جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'همخوان هاي زبان تركي'.
1 نتیجه پیدا شد
-
همخوان ها (صامت ها) در زبان ترکی هیچ کلمه ای با صامت (همخوان ) های " ر ، ژ ، غ " آغاز نمی شود. در سنگ نوشته های اورخون - یئنی سئی در سده ی 8 میلادی ( 1200 سال پیش) از صامت های " ج ، خ ، ژ ، ف، ق ، ه ، و " استفاده نشده است. توضیح در مورد کاربرد همخوان های ترکی: همخوان های دو لبی (قوشا دودق صامتلری):م ، پ ، ب. 1) ب : همخوان " ب" می تواند پیش از همه ی واکه ( مصوت ) های نُه گانه ی ترکی بکار رود . نمونه: بال (عسل) ، بوُغدا (گندم) ، بیچاق bıçaq (در محاوره : پیچاخ)(چاقود ، کارد) ، بوشboş (خالی، تهی) ، بؤرک börk : کلاه ، بَزه ک bəzək (آرایش) ، بیلمَک (دانستن) ، بوکمَک bükmək (خم کردن ، تا کردن). همخوان " ب" در وسط کلمه نیز کار برد دارد. قابار (تاول) ، یوُبانماق (تاخیر کردن) و ... همخوان " ب " در پایان اسم ها کاربرد بسیار اندکی دارد . قاب (ظرف) ، دیب (تَه ، قعر ) همخوان " ب" در پایان فعل برای ساخت " وجه وصفی " بکار میرود. مثل " یازیب ، دئییب ، گؤرب ، اوتوروب و... ) سَنی گؤروب سئویندی (با دیدن تو خوشحال شد.) در سنگنوشته های اورخون یئنی-سئی همخوان "و " به " ب " نیز تغییر می یافته است (consonant shift) . [TABLE=class: cms_table_cms_table_grid] [TR] [TD]ترکی باستان[/TD] [TD]ترکی نوین[/TD] [/TR] [TR] [TD]بئر (در ترکی باستان نشان مصدری " مَک / ماق" بکار نمی رفت.)[/TD] [TD]وئر (وئرمک): دادن[/TD] [/TR] [TR] [TD]ته به təbə[/TD] [TD]دَوه dəvə (شتر)[/TD] [/TR] [TR] [TD]آب[/TD] [TD]آو (شکار)[/TD] [/TR] [TR] [TD]ساب[/TD] [TD]ساو (پیام ، خبر) ریشه ی نام کوه سَبَلان[/TD] [/TR] [/TABLE] 2) همخوان " پ " : این صامت می تواند پیش از هشت واکه (حف صدار دار) قرار گیرد. نمونه: bozmaqپوزماق : زدودن ، باطل کردن پورسوق porsuq : راسو ، دله ؛ پوُسماق (میسماق) : کمین کردن ؛ پیچیلتی pıçıltı (نجوا) ، پؤرتمَک pörtmək: سرخ شدن از تب یا خشم؛ پیتی (دیزی) ، پاپاق (کلاه پوستی) ، پَلتَک (الکن ، زبانگرفته). همخوان " پ " در میان واژه ها نیز کاربرد دارد . ایپَک ipək (ابریشم) ، توپلاماق toplamaq (گرد آوردن ، جمع کردن). همخوان " پ " در پایان واژه ها بسیار کمیاب است. ساپ (نخ) ، ایپ ip (طناب) این همخوان تنها در ریشه ی واژه ها یافت می شود و در پسوندهای ترکی کاربرد ندارد. خوشه های همخوانی : پپ : توپپوُز toppuz (گیاه شکر تیغال ، عمود آهنی) پد: تاپداماق (کوبیدن با چوپ و لگد) پر : توپراق topraq(خاک) گوپسه مک güpsəmək(کوبیدن با ضربه چکش و ...) البته برای راحتی بحث از ارایه خوشه های هخوانی خود داری خواهم کرد. در ترکی باستان (اورخون-یئنی سئی ) هیچ کلمه ای با " پ " آغاز نمی شد. 3) همخوان " م " : این همخوان با همه واکه های ترکی بکار می رود. مارال (آهو) ، موتال motal: خیک پنیر ؛ موُنجوق ، میریق miriq : لب شکری ؛ مورگو mürgü (چُرت) ؛ مؤچوک möçük (استخوان دنبالچه) ، مَمه ، میلچَک milçək : مگس همخوان " م " در میان و پایان واژه کاربرد فراوان دارد. آخشام (شَب) ، دوُمان (مِه) ، آلیم - ساتیم (خرید و فروش) .... همخوان های لبی - دندانی (دوداق - دیش صامتلری) 1) همخوان " ف" این همخوان بشتر با واکه ی " ای " (که در زبان فارسی وجود ندارد) بکار می رود. فیرلانماق fırlanmaq (چرخیدن) ، فیرتینا fırtına : توفان همخوان " ف" در میان واژه کاربرد کمی دارد (تنها در چند واژه) : اوُلداماق ufuldamaq : نالیدن از سوزش زخم ؛ پوفله مک (پوله مک)püfləmək : فوت کردن بادکنک یا آتش و ... می توان گفت که همخوان " ف " در پایان واژه های ترکی کاربرد ندارد. (تنها در یک یا دو کلمه ) کیف / کوف küf ( کَپَک نان و ...) می توان گفت که حرف " ف " در ترکی آذربایجانی کاربرد اندکی دارد. در ترکی جغتایی حرف " پ " به " ف " تغییر می یافت . توپراق(ترکی آذربایجانی) : توفراق (ترکرکی جُغَتایی) 2) همخوان "و " : این همخوان (v) در آغازه واژه تنها پیش از پنج واکه قرار می گیرد. ووُرماق vurmaq : زدن ؛ وئرمکvermək : دادن ؛ والای (نامیزان بودن حرکت چرخ های اتومبیل ) ؛ ویزیلتی vızıltı : وز- وز (نام آوا) ؛ وه له میر vələmir (در گیاه شناسی : جو دو سر ، یولاف) ؛ وه ز vəz (غده) ؛ و ه ل vəl (خرمنکوب چوبی در روستا) همخوان " و" در میان واژه نیز بکار می رود. داوار (گوسفند) (واژه در ترکی باستان به معنای مال و ثروت نیز بوده است. کلمه تاواریش روسی به معنای " رفیق " از این کلمه ی ترکی گرفته شده است. ) ؛ دوُواق (روبند عروس ) همخوان " و " در پایان واژه ها کاربرد اندکی دارد. آلوو ( شعله آتش). همخوان های پیشزبانی - لثوی ( دیل اؤنو - دیش آرخاسی صامتلری alveolar consonants): ل ، ن ، ت ، د ، س ، ز . 1)همخوان " ل" : این همخوان در آغاز واژه پیش از هشت واکه می تواند ، قرار گیرد و پیش از واکه او u در آغاز واقع نمی شود. لیل (آب گِل آلود) ؛ لاپ (پیشوند صفت عالی لاپ یاخشی= بسیار خوب) ؛ لیغ lığ (گِل و لای ، آبرفت) ؛ لؤپوک löpük (سنگ صاف) ؛ لومه lümə (کوتاه ، لومه قوُیروُق : دُم کوتاه) ؛ لئچه ک leçək ( روسری) ، لَلَک (پَر) ، یئلَک (پَر). در ترکی باستان هیچ کلمه ای با " ل " آغاز نمی شد. این همخوان در میان واژه کار برد بیشتری دارد. اولدوز ulduz :ستاره ؛ یولماق yolmaq (از ریشه کندن) و ... این همخوان در پایان واژه کاربرد اندکی دارد. گؤزه ل gözəl (زیبا) 2) همخوان " ن " : این همخوان بسیار کم در آغاز واژه ها دیده می شود و پیش از هفت واکه می تواند واقع شود. نه nə(چی ؟ / چه ؟) ، ناققا (نهنگ ، وال دریایی) ، نئچه neçə (چند) ، ناخیر naxır (گله گاو) ؛ نؤکر nökər (نوکر واژهای مغولی) ، نوختا noxta(افسار) ، نیسگل (حسرت ، ناکام ماندن) ، نییه niyə (چرا؟) ؛ نیققیلداماق (نِق زدن). همخوان " ن" در میان واژه کاربرد بیشتری دارد. آنلاماق (فهمیدن) ؛ یئنی (نوین) و ... همخوان " ن " در پایان کلمه نیز کاربرد فراوان دارد. قیرغین / قیرقین qırqın (کُشتار) ، سَن (تو، ضمیر دوم شخض مفرد مخاطب). واژه ها بسیار اندک است. آلوو alov (شعله آتش) ، شیو / شوو şiv / şüv (ترکه چوب)