جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'معرفت شناسي'.
1 نتیجه پیدا شد
-
معرفت شناسی (epistemolojy) یکی ا زمهمترین بخشهای فلسفه را تشکیل می دهد. بنیادی ترین سؤالهای فلسفی، سؤالهای معرفت شناسی هستند.سؤالاتی مانند: شناخت یعنی چه؟ آیا اساسا ما می توانیم چیزی را بشناسیم؟ اگر چیزی را می شناسیم، از کجا می دانیم که آنرا می شناسیم و از کجا بدانیم آنرا همانطور که واقعا(در جهان خارج) هست، می شناسیم؟ آیا شناخت همه چیز ممکن است و یا این که بعضی چیزها هستند که نمی توان آنها را شناخت؟ آیا یقین ممکن است یا اینکه همه شناختهایمان حدس و گمان است؟ ازکجا می دانیم که مثلا دزدی عملی زشت است؟ آیا شناخت آینده ممکن است؟ و غیره... . همه این پرسشها در حوزه معرفت شناسی مطرح هستند. با هر جوابی به هر یک از این سئوالات، در جهان بینی ها ، زندگی ها و فلسفه ها تغییرات اساسی ایجاد خواهد شد. به همین دلیل، فلاسفه بخش مهمی از کوشش هایشان را به مسئله شناخت، حدود و ظرفیت معرفت آدمی و ملاکهائی که با آنها بتوان درباره حقیقت و جهان خارج داوری کرد،اختصاص داده اند. شاید در وهله اول،حدود و چگونگی شناخت برای ما مسئله ای نباشد. همه ما تصوراتمان از جهان را کاملا قبول داریم و در آن هیچ شک و شبهه ای نمی ورزیم. ولی آیا نباید از خود بپرسیم که چگونه به این شناخت دست یافته ایم؟ چرا به آن اعتماد داریم و از کجا معلوم که در اشتباه نباشیم؟ بسیار اتفاق افتاده که به چیزی مطمئن بوده ایم و سپس معلوم شده که خطا و کذب بوده است. ممکن است گفته شود: ما جهان با حواس خود مشاهده و ادراک می کنیم و حواس انسان سالم، درست کار می کند. اما در همین مورد، نمونه های بسیاری وجود دارد که حواس اشتباه می کند و هر شخصی نیز با این مسئله بر خورد کرده است. دیدن سراب در بیابان، مثالی آشکار برای دیدن چیزی است که درحقیقت وجود خارجی ندارد و نمونه ای است از خطای حواس. یا خمیده دیدن چوب صافی که در آب فرو رفته است ویا صاف دیدن میز، در حالی که برآمدگیها و فرورفتگیهای بیشماری دارد که تنها با تجهیزات دیده میشوند. بنابراین همه قبول داریم که همیشه نمی توانیم به حواس اعتماد کنیم.اما ازکجا معلوم که حواس ما همیشه در اشتباه نباشد؟ شاید تمام اطلاعاتی که حواس به ما می دهد، غیر از آن چیزی باشد که در خارج است؟ اصلا پا را فراتر از این می گذاریم و پرسیم: از کجا معلوم که ما در خواب نیستیم؟ شاید تمام آن چه حس می کنیم، در خواب باشد . هر کسی ممکن است خوابی ببیندکه تمام مشخصات چیزهای واقعی را داشته باشد. مسئله اصلی ما در این جا، این است که آیا راهی هست که به یقین بدانیم در خواب هستیم یا در بیداری؟ حل کامل هر یک از این مسائل، تلاش فکری فوق العاده ای را می طلبد. تاریخ فلسفه پر است ازنظریات بی شمار در موضوعات مختلف معرفت شناسی. نظریاتی که مدتها و شاید صدها سا ل مورد اعتماد همگان بوده و سپس به کلی بی اعتبار شده است. این امر فیلسوفان را بر آن داشته تا اساس شناخت و ملاکهائی را که برای آن متصور است، بررسی کنند. اگر بسیاری موارد در ابتدا برای همگان یقینی بوده و سپس بی اعتبار شده، پس اصولا چگونه می توان یقین به چیزی داشت؟