رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هلاکو'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    هلاکو

    هلاکو. [ هَ] (اِخ ) هولاكو. هولائو. يكى از چهار پسر تولوى و بنابراين نوه ٔ چنگيز مغول بود. مادرش زنى عيسوى مذهب موسوم به «سرقوى تى » بود و زنش «دوقوزخاتون » نيز مسيحى بود. هلاكو در سال ۶۵۱ هَ . ق . مأمور تسخير ايران مركزى و غربى و فرونشاندن فتنه هاى اسماعيليان و سركوبى خليفه ٔ عباسى شد. لشكريان وى اكثر از طوايف عيسوى مغول بودند.اسماعيليه در حدود ولايت طالقان و كوههاى الموت قريب پنجاه قلعه ٔ مستحكم را در تصرف داشتند كه مشهورترين آنها قلاع الموت ، ميمون در و لنبه سر بوده . و الموت بزرگترين مركز فرماندهى يا پايتخت ايشان به شمار ميرفت . مأموريت هولاكو به امر برادر بزرگترش منگوقاآن آغاز شد و ابتدا يكى از امراى عيسوى لشكر او به نام كيتوبوقا قلاع حدود دامغان و سمنان (قهستان ) را مورد حمله قرار داد و تعدادى از پناهگاههاى اسماعيليان را ويران يا تصرف كرد و خود هلاگو پس از تصرف ماوراءالنهر در سال ۶۵۳ از جيحون گذشت و چون به خراسان رسيد امير ارغون مطيع او شد و دبيران و درباريان خود را نيز به خدمت او گماشت . سرانجام در سال ۶۵۴ هلاگو بر اسماعيليان چيره شد و الموت را نيز تصرف كرد. پس از تصرف الموت هولاگو امر داد كه كتابخانه ٔ عظيم و بى مانند آن را نابود كنند ولى عطاملك جوينى كه به امر ارغون به خدمت هولاكو پيوسته بود اجازه خواست كه در اين كتابخانه به مطالعه پردازد و نفايس آن را جدا كند و از جمله ٔ اين كتاب ها شرح حالى از حسن صباح به نام «سرگذشت سيدنا» بوده كه خلاصه ٔ آن را جوينى در جلد سوم جهانگشا آورده است ، ادامه ٔ سركوب ملاحده تا سال ۶۷۱ كه مغول قلاع آنها را در شام تصرف كرد ادامه يافت . هلاكو پس از فتح الموت عزم بغداد كرد و در اين هنگام ابواحمد عبداﷲ ملقب به المستعصم باﷲ سى وهفتمين و آخرين خليفه ٔ عباسى بر تخت فرمانروايى بود و ايام را به مطالعه و لهوو لعب ميگذراند و از تدبير و سياست به دور بود. امورممالك او را ابن علقمى وزير اقبال شرابى ، علاءالدين دواتدار كبير و مجاهدالدين دواتدار صغير به دست داشتند و هر يك از آنها نيز به دليلى در انديشه ٔ برانداختن خليفه بودند و از طرفى مقارن همان ايام جنگ شيعه وسنى در بغداد آشوبى به وجود آورده بود و هولاكو هنگامى عازم بغداد شد كه بدرالدين لؤلؤ صاحب موصل ابوبكربن سعد اتابك فارس ، خواجه نصيرالدين طوسى ، عطاءالملك جوينى و دو پسر رئيس الدوله طبيب همدانى در ركاب او بودند. در روز دهم رمضان سال ۶۵۵ هولاكو ايلچيانى پيش خليفه فرستاد و از او خواست كه شخصاً به خدمت آيدو يا وزير و سليمان شاه و دواتدار صغير را براى رساندن پيغام بفرستد. خليفه دو نفر ديگر را فرستاد و هولاكو را تهديد كرد و دستور داد كه به خراسان برگردد. هلاكو بار ديگر توصيه ٔ خود را تكرار كرد و اين بار قرار شد به تدبير ابن علقمى هدايايى نزد هولاكو فرستاده شود و به نام وى در بغداد خطبه و سكه رايج گردد ولى دواتدارمانع شد و سليمانشاه خليفه را به تجهيز لشكر واداشت . از طرف ديگر هولاكو اكراد مغرب ايران را با دادن مال و مقام با خود همدست كرد و از دو جانب لشكر خود رامأمور بغداد نمود و يك بار ديگر به خليفه پيغام داد كه به اطاعت او درآيد. محاصره ٔ بغداد از سه شنبه بيست ودوم محرم سال ۶۵۶ شروع شد و تا آخر اين ماه طول كشيد و در اين مدت مغولها شهر را قدم به قدم خراب ميكردند و بااينكه خليفه با پيغام و هديه ميكوشيد كه او را بازگرداند اما تقاضاى او مقبول نيفتاد و خواجه نصير به بغداد رفت تا سليمانشاه و دواتدار را نزد هولاكوآورد و خليفه هر دو را روانه ٔ خدمت هولاكو كرد. هولاكو به آنها اجازه داد كه بستگان خود را از شهر بيرون آوردند و عده اى به اميد نجات به همراه آنها بغداد راترك گفتند و نزد هولاگو آمدند. هولاگو فرمان داد تا همه را به قتل رسانند. سرانجام روز يكشنبه چهارم صفر ۶۵۶ مستعصم با سه پسر خود و سه هزار نفر از بغداد خارج شد و به حضور هلاگو آمد و چون به ظاهر هلاگو با او خوشرويى كرد امر داد كه مردم دارالخلافه با لشكريان هولاكو نجنگند و هولاگو پس از بيرون آوردن آنها از بغداد همه را كشت و در همان روز چهارم صفر دستور غارت بغداد صادر شد و هلاگو روز نهم وارد بغداد شد و مستعصم به دست خود كليد خزائن اجدادى را به وى تسليم كرد. خواجه نصيرنوشته است كه هلاكو طبقى زر پيش خليفه نهاد و گفت : بخور. او گفت : نميتوان خورد. گفت : پس چرا نگه داشتى وبه لشكريان ندادى و اين درهاى آهنين را چرا پيكان نساختى و به كنار جيحون نيامدى تا من از آب نتوانم گذشت ؟ خليفه گفت : تقدير خداى چنين بود. هلاكو گفت : پس آنچه بر سر تو خواهد آمد هم تقدير خداى است. گروهى از مورخان نوشته اند كه ابن علقمى وزير كينه ٔ خليفه را در دل داشت و پنهانى با خواجه نصير و هلاكو مراوده برقرار كرده و ضعف خليفه را به اطلاع آنها رسانيده بود. سرانجام در همان سال ۶۵۶ كار عباسيان بپايان رسيد و بااينكه به خصوص اهل سنت از اين واقعه سخت دلگير بودند نتوانستند جلو تسلط مغول را بگيرند. هولاكو در يكى از جزاير درياچه ٔ اروميه مخزنى براى غنايم ساخت و مراغه را پايتخت خود ساخت و در آن شهر بود كه خواجه نصير توانست او را به ايجاد رصدخانه ٔ مراغه و تأليف زيج ايلخانى راغب سازد. زيج خواجه در سال ۶۶۳ در زمان ابقاخان منتشر شد. هلاكو پس از فتح بغداد به الجزيره و شام سفرى كرد و سلاطين خانواده هاى ايوبى را كه شش حكومت در آن ديار داشتند شكست داد. فتوحات هلاكو منجر به تأسيس سلطنت ايلخانان مغول گرديد و خوداو پس از آنكه دچار اختلافات داخلى با بستگان نزديك خود و از جمله بركاى پسر جوجى گرديد در سال ۶۶۳ بيمار شد و در كنار نهر جغاتو (جنوب درياچه ٔ اروميه ) درگذشت و او را كه ۴۸ سال از عمرش مى گذشت در كوه شاهو در مقابل دهخوارقان به خاك سپردند. (از تاريخ مغول عباس اقبال آشتيانى ، نقل به اختصار).
×
×
  • اضافه کردن...