جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مكتب'.
2 نتیجه پیدا شد
-
پیش درآمدی بر مكتب های داستان نویسی در ادبیات معاصر ایران
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در کارگاه داستان نویسی
برگرفته از: نشریه دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز: زمستان 82 دكتر قهرمان شیری چكیده: همواره در تكوین سبك یك نویسنده، علاوه بر انگاره ها و انگیزش های فردی و درونی، شمار زیادی از محرك های مرتبط با محیط اجتماعی و محیط جغرافیایی اثر گذار بوده است. تعداد سبك های اقلیمی در ایران، ناشی از تنوع موجود در محورهای زیست محیطی است. وجود كوه های صعب العبور، جنگل های انبوه و دریایی با افق های دور در شمال، و متقابلاً حضور همان دریا در جنوب و در جوار گرمای سوزان، نبود باران، خشكی و خشونت فراوان در مكان، دو نوع موقعیت محیطی و زیستی متفاوت را ایجاد كرده است. گسترش كویر و دشت های لوت در مركز و مشرق، كثرت كوه ها در مناطق غرب، مسدود بودن مرزهای تجاری و ارتباطی با همسایگان در آن ها و در مقابل، وجود بندرهای بازرگانی در جنوب و شمال و حضور نیروهای روس و انگلیس در پیشینه ی سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی بعضی مناطق در مركز، شمال غرب و شمال شرق و درخشش تاریخی آن ها در بعضی دوره ها نیز در كیفیت و كمال یافتگی سبك آن ها نقش اساسی داشته است. مقدمه: اگر استخوان بندی یك اثر ادبی ـ به خصوص از نوع روایتی آن ـ از چهار ستون سوژه گزینی، ساخت زبانی، جهان نگری،و پرداخت هنری تشكیل شده باشد، عمده ترین مواد اولیه ی این شالوده، از طریق مجموعه ای از عوامل دیگر حاصل می شود. كه همگی به خاستگاه اقلیمی نویسنده مربوط می شوند؛ یعنی عواملی چون: محیط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تاریخی، و محیط طبیعی. هر نویسنده ای به صرف تعلق جغرافیایی به یك منطقه ی خاص، با قرار گرفتن در شعاع این مؤثرها، آن ها در ذهن و ضمیر خود حل و هضم می كند و خواه ناخواه در صورت ظاهری و ژرف ساخت آثار هنری، كنش های مشابهی با دیگر نویسندگان هم اقلیم، از خود بروز می دهد و آن گاه است كه كثرت این مشتركات می تواند سبك یك اقلیم را مثل سبك كلی كشورهای مختلف، از اقلیم دیگر متمایز كند. حال با اتكا به تأثیر مستقیم عوامل متعدد محیطی می توان به تعیین سبك های شاخص در ادبیات داستانی ایران، از دوره ی مصدق تا دو دهه پس از انقلاب اسلامی پرداخت و بعضی از نویسندگان برجسته و تشخص دهنده به هر سبك را نیز نام برد: سبك/ مكتب آذربایجان: غلامحسین ساعدی، صمد بهرنگی، رضا براهنی سبك/ مكتب اصفهان: بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری سبك/ مكتب خراسان: محمود كیانوش، محمود دولت آبادی سبك/ مكتب جنوب: احمد محمود، امین فقیری، نسیم خاكسار سبك شمال: نادر ابراهیمی، ابراهیم رهبر، مجید دانش آراسته سبك/ مكتب: غرب: علی اشرف درویشیان، منصور یاقوتی، علی محمد افغانی سبك/مركز : جمال میر صادقی، اسماعیل فصیح، تقی مدرسی پیش از هر بحثی باید مشخص شود كه منظور از مكتب در این جا، همان صورت بندی هنری و نگرش خاصی است كه هر نویسنده یا جمعی از نویسندگان از جامعه و هستی ارائه داده اند و نه اصطلاحی خاص در علوم اجتماعی كه به نظر پردازی های مدرن اطلاق می شود این نام گذاری در ردیف نام گذاری هایی از نوع «رضا سید حسینی» و «احمد گلچین معانی» است كه اولی برای نام گذاری سبك های جمعی در هنر كلاسیك و معاصر اروپا از عنوان «مكتب های ادبی» استفاده كرده است و دومی بر حال و هوای حاكم بر نخستین سال های شكل گیری شعر دوره ی صفویه، نام «مكتب وقوع» و «مكتب واسوخت» نهاده است. رابطه سبك و مكتب از نوع عموم و خصوص مطلق در منطق است. به این معنا كه هر مكتبی می تواند داخل در مقوله ی سبك باشد اما هر سبكی از ویژگی های مخصوص مكتب كه افتادن در چرخه ی چالش با تئوری های تثبیت شده، نظریه پردازی، نوآوری در نگره ها و مدرن و مدون سازی یافته ها است، البته بهره ی چندانی ندارد. اگر چه عدول از هنجار یا انحراف از نرم جزو مشخصه های سبك است اما در این جا هنجار شكنی مفهومی چنان گسترده دارد كه صرف پدید آمدن یك اثر، حتی از نوع تقلیدی آن نیز می تواند در شمار عدول از هنجار محسوب شود. در حالی كه در مكتب، اساس كار بر آوردن نظریه و طرح رفتار و روش خاصی از اندیشیدن یا نوشتن گذاشته شده است، و به تبعیت از آن، شمول عمومی یافتن عنصر تأثیر گذاری و البته تأثیر پذیری. مكتب در این جا معنایی مترادف با سبك و سیاق سخن پیدا كرده است و منظور از آن، مفهومی است كه بتواند ویژگی های زبانی، ساختار هنری و نوع نگرش نویسندگان را به عنوان یك نظام به هم پیوسته تبیین كند. با این توضیح، به نظر می رسد سبك، مناسب ترین اصطلاح برای این منظور باشد. اما من براساس سلیقه ی شخصی، واژه ی مكتب را كه یكی از مترادف های متداول سبك است، برای مقصود خاصی كه می خواهیم مطرح كنم مناسبتر می دانم. موضوع از این قرار است كه شكل گیری سبك یا فرد یا حتی سبك یك دوره همیشه معلول مجموعه ای از عوامل است كه اگر دسته ای از آن ها ریشه در اعماق درون شخص نویسنده داشته باشند. شمار عمده ای از آن ها به محرك های بیرونی و محیط پیرامون مربوط می شوند. حتی عاملیت انگیزش های درونی نیز قائم به قدرت مؤثرهای بیرونی است. اگرچه این آموزه ی ماركسیستی كه می گوید یك اثر ادبی محصول فرآیند فكر جمعی جامعه است نمی تواند مصادیق مطلق گرایانه داشته باشد؛ اما بخشی از حقیقت را كه تأكید بر نقش نیرومند جامعه در شكل دهی پدیده های هنری است به خوبی آشكار می سازد. عصاره ی سخن این است كه اگر متون ادبی شاخص، مولود نبوغ فردی نویسندگان آن ها بوده است، و اگر به قول شماری از اندیشمندان، بخش عمده ای از این نبوغ زائیده ی استعداد ذاتی آدم ها است. نمی توان منكر آن شد كه بخش دیگری از آن، ریشه در تربیت و تأثیرات محیط و موقعیت اجتماعی دارد. تراكم هنرمندان در بعضی مناطق جغرافیایی و در بعضی از برهه های تاریخی، یكی از دلایل قاطع برای تأیید تأثیر فراوان زمان و مكان در پاگیری این پدیده است. شهرت سبك های دوره ای در شعر فارسی با نام بعضی مناطق جغرافیایی ریشه در این موضوع دارد. سبك خراسانی یا تركستانی، عراقی، آذربایجانی، هندی یا اصفهانی. تردیدی نیست كه خطوط و مدارهای یكسان جغرافیایی به همان نسبت كه بر رنگ و صورت و سیمای ظاهری آدم ها اثر همسانی می گذارند، آن ها را در ایمان و آرمان و كنش و منش نیز نزدیك به هم بار می آورند؛ چرا كه بر اساس قاعده ی خوپذیری نفس انسانی، حضور و سلوك هم سلك، بو و خوی همگون می زاید. پیداست كه تأثیر پذیری ها در سنین پایین تر، بیشتر از سنین بالا است. براین اساس، نویسندگانی كه دوره ی كودكی، نوجوانی و جوانی خود را در یكی از شهرهای دور از مركز گذرانده اند، بیشترین تأثیرات را از محیط اقامت خود كه اغلب زادگاه آنان نیز بوده است، پذیرفته اند؛ و ماندگاری این تأثیرات تا به آن حد بوده كه تا آخرین روز از خلاقیت های هنری، نتوانسته اند خود را از حوزه و هاله ی این تأثیر رهایی ببخشند. حال، سخن بر سر ارزش گذاری این تأثیرات نیست، چون نه تنها قبحی در این عمل وجود ندارد بلكه وجود آن عین حسن است. موضوع بر سر ماهیت و كیفیت این محركه های محیطی است و این یكی از عامل های اساسی در ایجاد تمایزات سبكی، تفاوت در تكنیك های هنری و پدید آمدن حساسیت های خاص در جهان نگری ها، همین تفاوت در خاستگاه های اقلیمی نویسندگان است و نفس حضور اقلیمی خاص، به دلیل قرار گرفتن در حریم مجموعه ای از مؤثرهای مشترك، موجب نزدیك شدن سبك های فردی به یكدیگر است. شاخص هایی كه تأثیر عامل های بیرونی بر سبك اساس آن ها سنجیده می شوند با زیر مجموعه های خاصی كه دارند، در كل عبارتند از: محیط و مردم، فرهنگ و معیشت محیط: جغرافیای طبیعی تحولات اجتماعی/ سیاسی مردم: خانواده عموم مردم فرهنگ: زبان / گویش عرف و عادات و معتقدات محافل فكری/ ادبی/ هنری پیشینه ی قومی/ تاریخی اقتصاد: شغل و حرفه/ خاستگاه طبقاتی وضعیت معیشتی مردم در این كه نخستین نطفه های نبوغ از درون خود نویسنده از حالت بالقوه به حالت بالفعل در می آید چندان شكی وجود ندارد. اگر چنین نمی بود. هر فرد تحصیل كرده ای باید نویسندهمی شد. نویسنده شدن قبل از هر چیزی، محصول مجموعه ای از انگیزش ها، آرمان ها و بی تابی ها است، كه شعور صاحب آن را به جوشش در می آورد. اگر چه باز بخشی از این غلیان درونی، حاصل تأثیراتی است كه فرد مستقیماً آن ها را از افراد خانواده، محل تحصیل، و سایر مؤثرهای محیطی به وام می گیرد، اما همین كه در میان مجموعه ای از آدم هایی كه در هاله ی این حل و هضم محیطی قرار می گیرند، تنها یك نفر خود را به طور جدی با این جدال جان فرسا درگیر می كند، نشان می دهد كه روحیه ی او برای این كار ساخته شده است. به هر صورت، با صرف نظر از استعداد و خلقیات و آموزه ها و آرمان های درونی و فردی، كه در تأثیر آن ها در كارنامه ی هر نویسنده ای، كوچكترین تردیدی وجود ندارد، باید به مجموعه ی بی شماری از عوامل بیرونی اشاره كرد كه همواره سبك یك نویسنده را در دامنه ی نفوذ خود قرار می دهند. پیداست كه مقدار و میزان این عوامل را نمی توان محدود و معین كرد. ذكر این تعداد از عناصر مؤثر، صرفاً برای نشان دادن مهمترین متغیرهایی است كه در منحنی احتمالات حوزه ی تأثیر پذیری ها قرار می گیرند. ناگفته پیداست كه تعیین میزان عملكرد هر كدام از این عوامل نیز به راحتی امكان پذیر نیست. هر نویسنده ای به رغم قرار گرفتن در شعاع تأثیر تمامی آن ها، معمولاً از بعضی از آن ها بیشتر از سایرین تأثیر پذیرفته است. روحیات آدم ها گاه در بعضی لحظات از چنان حساسیت مغناطیسی برخوردار می شوند كه یك جمله یا یك عبارت كوتاه كفایت می كند تا حال و روح آن ها را منقلب كند و به راهی بكشاند كه حتی در مخیله ی خودشان هم نمی گنجیده است. این كه گفته اند آدم محصول «آن» و «دم » است به تعبیری، یكی از مفاهیمش همین است. در آن و دمی انسان عزم بر كاری را جزم می كند كه كل زندگی خود را در سویه ی مثبت یا منفی ـ صرف متحقق كردن آن می كند. الف) عامل های مؤثر اقلیمی 1. خانواده ی هم خون 2. مردم شهر، منطقه، مدرسه و محله 3. جغرافیای شهری و طبیعی منطقه 4. زبان و گویش محلی 5. فرهنگ و باورهای بومی 6. پیشینه ی تاریخی و قومی منطقه 7. محافل و انجمن های ادبی 8. تحولات سیاسی، اجتماعی منطقه 9. شیوه ی معیشت مردم و اقتصاد منطقه ب) مؤثرهای فراقلیمی 1. خویشاوندان فرهنگی كشور(رسانه ها، كتاب ها، نشریات) 2. كل مردم كشور و مخاطبان اثر 3. جغرافیای كشوری و جهانی 4. امكانات زبانی(معیار، گفتار، ادبی، تاریخ) 5. جهان نگری و معتقدات مذهبی و اجتماعی 6. پیشینه ی فرهنگی و تاریخی كل یك كشور 7. موقعیت فرهنگی، ادبی كشور و جهان 8. تحولات سیاسی، اجتماعی كشور و جهان 9. وضعیت اقتصادی كشور ساده ترین صورت بازتاب جغرافیایی طبیعی، استفاده از نام و نمای مناطق در پس زمینه و مكان وقوع ماجراهاست كه ملموس ترین نمونه های آن را مثلاً در آثار حافظ، سپهری، شفیعی كدكنی، صادق چوبك، علی اشرف درویشیان، محمود دولت آبادی و احمد محمود می توان دید. پیداست كه محیط جغرافیایی، زبان و فرهنگ و مشغله های معیشتی و روحیات قومی و بسیاری از مسائل دیگر را ناخواسته با خود وارد اثر می كند. اما موضوع مهمتر، تأثیر بافت طبیعی و جغرافیا بر تكوین شخصیت كلی یك نویسنده است. محاط شدن محیط با كوه، جنگل، دریا و یا بیابان و حتی طرز كیفیت قرار گرفتن آن ها در جهات جغرافیایی منطقه، از موضوعاتی است كه مسلماً در شكل دهی به روحیات مردم و به تبع آن، نویسنده نقش اساسی می تواند داشته باشد. عریان ترین نمود تأثیر طبیعت اقلیمی را به سادگی می توان در تفاوت سلوك و طبیعت وجودی اقوام ساكن در مناطق جنگلی شمال، مناطق كوهستانی غرب و كویرستان های منطقه شرق و جنوب مشاهده كرد. مناطق مجاور در خارج از مرزهای این مناطق نیز یكی از متغیرهای مسلم و مؤثر در بافت فرهنگی هر منطقه محسوب می شوند. نزدیكی منطقه شمال غربی به مرز ممالك اروپایی، و مجاورت شمال با روسیه و جنوب با دریای آزاد و همزمان، مدت ها در حشر و نشر و سلطه ی دو قدرت قاهر جهان آن روز، روسیه و انگلیس به سر بردن، به یقین، آن ها را از فرهنگ همسایگان و همنشینان بی بهره نگذاشته است. تأسیس مدارس و مراكز فرهنگی در مناطقی چون شیراز، آذربایجان و رشت و مجاز بودن رفت و آمد به ممالك مجاور، نمونه هایی از معبر نفوذ فرهنگ هم جوار است. در حالی كه محاط بودن در میانه ی مناطق كوهستانی، یا رها شدن در برهوت بیابان ها، طبیعت آدم ها را نیز به تبعیت از مقتضیات محیط با دنیای محدودی از دید و دانش و درون نگری مواجه می كند. وابستگی مطلق نویسندگانی چون دولت آبادی، درویشیان، مرادی كرمانی و...... به واقعیت های مسلم محیطی و غالب بودن قدرت غریزه بر هنر نویسندگی آن ها ریشه در همین حقیقت دارد. پیشینه ی تاریخی نیز بر پویایی و ناپویایی فرهنگ هر منطقه اثر مستقیم می گذارد. مناطقی كه در یكی از سلسله های حكومتی، به خصوص پس از اسلام، مدت زمانی محل استقرار سلاطین صاحب قدرت شده اند، امتیازات پایتخت شدن، آن ها را از امكانات یك مملكت برخوردار می كرده است كه بدیهی ترین آن ها عبارت بود از: تجمع صاحبان فكر و فن و وفور مراكز فرهنگی و آموزشی، كثرت سرمایه و رونق گیری زنجیره ی اقتصاد تیمچه ها و پیشه ها، تضمین طولانی مدت امنیت و سر و كار مستقیم یافتن با جریانات مهم سیاسی. در این میان گاه نقش بعضی از امرای با درایت محلی نیز كه در برخی موقعیت های تاریخی، قطب قدرتمندی از یك شهر به وجود می آورند، شأنی كمتر از سلسله های صاحب نام ندارد كه بعنوان نمونه می توان از شیراز در عهد اتابكان فارس نام برد. پیشینه ی درخشان تاریخی و فرهنگی مناطقی چون اصفهان، خراسان، آذربایجان و تهران را باید از این منظر ارزیابی كرد. انتساب صریح نام سبك های شعر كلاسیك به این مناطق ـ كه سه تا از آن ها مستقیماً به اصفهان مربوطند، یعنی سبك هندی یا اصفهانی، سبك عراقی كه مرز متمایز كننده ی عراق عجم از خراسان، شهر اصفهان بود و شاعران برجسته ای از همین شهر سردمدار آن بودند و سبك بازگشت كه محل تأسیس و اكثر بنیانگذاران آن اصفهانی بودند ـ نیز به خوبی نشان دهنده ی اهمیت پیشینه ی فرهنگی و تاریخی این مناطق است كه در گذر زمان نیز همچنان این سلسله های فرهنگی به رغم مواجه شدن با حوادث ناگوار بسیار، هیچ گاه دچار گسست جدی نشده اند و نویسندگان امروز منطقه میراث داران نویسندگان دیروز هستند. اگر نفوذ فرهنگ تاریخی یا نهادینه شدن در نهاد یك قوم، در گذر زمان به پس زمینه های ذهنی رانده شده باشند، حوزه ی تأثیر تاریخ و فرهنگ حاكم بر گذشته های نزدیكتر البته در ضمیر خودآگاه و نیمه خودآگاه اقوام همچنان زنده و زائیده است. براین اساس، در مناطقی چون شمال و جنوب كشور كه بخشی از تاریخ حیات آن ها را حضور استعماری كشورهای روس و انگلیس با فرهنگ و ملیت متفاوت می سازد؛ مسلماً نفس آشنایی و حشر و نشر با فرهنگ ملل دیگر و قرار گرفتن در میدان مغناطیسی قدرتمندی كه تعامل و تعارض طبیعی فرهنگ ها از طریق فعال سازی قطب جذب و دفع دو جانبه به راه انداخته، بر غنا و وسعت جهان نگری ها افزوده است. وجود یك یا چند نویسنده ی به نسبت معروف یا شاخص در سابقه ی ادبی نزدیك اقلیم ها نیز البته یكی از مهره های محرك در تداوم بخشی به طبع ادبی مناطق است. از این رو، در سوابق نزدیك اغلب مناطقی كه رشد چشم گیری در حوزه ی ادبیات داشته اند، حداقل یك فرد فعال وجود دارد كه می تواندنخستین سلسله جنبان آن سبك باشد. از برجسته ترین آغاز كنندگان و انگیزه دهندگان اولیه در سبك های اقلیمی می توان به این نام ها اشاره كرد. سبك اصفهان: محمد علی جمالزاده سبك جنوب: صادق چوبك سبك فارس: سیمین دانشور / ابراهیم گلستان سبك خراسان: علی اصغر رحیم زاده ی صفوی شبك شمال: م. ا. به آذین سبك آذربایجان: طالبوف تبریزی / زین العابدین مراغه ای سبك غرب: محمد باقر میرزای خسروی/ شین پرتو سبك تهران: هداین/ علوی/ آل احمد- 4 پاسخ
-
- 1
-
- كیانوش درویشیان
- مكتب
- (و 16 مورد دیگر)
-
«ماني» انديشمند بزرگ ايران، و روزي که اعدام شد 26 فوريه سال 277 ميلادي «ماني انديشمند بزرگ ايراني و باني مكتب «مانيكيسم» پس از پنج ماه زندان اعدام شد. اعدام ماني نتيجه نفوذ بيش از حد روحانيون آيين زرتشت در دستگاه دولت ساساني ايران بود. ماني كه افكار او از شرق تا چين و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقيده داشت كه معنويت و ماديت هميشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از ماديات و ماديگري سرچشمه مي گيرد. ماني مكتب (ايسم) خود را برپايه معنويت، خوبي، راستگويي، دفاع از حقيقت و نيز اعتدال و ميانه روي در زندگاني روزمره قرارداده بود و از اين جهت است كه مورخان و فلاسفه وي را «آموزگار معنويت» لقب داده اند. «ماني» مي گفت كه دلبستگي مطلق به ماديات و پيروي از «نفس اماره» است كه بشر را به دروغگويي، ارتكاب جنايت و انواع بدي كردن وادار مي كند. وي تاكيد داشت كه ماديات انسان را اسير و برده نفس خود مي كند، و خودخواهي و جاه طلبي فردي را به وجود مي آورد. طبق آموزش هاي ماني، «ماديت» نبايد وارد وجود (ذهن) انسان شود و تاكيد داشت كه براي جلوگيري از ورود ماديات به وجود انسان؛ بايد به آموزش و پرورش كودك توجه شود تا «انسان»، غير مادي پرورش يابد. بنابراين، بي جهت نيست كه ماني ايراني را يكي از پدران «آموزش و پرورش» مي دانند، و او بود كه فراهم آوردن وسايل آموزش و پرورش درست (داراي هدف) كودكان و نوجوانان را مهمترين تكليف مديريت يك جامعه (دولت) قرار داد.