران موفق نخواهید شد مگر آنکه احساسات خود و دلیل بروز آن را بشناسید. با توجه به توضیحات بعد آگاهی اجتماعی، زنان در تعامل بیشتری با افراد پیرامون خود هستند و محیط و افراد پیرامون خود را بیشتر می‌شناسند. پس در این بعد از امتیاز بالاتری نسبت به مردان برخوردارند. منبع : چرا زن باهوش‌تر از مرد است ؟ تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
  3. masi eng

    هوش هیجانی

    تعریفی که فاطمه حسيني حسين آبادي از هوش هیجانی کرده اولين بار در سال 1990 روانشناسي به نام «سالوي» ، اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به كار برد. درحقيقت اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است كه به هنگام شكست، در شخص ايجاد انگيزه مي كند و به واسطه داشتن مهارتهاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم مي شود. تئوري هوش هيجاني ديدگاه جديدي درباره پيش بيني عوامل مؤثر بر موفقيت و همچنين پيشگيري اوليه از اختلالات رواني فراهم مي كند كه تكميل كننده علوم شناختي، علوم اعصاب و رشد كودك است. قابليتهاي هيجاني براي تدبير ماهرانه روابط با ديگران بسيار حائز اهميت است. روانشناسي به نام «گلمن» اظهار مي دارد كه هوش شناختي در بهترين شرايط تنها ۲۰ درصد از موفقيتها را باعث مي شود و 80رصد از موفقيتها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موقعيتها در گرو مهارتهايي است كه هوش هيجاني را تشكيل مي دهند. درواقع هوش هيجاني عدم موفقيت افراد با ضريب هوش بالا و همچنين موفقيت غيرمنتظره افراد داراي هوش متوسط را تعيين مي كند. يعني افرادي با داشتن هوش عمومي متوسط و هوش هيجاني بالا خيلي موفقتر از كساني هستند كه هوش عمومي بالا و هوش هيجاني پايين دارند. پس هوش هيجاني پيش بيني كننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرسها است. اين هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زير دارد كه 15 عامل در آن موثر هستند.افراد که تعداد بيشتري از اين مولفه ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري دارند. ۱- مهارتهاي درون فردي شامل: خودآگاهي هيجاني (بازشناسي و فهم احساسات خود) جرأت (ابراز احساسات، عقايد، تفكرات و دفاع از حقوق شخصي به شيوه اي سازنده) خودتنظيمي (آگاهي، فهم، پذيرش و احترام به خويش) خودشكوفايي (تحقق بخشيدن به استعدادهاي بالقوه خويشتن) استقلال (خودفرماني و خودكنترلي در تفكر و عمل شخصي و رهايي از وابستگي هيجاني) ۲- مهارتهاي ميان فردي شامل: روابط ميان فردي (آگاهي، فهم و درك احساسات ديگران، ايجاد و حفظ روابط رضايت بخش دو جانبه كه به صورت نزديكي هيجاني و وابستگي مشخص مي شود) تعهد اجتماعي(عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعي خود بودن، نشان دادن خود به عنوان يك شريك خوب) همدلي(توان آگاهي از احساسات ديگران، درك احساسات و تحسين آنها) ۳- سازگاري شامل: مسأله گشايي(تشخيص و تعريف مسائل، همچنين ايجاد راه كارهاي مؤثر) آزمون واقعيت(ارزيابي مطابقت ميان آنچه به طور ذهني و آنچه به طور عيني، تجربه مي شود) انعطاف پذيري(تنظيم هيجان، تفكر و رفتار به هنگام تغيير موقعيت و شرايط) ۴- كنترل استرس شامل: توانايي تحمل استرس(مقاومت در برابر وقايع نامطلوب و موقعيت هاي استرس زا) كنترل تكانه(ايستادگي در مقابل تكانه يا انكار تكانه) ۵- خلق عمومي شامل: شادي(احساس رضايت از خويشتن، شاد كردن خود و ديگران) خوشبيني(نگاه به جنبه هاي روشن زندگي و حفظ نگرش مثبت حتي در مواجهه با ناملايمات) چگونه مي توان در هوش هيجاني پيشرفت كرد؟ بايد گفت بيشتر مهارت ها در اثر تعليم و تربيت پيشرفته مي شود و احتمال دارد كه اين موضوع حداقل براي بعضي از مهارت هاي هوش هيجاني صحيح باشد. مهارتهاي هوش هيجاني در منزل و با تعامل خوب والد و كودك شروع مي شود. والدين به كودكان ياد مي دهند كه هيجانهاي خود را تشخيص داده و آنها را نامگذاري كنند. به عنوان نمونه، من الان ناراحت هستم، خوشحالم، عصباني ام. پس وقتي از رفتار برادرش شكايت مي كند و مي گويد من از او متنفرم، مي توان جمله او را اين گونه بازگويي كرد: به نظر مي رسد رفتار برادرت خيلي تو را عصباني كرده، هم نشان داده ايد كه احساس كودك خود را درك كرده ايد و هم الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته ايد. يكي ديگر از راه هاي پيشنهادي براي پرورش هوش هيجاني، ايجاد يك محيط امن عاطفي است به گونه اي كه كودكان بتوانند با آزادي و امنيت خاطر درباره احساساتشان با والدين گفت وگو كنند. پس بايد به آنها نشان داد كه به احساسات آنها توجه شده و نظريات آنها با صبر و حوصله شنيده مي شود. حتي اگر نظريات كودكان مورد قبول والدين نيست بهتر است با استدلال خواهي آنها را توجيه كنند و در مواردي كه آسيب كودك را مورد حمله قرار مي دهد بهتر است به جاي اين كه بگويند «بالاخره خودت را به كشتن مي دهي» اين عبارت را بگوييد «من مي ترسم به خودت آسيب برساني» . و اگر اشتباهي از جانب والدين رخ داد بايد از كودكان عذرخواهي كنند تا عملاً آموخته باشند كه پذيرش اشتباهات و احساس تأسف امري طبيعي است. عدم رعايت اين موارد و عدم ابراز ناراحتي و حتي خشم توسط والدين ممكن است باعث شود بعضي اوقات كودكان دچار اختلالاتي شوند كه در آن از احساسات خود دور شوند يا در درك احساسات با سوء تفاهم روبه رو شوند. متخصصان باور دارند كه آموزش طبيعي هيجاني كه باهنرهاي آزاد و نظام هاي ارزشي نيز همراه است اهميت ويژه اي دارد. در درسهايي كه شامل داستانهاي مهيج است كودكان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري مي كنند. پس آنها مي توانند ياد بگيرند كه چه چيزي باعث احساس شخصيت ها به صورت شادماني، خشم، ترس و... شده و چگونه اينها با احساسات خود كنار آمده و يا مقابله كنند. آموزش مهارتهاي اجتماعي نيز يكي از راه هاي افزايش هوش هيجاني است. اين آموزش ها شامل برنامه هاي كنترل خشم و عصبانيت، همدلي، تشخيص و به رسميت شناختن تشابهات و تفاوت هاي مردم، اظهار ادب و صميميت و تعارف، اداره خود، برقراري ارتباط، ارزيابي خطرات، خودگفتاري مثبت، حل مسأله و مشكل، تصميم گيري، ايجاد هدف و مقاومت در مقابل فشار گروه هم سن است. موضوع ديگر هوش هيجاني و مقابله با بحران است. ديده شده افرادي وجود دارند كه به طور مداوم در مقابله با نتايج منفي دچار مشكل هستند و به نظر مي رسد هيچ گاه از شر حوادث بد در زندگي خلاص نمي شوند. در مقابل افرادي وجود دارند كه حتي پس از غم انگيزترين تجارب به حال اوليه برمي گردند و حتي به جلو مي روند. اين موضوع مربوط به قابليت هاي هيجاني است كه اجزاي آن تركيب كننده هوش هيجاني هستند. هوش هيجاني به اين صورت فرآيند مقابله را تشريح مي كند: ابتدا لازم است آنچه را احساس مي كنيم درك كنيم و لذا براي ايجاد ارتباط با احساسات خود به دو طريق كلامي و غير كلامي عمل مي كنيم. از آن گذشته، لازم است احساسات ديگران را نيز درك كنيم و با آنها همدلي كنيم. بايد بدانيم كه هيجانها در افكار اولويت ايجاد مي كنند(منجر به بوجود آمدن تفكرات خاص مي شوند)، حافظه را شكل مي دهند، ديدگاه هاي مختلف حل مسأله خلق مي كنند و خلاقيت را سهولت مي بخشن. منبع : مقاله " درباره هوش هيجاني چه مي دانيد؟ "- تهيه كننده : فاطمه حسيني حسين آبادي -روزنامه همشهري 29 مهر 1383
  4. مهندس خوش فکر

    هوش هیجانی

    هوش هیجانی اولين بار در سال 1990 روانشناسي به نام «سالوي» ، اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به كار برد. درحقيقت اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است كه به هنگام شكست، در شخص ايجاد انگيزه مي كند و به واسطه داشتن مهارتهاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم مي شود. تئوري هوش هيجاني ديدگاه جديدي درباره پيش بيني عوامل مؤثر بر موفقيت و همچنين پيشگيري اوليه از اختلالات رواني فراهم مي كند كه تكميل كننده علوم شناختي، علوم اعصاب و رشد كودك است. قابليتهاي هيجاني براي تدبير ماهرانه روابط با ديگران بسيار حائز اهميت است. روانشناسي به نام «گلمن» اظهار مي دارد كه هوش شناختي در بهترين شرايط تنها ۲۰ درصد از موفقيتها را باعث مي شود و 80رصد از موفقيتها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موقعيتها در گرو مهارتهايي است كه هوش هيجاني را تشكيل مي دهند. درواقع هوش هيجاني عدم موفقيت افراد با ضريب هوش بالا و همچنين موفقيت غيرمنتظره افراد داراي هوش متوسط را تعيين مي كند. يعني افرادي با داشتن هوش عمومي متوسط و هوش هيجاني بالا خيلي موفقتر از كساني هستند كه هوش عمومي بالا و هوش هيجاني پايين دارند. پس هوش هيجاني پيش بيني كننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرسها است.ا اين هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زير دارد كه 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بيشتري از اين مولفه ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري دارند.
×
×
  • اضافه کردن...