رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'منظر شهری'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. Mohammad Aref

    مقالات منظر شهری

    مفهوم منظر شهری مقدمه : ادموند بیکن بر این اعتقاد است که ساختن شهر یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است که شکل آن همواره شاخص شناخت بی رحم درجه تمدن بشر بوده و خواهد بود. او مجموعه تصمیمات مردم ساکن آن شهر را تعیین کننده شکل آن می داند و به نظر او در شرایط خاص، حاصل تاثیر این تصمیمات در یکدیگر قدرتی است چنان روشن و شکیل که به زاده شدن شهری اصیل می انجامد. بیکن در بخشی از کتاب «طراحی شهرها» به عنوان «شهر حاصل عملی ارادی» بر این تصور که شهرها یک جور حادثه عظیم اند که خارج از اختیار و اراده انسان رخ داده و صرفاً از قانونی تغییر ناپذیر تبعیت می کنند، خط بطلال کشید. به همین قیاس می توان گفت که منظر شهری نیز بعنوان یک شاخص و نماد درجه و کیفیت تمدن و روحیات جمعی هر ملت و قومی حاصل تصمیمات و تصورات مردم آن شهر است و منظر شهری حاصل عمل ارادی و نه محصول اتفاقی یا خارج از حیطه قوانین و قواعد انسان فهم است. با وجود اینکه امروزه دیگر بر تصور «خارج از اراده انسانی بودن شهر» پافشاری نمی شود و تقریباً همگان با نظر بیکن هم عقیده اند اما هنوز تصور دیگری با قوت و قدرت پابرجاست و آن تحلیل و تفسیر شهر و منظر شهری بدون توجه به انسان هم به عنوان سازنده آن و هم بعنوان ادراک کننده آن است. دیدگاه های مختلف در ماهیت منظر شهری به طور خلاصه سه نظریه مورد «حالت وجودی» کیفیت منظر شهری مطرح می باشد : تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه صفتی که ذاتی محیط کالبد شهر بوده و مستقل از انسان بعنوان ناظر و مدرک وجود دارد. تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه مقوله ای کاملاً ذهنی و سلیقه ای که توسط ناظر ساخته می شود و هیچ گونه رابطی به ساختار و خصوصیت محیط کالبدی ندارد. تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه «پدیدار» (فنومن) با رویدادی که در جریان داد و ستد میان خصوصیات کالبدی و محسوس محیط از یک سو و الگوها، نمادهای فرهنگی و تواناهیهای ذهنی فرد ناظر از سوی دیگر شکل می گیرد. در این تلقی پدیدار شناسانه، مفهوم منظر شهری، مفهومی قابل تفسیر و تاویل است. دو تلقی اول امروزه با بررسی های عمیق فلسفی و مطالعات نحوه ادراک انسان از فضای مصنوع مورد تردید واقع شده اند و عموم صاحبنظران بر وجود رابطه ای تعاملی و دو طرفه بین انسان و محیط مصنوع اتفاق نظر دارند. بعنوان مثال کریستیان نوربری شولتز براساس حضور عمیق انسان در فهم فضا و وجود یک رابطه سه گانه بین انسان با فضای هستی و فضای مصنوع، شهر را مورد تفسیر قرار می دهد. در این نگاه انسان موجودی متفکر است که سعی می نماید با شرایطی که محیط فرا روی او قرار می دهد، آنرا معنی دار می سازد. انسانی که پا به فضای هستی می گذارد در آن تفکر نموده و با درک آن به آفرینش فضا یا قوام بخشیدن به فضای هستی می پردازد. از نظر شولتز می توان دو مرحله برای روند ساختن بوسیله انسان ترسیم نمود. مرحله نخست «درک» او از فضای هستی است و مرحله دوم ساختن او بر اساس ادراک و درک از فضای هستی است. بعد از مرحله ساختن، کالبد مصنوع نیز بر ادراک ذهنی انسان تأثیر می گذارد و این دور، تعامل انسان و محیط را بوجود میاورد. به این ترتیب، منظر شهر برآيند مجموعه ادراكات محسوس و ذهنيت انسان از محيط شهری است. در ابتدا ادراكات محسوس نتيجه تاثير كليت عواملي كه حواس انسان را متاثر مي سازد، بدست میآیند. درمرحله بعد شناخت محسوس از محيط در تركيبي مادي – معنوي با ذهنيت و خاطرات افراد موجودي جديد خلق مي كند كه منظر نام دارد. ادراك منظر شهري: در نخستين گام، ادراک منظر شهری ادراكي محسوس است كه موجب لذت، نشاط، آزردگي، ترس و ساير واكنشهاي حسي آدمي مي شود. در حقيقت عمده ترين اثر كيفيت سيماي شهر در محدوده اين گروه از واكنشهاي روحي به ظهور مي رسد. ادراكات محسوس از منظر شهر، تنها در زمينه عناصر بصري نبوده، بلكه سر و صداي محيط، بو و ساير عوامل تاثير گذار بر حواس انساني نيز در شكل دهي به آن ايفاي نقش مي كنند. از سوي ديگر منظر به داده هاي محسوس جهان اطراف ما خلاصه نمي شود. بلكه پيوسته در ارتباط با ذهنيت ناظر، تشخص مي يابد : ذهنيتي كه بيش از يك نگاه بصري معمولي است. یعنی در منظر شهری نگاه به شهر و محیط شهری، نه فقط بوسیله چشم سر بلکه به همراه «چشم دل» یا «چشم ذهن» صورت می گیرد و ترکیبی از این دو نگاه است. از اين رو بررسي منظرين غير از ريخت شناسي محيط به شمار مي آيد. ذهن انسان تصویر ذهنی شهر را بر مبنای تاثیرات حسی، تجربیات و خاطرات شخصی، قضاوت زیبایی شناسایی تجربیات جمعی و گروهی و خاطرات جمعی، حوادث تاریخی و چارچوب فرهنگی ارزش ها و آرمان ها و ایده آل ها شکل می دهد. که به منظر شکل می دهد و هم در منظر شکل می گیرد. زیرا خلق معنا فرایندی منفعل نیست که ذهن اطلاعات حسی را دریافت کند و آنها را بر اساس قوانین تداعی معانی به هم متصل کند. بلکه فرآیندی فعال و خلاق است در این فرآیند عین و ذهن یک واحد را تشکیل میدهند و ذهن جهانی را که در فرآیند ادراک حس می کند، می آفریند. یعنی معنا هم شامل موارد واقعیت مادی (محسوس) و هم زاده ذهن شناساست. منظر شهري نیز در آغاز امري عيني است كه بواسطه كيفيت ظهور عوامل فيزيكي محيط موجوديت مي يابد. لكن تدريجاٌ و بواسطه حضور در شرايط تاريخي و تكرار شدن در مقابل گروه انسانهاي ادراك كننده آن، واجد نوعي وجود ذهني گشته و به عنصر مشترك پيوند دهنده افراد جامعه بدل مي گردد. منظر در اين حالت موجودي عيني – ذهني است كه در هر دو عالم واقع و ذهن داراي موجوديتي است كه قطع هيچ يك از آنها مقدور نيست. به تعبیر راپاپورت؛ « منظر شهری کلیتی است که حتی پس از ترک محیط نیز در خاطر انسان می ماند، حاصل تعامل میان انسان (ناظر) و محیط اوست؛ ارتباط متقابل شخص و مکان... منظر شهر مجموعه ای از گشتالت هاست. وقتی کلیتی ذهنی می شود که به آن معنایی استوار داده شود که از ظرفیت فرهنگی یا منطقه ای اقتباس شده است. منظر شهری در واقع کلیت به هم پیوسته ای از نمادها و نشانه هاست که به مفاهیم، ارزش ها، معانی و چیزهایی شبیه به آن واقعیت می بخشد.» ویژگی اصلی مفهوم منظر شهری آن است که به عنوان یک پدیده «عینی – ذهنی» انسانی – کالبدی و یک ساختار اجتماعی – فضایی مطرح می گردد به عبارت دیگر منظر شهری پدیداری است که تنها از طریق تجربه انسانی و در تعامل میان انسان و محیط آشکار می شود. این مفهوم از مفهوم فضایی و سه بعدی کالبد فراتر رفته و با لحاظ گردیدن، بعد «معنا» یک تحول چارچوبی از پارادیم «فضا» به پارادیم «مکان» دانست. اگر گفته کریستن نوربرگ شوانتز را که «مکان فضایی است که معنایی بدان افزده شده باشد و وظیفه معماری متجسد نمودن معناست بپذیریم، در اینصورت وظیفه طراحانی را که در صدد خلق «منظر شهری» باشند، باید جستجو و کشف معانی تاریخی، طبیعی، فرهنگی در محیط شهری و عینیت بخشیدن به آنها در قالب های کالبدی و بصری تعریف نمود. در مجموع باید گفت: موضوع منظر شهري مقولهای دو بعدي به شمار ميرود : از يك سو به مولفه هاي محسوس (و عمدتاٌ بصري) سازنده فضا مي پردازد و از سوي ديگر به شرايط ذهني فضا شامل ابعاد تاريخي، خاطره اي، هويتي و امثال آنها نظر مي كند. منابع: مبحث سیما و منظر شهری، طرح پژوهشي تدوين راهبردهاي ساماندهي نواحي اطراف ايستگاههاي مترو. پژوهشكده نظر. 1381 دکتر سید امیر منصوری، جزوه درس منظر شهری،گروه معماری منظر، پردیس هنر های زیبا، دانشگاه تهران مجله آبادی، شماره 53 ویژه نامه منظر شهری
  2. با سلام خدمت دوستان عزیز. منظر شهري به دليل ماهيت عيني و ملموس خود توسط حواس انسان قابل ادراک مي باشد. مهمترين حس از ميان حواس پنج گانه در فهم و ادراک منظر شهري، حس بينايي است. تغيير تدريجي مناظر شهري در بازه هاي زماني بر چگونگي و نحوه اين ادراک تاثير مي گذارد. علاوه بر آن، ميزان و کيفيت تاثير پذيري از منظر شهري به نوع حرکت اعم از پياده و يا سواره (انواع وسايط نقليه)، وابسته است. بنابراين دو عامل زمان و حرکت بر کيفيت ادراک منظر شهري موثرند. مفاهیم منظرسازی اولین بار توسط گوردن کالن در مجله Architectural Review عنوان و سپس به صورت مجموعه ای در کتاب منظر شهری در سال 1961 منتشر شد. در اين پروژه برخي مفاهيم منظر شهري و مهمترين انگاره هاي مطرح در اين خصوص و نحوه ادراک آن مورد بررسي قرار مي گيرد. (در این پروژه هم سعی کرده ام که با کیفیت ارائه بالا و ایجاد تنوع و جذابیت، هم برای درک موضوع کمک کرده و هم جامعیت و ماندگاری مطالب در ذهن و یاد افراد را میسر کنم) امیدوارم که مورد استفاده و توجه تون قرار بگیره. Manzar Sazi.pdf Manzar Sazi.pdf
  3. چکیده: منظر شهری را می توان در ابعاد عملکردی، هویتی و زیباشناسانه مورد بررسی قرار داد، بر همین اساس این نوشتار نیز به جنبه های زیبایی شناسی ساختمان های بلند در منظر شهری و با هدف تشخیص سلیقه مردم نسبت به ساختمان های بلند به بررسی این بناها با رویکرد زیبا شناسانه می پردازد. ابعاد زیبا شناسانه منظر شهری در دو بعد کالبدی و نمادین مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت بر اساس تحقیق انجام گرفته در این نوشتار مشخص شد که ترجیح شهروندان تهرانی نسبت به بناهای بلند به ترتیب شامل قرارگیری بناهای بلند در موقعیت بصری مناسب، کیفیت ساخت مطلوب و سپس اشارات معنایی است. مشخصات مقاله:مقاله در 6 صفحه به قلم مهرداد کریمی مشاور (پژوهشگردکتری معماری).منبع:منظر آبان و آذر 1389 شماره 11.ensani.ir بررسى رویکرد زیباشناسانه شهروندان تهرانى به ساختمان.pdf
  4. ماسوله، منظر پایدار شهری چکیده : پایداری یک معنای نسبی دارد، پایدار ماندن یعنی ادامه دادن و به جلو رفتن است. منظر پایدار پدیده ای است که توقف ندارد و در تمام سال ها و برای تمام نسل ها زنده و پویا است و به بقای خود ادامه می دهد. منظری است که برخاسته از هویت یک قوم و ملت است. در این مقاله پس از بیان مفهوم پایداری و تعریف منظر پایدار و بیان عوامل تأثیرگذار در آن به بررسی این عامل در روستای تاریخی ماسوله پرداخته می شود. روستایی که پس از گذشت سالیان دراز توانسته به مسایل محیطی، اجتماعی و فرهنگی خود پاسخ دهد که می توان آن را الگویی برای طراحی پایدار شهری در نظر گرفت و می توان در آن مفهوم منظر پایدار را درک کرد. کلمات کلیدی : کلمه ، پایداری ، منظر پایدار ، ماسوله ، منظر اجتماعی مقدمه : زمستان مه آلود و سرد، بهار وصف ناپذیر و روییدن شمعدونی، تابستان سبز و خاطره انگیز، پاییز زرد و خوابیدن آفتاب، همه و همه در ماسوله، روستایی که در چهار فصل زیباترین مناظر را داراست که این خاصیت طبیعت است، طبیعتی که انسان در آن آرمیده است و با آن همسو شده است. روستای ماسوله، روستایی که شاید بتوان گفت قدمتی هزار ساله دارد، روستایی که از ابتدا بدین شکل بوده، حتی امروزه که دچار نوگرایی نیز شده است. مسیرها، دسترسی ها و بناها به مانند گذشته و به صورت پیوسته با گذشته در راستای همسویی با طبیعت منطقه شکل گرفته اند. البته می توان گفت معماری اقلیمی که به صورت بناهای طبقه ای جلوه می کند بهانه ای است که در پس آن عوامل دیگری چون، منظر اجتماعی بسیار قوی در بین مردم (که باعث گردیده تا کل روستا به مثابه منزلی واحد برای تمام اهالی روستا درآید.)، منظر طبیعی، تاربخی و فرهنگی وجود دارد که تعامل و هم نشینی عوامل گوناگون کنار یکدیگر و رشد هر یک از عوامل به واسطه عوامل دیگر باعث ایجاد یک منظر پایدار در روستای ماسوله شده است که با گذشت زمان این منظر غنی تر و پویاتر گردیده است. متن : پایداری شهری تنها مربوط به مسایل زیست محیطی نمی باشد، بلکه رسیدن به پویایی اقتصادی، محیط زیست قابل زندگی و برابری اجتماعی از مسایل دیگر در پایداری و توسعه پایداری شهری است. منظر پایدار پدیده ای پویاست که از به هم پیوستن و کنار هم قرار گرفتن منظر فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و طبیعی ایجاد شده که این تعامل در راستای تقویت هر یک از عوامل یاد شده است نه غلبه بر عاملی و یا حتی از بین بردن عوامل دیگر. معماری سازگار با اقلیم و طبیعت، روابط اجتماعی قوی بین مردم، رعایت سه عامل سنت، منفعت و قدسیت در ایجاد مکانی به نام ماسوله و تعامل آن ها این تصور را ایجاد می کند که روستای ماسوله را به عنوان نمونه ای از منظر پایدار شهری در نظر بگیریم. پایداری: در برخی از مکان ها به واسطه برخی از خصوصیات فرهنگی، معنوی و یا حتی فیزیکی و کالبدی ما شاهد پشتیبانی و مراقبت مردم از اجتماع هستیم. در این مکان ها واژه پایداری به بهترین شکل ظاهر گردیده است. با توجه به کلمه پایدار (sustainable) می توان گفت پایدار به معنی بالاتر نگه داشتن و یا از پایه نگه داشتن است. می توان گفت پایداری یک مسیر است نه یک هدف و مقصد که قرار گرفتن در این مسیر یا سمت و سو نیاز به تعامل عوامل موجود در آن را دارد. عواملی که خود نیز زیر شاخه هایی دارند. منظر پایدار: با توجه به این که پایداری یک سمت و سو است می توان گفت که منظر پایدار یک اتفاق پیوسته در طول یک مسیر است که با گذشت زمان نه تنها از بین نرفته بلکه قوی تر نیز گردیده است. پایداری یک منظر یا یک اتفاق در طول زمان به هویت مکانی آن نیز بستگی دارد. هویتی که ناشی از پیوستگی مستمر با گذشته است. گذشته ای که پشتیبان حال و آینده است که نتیجه این پشتیبانی، پایداری است. منظر پایدار محصول این پشتیبانی است. منظر پایدار در روستای ماسوله: در روستای ماسوله ما شاهد روابط اجتماعی بسیار قوی بین مردم از گذشته تا به امروز هستیم. عاملی که در شکل گیری این روستا بدین شکل بسیار تأثیرگذار بوده است. اقلیم و کوهستانی بودن منطقه ماسوله باعث ایجاد شکل پلکانی روستا و معماری برونگرا در این روستا شده است. پلکانی بودن روستا باعث گردیده تا فضای خصوصی یک خانه جزء فضای عمومی محسوب شود و در مراسم مختلف از پشت بام خانه ها جهت تجمع استفاده گردد. (پرسش از اهالی روستا) این رسم از پیدایش روستا تا به امروز به همان صورت اولیه باقی مانده. حتی روش ساختمان سازی، که بناهای جلویی دید بناهایی که بالاتر از آن ها و در پشت آن ها قرار دارند را نمی گیرند و از تمام نقاط روستا دیدی گسترده به منظر روبرو وجود دارد. هر یک از این عوامل علاوه بر جنبه محیطی و اقلیمی ناشی از نگرشی است که اهالی روستا نسبت به یکدیگر دارند و خود را جزء یک خانواده می دانند. به گونه ای که در ساختمان های جدید ما شاهد این احترام نسبت به دیگری هستیم که باعث ایجاد همجواری های چشم نواز گردیده است. به بیان دیگر می توان گفت منظری که در این روستا از ساختمان ها و طبیعت و مردم به وجود آمده است، منظری دلنشین است که از همجواری مناسب ساختمان ها با ظاهری متفاوت در کنار و روی هم، ایجاد شده که در کل ما شاهد یک نظم زیبا در بافت هستیم. در واقع منظر اجتماعی و تعامل فرهنگی و هویتی بسیار قوی که در این روستا ما شاهد آن هستیم باعث پیدایش این بافت پایدار گردیده است. استفاده از مصالح بومی، ایجاد بنا طبق خطوط توپوگرافی و احترام به طبیعت، قرار گیری روستا در قسمت جنوبی و در میانه ی شیب کوه، جهت گیری مناسب روستا نسبت به عوامل طبیعی، همه و همه را می توان جزء عوامل طبیعی دانست که در حفظ و پایداری روستای ماسوله کمک کرده است. علاوه بر عوامل طبیعی، در زمینه عوامل اقتصادی می توان گفت این روستا نیز به صورت خودکفا عمل کرده، چه در گذشته که در بین مسیر شهرهای زنجان، فومن و رشت قرار داشت و محل گذر بازرگانان بود و چه در امروز که با جذب توریست، اهالی روستا آن را به مکانی زنده و پویا تبدیل کرده اند. نتیجه گیری : منظر ماسوله، منظری است که ما در آن با طبیعت، ساختمان و انسان روبرو هستیم ولی این عوامل به گونه ای کنار هم قرار گرفته اند که در طول سالیان دراز موجب از بین رفتن یکدیگر نشده اند و از گذشته تا به امروز ما شاهد این تعامل بوده ایم. تعاملی که باعث ایجاد منظری پایدار شده است. منظری که برخاسته از هویت و اصالت روستا است. در واقع منظر پایدار ایجاد شده در روستای ماسوله به دلیل حفظ هویت و پیوستگی با گذشته است. می توان گفت منظر اجتماعی بسیار قوی که در بین مردم وجود دارد منجر به این پیوستگی و حفظ هویت گشته است. در نتیجه می توان روستای ماسوله را الگویی برای طراحی پایدار منظرشهری در نظر بگیریم. + منبع شهرسازی آنلاین
  5. “گوردن كالن[1]” در “برادفورد يوركشاير” در 19 اگوست 1914 در يك خانواده اسكاتلندي به دنيا آمد. او از سنين جواني به هنر علاقه داشت و هنگامي كه به لندن كوچ كردند، در مدرسة “هنرو صنعت” لندن شروع به تحصيل كرد. اما به دليل فشارهاي خانواده در مدرسة “پلي‌تكنيك”‌، “رجنت استريت”‌ شروع به تحصيل در رشتة معماري كرد. به زودي استعدادهاي او توسط بسياري از اساتيد جنبش مدرن از جمله “گروپيوس” و “چرمايف” شناخته شد. او در ابتداي كار خود به گروه “مارس[2]” [تحقيقات معماري مدرن] شاخه بريتانيايي “سيام[3]” و “تكتون[4]” پيوست و در ارائه نمايشگاه‌هاي برگزار شده توسط گروه مارس همكاري داشت. در طراحي‌هاي همين نمايشگاه بود كه مي‌توان نطفه‌هاي اوليه نظريه “ديدهاي پياپي[5]” را دنبال كرد. ريشه‌هاي تئوريهاي طراحي شهري در بريتانيا در كارهاي ژورناليستي كالن طي دورة 13 سالة همكاري‌اش با مجله AR. شكل گرفت كه نهايتاً همة آنها را به صورت مجموعه‌اي در كتاب “منظر شهري” در سال1961 منتشر كرد. در كتابش موسوم به گوردن كالن، چشم‌انداز طراحي‌شهري گوسلينگ[6] زندگي حرفه‌اي گوردن كالن را به 6 دورة‌ متفاوت تقسيم مي‌كند[7]” و اين دوره‌ها را به تفصيل بيان كرده است. [TABLE] [TR] [TD][TABLE=width: 100%] [TR] [TD]مسائل رايج روز [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] گوردن كالن در سال 1995 در اثر نارسايي قلبي و كهولت درگذشت. پس از جنگ جهاني دوم، نياز به مسكن، بناهاي اداري و… به صورت فزاينده‌اي افزايش يافت، از سوي ديگر تكنولوژي امكانات جديدي را در عرصة زندگي شهرها ارائه مي‌نمود. كه نهايتاً منجر به شكل‌گيري انواع ساخت و سازهاي بي‌كيفيت در سطح شهرها شد. دستاورد اين دوران، انواع بناها و فضاهاي يكسان، بي‌هويت و بعضاً رها شده در شهرها بوده است. كالن در عكس‌العمل در مقابل اين جريانات مي‌نويسد: “به عقيدة اين جانب سرعت تغييرات، ارتباط معمول ميان طراح و چيزي را كه بايد طرح شود از بين برده است. فهرست اين مطالب به اندازه كافي آشنا به نظر مي‌رسند: جمعيت بيشتر، مسكن بيشتر، وسائل آسايش بيشتر، ارتباط سريعتر و ساختمان‌هاي غيرمعمول و ناهماهنگ، سرعت تغييرات اجازه نمي‌دهد تا سازندگان محيط بر اوضاع مسلط شده و با كسب تجربه بياموزند چگونه مواد خاصي كه در اختيار آنها قرار مي‌گيرد مي‌تواند تبديل به نيازهاي انساني گردند. در نتيجه محيط سوخت و ساز ناقص گونه‌اي خواهد داشت. شهر لندن دچار اين سوء هاضمه است”. (گزيده منظر شهري، ص 13) برخورد مدرنيستي با مقولة شهر در همة جنبه‌هاي توسعه شهرها رخنه كرده بود، عليرغم اينكه تصميم‌گيري در مسائـل مختلف شـهري بـا دخـالت تـخصـص‌هاي مختلفي صورت مي‌گرفت، ليكن اين تخصص‌ها صرفاً جنبه‌هاي فني و كمي شهرها را پوشش مي‌دادند و از ساير جنبه‌هاي كيفي و اجتماعي شهرها غافل بوده‌اند. نگرش اين تخصصها بيشتر متوجه دستيابي به ميانگين‌هاي مطلوب و قابل تعميم به همه جا بوده است و همة تصميم‌گيريها بر پاية اين ميانگين‌ها (ميانگين رفتار، ميانگين اقليم و…) اتخاذ مي‌شد. اين در حاليست كه اين ميانگين‌ها قابليت پاسخگويي دقيق به مسائل را ندارند. كالن معتقد بود كه براي نيل به يك شهر با ساختار سالم و كارآمد، تشريك مساعي همة متخصصان (جمعيت‌شناس، جامعه‌شناس، مهندس،‌ كارشناس ترافيك و…) لازم است ولي اين كافي نيست. زيرا عليرغم اين همكاريها، هنوز بسياري از شهرها بي‌روح و خسته‌كننده به نظر مي‌رسند. چرا كه شهرها پاسخگوي نيازهاي مورد انتظار مردم آن نبوده و تجربه‌اي شكست خورده‌اند. در واقع اين اعتقاد و انتقاد كالن در دوراني مطرح مي‌شود كه نگرش مدرنيسم به شهرسازي يك نگرش كمّي و آماري محض بوده و برنامه‌ريزي فيزيكي تعيين كننده سطوح كاربري و طرح‌هاي جامع بوده است. در اين رابطه كالن در كتاب منظر شهري خود مي‌گويد: “نمي‌توان صرفاً به نتيجه تحقيقات علمي و راه‌حل‌هاي علمي ارائه شده توسط متخصصين فن بسنده كرد و محدود شد، چون هدف ديكته كردن مشكل شهر يا محيط نيست بلكه هدف دسترسي به يك فرم معقول و ساده است، يعني دستكاري ماهرانه در چهارچوب توان‌ها و قابليت‌ها.” (گزيده منظر شهري، ص 7) در اين ميان گوردن كالن كه به نظر مي‌رسد ملهم از شهرهاي قرون وسطايي بود، سعي مي‌كند كه براي حل مسائل كيفي شهرها از آنها درس گرفته و به نوعي ارزشهاي سنتي را به شهرها، بازگرداند. او تداوم سنت شهرسازي گذشته را “ابزار طراحي” براي نيازهاي زمان حال مي‌دانست و به شهرسازان توصيه مي‌كرد كه به اندازة ايجاد كالبد جديد، به بازآفريني گذشته از طريق ايجاد روابط جذاب ميان ناظر و گذشته اهميت دهند. كالن بر اين باور بود كه همانگونه كه هنري دربارة‌ معماري وجود دارد هنري هم در ارتباط با وابستگي تمام عناصري كه يك محيط را مي‌سازند وجود دارد. “ساختماني كه در ناحيه‌اي بيرون از شهر به صورتي منفرد ساخته شود، به عنوان يك تجربه معماري قلمداد مي‌شود، ولي اگر نيم‌دوجين ساختمان را با هم تركيب كنيم از يك هنر غير از هنر معماري استفاده شده است. در جمع كردن ساختمانها به دور هم چندين واقعه شروع به بروز مي‌كند، در صورتي كه در مورد يك ساختمان چنين رويدادي مطرح نيست”. (گزيده منظر شهري، ص 5) او از اين هنر به عنوان “هنر ارتباط[8]” ياد كرده است. از همين ديدگاه او منظر شهر را “هنر ارتباط” مطرح كرده و بيان مي‌دارد كه تمامي عناصر سازندة محيط مي‌بايستي به نحوي هنرمندانه به هم پيوند داده شوند تا هنري نمايشي خلق شود. لازم به ذكر است كه در واقع گوردون كالن در رديف اولين معماران و شهرسازاني است كه به مفاهيم منظر شهري توجه نموده است و سعي كرده در قالب مطالعات و تحقيقاتي، عوامل تأثيرگذار روي منظر را مشخص و تدوين نمايد. به عقيدة كالن اقدامات انجام شده دربارة منظر شهري بي‌توجه به فلسفة منظر، صرفاً متوجه ظاهرسازي بوده‌اند و بازي با محيط، هنوز دور از اذهان همه در قفس كوچك طلايي خود محبوس مانده بود. كالن معتقد بود كه از آنجائيكه يك شهر بر پاية خصوصيات طبيعي و ذاتي خود رشد مي‌كند، لذا تنها شهرهايي كه مي‌توانند باقي بمانند، شهرهاي ارگانيك هستند. طرح‌هاي اوتوپيستي‌اي كه توسط افرادي مانند: فوريه، هاوارد، رايت، كوربوزيه و… ارائه مي‌شود، نمي‌تواند موفق باشد زيرا مبتني بر فرضيات و تصميم‌گيريهاي شخصي است و عليرغم اهميت بالاي زمينه، تركيبي از وقايع غيرمرتبط و مبهم است. «اين به آن معني است كه ما نمي‌توانيم كمك بيشتري از نگرش علمي بگيريم و بايد به ارزشها و استانداردهاي ديگري نيز روي آوريم ما به “قدرت حس بينايي” روي مي‌آوريم زيرا براثر حس بينايي يا توانايي عيني است كه محيط كاملاً درك مي‌شود”. (گزيده منظر شهري، ‌ص7) او در سال 1977 چنين مي‌نويسد: “ديدن نه تنها مفيد است، بلكه متضمن خاطرات و تجربيات ما نيز هست. آشفتگي‌هاي محيط بيرون از ما قدرت آن را دارند كه فكر ما را مغشوش نمايند”. او در ادامه سه عامل مؤثر در تجربة حسي شهر را چنين برمي‌شمرد: ديدشناسي[9]: ديد موجود و ديدهاي متوالي[10] مكان[11]: حس بودن در يك مكان كه به عنوان “آنجا” به آن فكر مي‌كنيم. محتواي[12]: كه دربر گيرندة سبك، مقياس، مواد و مصالح و آرايش معمارانه است. او رنگ،‌ بافت، سبك،‌ هويت، وحدت، كثرت و يكپارچگي را متذكر مي‌شود كه با خصيحه منحصر به فرد بودن سر و كار دارد. از اين سه مورد،‌ مورد اول براي او مهمترين است. به واقع ديدهاي متوالي حاكي از فرآيندي است كه ريشه در تجربة “موضع‌شناسي[13]” ناظر در حال حركت دارد و روش او بر مبناي تحليل بصري و شناخت ويژگيهاي بصري منظر شهر استوار است. (1-ك به دستنويش در انتهاي جزوه) به زعم او شهرسازي خلاقانه، فرآيند تفكيك و اتصال ماهرانه و همراه با بصيرت است. ديد متوالي، تداوم نيست، بلكه هدايت مردم از تجربه‌اي به تجربة ديگر است، ابتدا منظره موجود و سپس منظره‌اي ديگر آشكار مي‌شود. لذا اگر بتوانيم دريابيم ايندو چگونه تفكيك شده‌اند، مي‌توانيم به عرصه تركيب منظره‌ها [سكانس‌ها] ‌گام نهيم. براي آنكه مردم از طريق حركت و نگاه كردن به شهر از آن لذت ببرند لازم است تا با اولويت دادن به پياده‌روها و اتصال و پيوستگي آنها شهر را براي حركت پياده آماده نمود. براي همين “منظر ديوار[14]” و “منظر خيابان[15]” و “منظر كف[16]” به عنوان عناصر محصور كننده به واژگان آنها اضافه شد. به نظر او شهر مجموعه‌اي حركت‌دار است و مردم شهر را به صورت “تفاوت پيوسته مناظر” ادراك مي‌كنند و به ندرت تصويري ثابت در ديد آنها ملاحظه مي‌شود. ( 43 P گوسلينگ 1996) توجه به پياده‌ها و طراحي محورهايي كه صرفاً به آنها اختصاص داشته باشد از جمله موضوعاتي بود كه در آن سالها افراد مختلف با رويكردهاي متفاوت خواستار آن بودند و به نظر مي‌رسد ورود بي‌رويه و سريع خودروها به شهرها و استيلاي آن بر تمامي مراكز و محورهاي عمومي آنها در آن سالها به انحاء مختلف موجبات انزجار شهروندان و متخصصين درگير با موضوعات شهري را بوجود آورده بود. گويي كم‌كم همه در مي‌يافتند كه در راه رسيدن به رفاه هرچه بيشتر، بسياري از ارزشهاي ناشي از روابط انسانها را از دست داده‌اند. كالن بر اين باور بود كه محيط شهري مي‌بايست تجربة لذت‌بخشي براي عموم باشد و كارهاي او بر اهميت انسان و حضور او در محيط‌هاي شهري تأكيد مي‌كرد. يكي از مقالات او كه به طرح مسئله پياده‌سازي با موضوع احياء “وست‌مينستر[17]” مي‌پردازد به زعم “گوسلينگ”، تفكر دولت بريتانيا را دگرگون كرد. كالن در مقالات و طرح‌هاي خود همواره بر آرامش و سكوت مسيرهاي پياده با كف‌سازي و مبلمان‌هاي متناوب با آنها تأكيد مي‌كرد. گوردن كالن حضور شهروندان را در فضاهاي شهري ضروري مي‌دانست و آن را مايه سرزندگي مي‌پنداشت. او همواره در ترسيمات خود مردم را به صورتي واقعي و درگير با فعاليتهاي روزانه تصوير مي‌كرد و نه در هيأتي انتزاعي. پرسناژها در كروكي‌هاي كالن صرفاً جهت بيان مقياس محيط نمي‌باشند بلكه بيش از هر چيزي بازگو كنندة حس و حال و نوع حيات جمعي و شهري فضا مي‌باشند. به زعم كالن مردم يك عنصر مهم شهري مي‌باشند كه سلائق و حضور آنها فضا را تحت‌تأثير خود قرار مي‌دهد. همچنين او در مقالات و ترسيمات خود سعي داشت بيان كند كه چگونه جزئيات شهري مي‌توانند تأثيرات زيادي بر حس و حال و هواي مردم داشته باشند. كالن در سال 1949 در مقاله‌اي تحت عنوان “هياهوي محيط بيرون[18]” يكي ديگر از موارد مورد توجه خود را بيان مي‌دارد، چيزي كه همواره از ديد برنامه‌ريزي شهري مخفي ‌مانده بود، اما مهمترين جنبة منظر شهري است. اين موضوع همان فعاليت‌هاي شبانه است كه تا قبل از قرن بيستم هرگز در شـهرها حضـور نداشته‌اند. به واقع امكاناتي كه تكنولوژي براي روشنايي شهرها در شب به ارمغان آورد، امكان استفاده و لذت بردن از فضاهاي باز شهري را در شب نيز به شهروندان داد. (31، گوسلينگ، 1996) كالن در مورد نحوة مداخله در بافتهاي شهري و كلاً اقدامات شهري داراي رويكردي محتاطانه و تدريجي بوده است و اقدامات سريع و آني كه منجر به تخريب وضع موجود مي‌شد را نمي‌پسنديد. او معتقد بود كه طراحي شهري شيوه‌اي براي اتصال مجموعه‌هاي موجود به جاي تخريب آنهاست. روش او اضافه كردن به ساختار موجود، بدون تخريب وضع اوليه و اصلي بود و از اين رو سعي داشت تا از عناصر وحدت‌بخش، مانند فضاآفريني سود جويد تا توده و فضا، اينجا و آنجا، قلمرو خصوصي و عمومي، درون و بيرون را به هم ببافد. وي براي مداخلات شهرسازان به بررسي ساختار تاريخي مي‌پردازد و هدف او طراحي يك ساختار بصري است كه به شهر وضوح و شخصيت ببخشد. از اهداف اصلي طراحي او پيوند ميان گذشته و آينده و اتصال بصري ماندگار و همخوان با بقيه شهر است. او به شهر به عنوان يك كليت مي‌نگريست و توجه به تك‌بناها و چشم‌پوشي از كل را اشتباه مي‌خواند و تأكيد مي‌كند، ويژگي و زيبايي شهر فقط تحت‌تأثير بناها نيست، بلكه نحوه رابطه آنها با يكديگر نيز مهم است. عملكرد اصلي شهر، همبستگي اجتماعي است و از اين رو شهر بايد براي عموم قابل دسترس و باز باشد. ايده اتصال نقاط مهم و جاذب جمعيت، حفظ عناصر مهم و نقاط ديد جذاب، حفظ سلسله‌مراتب ميان نو و كهنه، قلمروي خصوصي و عمومي، با استفاده از فرايند ايجاد بناها و فضاهاي هم خانوار امكان‌پذير است. حذف فضاهاي متروك اطراف، از طريق اتصال بناها به يكديگر همراه با ايجاد محصوريت، بافتي “منسجم” ايجاد مي‌كند. وي براي هرگونه مداخله، عناصر پيوند دهنده را شناسايي مي‌كرد و آن را تقويت مي‌كرد. (گوسلينگ 1996). كالن مطرح مي‌كند كه فرم شهر و عوامل انساني و رشته‌هاي كالبدي بايد با هم ديده شوند و هدف پيشنهاد كردن آن درجه مطلوبي از پيچيدگي و انتخاب است كه گرچه درون شبكه‌اي با پيوند منطقي را شامل مي‌شود، اما اجازه مي‌دهد هر فرد شخصيت فردي و راه خود را بيابد. اين ميزان ابتكار عمل شخصي، هم اجتماعي و هم بصري، شخص را با محيطش پيوند داده و كمك مي‌كند رابطة شخص با محيط معلوم و معين شود. گوسلينگ در كتابش[19] مي‌نويسد: كار كالن فقط شامل نظريه و ديدگاه نيست بلكه او به عنوان يك طراح، سؤالاتي را مطرح كرده كه بتوان آن را از انديشه به عمل آورد. او تحت عنوان درسهايي از كالن به برخي نكات اساسي تفكر او منجمله، “زبان خاموش شهر”، اشاره مي‌كند و اينكه شهرها واجد يكسري علامات و خصوصياتي هستند كه يك تازه وارد تنها بعد از مدتي به آنها پي مي‌برد و مي‌تواند آنها را به كار برده و از آنها استفاده كند. او متذكر مي‌شود كه توانايي كالبد شهر براي همكاري با شهروند وجه مشخصه‌اي است كه در ذهن باقي مي‌ماند و پلة بعدي توسعة اين تفكر براي بهبود ايجاد ارتباط بين كالبد و شهروند مي‌باشد اين يعني وسعت بخشيدن به هنرطراحي، جايي كه سيستم تعيين هويت به عنوان برنامة جديد مدنظر باشد، و به زبان خاموش و نشانه‌گذاري خاموش اشاره مي‌كند كه ناديده گرفته شده است: گوسلينگ از قول كالن مي‌نويسد: اما ما مي‌دانيم كه چه چيزهايي بدون يك كلمه حرف مي‌تواند دريافت شود. زبان سكوت مي‌تواند بسيار دقيق و واضح باشد. اين زبان گنگ و مبهم نيست و بر هويت ما پايه‌گذاري شده است. يعني متكي بر سؤالاتي چون: من كجا هستم؟ و به چه تعلق دارم؟ مي‌باشد. كالن 10 سال قبل از كتاب زبان الگوي الكساندر، جدول “يادداشت[20]” را طرح مي‌كند كه داراي همان انگاره‌‌هاست، اين جدول 144 موقعيت را بررسي كرده است. (81، گوسلينگ، 1996) او بر سواد بصري شهرسازان تأكيد مي‌كند كه 3 بخش دارد: 1- مفهوم علامت‌گذاري خاموش 2- خلق واژه‌نامه بصري 3- روش يا قواعد يادگيري و استفاده از فرهنگ اين واژه‌ها جهت ايجاد وضوح در محيط‌هاي متفاوت از هم. لذا اگر موضوع سواد بصري به تازگي طرح شده بود، مسئله بعدي يافتن روش درست بود به زغم او اگر چه هدفهاي عملي چنين سامانه‌اي واضح است و آن حس رضايت از ايجاد تماس از طريق ارتباط است. بدين ترتيب محيط ناآشنا براي شهروند دوستانه و مفيد مي‌گردد. در تحقيقاتي كه انجام داديم متوجه شديم كه شهرها مي‌توانند ارتباط برقرار كنند و اين حقيقت بسيار مهمي است كه مجموعه‌اي را ايجاد مي‌كند كه كيفيت ظاهري و علامت‌گذاري خاموش را مورد توجه قرار دهد. يعني اينكه شهر سعي دارد راجع به خودش حرف بزند. اينكه شخصي بتواند مشخصات شهر خود را بخواند به او كمك مي‌كند تا خصوصيات آن شهر را كشف كند و اينكه چه ملاحظاتي در آن، آن را از جاهاي ديگر متمايز مي‌سازد. سواد بصري يك زبان است و هدف اصلي بهبود زبان بصري مشترك و ايجاد درك مشترك بين عوام و افراد تحصيل كرده و متخصصين مي‌باشد. به زعم گوسلينگ درسهاي كالن در هر جائي كه نياز به خلق هويت و ايجاد حس تعلق مكاني باشد، كارآئي خود را دارد و تنها يك نظريه نبوده بلكه مي‌توان آن را عملي كرد. كالن در راستاي نيل به يك طرح هماهنگ با خصوصيات محيط اقدام به طرح روش Scanner مي‌نمايد. روش Scanner كه با توجه به پويايي محيط ابداع شده بود، بصورت يك نمودار كه از دو جدول تشكيل شده است: (81-78، گوسلينگ، 1996) و اين تقسيم‌بندي عمومي به تقسيم‌هاي جزئي‌تري خرد مي‌شد و بصورت يك چك ليست در مي‌آمد، كه قابل استفاده جهت ثبت كيفيات منظر در طراحي بوده است. مواردي را كه كالن در روش Scanner مدنظر داشت عبارت بودند از: 1- تعاملات اجتماعي و ارتباط مشخص با ديگران 2- درك تحريكات و تمايلات اجتماعي 3- اوقات فراغت كه در جامعه كنوني، بيش از گذشته اهميت يافته است و به آن بايد اهميت ويژه داده شود. 4- ساختار بصري محيط يا احساس هويت مكاني آنطور كه افراد بصورت شخصي آنرا تجربه مي‌كنند. كالن اين روش را براي همه مكانها پيشنهاد كرد: از يك اتاق كوچك گرفته تا يك فضاي جمعي مانند ميادين و‌ مراكز شهري. او كه مي‌خواست اين مسائل را در شهر پياده كند، براي اثبات حرف خود يك روستا شهر را با جمعيتي حدود 2500 نفر انتخاب كرد. اين شهر به نحوي بود كه گنجايش ايجاد مغازه‌ها و تجهيزات براي مردم را جهت گرفتن خدمات ويژه در طول هفته مهيا مي‌كرد. خصوصيات روستاشهر از اين قبيل بود: 1- تراكم بالا 2- وجود زمين‌هاي كشاورزي در پيرامون آن 3- يك روستا در مقياس پياده به صورتي كه دسترسي ماشين صرفاً تا پاركينگ‌هاي عمومي امكان‌پذير بود. 4- ايجاد باشگاه‌هاي مختلف در نقاطي كه برخوردهاي اجتماعي بيشتري وجود دارد، و پيشنهاد داد كه مكانهايي جهت بازي، رقص، موزيك‏ِ پاپ، ايجاد شود. كالن بعدها (در گزارش آلكان) متذكر مي‌شود كه جدول اسكنر تنها به يكسري قاعده و سيستم پرداخته و بايد براي آن متممي طرح شود تا در مواقع لازم مورد استفاده قرار گيرد. در اين متمم بايد ارتباط بين طراح و اجرا كننده در نظر گرفته شود تا تيم‌هاي طراحي به صورت وسيع‌تر و مؤثرتر بتوانند عمل كنند. وي جهت رسيدن به اين متمم جدول يادداشت را ابداع كرد. اين جدول شامل دو بخش افقي و عمودي بصورت زير بود. (81، گوسلينگ، 1996) بخش افقي: عوامل انساني،‌ عوامل مصنوع، حالات روحي،‌فضا يادداشت بخش عمودي: طيف، كاربرد، رفتار، ارتباط كالن مي‌گويد: يادداشت مي‌تواند بصورت يك سطح مشترك بين همه ضوابط برنامه‌ريزي مطرح باشد بطوري كه منجر به يك طرح جامع خدماتي[21] كه در همه مشاورها در يك سطح برابر مورد استفاده باشد. كدهاي Notation در موارد زير مي‌تواند مفيد واقع شود: 1- راه‌حل عملي جهت ارتباط بين طراح شهري و سازنده‌ها و توسعه دهنده‌ها 2- مي‌تواند به صورت يك كتاب راهنما براي يك مسافركه باعث درك يك تصوير كلي شود مورد استفاده باشد. 3- آشنايي كلي بچه‌ها با محيط جمعي كالن روستاشهر “ماري‌كالتر[22]” براي ايجاد هويت از نكات زير سود جسته اين ايده را برحسب ساكنين خانه‌ها، نقشه سيماي شهر، چشم‌انداز شهر، ادراك بصري شهر و دسترسي به قلب و مركز همراه جزئيات براي 4 واحد همسايگي طراحي كرد. سؤال كليدي براي او اين بود كه چه مردمي در خانه‌ها زندگي مي‌كنند و اين خانه‌ها خودشان در كجا واقع‌اند؟ ‌وي نكاتي را طرح مي‌كند كه در مكانهاي ديگر هم مي‌تواند مورد پذيرش باشد، هر جايي كه نياز به حس هويت باشد. اين نكات عبارتند از: 1- مناسبت طرح با محوطة موردنظر. 2- فراهم آوردن يك سازمان مركزي با توانايي و قدرت موردنياز، مقياس و قلمرو. 3- فراهم آوردن مناطق مسكوني مختلف، هر يك با تراكم خويش و خصوصيات ويژه خود. 4- اجتناب از گسترش بي‌رويه، توسط اتصال بخش‌هاي مختلف توسعه با لبه‌ها و مرزها و محدوده‌هاي مشخص و مجزا نمودن توسعه‌هاي گوناگون كه هر يك داراي مرزها و لبه‌هاي مشخص باشند. 5- تقويت حس مكان با فراهم آوردن شبكه‌اي از نشانه‌هاي قابل تشخيص كه هريك ممكن است به عنوان يك نشانه براي فعاليتي ويژه باشد و هر كدام ما را به منطقه يا فعاليتي خاص هدايت كند. 6- استفاده حداكثر از پستي و بلندي زمين و پوشش گياهي براي تداعي حس دراماتيك تأثيرگذار حيات واقعه‌اي[23] به نحوي كه موقعيتي خاطره‌انگيز را بوجود آورد. 7- استفاده از اصل محصوريت و استفاده ظريفانه از فضا براي ايجاد حس مكان و موقعيت به اين معني كه مردم در جايي‌اند كه فضا را تجربه كرده و نسبت به آن حس هويت و تعلق دارند. تمايز به آنها هويت مي‌دهد و مردم مي‌دانند كه دركجا هستند (آنچه كه وي آنرا “من اينجا هستم”، مي‌نامد). با استفاده از لبه‌ها، محدوده‌ها، نشانه‌ها، مركز و گره‌ها، كه پيوند دهنده‌ها راهها هستند، اين حس تقويت مي‌شود. 8- هدايت كردن مردم از يك فضاي محصور به فضايي ديگر تا رسيدن به نقطة اوج و نتيجه هدايت از تجربه‌اي به تجربه ديگر تا نتايج مثبت آن در ذهن بماند. در اين ديدگاه زمان نسبت به فضا مستولي مي‌شود برخلاف وقتي كه نقطه ديد ثابت است و در آن حالت فضا نسبت به زمان غلبه دارد. ( 230-228 p گوسلينگ 1996) تأكيد كالن بر ديدشناسي تا بدان جا پيش مي‌رود كه مي‌گويد: «دو همه اعمال انسان جهت ديدن، زمان دردل فضا و فضا در دل زمان نهفته است. وقتي كه نقطه ديد ثابت باشد، زمان در فضا و وقتي كه نقطه ديد متحرك باشد، فضا در زمان منزل دارد. اصول پرسپكتيو بروفلكسي[24] فقط ديد يك چشم و نه هر دو تاي آنها، را در نظر مي‌گيرد، آنهم در يك مسير ثابت پيش‌رو و نه در يك مدار متحرك، به نحوي كه روي يك بدن ثابت قرار گرفته است و نه روي اندامي متحرك. (222، گوسلينگ، 1996) تغيير پارادايمي كه در رويكرد كالن به شهر در نوشته‌ها و طرح‌هايش قابل پيگيري است عبارت است از: محوريت نقش ناظر عادي به جاي ايده‌هاي انتزاعي نخبگان طراح در شكل‌گيري طرح اين موضوع به ظاهر بديهي تفاوت رويكردي آشكاري با روحيه و حس و حال مدرنيستي رايج زمان خود داشته است. اعطاي جايگاه ويژه به ناظر عادي درگير با زندگي روزمره از سه مبحث مطروحه توسط او قابل دريافت است: تأكيد او بر ديدشناسي ناظر، مبتني، تجربه موضع شناسانه ناظر در حال حركت. بيان مبحث زبان خاموش شهر (كه سازندگان آن همان مردم عادي‌اند) و لزوم در نظر گرفتن ارتباط آن با ساختارهاي كالبدي شهر حضور انواع پيكره‌هاي متفاوت در اسكيس‌هاي متعددش، كه به نوعي روايتگر تعلق شهر به ساكنان جور واجودش مي‌باشد. با تمامي مطالب مذكور، كالن هنوز پاي در مدرنيستم داشته است. اقدامات و تلاش‌هاي تحسين براگيز او، نهايتاً همچنان در سطح مسائل فيزيكي شهر و مشخصاً مسائل بصري آن باقي ماند. دريافت او از محتواي و نيز ايده ايجاد استانداردهاي مبتني بر قدرت حس بينايي، اشاراتي هستند بر ريشه‌هاي مدرنيتي و كالن. [1] . Gorden Cullen [2] . MARC [3] . CIAM [4] . Tecton [5] . Serial Vision طراح شهري انگليسي و مؤلف شرح حال كالن [6] . Gosling [7] . Vision of urban design [8] . Art of relationshipe [9] . Optics [10] . Serial vision [11] . Place [12] . Content [13] . Topology [14] . Wallscape [15] . Streetscape [16] . Floorscape [17] . Westminster Regained [18] . Outdoor publicity [19]. Gorden Cullen: Visions of Urban design [20]. Notation [21] . Initialmaster plan [22] . Mary Culter [23]. Goshing [24]. Brunelleschian Perspective
  6. Mohammad Aref

    لزوم فرایند در طراحی شهری

    گسترش شهر نشینی، توسعه شهر های موجود، ظهور شهرهای جدید و وقوع تحولات عمیق در سیما و کالبد شهرها از جمله مهمترین رویدادهای دو قرن اخیر محسوب می شوند. نتیجه آشکار انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی مبتنی بر سرمایه در کشور های غربی، وقوع چنین رویدادی بوده و این رخداد پس از رواج صنعت و توسعه شیوه سرمایه درای به سایر سرزمین ها از جمله کشورهای توسعه نیافته نیز راه یافت. بدون تردید پدید آمدن تراکم جمیعتی ناشی از شیوه جدید زندگی، بر کلیه جنبه های حیات فردی و اجتماعی مردمان تاثیرات شگرفی داشته و دست اندرکاران امر را در حوزه های عمل و تئوری مشغول خویش ساخته است. همایش ها و سمینار های مختلفی که در این زمینه برگزار می شوند، شاهدی بر اهمیت مساله و تلاشی در جهت ارائه راهکار های جدید و حتی اصلاحاتی کلی در امر توسعه و طراحی شهری است.در همین راستا، طراحی شهری در چند دهه اخیر اهمیت و جایگاه ویژه ای در جوامع مختلف یافته و خوشبختانه در چند سال گذشته به دلیل احساس نیاز این رشته در زمینه های مختلف شهر سازی من جمله توجه به بافت های قدیمی در قالب بهسازی و تقویت ساختار اجتماعی و بازیابی محیط شهری و حتی روستایی ... به گونه ای هر چند ضعیف ولی محسوس در میان راهکارهای پیشنهادی سازمان های مسئول قابل مشاهده است. نیاز به متخصص و تحلیل و تطبیق نظریه های مختلف در زمینه طراحی شهری امری است مبرم که سال هاست از چشم و گوش مسولین بدور مانده و یا برنامه های تنظیم شده در این راستا یا به مرحله اجرا نرسیده اند و یا به دلیل عدم وجود ساختاری پویا و روندی مشخص در طراحی با گذشت سال ها جوابگوی نیازها و تغییرات لازمه نبوده اند. ساختاری مشخص که همه الگوها و عوامل تاثیر گذار کنونی را دارا بوده و بتواندبا روندی که در درون خود تعریف می کند، پاسخگوی تغییرات آتی یک جامعه باشد و رفته رفته خود را کامل کند، چه بسا نیاز هایی که اکنون برآورده نشده و در سال های آینده زمینه اجرایی این موارد به وجود آید. در گزارشی که ارایه خواهد شد، با تکیه بر نقش موثر طراحی شهری به بررسی اهمیت و انواع فرایندهای موجود در زمینه طراحی خواهیم پرداخت. کلمات کلیدی: شهر، طراحی، فرایند، بافت، شهود، جدل، ساختار. طراحی شهری در توسعه و شکل گیری شهرها شهر را باید به عنوان بارزترین و پیچیده ترین نظام های اجتماعی به همراه تضاد های درونی اش در نظر گرفت و پویایی نظامات شهری را در طراحی آن به صورتی درونی وارد کرد و می بایست روابط بین اجزاء و نظامات شهری و چگونگی کارکرد و فرایند آنها را در کنار یکدیگر بررسی شود. طراحی شهری، مطمئناً یك محصول نیست. اما به محصولش علاقه مند است. یعنی به محیط مصنوع. شاید اگر بخواهیم دقیق تر مطرح كنیم، باید بگوییم كه طراحی شهری فرآیندی است كه به شكل دهی فضای شهری می پردازد، و بدین ترتیب، هم به فرآیند شكل دادن می پردازد و هم به فضاهایی كه به شكل گیری آنها كمك می كند (مدنی پور، 1379: 155). چه از زاویه نتیجه کار و چه از زاویه فرایند کار بر برنامه ها و طرح های شهرسازی گذشته خود نظر افکنیم، تاریخ 40 ساله مداخله در شهرهای کشور و مواجهه با شهرنشینی، حاکی از آن است که ما موفق نبوده ایم و اینک با دقت نظر بیشتری باید به مساله طراحی شهری نگریست. تاریخ مشترک ما و شهر هایمان نشان می دهند که مانسبت به رشد شهری در حاشیه واقع شده ایم و ملزومات رشد شهری برای رسیدن به شهری موزون و هماهنگ (یعنی زیرساخت های کالبدی و ذهنی) می بایست در دوران شهر قدیم (1335-1310) که شهر نشینی آهنگی آرام داشت، راهم می شد. چهل سال تاخیر داریم و هنوز هم باور نداریم که می بایست در صدد تدارکاین دو گونه زیر ساخت باشیم و برای زیرساخت های ذهنی همانقدر اعتبار قائل شویم که برای زیر ساخت های کالبدی ارزش قائلیم. من جمله تئوری ها و نظریاتی که در دوره های مختلف تاریخ شهر سازی جهان صورت گرفته و تحلیل و ارایه راهکارها از جانب متخصصین امر، که در جامعه کنونی ما بسیار کمرنگ و بسیاری از مواقع به حربه ای درآمدزا برای زورگیری شهرداری ها از ساکنین شهر تبدیل می شوند. چه بسا بر خلاف الزامات و پیشنهادات طرح تفضیلی، مبنی بر رعایت ارتفاع مناسب در بدنه های شهری، با فروش تراکم، موجبات نابسامانی های جبران ناپذیری را فراهم آورده اند. باید توجه داشت که متخصصین در چه فرایندی شهر را برنامه ریزی و طراحی می کنند و حضور طراحان شهری در این فرایند کجاست؟ و آیا اصلا فرایندی مشخص در طراحی وجود دارد و یا اینکه به گونه ای موضعی و موقتی با مقولهشهر برخورد می کنند؟ از چه مرحله ای، به بعد سوم شهر و ساماندهی سیما و منظر شهری پرداخته می شود و تاثیرات گذر زمانی را نیز بر آن در نظر گرفت؟ پشتوانه تحقق پذیری اهداف طرح های فرادست، چگونه در فرایند طرح های جدید پیگیری، مدیریت، زمانبندی و اجرا می شود؟ آیا در مسیر اجرا، ساختاری مناسب و هوشمند مسولیت کنترل را با اهداف طرح های فرادست به عهده دارد؟ اینها سوالاتی هستند که ذهن هر متخصصی را به خود مشغول می دارد و با طبع باید توسط همین کارشناسان پاسخ داده شود. دكتر كوروش گلكار در مقاله ای فرآیند را از خصیصه های بنیادین طراحی شهری معرفی می كند. دو دیدگاه فرآورده و فرایند دو قطب یك طیف را تشكیل می دهند كه در طول طیف مذبور نقاط متعددی وجود دارند كه ضمن گرایش نسبی به یك قطب خاص، به قطب دیگر نیز بی توجه نیستند. با استناد به تعریف یاد شده و با مروری کلی بر چگونگی تخصص طراحی شهری در وهله اول با فرایندی روبرو می شویم که کالبد شهر را در ساختاری چند بعدی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در ادامه راهکارها و الگوهایی را با پشتوانه منطق توسعه پویا در زمان و مکان مشخص ارایه کرده و به تحلیل و تطبیق آنها می پردازد؛ چنین روندی سرآغاز نگرشی از دیدگاه این حرفه به توسعه سه بعدی زیستگاه ها با توجه به بعد چهارم یعنی زمان است. گستره ای وسیع و پرتکاپو از فضاهای متفاوت شهری که تحت تاثیر مسائل سیاسی و اقتصادی مستقیم جامعه بوده و در دوره ها مختلف زمانی، وجهه ای دیگر به خود می گیرد. و نیازمند ارایه راه حل های جدیدی است. در چنین عرصه ای است که دیدگاه های طراحی شهری به صورتی انعطاف پذیر، در جهت پاسخگویی به موارد ذکر شده، به خصوص در مورد شهرهای جدید وارد عمل می شود و ایده های طراحی و ساماندهی خود را بیان می کند. كولین رو در كتاب خود موسوم به «كولاژ شهر» به این نكته اشاره می كند كه طراحان می بایست در شهر های موجود، از طریق اضافه نمون و یا اصلاح و تنظیم چیزهایی كه از قبل در آنجا موجود بوده اقدام نمایند. یعنی فرآیندی كه بیشتر شبیه به هنر كولاژ است تا هر شكل دیگری از هنر ها. در مورد تدریجی و مرحله به مرحله بودن مداخلات طراحی شهری گفته اند: «در رابطه با شهر های موجود، طراحی شهری عبارت است از «تعمیر شهری» كه در آن همه پروژه ها، هر چند كوچك، تقویت تدریجی بافت شهری و مرمت سامان یافته ی نقاط ضعیف آن كمك می نمایند» (گلكار، 1378: 24). تعریف فرایند از دیدگاه دیوید برلو دیوید برلو در كتاب «فراگرد ارتباط» درباره فراگرد چنین می نویسد: «یك فرهنگ لغت، فراگرد را چنین تعریف می كند: هر رویدادی كه یك تغییر ممتد در زمان را نشان دهد و یا هر عمل یا نحوه عملی كه ممتد باشد». از مجموعه نوشته های برلو در آن كتاب می توان چنین نتیجه گرفت كه: • فراگرد ایستا نیست، بلكه پویاست. • فراگرد آغاز و پایان ندارد. • اجزاء و عناصر یك فراگرد دارای كنش های متقابل اند. • دارای ردیفی از اجزاء نیست (محسنیان راد، 1384: 70 تا 75). از مجموع تعاریف ارائه شده در زیر برای طراحی شهری، می توان واژه فرآیند را بعنوان یك واژه كلیدی چنین ریشه یابی كرد. • طراحی شهری بعنوان «روند» شكل دادن به شكل كالبدی شهر. • طراحی شهری «فرآیندی» تكاملی و مستمر است كه باید در چهار چوب تغییرات مداوم تحقق پذیرد. • طراحی شهری تصویری است كه از طریق یك «فرآیند» واقعیت پیدا می كند. • طراحی شهری عبارت است از فعالیت ها، عملیات و «فرآیند هایی» كه به نظام دهی ظاهری و عملكردی به محیط كالبدی است (بحرینی، 1377: 28). سه مدل عمومی برای فرایند طراحی بسیاری از طراحان، شاید اكثریت آنها فرایند طراحی را كاملاً شهودی و غیر قابل توضیح می دانند. افراد دیگر طراحی را فرآیندی عقلی دانسته اند و گروهی دیگر آن را فرآیندی جدلی می دانند. - روند طراحی به عنوان فرآیندی شهودی: بسیاری از طراحان محیط، به ویژه معماران، عمل طراحی را رشته ای از اعمال می دانند كه درونی و غیر قابل تمایز هستند. فرض می شود كه فرآیند طراحی فرآیندی از تجزیه و تحلیل، تركیب و ارزشیابی است كه در آن طراح، «جعبه سیاهی» كه داده های كسب شده را در فرآیندی مرموز به نتیجه قابل ارائه تبدیل می كند. بعنوان مثال طراحی شهر های اولیه تمدن دره اینوس یا معابد امریكای مركزی و جنوبی یا كلیساهای اروپا به تفكر خود آگاه قابل ملاحظه ای توجه داشته اند. طراحان آن دوران از فرآیند طراحی دركی شهودی داشتند. از زمان ویترویوس طراحی معماری، فرآیند گزینش اجزاء برای دست یافتن به كلی واحد است. نظر آلبرتی در این مورد بی شباهت به نظریه او نیست. - روند طراحی بعنوان فرآیندی عقلی: در این رویه فرآیند تصمیم گیری مجموعه ای از اعمال مجرد به حساب آمده است كه در یك نظم خطی متوالی به وقوع می پیوندند. بر اساس این نظریه فرآیند، هرچه مسائل با دقت بیشتری تحلیل شوند، دانش جامع تری بدست می آید و گاهی اوقات محاسبات ریاضی از رویكرد های شهودی خالص رویه عمل طراحی را به نتایج بهتری می رسانند. یكی از نافذ ترین مدل های طراحی، مدل پیشنهادی «كریستوفر آلكساندر» است. مدل آلكساندر كه در تمام حرفه های طراحی محیط كاربرد دارد، رویه عملی طراحی را به دو مرحله اصلی تجزیه و تحلیل، و تركیب تقسیم می كند. در مدل آلكساندر مرحله ی تجزیه و تحلیل شامل تجزیه ی مسئله به اجزائی مستقل، ایجاد سلسله مراتبی در میان آنها، و یافتن الگوهایی از محیط است كه پاسخگوی نیاز های هر جزء مسئله باشد. فرآیند طراحی شامل تركیب این اجزاء در كلی واحد است. «لاگیر» خاطر نشان می كند فرآیند طراحی عبارت است از تجزیه، حل اجزاء و تركیب راه حل های بخشی در كل واحد كه با نام فرآیند روش عقلایی شناخته شده است. - روند طراحی بعنوان فرآیندی جدلی : یكی از رویكرد های غالب به این نوع فرآیند، رویكرد «رتیل» است. او فرآیند طراحی را به این گونه شرح می دهد: «طراح برای یافتن راه حل با خود و دیگر افراد ذی نفع جدل می كنند. او زمینه درك وضع موجود را فراهم می آورد. در دوره كار او اصول راه حل رشد می كند و اجرای مورد انتظار و تصمیمات راجع به آن ارزیابی می شود. گروه های ذی نفع در هر دوره اجرا با قبول خطرات آن مشاركت می كنند. از این طریق مسائل همراه با به دست‌ آوردن تصویری روشن تر از راه حل ها دسته بندی می‌شوند». در این فرایند دو فعالیت اصلی وجود دارد: ایجاد تنوع، یعنی تشخیص یا تبیین مسئله یا راه حل های ممكن؛ و تقلیل تنوع، به معنای پیش بینی اجرا و ارزیابی و انتخاب مطلوب ترین راه حل حسئله. این فعالیت ها به ترتیب انجام می شوند، ولی رویه انجام آنها فرایندی خطی نیست كه مراحل آن به دنبال هم قرار گیرند، بلكه فرآیندی مداوم و جدلی است (لنگ، 1381: 41 تا 49). نتیجه گیری می توان با فهم كلمه ی فرآیند و مباحثات آمده در متن را در قالب یك تعریف ساده بدین صورت بیان كرد: طراحی شهری فرآیندی است جدلی به لحاظ فنی، اقتصادی، اجتماعی، انسانشناختی كه سعی دارد تا به مجموعه ای از كیفیت های محیطی عرصه های بیرونی همگانی، بعنوان یك هدف (فرآورده) دست یافته و همچنین خصوصیات و ویژگی های بارزی را در زمینه طراحی شهری داراست: 1- تعریف بهتر، روشنتر و كاملتر مسائل 2- بهینه یابی و درنظر گرفتن راه حل های متعدد و متنوع 3- تسهیل اجرا 4- تصمیم گیری و طراحی منطقی 5- تصمیم گیری باز و صریح 6- مشاركت 7- تصمیم گیری پیچیده 8- تصحیح تصمیمات 9- بالا بردن كارائی در طراحی 10- منظم كردن مراحل طراحی منابع و ماخذ: 1. بحرینی، ح، (1377)؛ فرآیند طراحی شهری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران 2. جعفری، م، (1378): فرهنگ فشرده انگلیسی- انگیسی، انگلیسی، فارسی، تهران، انتشارات زریاب 3. عمید، ح، (1369)؛ فرهنگ فارسی به عمید، تهران، موسسه انتشارات امیر كبیر. 4. راجی، ک،طراحی شهری در توسعه شهر های جدید، مجله شهر ساز، شماره 1. 5. گلكار، ك، (1378)؛ كند و كاوی در تعریف طراحی شهری، تهران مركز مطالعه و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران 6. لنگ، ج، (1381)؛ آفرینش نظریه معماری، ترجمه دكتر علیرضا عینی فر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران 7. محسنیان راد، م، (1384)؛ ارتباط شناسی، تهران، انتشارات سروش 8. مدنی پور، ع، (1379)؛ طراحی فضای شهری، ترجمه فرهاد مرتضایی، تهران، شركت پردازش و برنامه ریزی شهری، وابسته به شهرداری تهران چاپ شده در هفته نامه نقش نو خرداد 86، شماره 25- اکبر عبدالله زاده، علی خیابانیان
×
×
  • اضافه کردن...